منجی دیجیتال!

مهدویت و آینده هوش مصنوعی

نوشتاری از علیرضا قائمی‌نیا عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشگاه و مدیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی

 

در خلال سال‌های ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ چهار جنگ محوری در مباحث هوش مصنوعی رخ داده است:

۱.  جنگ بر سر محدودیت‌های منطقی کامپیوتر ها که تصور می شد به طور کامل از هوش مصنوعی جلوگیری می کنند

۲. جنگ بر سر معماری که به ما اجازه می‌دهد هوش ماشینی را را پیاده سازی کنیم بر این فرض که واقعاً می‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم

۳. جنگ بر سر اینکه آیا کامپیوترها اصلاً می‌توانند فکر کنند یا نه؟

۴. جنگ بر سر این‌که آیا کامپیوترها می‌توانند خلاق باشند؟

در دهه‌های اخیر دو جنگ فکری دیگر هم در خصوص آینده هوش مصنوعی به راه افتاده است: یکی این که آیا هوش مصنوعی به جایی خواهد رسید که عالم مطلق و قادر مطلق خواهد شد؟ یعنی آیا دوره‌ای فراخواهد رسید که هوش مصنوعی به همه چیز علم پیدا کند و هر کاری را بتواند بکند؟ اصطلاحاً به این دوره «عصر تکینگی» (singularity) گفته می‌شود. برخی از دانشمندانی که رویکرد مهندسی نسبت به هوش مصنوعی دارند بر این باورند که تا دهه ۲۰۵۰میلادی یعنی تا سه دهه بعد این امکان فراهم خواهد آمد.

جنگ دیگر بر سر این ادعا است که آیا دوره‌ای خواهد رسید که هوش مصنوعی از هر جهت بر بشر تفوق و برتری پیدا کند و به بیان دیگر، به قدرت فرابشری دست بیابد و همه محدودیت‌های بشری را پشت سر بگذارد یا نه؟ اصطلاحاً به این نوع هوش «فراهوش» (superintelligence) گفته می‌شود. برخی هم بر این باورند که تا دهه ۲۰۹۰میلادی هوش مصنوعی به چنین مرحله‌ای خواهد رسید.

برخی بر این باورند که دوره تکینگی دوره نجات بشر است و هوش مصنوعی در این دوره به داد بشر خواهد رسید و. جامعه‌ای مبتنی بر عدالت برای او فراهم خواهد آورد. کسانی که داستان‌های تخیلی علمی در این باره می‌نویسند بر دو دسته‌اند: دسته‌ای نسبت به آینده هوش مصنوعی بدیبن هستند و آن را به نفع بشریت نمی‌دانند. اما دسته نخست نسبت به آینده خوش‌بین بوده، آن را دوره نجات بشریت می‌دانند.

گاهی هم پیشنهاد می‌شود که برای دست یافتن به این امر مهم، باید مدیریت توسعه هوش مصنوعی را سازمان بین‌الملل به عهده بگیرد. برای مثال،  تتسزو ماتسوموتو Tetsuzo Matsumoto)) نویسنده چینی در کتاب «روزی که هوش مصنوعی خدا می‌شود؛ تکنیگی بشریت را نجات خواهد داد» همین رویکرد را مطرح می‌کند.

طرح مساله نجات بشریت توسط هوش مصنوعی از یأس و ناامیدی بشر در نجات جامعه بشری توسط عقل انسان ها است و گویا بشر در این مرحله دست به دامن ماشین و هوش مصنوعی شده است و آرزوهای دست‌نیافتنی خود را از این طریق امکانپذیر می‌داند. این سخن بدین معناست که خود هوش مصنوعی ارزش‌هایی را دربردارد یا بشر می‌تواند آن را بر اساس ارزش‌های نهایی برنامه‌ریزی کند که در آینده به نفع بشریت عمل کند و آرمانشهر او را فراهم بیاورد.

به چند نکته در این خصوص اشاره می‌کنیم:

۱. پیش‌فرض چنین دیدگاه‌های خوش‌بینانه این است که مشکل بشریت با دانستن زیاد و دست یافتن به هوش برتر حل خواهد شد. در صورتی که مشکل اصلی بشریت تنها مسأله هوش و ندانستن نیست، صحنه اجتماع محل تعارض خواسته‌ها و منافع است و در بسیاری از موارد انسان‌های دانسته و از روی آگاهی دست به ظلم می‌زنند. جامعه بشری نیاز به رهبران و مدیرانی خودساخته و عاری از طمع و خودخواهی دارد؛ رهبرانی که از تعلقات دنیوی تهی باشند. چه بسا هوش زیاد، در صورت وجود این تعلقات، به ظلم و بی‌عدالتی بیشتری هم دامن بزند.

