حوزه و نظام علمی پرورشمآل[۱]
آیتالله رشاد، رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران، طی سخنانی در اجلاس اساتید حوزههای علمیهی این استان، ضمن نقد رویّههای فعلی آموزشی حوزه، نظام علمی مطلوب برای جایگزینی آن را، نظام علمی ـ آموزشی «پرورشمآل» دانست. از نظر ایشان نظام آموزشی رایج کشور «فراگرفتمآل» و «حافظهمحور» است و ثمرهی تعلیم در آن، انباشت حافظه از مجموعهی مطالب القایی بهصورت علم حصولی است؛ اما نظام علمی ـ آموزشی پرورشمآل، نظامی «استعدادمحور» است و نتیجهی اجرای آن پروردهشدن و استکمال استعدادهای فطری انسان و تحقق «اتحاد علم و عالم و معلوم» در وجود متربی است.
نظر شما را به مشروح سخنرانی آیتالله رشاد جلب میکنیم:
بسمِ الّلهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
إلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک.
پیشاپیش و قبل از هر سخنی: اولاً از اینکه تصدیع میکنم از شما استادان معزز پوزشخواه هستم، و ثانیاً به جهت اینکه بر ما منت نهادهاید و دعوت مرکز مدیریت حوزههای استان تهران را اجابت فرمودهاید و در این مجلس حضور پیدا کردهاید، از یکانیکان شما اساتید محترم تشکر میکنم. امیدوارم بتوانیم با همفکری، همدلی و همراهی، این مجموعهی مبارک و معظم را به نحو احسن، آنچنان که مرضی الهی و موجب رضای حضرت حجت(عج) است اداره کنیم؛ ثالثاً از حضرت استاد آیتالله استادی تهرانی که الحق از مفاخر حوزههای علمیهی شیعه و مایهی مباهات حوزهی تهران هستند، به جهت حضورشان در این مجمع علمی و افاضهای که خواهند فرمود، بهطور ویژه سپاسگزاری میکنم.
موضوع سخن:
امروز قصد دارم، در این محفل معنوی ـ معرفتی، مختصری راجع به «نظام علمی حوزه؛ آنچنان که بوده، آنچنان که هست، و آنچنان که باید باشد»، مطالبی را به عرض فاضل و بافضلیت شما برسانم و از شما استادان محترم برای احیای آنچه که بوده و از دست رفته و برای تحقق آنچه که باید باشد استمداد کنم.
امروز در جهان دو نظام علمی ـ آموزشی وجود دارد: «نظام علمی ـ آموزشی فراگرفتمآل» و «نظام علمی ـ آموزشی پرورشمآل».
نظام علمی فراگرفتمآل
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی افزود: نظام فراگرفتمآل، بر این مبنا استوار است که آنچه را استاد و معلم القا میکند و فرامیدهد، متعلم و محصل نیز تلقّی میکند و فرامیگیرد؛ بالنتیجه این نظام، نظامی «حافظهمحور» است و ثمرهی تعلیم در آن، انباشت حافظه از مجموعهای مطالب القایی بهصورت علم حصولی است. در نظام فراگرفتمآل، محصل حداکثر به دایرةالمعارفی متحرک و سیال تبدیل میشود، زیرا ذهن متعلم با انباشت گزارههای علمی اشباع میشود، ولی درک او ارتقا نمییابد؛ چنانکه اگر مجتهد هم که بشود در حقیقت مجتهد تقلیدی خواهد بود؛ زیرا تنها محفوظاتی را در ذهن انباشته است و بر آرای دیگران اشراف گسترده دارد و همان آرا و نظرات را نیز بهتفصیل و بهدقت بازگو و تبیین میکند و از میان آنها یکی را برمیگزیند!
تعریف نظام علمی پرورشمآل
وی در تعریف نظام پیشنهادی خود گفت: در مقابل «نظام فراگرفتمآل»، نظام دیگری وجود دارد که ما آن را «نظام علمی پرورشمآل» مینامیم؛ (در ادامه توضیح خواهم داد که نظام کهن، اصیل، آزموده، کارآمد، بومی و دینی حوزههای علمیهی شیعه، در گذشته از همین نظام پیروی میکرده است). نظام «پرورشمآل»، عبارت است از: نظام علمی ـ آموزشی مبتنی بر «فطرتمندانگاری» آدمی، که سعی میکند از رهگذر شناسایی، پرورش و به فعلیت رساندن «استعدادهای» گوناگون، بیپایان و شگرف انسان، به تحقق «شأن عبد ـ خلیفة اللهی» او کمک کند.
