گزارشی از شهادت امام علی (ع) بر اساس دانشنامه امام علی (ع)
نوشتاری مستخرج از مقاله «زیست نامه امام علی (ع)» در دانشنامه امام علی (ع)
مجموع روایتهایی که مورخان نخستین درباره شهادت حضرت امیرمؤمنان (ع) آورده و شیعه و اهلسنت آنها را در کتابهای خویش نقل کردهاند، نشان میدهد که امام با توطئه خوارج به شهادت رسید.
این روایتها را با اندک اختلاف در کتابهایی چون تاریخ الطبری، تاریخ الیعقوبی، الارشاد مفید و الطبقات ابن سعد میتوان یافت. حاصل آن گفتهها این است که پس از پایان یافتن جنگ نهروان، گروهی از خوارج گرد آمدند و بر کشتههای خود میگریستند و آنان را به پارسایی و عبادت وصف میکردند؛ آنگاه گفتند: این فتنهها از سه تن پدید آمد: علی، عمرو پسر عاص و معاویه. تا این سه تن زندهاند، کار مسلمانان راست نخواهد شد و سه تن از آن جمع، کشتن این سه نفر را به عهده گرفتند: عبدالرحمان، پسر ملجم از بنیمراد، کشتن علی، بُرَک پسر عبداللَّه از بنیتمیم، کشتن معاویه، و عمرو بنبکر از بنیتمیم، کشتن عمرو پسر عاص را به عهده گرفتند.
امام علی (ع) در ماهی که به دیدار حقتعالی رفت، افطارها را قسمت کرده بود. شبی نزد پسرش حسن و شبی در نزد حسین و شبی نزد عبداللَّه بن جعفر روزه میگشاد و بیش از دو یا سه لقمه نمیخورد. پرسیدند: چرا به این خوراک اندک بسنده میکنی، فرمود: اندکی مانده است که قضای الهی برسد. میخواهم تهیشکم باشم.
چگونگی ضربت خوردن حضرت در نوشتههای تاریخنویسان پیشین یکسان نیست. طبری، ابنسعد و دیگران نوشتهاند: چون از سایبانی که به مسجد میرسد برون شد، ابنملجم او را ضربت زد. یعقوبی که تاریخ او پیش از اینان نوشته شده، میگوید: پسر ملجم از سوراخی در دیوار مسجد، شمشیر بر سر او زد؛ اما نوشته ابناعثم که همعصر طبری است، با نوشته آنان مخالف است و با آنچه میان شیعیان مشهور است، تطابق دارد. وی مینویسد:
پسر ملجم شمشیر خود را برداشت و به مسجد آمد و میان خفتگان افتاد. علی (ع) اذان گفت و داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار کرد؛ سپس به محراب رفت و نماز را آغاز کرد. به رکوع و سپس به سجده رفت و چون از سجده نخست سر برداشت، ابنملجم او را ضربت زد و ضربت او بر جای ضربتی که عمرو پسر عبدود در جنگ خندق بدو زده بود، آمد. ابنملجم گریخت و علی در محراب افتاد و مردم بانگ برآوردند که امیرمؤمنان کشته شد.
روایتهای شیعی و برخی از روایتهای اهلسنت نیز با آنچه ابناعثم نوشته، مطابقت دارد.
امام را از مسجد به خانه بردند. دیری نپایید که قاتل را دستگیر کرده، نزد او آوردند. بدو فرمود: پسر ملجمی؟ گفت: آری. فرمود: حسن! او را سیر کن و استوار ببند. اگر مُردم، او را نزد من بفرست تا در پیشگاه خدا با او خصمی کنم، و اگر زنده ماندم، یا میبخشم یا قصاص میکنم.
ابن سعد نوشته است که حضرت فرمود: «بدو خوراک نیکو دهید و در جای نرمش بیارامانید» و هم او نوشته است: روزی که علی مردم را برای بیعت میخواند، ابنملجم دو بار برای بیعت پیش آمد و علی او را راند؛ سپس فرمود: «یاز پیغمبر شنیدم او ریش مرا از خون سرم رنگین خواهد کرد.» امام در واپسین لحظههای زندگی، فرزندان خود را خواست و به آنها وصیت کرد.
امام علی (ع) اندکاندک آرزوی او تحقق یافت و بدانچه میخواست، نزدیک میشد. او از دیرباز خواهان شهادت بود و میگفت: «خدایا! بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!» امام علی (ع) به لقای حق رسید و عدالت؛ نگاهبان امین خود را از دست داد و از آن پس بییاور ماند. ستمبارگان از هر سو به حریم آن دست گشودند و به اندازه توان خود، اندکاندک از آن ربودند؛ چندانکه چیزی از آن برجای نماند؛ آنگاه ستم را بر جایش نشاندند و همچنان جای خود را میدارد تا خدا کی خواهد که زمین پر از عدل و داد شود، از آن پس که پر از ستم و جور شده است.
چون امام علی (ع) را به خاک سپردند، امام حسن بر منبر رفت و گفت: مردم! مردی از میان شما رفت که از پیشینیان و پسینیان کسی به رتبت او نرسیده و نخواهد رسید. رسولاللَّه پرچم را بدو میداد و به رزمگاهش میفرستاد و جز با پیروزی بازنمیگشت. جبرئیل از سوی راست او بود و میکائیل از سوی چپش. جز هفتصد درهم چیزی به جای ننهاد و میخواست با آن خادم بخرد.
آری، چراغی که خدا برافروخت، با دمِ سرد این و آن خاموش نگردد و فروغ آن هر روز افزونتر شود. با گذشت زمان، دوستی علی(ع) در دلها راه مییابد و بانگ ولایت او شب و روز گوش شیعیان و دلبستگان وی را در بامداد و شامگاه نوازش میدهد.
یادداشت و تلخیص: حجت الاسلام سید محسن شریفی