فلسفه بعثت از ديدگاه على(ع)، نماياندن راه رستگارى به آدميان و بيدار كردن فطرت آنان است. پيامبران نعمت هاى الهى را به ياد آدميان مى آورند و راه انديشيدن را هموار مى سازند. برقرارى عدالت و اصلاح وضعيت اجتماعى مردمان، با برپا كردن حكومت دينى، از اهداف ديگر پيامبران است. برخى بر بسندگى عقل بر بى نيازى بشر از وحى تأكيد مى كنند. در منظر على(ع)، آشكارسازى گنجينه هاى عقل، كار پيامبران است. گاه چراغ هدايت عقل بر تاريكى هواى نفس و آزمندى چيره نمى شود. پيامبرانْ مبشران خردباورى و صلح و عدالتند.
وحى از اركان نبوت است. على(ع)وحى راپيامى مى داند كه فرشتگان نگاهبان آنند و آن را بازبانى گويا به پيامبران مى رسانند. وحى واقعيتى الهى است و فراتر از ادراك خرد آدميان.
معجزه هم از اركان نبوت به شمار است و نشانه اى روشن بر صدق پيامبران. عصمت و نبوت نيز با يكديگر پيوند دارند؛ زيرا نبايد در دريافت و ابلاغ وحى، لغزش و انحرافى روى دهد. در سخنان على(ع)، «امانت»، معادل عصمت شمرده مى شود. پيامبر امانت رسالت را پاس مى دارد، از گناه و عصيان برى است و از هر خطا و لغزشى در امان. قياس پيامبران با ديگر آدميان نادرست است. پيامبران انسان هايى برترند. نياكان پاك، دانش و آگاهى، زهد و ساده زيستى، فروتنى و صبر و پايدارى، آنان را از ديگران متمايز مى كند.
هر پيامبرى موظف است كه در كنار تبليغ پيام خداوند، ويژگى هاى پيامبر پس از خود را نيز بازگو كند. اين است كه بعثت پيامبر اسلام از پيش گزارش شده است. رسول خدا(ص) پيش از بعثت نيز موحد بوده است. على(ع)جامعه پيش از بعثت را به لحاظ اعتقادى، نابسامانى اجتماعى، آشفتگى اقتصادى و انحطاط فرهنگى، منحرف دانسته و خدامحورى، امنيت و عدالت اجتماعى، شكوفايى اقتصادى و انقلاب علمى و فرهنگى را از ويژگى هاى جامعه پس از بعثت برشمرده است. دعوت پيامبر جهانى است، نه قومى و جغرافيايى. جامعيت و خاتميت، دو ركن اين دعوت جاودانه است. ختم نبوت امرى درون دينى است و بايد براساس منابع تبيين شود. راز اصلى خاتميت، در محتواى اسلام و استعداد پايان ناپذير آن براى كشف و استنباط است. اسلام با اعلان ختم نبوت، هم به نبوت تشريعى پايان داده است و هم به نبوت تبليغى.