این نظام علمی، دارای مبانی «انسانشناختی»، «معرفتشناختی»، «روششناختی»، و «غایتشناختی» خاص و معین است. براساس این نظام، «تعلیم» از رهگذر «تربیت» صورت میبندد؛ در ذات تربیت، اتکاء به استعدادهای خدادادی نهفته است؛ چنانکه پروردن یک گیاه یا درخت، بهمعنی به فعلیترساندن هر آن چیزی است که استعدادش در وجود او تعبیه شده، در تربیت انسانی هم وضع از همین قرار است؛ در تربیت، چیزی از بیرون به وجود متربی افزوده نمیشود.
در این نظام بنا بر این است که استعدادها شناخته و پرورده شود، یعنی همان کاری که باغبان میکند؛ بناست محصِّل (بکسر عین الفعل)، محصَّل (بفتح عین الفعل) گردد. امروز اصطلاح «محصِّل» به دانشآموز و طلبه ـ یعنی مبتدیان و شاغلین به تحصیل در مراتب نازله ـ گفته میشود، و حتی به دانشجویان دانشگاه و فضلای حوزه، محصل نمیگوییم؛ ولی زمانی در اصطلاح و ادبیات علمی و حوزوی ما محصل به کسی گفته میشد که به لحاظ علمی به فعلیت رسیده باشد. در آثار بزرگانی چون ابنسینا، خاصه در اشارات، گاه از استاد و یا حکیم به محصل تعبیر میشود.
در نظام پرورشمآل بناست که محصل به اصطلاح امروز، تبدیل به محصل به اصطلاح دیروز شود. استعداد پرورده شود، و البته نه فقط در حوزهی علم، بلکه در زمینهی همهی ابعادی که آدمی دارای استعداد است. در نظام پرورشمآل، بسا چندان با حافظه سروکاری نداشته باشیم. در این نظام بین کسی که حافظهی خوبی دارد و آن کسی که حافظهی چندان خوبی ندارد، تفاوتی وجود ندارد. در نظام فراگرفتمآل آن کسی که حافظهی قویتری دارد موفقتر است، اما در این نظام آنکه استعداد بهتری دارد ـ هرچند از حافظهی قوی هم برخوردار نباشد ـ بهتر رشد میکند و پرورده میشود. همچنین در این نظام بنا نیست که تنها علم حاصل شود؛ اگر فرد علم حاصل میکند، باید به تحصیل علم حضوری نائل شود. در علم حضوری علم با عالِم متحد میشود و آن چیزی که حکمای ما از آن به «اتحاد علم، عالم و معلوم»، یا «اتحاد عقل، عاقل و معقول» تعبیر میکنند، در وجود فرد این اتفاق میافتد. دانشآموز، دانشجو و طلبه در این نظام تنها به ارائه و دریافت معلومات و یا حتی هضم آنها بسنده نمیکند، بلکه بناست استعدادهای او که در فطرت او نهفتهاند پرورده شود.
فطرت ذات الابعاد است
آیتالله رشاد در شرح ابعاد نظام علمی پرورشمآل گفت: فطرت تکبعدی نیست، بلکه ذاتالابعاد و ذوبطون است. در تربیت دینی نیز همهی ساحات و سطوح فطرت انسان باید پرورده شود و یا از پرده برآید، و همهی استعدادهای او استکمال پیدا کند و به فعلیت برسد. هنگامی که طلبه و دانشجو را آموزش میدهیم کفایت نمیکند که تنها مجموعهای از معلومات و گزارهها و فرمولها را یاد بگیرد و حفظ کند؛ بلکه در این نظام بناست «نفس» استکمال پیدا کند و نفس نیز تکبعدی نیست. اهتمام و تمرکز بر یک بُعد از نفس حتی ممکن است میسر نباشد؛ نمیتوان نفس را تجزیه کرد، بلکه انواع استعدادهایی که در نفس نهفته است باید به موازات هم پرورده شوند. همین نفس باید متعبد بار بیاید و در تعبد پرورده شود؛ همین نفس باید مهذب بار بیاید و تهذیب و تزکیه در او به فعلیت درآید؛ همین نفس باید گزارههای علمی را کسب کند و عالم بار بیاید؛ همین نفس باید به لحاظ مهارتهایی که کسب میکند رشد کند و به فعلیت برسد.
