همایش ملی فلسفهی فقه با تأکید بر مباحث فقهی امام خمینی(ره) شب گذشته با پیام کتبی حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی، و سخنرانی آیتالله علیاکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، آیت الله ابوالقاسم علیدوست و حجت الاسلام و المسلمین سید سجاد ایزدهی، حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم مقیمی و آقای ابوالحسن حسنی در تالار اندیشهی پژوهشگاه دفتر قم برگزار شد.(بخش اول)
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در ابتدای این همایش حجت الاسلام و المسلمین محمدی جورکویه گزارش کوتاهی از مراحل برگزاری این همایش ارائه داد.
در ادامه پیام کتبی مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی برای حاضرین قرائت شد. متن این پیام به این شرح است:
«فلسفه فقه به ویژه فقه مقارن
فقه اسلامی میراث ارزشمندی معنوی است که از پیامبر بزرگوار و عترت پاک او به دست فقیهان رسیده و آنان نیز با تلاش های علمی خود به آن تبلور بخشیده اند تا آنجا که در تمام اعصار پاسخ گوی نیازهای گوناگون امت اسلامی بوده است.
یکی از نکات قابل توجه در قوانین اسلامی گستردگی آن است به گونه ای که به تمام جوانب بشر نظر افکنده است، پدیدآرنده این قوانین گروهی است که نه نزد کسی درس خوانده اند و نه در مکتبی برای فراگیری دانش زانو زده اند و این خود گواه بر آن است که این احکام تابناک میوه شجره طیبه وحی است نه زاینده فکر انسانی.
در قرآن صدها آیه درباره تشریع اسلامی وارد شده که احیاناً می گویند پانصد آیه است ولی آنان آیاتی را در نظر می گیرند که به طور مستقیم گویای حکم الهی است ولی آیات دیگری داریم که می توان از آنها حکم الهی را استنباط کرد، هرچند به طور مستقیم درصدد بیان حکم شرعی نیست و این راهی است که امامان معصوم(ع) به روی ما گشوده اند از باب مثال نمونه هایی را یادآور می شویم.
امیرمومنان(ع) از جمع دو آیه ۱. «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» و آیه ۲. «و حمله و فصاله ثلاثون شهراً» استفاده کرده که اقل حکم شش ماه است.
فقیهان اسلامی از آیاتی که درباره ابی لهب در سوره مسد آمده است احکام فقهی فراوانی را استنباط کرده اند.
هم چنین از آیات مربوط به مذاکرات شعیب با حضرت موسی درباره تزویج یکی از دو دخترانش احکام مختلفی را تلقی کرده اند، آنجا که می فرماید:
«انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک و ما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاء الله من الصالحین»
این نمونه از استنباطات در گرو ذوق فقهی است که هم با قرآن و هم با فقه انس بیشتری داشته باشد.
این میراث الهی پس از درگذشت پیامبر به دست مفتیان سپس به دست فقیهان، پرورش زیادی پیدا کرده و مکتب های فقهی متعددی پدید آمد که قسمت اعظم آنها به دست فراموشی سپرده شده و فقط و فقط چهار مذهب از اهل سنت به رسمیت شناخته شده و باقی مانده است: (۱. فقه حنفی ۲. فقه شافعی ۳. فقه مالکی ۴. فقه حنبلی). در مقابل فقه جعفری است، از آن بگذریم فقه زیدی و اسماعیلی است.
بررسی مسائل فقهی به دوگونه صورت می پذیرد:
۱. به صورت انفرادی فقیه فقط مسأله را با موازین مکتب خود بررسی می کند و بسیاری از کتاب های فقهی به همین نمط نوشته شده است.
۲. فقه مقارن یعنی فقیه با توجه به مبانی فقهی مکتب خود به مکاتب دیگر فقهی توجه می کند، چه بسا بر اثر تضارب آراء و رودررویی دو فکر، سیمای حقیقت بیشتر نمایان می گردد.
در این جا ما درباره فقه جعفری با توجه به مبانی مکاتب فقهی دیگر، سخن می گوییم، از نظر ما چنین بحث مقارن از جهاتی مفید و سودمند است و به خاطر همین سودمندی است که شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰) بخشی از نوشته های خود را بر همین اساس قرار داده و کتاب خلاف او پس از کتاب خلاف سید مرتضی ارزشمندترین کتاب در فقه مقارن است؛ پس از درگذشت شیخ طوسی، این نوع بررسی به دست فراموشی سپرده شد ولی نابغه زمان علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶) این مکتب را با نگارش کتاب های متعدد، بار دیگر به صحنه، بازگردانید و در این میان، دو کتاب نامبرده در ذیل بسیار ارزشمند است:
۱. تذکره الفقهاء، ۲. منتهی المطلب فی تحقیق المذهب.
در فقه معاصر، استاد بزرگوار ما آیت الله العظمی بروجردی (۱۲۹۲-۱۳۸۰) به این مطلب توجه بیشتر داشت و در بررسی مسائل، آراء فقیهان دیگر را در نظر می گرفت و کتاب خلاف شیخ طوسی به همت والای او چاپ شد و این روش را در حوزه احیاء کرد و اکنون تا حدی رواج دارد.
