واژه اخلاق، جمع خلق، به معناى سرشت باطنى انسان و صفت نفسانى راسخ مى آيد، و در علوم اسلامى، اخلاق، علمى است كه صفات نفسانى خوب و بد و اعمال و رفتار اختيارىِ متناسب با آن ها را معرفى مى كند و شيوه تحصيل صفات نفسانى خوب و دورى از صفات نفسانى بد را نشان مى دهد و مى تواند ساحت هاى انديشه و رفتار آدمى را نيز دربرگيرد. ساختار كلان اخلاق اسلامى در سه بخش مبانى اخلاق، اخلاق توصيفى و اخلاق تربيتى سامان مى يابد. يكى از پرسش هاى اساسى اين است كه معيار اتصاف عمل به نيكى يا بدى اخلاقى چيست.
در نگاه امام على(ع)اخلاق جاودانه است و متكى به اين اركان چهارگانه: قضاى اخلاقى، منشأ عينى دارند؛ امكان شناسايى عام و اطمينان بخش آن ها وجود دارد؛ توصيه ها و دستورهاى اخلاقىِ موجود در متون دينى واقع نما هستند؛ استنتاج «بايد» از «هست» امكان منطقى دارد. ارزش عمل اخلاقى از حيث توجه به فاعل، به مختار بودن و انگيزه الهى او است و از حيث توجه به فعل، به حسن فعلى آن.
اقدام به عمل نيك، به رغم فشارهاى روانى و اجتماعى، دشوارى عمل و اخلاص، ارزش اخلاقى را افزون مى كند. اما ارزش، همواره از مسئوليت اخلاقى خبر مى دهد. عقل، علم و قدرت، شروط مسئوليت اخلاقى اند. موارد تشديدكننده مسئوليت اخلاقى نيز وجود دارد. در حوزه تبيين ساختار اخلاق توصيفى، روش هاى گوناگون در كار است. توجه به ترابط منطقى سلسله مفاهيم اخلاقى، جامعيت نسبى در تبيين همه مفاهيم توصيفى در اخلاق هنجارى، توزيع مفاهيم اخلاقى بر مبناى ساحت هاى وجودى انسان و همنوايى ساختار با منابع اسلامى، سامانه اى نوپديد در عرصه فلسفه اخلاق به شمار مى آيد. عمده ترين اصول حاكم بر اين ساختار، مقصد اخلاق، ساحت هاى انسان، ماهيت مفاهيم اخلاق هنجارى، مفاهيم عام و خاص، فضيلت محورى ساختار و توجه به صفات نفسانى هدايت گر و كارگزار است. دو مفهوم يقين و ايمان از صفات نفسانى هدايت گر به شمار مى آيند. صفات نفسانى كارگزار نيز در دو سويه بنيادين جهتگيرى نفس در قبال مبدأ، و جهتگيرى نفس در قبال معاد، و جنبه هاى فرعى ترِ جهتگيرى نفس در قبال خويشتن، آينده، مواهب دنيوى، ديگران و نيز جهتگيرى بازدارنده نفس شكل مى گيرند.