آنچه را که از آن به مهارت تعبیر میکنیم عموماً فطری است، یعنی استعداد آن در فطرت آدمی تعبیه شده است. این مسئله تا جایی جدی است که برخی میگویند مهارتها را نباید تدوین کرد و آموزش داد. برای مثال این نظر مشهور را همگی شنیدهایم که منطق آموختنی نیست و منطق دانش نیست، چرا منطق را تدوین میکنیم و آموزش میدهیم؟ قواعد منطق فطری است و آدمی منطق را در درون دارد. کار ارسطو نیز تدوین و صورتبندی منطق و تبدیل آن به مجموعهای مدون، منسجم، ساختارمند، دستگاهوار و معرفت خودآگاه بوده است. در باطن و فطرت آدمی منطق وجود دارد، ولی یک فرد همین باطن ناخودآگاه را به سطح خودآگاه میآورد و تبدیل به معرفت میکند.
نطق نیز همینگونه است. نطق و خطابه هم ذاتی انسان است، ولی باید آن را صورتبندی و مدیریت کرد. استعداد آن در ذات آدمی هست: «خلق الانسان و علّمه البیان»، و باید آن را به سطح فعلیت آورد. فن تدریس همینطور است، اصولا ارتباطات و کیفیت مواجههی با دیگر انسانها به همین صورت است؛ در مجموع میتوان گفت که روابط اربعهی انسان همینگونه است.
منظور از «روابط اربعه» روابط چهارگانهای است که در کلام حضرت صادق (علیهالسلام)، تحت عنوان حدیث «اصول المعاملات» در ابتدای کتاب مصباح الشریعه نقل شده است. مرحوم استاد جعفری نیز تحت تأثیر همین روایت، همواره این روابط چهارگانه را مطرح میکردند.
حضرت میفرمایند: «أُصولُ المعامَلاتِ تَقع على أربعةِ أوجُهٍ: معامَلةُ اللهِ و معامَلةُ النّفسِ و معامَلةُ الخلقِ و معامَلةُ الدّنیا؛ و کل وجهٍ منها منقسمٌ على سبعة أرکان»؛ [الی آخر…] (مصباح الشّریعة، ص: ۵ ـ۷ )؛ یعنی ترابط آدمی با چهار نقطه است: ۱. خالق؛ ۲. خود؛ ۳. خلق؛ ۴. خلقت. محصل باید بتواند در عرصهی حیات و تنظیم مناسبات زیستی خود، ترابط و تعامل با این چهار عنصر را با مهارت تمام انجام دهد و اساس این مهارتها نیز در ذات آدمی هست.
در نظام پرورشمآل با همهی ابعاد فطری و وجود انسان سروکار داریم و همهی ابعاد وجود او را باید پرورده شود. نمیتوان تعبد، تهذب و مهارت را به کناری نهاد و تنها به تعلم (بهمعنی انباشت گزارههای علمی به شیوهی حصولی و القا از خارج وجود) بسنده کرد، بلکه باید همهی این ابعاد پرورده شوند.
تفاوتهای دو نظام
رئیس حوزهی علمیهی امام رضا(ع) همچنین افزود: این دو نظام از هر حیث با یکدیگر متباین هستند؛ به لحاظ مبانی، نهادها، شیوهها، اهداف، کاملاً با هم تفاوت دارند. پیشفرض نظام پرورشمآل این است که انسان دارای فطرت است و انباشتی از استعدادهای شگرف است و این استعدادها میتواند و باید به فعلیت برسد؛ اما نظام فراگرفتمآل با فرض انسانشناسی غیرذاتمند نیز سازگار است. منظور از انسانشناسی غیرذاتمند، انسانشناسیهای اگزیستانسیالیستی است که بر این باورند انسان در بدو خلقت خویش «وجود» دارد، ولی «ماهیت» ندارد و فاقد ذات است و بعداً خودش ماهیتش را شکل میدهد؛ ولی در تفکر ما انسان، ذاتمند و دارای ماهیت است و فطرت ماهیت و ذات اوست. این ذات قابل پروردن و به فعلیت درآمدن است.