اکنون به فلسفه و آثار سازنده این نوع بررسی که فقه مقارن نامیده می شود اشاره می کنیم:
۱. برطرف کننده اجمال روایات
در عصر امامان(ع)، مسائل زیادی در جامعه اسلامی مطرح می شد و فقیهان معاصر آنان، طبق ضوابط خود فتوا می دادند. دست پروردگان امامان معصوم (ع) همان مسائل را از آنها سئوال می کردند، چه بسا پس از گذشت قرن ها در سئوال و جواب ابهامی رخ می دهد ولی با توجه به فتاوای آنان اجمال کاملاً برطرف می شود.
از باب نمونه، امامان معصوم(ع) ما، اصرار دارند که «بسم الله» به صورت جهر گفته شود حتی آن را از شعار شیعه بودن می شمارند ولی اکنون باید دید موضع این اصرار کجاست.
موضع این اصرار، صلوات جهریه است که مفتیان اهل سنت و پیروان آنها یا اصلاً نمی گویند و یا آهسته می گویند. امامان ما، به شیعیان دستور می دهند که این آیه را جهراً بخوانند حتی امیرمومنان(ع) به مالک اشتر نوشت: «و امرت الناس بالجهر ببسم الله الرحمن الرحیم».
بنابراین اصرار بر جهر مربوط به صلوات جهریه است نه صلوات اخفاتیه، زیرا اخفات در آنها مطابق شرع است کسی آرام بگوید، طبق شرع عمل کرده است، ولی امامان معصوم(ع) اصرار بر جهر دارند، ناچار رویکرد این روایات به نمازهای جهریه است.
اگر روایت خاصی در صلوات اخفاتیه نبود، هرگز از این روایات استحباب جهر در آنها استفاده نمی شد.
بنابراین هیچ فقیهی در مسائل بزرگ و ریشه دار که در عصر ائمه در میان فقهای دیگر مطرح بود از بررسی فقه آنان بی نیاز نیست.
۲. روشنگر عظمت فقه امامیه
از آنجا که اهل سنت پس از درگذشت پیامبر(ص)، کمتر به اهل بیت(ع) توجه کردند مدارک فقهی آنان منحصر به ۵۰۰ آیه قرآنی و قریب چهارصد حدیث نبوی شد، آنگاه که در سراسر مسائل نوظهور قرار گرفتند که حکم آنها هرگز در منابع محدود آنان وجود نداشت، ناچار شدند به قواعدی مانند قیاس، استحسان، سد ذرائع یا فتح ذرائع و قول صحابی، عمل کنند در حالی که این قواعد، پایه صحیح و درستی ندارد.
در فقه مقارن عظمت فقه امامی کاملاً روشن می شود زیرا با داشتن قریب به پنجاه هزار روایت فقهی (هرچند بخشی از آنها تکراری است) توانسته است جامعه اسلامی را از آن قواعد صناعی یاد شده بی نیاز سازد و در همه موارد پاسخ گوی حکم الهی باشد و در حقیقت با توجه به چنین گستردگی، مفاد سخن رسول خدا (ص) در حجه الوداع تجلی بهتر می کند آنجا که می فرماید:
«ایها الناس ما من شیء یقربکم الی الجنه و یبعدکم من النار الا و قد امرتکم به، و ما من شی یقربکم الی النار و یبعدکم عن الجنه الا و قد نهیتکم عنه».
۳. بازشناسی حکم تقیه ای از غیر آن
پیشوایان معصوم ما در برخی از دوره ها با حاکمان ستمگر و مستبد روبرو بوده حتی حاضر نبودند امامان معصوم، حتی به عنوان مرجعی علمی و فقهی شناخته شوند و لذا تضییقاتی برای آنان فراهم می کردند و پیروان آنها را به شدت تعقیب کرده و شکنجه می دادند، از این جهت ائمه اهل بیت(ع) برای حفظ جان شیعیان در پاسخ سئوال، فتوای اهل سنت را می گفتند یا می نوشتند زیرا می دانستند که این مرد در جامعه ای زندگی می کند که اگر عملش برخلاف عمل آنها باشد گرفتاری بیشتری پیدا خواهد کرد.
در بسیاری از ابواب فقه روایات متعارض زیاد دیده می شود یکی از طرق رفع تعارض بازشناسی روایات مصلحتی و تقیه ای است و برای جداسازی آنها، بازشناسی فتاوای فقیهان عصر ائمه، ضروری است.
۴. در مسیر وحدت اسلامی
ما شیعیان در حالی که به اصول و فروع خود پایبندیم و هرگز تن به ذوب خود در مکاتب دیگران نمی دهیم و با حفظ مکتب، پیوسته علاقه مندیم با همه جوامع اسلامی زندگی مسالمت آمیزی داشته و تبادل فرهنگ علمی داشته باشیم، زیرا رودرویی دو فکر بسان تلاقی دو سیم برق است و از آن حرارت تولید می شود و در مورد ما بسا حقیقت و واقعیت روشن تر نمایان می گردد.
