بی‌حجابی؛ حلقه‌ای از زنجیره‌ی هویت‌زدایی

مهدی جمشیدی

عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

۱. جریان غیرانقلابی، آگاهانه و عامدانه می‌خواهد حاکمیّت را به «عقب‌نشینی تدریجی از رویکردهای دینی» وادارد. دربارۀ جریان سکولار و غیرانقلابی، فرض منطقی من آن است که این جریان، معتقد به حضور اجتماعی و حیات ساختاریِ دین نیست و می‌کوشد به هر بهانه‌ای از جامعه و حاکمیّت، «دین‌زدایی» کند. نخستین استدلال‌ها در این باره در دورۀ پساانقلاب، از طرف مهدی بازرگان ارائه شد و سپس عبدالکریم سروش، استدلال‌های دیگری را افزود و سکولاریسم را تئوریزه کرد. این روند، همچنان ادامه دارد؛ چنان‌که رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش، با تعبیر «هویّت‌زدایی» و «ایدئولوژی‌زدایی» از آن یاد کرد.

۲. چرا یا باید تساهل بورزیم و از این حرام اجتماعی، جلوگیری نکنیم و یا باید رفتار غیراخلاقی و نابجا و مبتنی بر نفرّت‌پراکنی داشته باشیم؟ این دوگانه، ساختۀ کیست؟ آیا راه‌های میانۀ وجود ندارد؟ یا باید سکوت کرد و یا باید تعدّی؟ مگر در موارد دیگر که قانون به اجرا نهاده می‌شود، اهانت و تحقیر و خطایی صورت می‌گیرد که در اینجا حکم کنیم اجرای قانون، تلازم قهری و قطعی با تندی و غلظت و خشونت دارد؟ من معتقد به تقدّم و اصالت «مواجهۀ حقوقی و قانونی» نیستم، بلکه «مواجهۀ شناختی و گفتمانی» را ترجیح می‌دهم. در عین حال، معتقدم که بخشی از بی‌حجاب‌ها، «لجوج» و «بیماردل» هستند و با نصحیت زبانی و دعوت فرهنگی و فضاسازی اجتماعی، حقّ را برنمی‌گزینند. دربارۀ این اقلّیّت معارض، باید «سازوکار سخت و حقوقی» را انتخاب کرد و مسیر «الزام» را در پیش گرفت. بسیاری از بی‌حجاب‌ها و بدحجاب‌ها با همین تذکّرهای مردمی و خودجوش، متنبّه می‌شوند و دست‌کم در آن موقعیّت، وضع پوشش خود را تغییر می‌دهند، امّا عدّۀ اندکی نیز هستند که خصومت و عناد دارند. برای اینان باید تمهید خاصی در نظر گرفت؛ وگرنه جامعه را از لحاظ حس جنسی و تمایل به هنجارشکنی، تهییج و ترغیب می‌کنند و اینان روزانه خود را بازتولید می‌نمایند.

۳. از آنجا که مواجهۀ حقوقی و قانونی را «در حاشیه» و «تنها معطوف به اندکی از بی‌حجاب‌ها» می‌دانم، «چالش» و «تنش» را نیز ناچیز و محدود تصوّر می‌کنم و بر این باور نیستم که در اثر به‌کاربستن این منطق، تلاطم و شکاف اجتماعی ایجاد خواهد شد. آری، در پاره‌ای موارد، «اجرای احکام دینی» با «امتناع اجتماعی» روبرو می‌شود و میان «ایدئولوژی» و «واقعیّت»، تزاحم رخ می‌دهد که در این حال باید جانب «مصلحت» را گرفت و حکم مهم‌تر را برگزید، امّا سخن من در این یادداشت آن بود که «واقعیّت اجتماعی» از امتناع و انسداد سخن نمی‌گوید و چالش و تنگنایی در میان نیست. می‌توان با تدبیر حکیمانه و هوشمندانه، «تحوّل فرهنگی» در سبک پوشش ایجاد کرد و مجال نداد که جامعه بیش از این در مرداب برهنگی و ولنگاری فرو برود. پیامدهایی که جریان غیرانقلابی از آن سخن می‌گوید، همگی برساخته و جعلی هستند یا بسیار مبالغه‌آمیز؛ می‌خواهند هم جامعه را تحریک به «مقاومت» و «بازدارندگی» کنند و هم حاکمیّت را دچار «انفعال» و «وادادگی». این در حالی است که ترکیب «قاطعیّت» و «عقلانیّت»، گره‌گشای معضل دیرینۀ حجاب است. جالب این‌که در همان ماه‌های نخست پیروزی انقلاب نیز همین استدلال در برابر تصمیم امام خمینی مطرح شد امّا ایشان آن را نپذیرفت: «روزی که امام مسئلۀ حجاب را مطرح کردند – یک الزام که زن‌ها در محیط اجتماعی باید حجاب داشته باشند- خیلی‌ها مخالف بودند، حتّی افراد نزدیک به خود امام. یکی از نزدیکان امام، آن روز آمد پیش من. می‌گفت که آقا! این چه حرفی است که آقا دارند می‌زنند؟ این چه حرفی است که امام دارند می‌زنند؟ و شماها مثلاً بروید به امام بگویید منصرف بشوند، که البتّه عقیدۀ ‌خود ما هم عقیدۀ امام بود؛ یعنی خیلی‌ها مخالف بودند، [امّا] نظر امام این بود و به‌طور قاطع، مسئلۀ حجاب را مطرح کردند که حرف درستی هم بود.»(رهبر انقلاب، ۱۴/۳/۱۴۰۰).

۴. حجاب، تنها یکی از مرحله‌های برنامۀ ناگفتۀ جریان غیرانقلابی برای «عبور از ایدئولوژی انقلابی» است. ازاین‌رو، اگر این «سد» شکسته شود، باید در برابر مرحله‌های دیگر نیز «عقب‌نشینی» کنیم. ما با یک «خطّ» و «زنجیره» روبرو هستیم که معطوف به «هویّت‌زدایی از جامعۀ ایران» است. باید در پشت این به‌ظاهر جزییّات روزمرّه، آن «طرح پنهانی» را دید و فهمید که اگر این «چرخه» به حرکت درآید، «فرایند ایدئولوژی‌زدایی» را در هیچ نقطه‌ای متوقف نخواهد کرد. می‌خواهند حاکمیّت را از «اعمال قدرت»، منصرف سازند و از آن یک «قدرت پوشالی و کاغذی» بسازند که توان تدبیر جامعه را ندارد و جامعه، بی‌اعتنا به هنجارهای آن، راه خود را می‌رود. نباید از حوزۀ حکمرانی عقب نشست و زمین را به جریان غیرانقلابی سپرد تا اندوخته‌های فرهنگی جامعه را منهدم کند.