این دو نظام علاوه بر حیث انسانشناسی، به اعتبار مبانی دیگر نیز ـ که اکنون مجال شرح آنها نیست ـ با یکدیگر کاملاً متفاوت هستند. همچنین به لحاظ سامانه و نهادهای رکنی که با آنها شکل میگیرند، نیز کاملاً با یکدیگر تفاوت دارند. این دو نظام به لحاظ شیوهها، اهداف و غایات نیز با هم متفاوت هستند.
در نظام فراگرفتمآل استاد کارهای نیست و اصلاً ممکن است وجود نداشته باشد. میتوان به جای اینکه شاگرد با استاد روبهرو باشد یک متن روان نوشته شود و چند سؤال تستی هم در انتهای آن اضافه شود، شب امتحان شاگرد جزوه و یا کتاب را بخواند و فردا تست بزند و نمرهی بالا بگیرد؛ زیرا دانشآموز و محصل در این نظام تنها باید فرابگیرد و این فراگیری از طرق مختلف میسر است و حتی اگر هیچ استادی ندیده باشد و شاگردی نکند علمآموزی صورت میبندد! ملاک عالمبودن در این نظام انباشت حافظه است و حافظه نیز تا زمانی به کار میآید که امتحان بدهیم. از خان امتحان که عبور کنیم و مدرک را اخذ کنیم، دیگر عالم هستیم. در این نظام مهم نیست که در هستی انسان «درکی» اتفاق بیافتد؛ بلکه مهم این است که به دست او «مدرکی» افتاده است!!!
این استاد خارج حوزه تأکید کرد: در این دو نظام شیوهی امتحانی نیز متفاوت است؛ در نظام فراگرفتمآل سنجش و ارزیابی تحصیلی روشن است، چون باید ببینیم که فرد چه مقدار مطلب در حافظهی خود انباشته است. از او امتحان گرفته میشود و معلوم میشود که در حافظهی او مجموعهی اطلاعاتی انباشته است؛ اما در نظام پرورشمآل اینگونه نیست، اگر حافظهی خوبی هم نداشته باشیم مهم نیست، زیرا در این نظام فهم مبناست و نه حافظه. البته با طرح این مسائل قصد نفی همه چیز را ندارم، ولی میخواهم عرض کنم که بین این دو نظام تفاوت وجود دارد. در نظام پرورشمآل بناست استاد، شاگرد را بپرورد، و لازمهی این پروردن، آن خواهد بود که استاد با شاگرد ممارست و مداومت داشته باشد و رابطهی استاد، شاگردی در دورهای طولانی بین آنها جریان داشته باشد؛ اما در نظام فراگرفتمآل جاری در کشور یک استاد حداکثر شانزده جلسه با شاگردان کار میکند، بعد هم نمره میدهد و همه چیز تمام میشود. ترمهای بعد نیز استاد تغییر میکند؛ اما در نظام پرورشمآل امکان تربیتکردن به این شکل وجود ندارد. استاد و شاگرد باید سالها در کنار هم باشند؛ ده، پانزده، بیست و یا سی سال و حتی یک عمر. سید رضی و سید مرتضی حاصل وجود شیخ مفید(رض) هستند. شبهنگام شیخ مفید در خواب دیدند که فاطمهی زهرا(س) در خانهی او را زدند و فرمودند که: «عَلِّمْهُما الفقه»؛ روز بعد دقالباب میشود و هنگامی که شیخ در را باز میکند دو آقازادهی کوچک همراه مادر پشت در هستند و آن دو در خدمت شیخ مفید هستند تا بزرگ میشوند و استاد میشوند. سید رضی و سید مرتضی عصاره و انعکاس وجودی شیخ مفید هستند.