از این جهت علاقه مندیم در همایش ها و کنگره های فقهی آراء مذهب شیعی با دیگر مذاهب مطرح گردد تا روشن شود که فقه شیعی فقه شاذی نبوده و در هر مسأله الا ما شذ با یکی از مکاتب فقهی همراه است.
به خاطر دارم فقیه سوری جناب آقای «وهبه زحیلی» که فقیه سرشناس جامعه اهل تسنن است به خود این جانب گفت: من شهادت می دهم که اختلاف میان فقهای اهل سنت بیش از اختلافی است که میان فقه سنی و فقه شیعه وجود دارد، یک نگاه اجمالی به خلاف شیخ و یا تذکره علامه و منتهی وی، روشن می شود که فقه امامی در بسیاری از مسائل، نوعی توافق صددرصد با یک مکتب فقهی دیگر وجود دارد.
این نوع کنگره هایی که فقه مقارن را مطرح می کند پایه های وحدت اسلامی محکم تر و ابرهای تیره جهل و غفلت از آسمان علم برطرف می گردد، و به قول شاعر نیل:
انا لتجمعنا العقیده امه وو یضمنا دین الهدی اتباعا
و یولف الاسلام بین قلوبنا مهما ذهبنا فی الهواء اشیاعا
من در این جا دامن سخن را کوتاه کرده و به برگزار کنندگان این همایش و پدیدآورندگان این فضای روحانی بالاخص حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای رشاد (دامت برکاته) تبریک گفته و موفقیت همگان را از خداوند بزرگ خواهانم.»
سخنران بعدی این همایش آیت الله ابوالقاسم علیدوست عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بود. وی در ابتدای سخنان خود ضمن تشکر از تمامی دست اندرکاران این همایش، در سخنانی گفت: این بحث را میتوان بر روی ۴ موضوع متمرکز کرد: «فلسفه فقه چیست؟ (چیستی شناسی فلسفه فقه)»، «ارتباط فلسفه فقه با اصول فقه چیست؟ ( چه مسالهای در فلسفه فقه مطرح میشود که در اصول فقه بر زمین مانده است؟)»، «ضرورت فلسفه فقه چیست؟ (اگر وجود فلسفه فقه ضرورت داشته است چرا گذشتگان به آن نپرداختهاند؟)» و «فهرست برخی از مسائل فلسفه فقه چیست؟»
وی در مورد مفهوم فلسفه فقه گفت: فلسفه فقه از دو کلمه فلسفه و فقه تشکیل شده است. فلسفه چه هنگامی که به صورت مطلق میآید مانند دانش فلسفه و چه هنگامی که به چیز دیگری اضافه میشود مانند فلسفه علم، دانشی توصیفی است. فلسفه گزارش از وجود میدهد. سنخ فلسفه، سنخ توصیف و تحلیل است.
وی ادامه داد: واژه دوم فقه است. فقه در دوران معاصر حداقل به ۳ مفهوم اطلاق می شود. اول فقه به معنای دانش کشف شریعت: یعنی فقه شریعت را از اسناد معتبر کشف کند و در اختیار مکلفان بگذارد. دوم فقه به معنای عملیات استنباط و کشف: یعنی دانش که چگونگی عملیات استنباط و کشف شریعت را به ما میآموزد؛ و سوم به مجموعه مسائل دانش فقه، فقه گفته میشود مانند کتاب عروه الوثقی که مجموعهایی از مسائل فقهی است.
عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه افزود: با این تعاریف می توان گفت فلسفه فقه، دانشی است تحلیلی، توصیفی و گزارشوار از کشف شریعت. با این نگاه فلسفه فقه از فقه بیرون است و بر کل آن ناظر است. زیرا لازمه دادن توصیف از چیزی این است که بر آن احاطه داشته باشی و بتوانی از بیرون به آن بنگری.
آیت الله علیدوست در مورد تفاوت های فلسفه فقه و اصول فقه نیز گفت: ادعای ما در این مورد این است که فلسفه فقه و اصول فقه دو دانش هستند که در غایت، مسائل، مبادی و… با هم متفاوت هستند و احیاناً اگر در چند مسئله همپوشانی هم پیدا کنند، چون حیثیت بحثها فرق میکند، جواب مسائل هر کدام به دو جهت و دو راه مختلف میروند.
وی ادامه داد: ما در اصول فقه روح حاکم و قالب فقه را توصیف نمیکنیم. آنچه در اصول وجود دارد نظریهپردازی به معنای بیان یک عقیده و نقد به معنای داوری است. البته این بدان معنا نیست که کسی در اصول بحث فلسفی نکند یا در فلسفه، اصولی بحث نکند.
آیت الله ابوالقاسم علیدوست در پایان صحبت های خود تاکید کرد: فلسفه فقه در آغاز راه است و بیتردید همایشی از این دست میتواند در راستای تاسیس اینگونه دانشها قدم بزرگی بردارد.