لزوم استکمال همهی ابعاد وجودی انسان
در نظام آموزشی پرورشمآل بنا بر این نیست که استاد فقط حافظهی شاگرد را از گزارههای علمی انباشته کند، بلکه بناست در بینش و باور، در مشی و منش و در عمل و مهارت نیز او را تربیت کند. در این نظام حتی عمدهی آثار استاد را شاگرد ـ در قالب تقریرات ـ خلق میکند، گاه ده سال به صورت پیوسته القائات استاد را مینویسد، بعد آن را بهصورت یک دوره اصول تدوین و تألیف میکند و روی آن نام مبارک استاد خود را مینویسد، و این مدرک علمی شاگرد قلمداد میشود. استاد نیز گاه بر آن تقریظ مینویسد و در خلال آن بر اجتهاد شاگردش تصدیق میکند. در این نظام رابطهی استاد و شاگرد، رابطهی «مرید ـ مرادی» است و نه «معلم ـ متعلم». حتی به نظر من بهتر است در این نظام از تعابیری چون معلم و متعلم استفاده نکنیم؛ زیرا استاد نباید تنها معلم باشد و شاگرد نیز تنها نباید متعلم باشد. شاگرد بیش از آنکه متعلم باشد باید متربی باشد. استاد باید استاد باشد و نه مدرس. بنا نیست که تنها درس بدهیم؛ مگر اینکه درسدادن را وسیعتر معنی کنیم. همهی وجود استاد درسآموز است؛ در اخلاق، تقوا، تعبد، مهارت و در گزارههای علمی که باید به شاگرد منتقل شود. اگر تدریس را به مفهوم وسیع اخذ کنیم میتوانیم از اصطلاح مدرس استفاده کنیم، ولی درستتر آن است که بگوییم استاد، مراد و مرشد، زیرا در نظام آموزشی پرورشمآل رابطهی مرید، مرادی وجود دارد.
استاد یا ستاد؟ درک یا مدرک؟
استاد رشاد اضافه کرد: من تقسیمبندی نظامهای آموزشی را به این دو نظام، سالها پیش برای اولینبار در یک همایش ملی داخلی[۲] مطرح، سپس در یک سمینار خارجی ارائه کردم. در آن زمان هنوز متوجه نشده بودم که نظام علمی حوزه نیز نظام پرورشمآل است. بعدها کمکم روی اجزاء و ارکان و خصوصیات و ویژگیهای نظام علمی و آموزشی حوزهها تأمل کردم و یکیک خصوصیات را دیدم که منطبق با نظام آموزشی پرورشمآل است؛ البته آنچه بوده و نه آنچه الان هست. بعد از این بررسی متوجه شدم بسیاری از مسائل را که عدهای مورد انتقاد قرار میدهند و خود من هم زمانی منتقد آنها بودم، نمیتوان به این سادگی نقد کرد. بسیاری میگویند چرا نباید متن ساده و روان در اختیار طلبه قرار داد؟ خوب است که متون، ساده و روان و فشرده شود و وقت طلبه خیلی گرفته نشود. ولی این نکته بسیار مهم است که متن درسی متنی فاخر، متقن، منقح و فشرده باشد که به جز کمک استاد قابل فهم نیست، و هیچگاه هم تغییر نمیکند.
متون دانشگاهی هرچند وقت یکبار تغییر میکنند، زیرا متن دروس فاخر و مقاوم نیست. بیش از صد سال است که کفایه را میخوانیم، و بسا چند صد سال دیگر هم خواهیم خواند. چند صدهزار نفر برای اولینبار با لمعه و شرح لمعه با فقه آشنا شدند و همچنان نیز لمعه جایگزین ندارد. چرا لمعه جایگزین ندارد؟ زیرا ما شاگردان شهیدین هستیم؛ شهید اول و ثانی استادان نسلهای متمادی هستند و رابطهی ما با آنها رابطهی استاد و شاگردی است. شاگردان شهیدین به درازای یک تاریخ در محضر این دو شهید بزرگوار بودهاند و خواهند بود. چرا مکاسب جایگزین ندارد؟ البته این برای ما عیب است که فقه جامع نداریم و طلبهی ما یک دورهی فقه مقدماتی و ابتدایی و نیمهاستدلالی و البته بسیار بابرکت و دقیق در لمعتین میخواند. هیچگاه سؤال کردهایم که چرا صاحب جواهر دائرةالمعارف ۴۲ جلدی جواهر الکلام را خودش مستقلاً ننوشت و بلکه بهصورت شرح شرایع الاسلام نوشت؟ زیرا به جهت استواری ساختار، حسن تألیف، سلاست عبارات، دقت تعابیر و اصطلاحات، اتقان محتوایی، مایهوری متن، نمیتوان از شرایع عبور کرد. آنسان که فقیه فخیم و مجتهد فهیم و مؤلف قویمی چون صاحب جواهر نتوانست از شرایع عبور کند. طلبه باید با متن آنقدر کار کند که ورزیده شود و محتوا را هضم کند. اگر متن روان و ساده باشد و اگر استاد هم نبود، در شب امتحان چند ساعتی بخواند و بفهمد که فایدهای ندارد و با این روش طلبه تربیت نمیشود.
آیتالله رشاد ضمن اظهار نگرانی تأکید کرد: من در اینجا به شدت اظهار تأسف میکنم، والله من نگران هستم و از برخی اتفاقات خطرناک و بنیانسوزی که این روزها پیش میآید و ما نسبت به آن بیتوجه هستیم، غصه میخورم. مثلاً اجازه میدهیم طلبه غیرحضوری درس بخواند و امتحان بدهد و مدرک اخذ کند! این دیگر چه طلبهای است؟ مگر درس حوزه را میتوان غیرحضوری خواند؟ مگر بناست تنها معلومات انباشته کنیم؟ تربیت در این میان چه میشود؟ طلبه با این شکل عالِم بار نمیآید. طلبه باید نفس به نفس و سینه به سینهی استاد درس بخواند و رشد کند. بین طلبه و استاد باید رابطهی مرید و مرادی و مداومت طولانی وجود داشته باشد. استاد هویت شاگرد است. در نظام حوزه هنگامی که میخواهیم فردی را معرفی کنیم دو معیار داریم، «معیار اثر» و «معیار استاد»؛ مثلاً میگوییم صاحب جواهر و جواهری، صاحب فصول و آل صاحب فصول و صاحب هدایه و مسترشدی (فرزندان برادر صاحب فصول، یعنی صاحب هدایة المسترشدین هستند)، صاحب کفایه و کفایی خراسانی (فرزندان صاحب کفایه). یکی از آقایان میگفت، زمانی حرم مطهر حضرت امیر (سلام الله علیه) را تعمیر میکردند و جایی را شکافتند که یکباره جنازهای پیدا شد و من هنگامی که نگاه کردم دیدم چقدر شبیه آیتالله کفایی خراسانی است، گفتم این جنازهی صاحب کفایه است چون شبیه پسرش است؛ یعنی بعد از صدوپنجاه سال بدن همچنان سالم بود و حتی کفن هم نپوسیده بود. مگر میشود متنی را که چنین شخصیتی با این مراتب معنوی نوشته است کنار گذاشت!
یا علما را با استناد به استادشان ارزیابی و معرفی میکنیم، وقتی میخواهیم از مقام علمی کسی یاد کنیم میگوییم: فلانی شاگرد فلانی بوده! مثلاً شاگرد شیخ اعظم، شاگرد آخوند خراسانی، شاگرد محقق اصفهانی، شاگرد آقاضیا عراقی، شاگرد آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیهم) بوده. بنابراین اساس نظام علمی پرورشمآل «استاد» است و نه «ستاد».
نظام آموزش رایج در دانشگاهها نظامی ناکارآمد است
ایشان افزود: نظامی غلط و مغشوش، ناتوان و ناکارآمد از غرب آمده و در دانشگاههای ما آن هم بهصورت نارسا و ناقص، اجرا شده است و ما هم امروز سعی میکنیم همان نظام را ـ اما ناقصتر ـ اخذ کنیم و در حوزهها به اجرا بگذاریم! در غرب احیاناً چیزهای خوبی هم وجود دارد، ولی ما همیشه چیزهای بد آن دیار را وام میگیریم. دانشگاههای بزرگ و مشهور غرب نظامی شبیه نظام کهن حوزه را اجرا میکنند؛ زیرا حوزههای مسیحیت تبدیل به دانشگاه شده است. در بسیاری از کشورهای اروپایی ازجمله انگلستان، یونان و اتریش و…، دانشگاهها در ساختمانهای چند صد سالهای مستقر هستند و همچنان با موقوفات حوزههای علمیه سابق مسیحیت اداره میشوند.
یکی از چهرههای برجستهی سیاسی کشور به من گفت من مقالات خود را در زمینهی اقتصاد به یکی از دانشگاههای اروپایی ارائه کرده و در آن زمان لیسانس هم داشته. در آنجا به او گفتهاند ما مقالات را بررسی میکنیم اگر علمی بود میتوانید وارد مقطع دکترا شوید و بعد هم رفته بود و دکترا خوانده بود. در آنجا میگویند علم چه دارید؟ نمیگویند مدرک چه دارید و یا حافظهی شما چقدر انباشته است؟ در دانشگاههای انگلستان همین نظام پرورشمآل اجرا میشود. شاگرد از همان ابتدای ورود به دانشگاه با پژوهش شروع میکند. از جمله تفاوتهای نظام پرورشمآل نیز همین است که فرد با پژوهیدن و تحقیقکردن جلو میرود، نه اینکه فقط کتاب را بخواند و حفظ کند. نظام پرورشمآل را در همین غرب سراغ داریم، ولی نظام فراگرفتمآل را اخذ و وارد کشور کردهایم و در دانشگاهها اجرا میکنیم. آموزش و پرورش ما نیز همینطور شده است.
ما حوزویان نیز همان تجربهی ناکارآمد اقتباسشده از نظام آموزشی برخی دانشگاههای غربی در دانشگاهها را بهطور ناقص و نیمبند در حوزه پیاده میکنیم و این آن چیزی است که جای نگرانی دارد. گاهی اعلام میشود که افراد میتوانند بهصورت غیرحضوری درس بخوانند و در قم امتحان بدهند و مدرک بگیرند. این مسئله انسان را نگران میکند و معلوم میشود که پشتوانهی این امتحان همین است که کافی است فرد حفظ باشد و روی کاغذ بنویسد و مدرک بگیرد.
در نظام فراگرفتمآل، ستاد و سازمان محور است؛ ولی در نظام پرورشمآل، استاد و مربی محور است. شاگرد تقریرات درس استاد را مینویسد و استاد نیز مقدمهای بر آن مینویسد و اجتهاد شاگرد را تأیید میکند. اجازهی اجتهاد را سازمان صادر نمیکند، بلکه استاد صادر میکند. در گذشته همینقدر که فلان مجتهد و فلان مرجع مینوشت که شاگرد او مجتهد است کار تمام بود. دولتها نیز همین را قبول داشتند که چه کسی از کدام بزرگی حکم اجتهاد دارد. در قانون اساسی مشروطه و قوانین عادی ما نیز کسی که اجازهی اجتهاد داشت در آرائش مصون از تعدی بود.
هشدار و اخطار
اما امروز ما به جای استادمحوری، در حال تبدیلشدن به نظام ستاد ـ سازمانمحور هستیم و این مسئلهای نگرانکننده است. اگر دقت نکنیم و وضعیت را کنترل نکنیم، شرایط بهگونهای میشود که دیگر امکان بازگشت به وضعیت گذشته وجود نخواهد داشت. ما باید سنتهای آزموده، کارآمد، کهن، اصیل، بومی و دینی بازمانده از سلف را بازشناسی و بازآرایی و روزآمد کرده، بهکار ببندیم. من مطلقاً مخالف مدرک یا نظمدهی و کاربست تجربههای جدید و شیوههای نو نیستم، اما با کاربست بدون اصلاح و انتخاب و خورندکردن آنها بهشدت مخالفم.
در پایان از شما عزیزان، اساتید ارجمند و سروران تقاضا کنم که کمک کنید. استاد باید شأن و نقش خود را در نظام و برنامهها و فعالیتهای حوزه بازیافته، احراز و ایفاء کند. انتقادها و پیشنهادهای خود را ارائه فرمایید و در این جلسات بهصورت مستمر حضور داشته باشید، به نحوی اعلام بفرمایید که چه ظرفیتهایی دارید تا مشخص شود که در استان تهران و خاصه در میان اساتید، چه ظرفیتهایی را در اختیار داریم تا آنها را ساماندهی کرده بهکار بگیریم، ان شاءالله.
اللهم وَفِّقنا لِماتُحبُّ و تَرضی، وجنّبنا عما لاتحبُّ، و لاتجعلنا مِن الّذین یَحسَبون أنّهم یُحسِنون صُنعاً، واهدِنا إلیالسّداد، فأنّک خیرُ موفِّقٍ و هاد.