۲. اگر این فرض را بپذیریم که هوش مصنوعی روزی به عصر تکنیگی خواهد رسید، یا به دست انسان یا یک سازمان؛ مانند سازمان بین‌الملل اداره خواهد شد و یا بر بشر و سازمان‌های بشری تفوق پیدا خواهد کرد. در صورت اول مشکل همچنان باقی است و بلکه تشدید هم خواهد شد. چرا که باز این هوش تحت سیطره انسان اداره می‌شود. از این گذشته، شکل‌گیری سازمان بین‌الملل چقدر عدالت را بر جامعه بشری حاکم کرده و ظلم را از آن زدوده تا بگوییم پای هوش مصنوعی هم به میان بیاید مشکل حل خواهد شد؟ حوادث دوره اخیر به خوبی نشان داده که این سازمان هم بیشتر در خدمت منافع گروهی خاص عمل کرده و به ستم‌های جدیدی که جانبدارانه و نظام‌یافته‌ترند دامن زده است.

۳. اگر هوش مصنوعی در عصر تکنیگی از سلطه آدمی رها یابد و بر او برتری پیدا کند چگونه عدالت را برای او به ارمغان خواهد آورد؟ هوش مصنوعی صرفاً بر اساس عقل محاسبه‌گر طراحی شده است و خود دارای عقل محاسبه‌گر برتر خواهد بود. هیچ تضمینی نیست که این عقل  به سود جامعه بشری حکم براند. بلکه اگر هوش مصنوعی، بنا به فرض به عقل برتر خواهد رسید، چرا عاری از طمع و آز و خودخواهی و مقام طلبی و صدها عیب بشری باشد. آیا همین که هوش مصنوعی می‌خواهد بر بشر حکم براند موجب بی‌عدالتی در جامعه بشری نخواهد شد؟

۴. آن گونه که گسترش هوش مصنوعی نشان می‌دهد، این فرایند موجب پیدایش بی عدالتی‌های جدید و بلکه بسیار سنگین هم در جامعه بشری شده است. سرقت‌ها و جنایت‌های بی‌سابقه و جنگ‌های دیجیتال و غیره. بشریت با روایت‌های جدیدی از ظلم رو به رو می‌شود. گویا تقدیر عصر دیجیتال هم جدال بی‌پایان میان انسان و ماشین خواهد بود؛ روزی ماشین عقل بشر را و روزی دیگر عقل بشر ماشین را جلو خواهد زد. به نظر می‌رسد کسانی که ایده عصر تکنیگی را مطرح می‌کنند به قابلیت‌ها و توانمندی‌های بشر در ارتقای عقلی توجه ندارند. همان طوری که هوش مصنوعی تا حدی قابلیت یادگیری و ارتقا دارد، هوش طبیعی به مراتب قابلیت‌های بیشتری در این زمینه دارد. از این رو، در ادامه عصر دیجیتال باید منتظر نزاع‌های بیشتری میان انسان و ماشین باشیم.

۵. مشکل اساسی‌تر به خود جامعه بشری بر می‌گردد؛ جامعه بشری را همواره عدم‌تعین‌ها احاطه کرده‌اند و پایان هر گزینه‌ای چندان روشن نیست. راه‌هایی که در جامعه و تاریخ بشری پیدا می‌شوند به یک هزارتو می‌مانند که از هر راهی صدها راه فرعی پیدا می‌شود. عقل محاسبه‌گر؛ خواه هوش طبیعی و خواه هوش مصنوعی، نمی‌تواند بر این عدم تعین‌ها غلبه کند و راه حل نهایی را بیابد. این عقل هم برای خودش محدودیت‌هایی دارد که سرجای خود باید بررسی شود. صرفاض انباشت اطلاعات فراوان یا بی‌پایان مشکل این عدم تعین‌ها را حل نمی‌کند. این عدم تعین‌ها همه راه‌ها را محاسبه‌ناپذیر می‌سازند.

۶. و بالاخره، کسانی که با خوش‌بینی به عصر تکینگی می‌نگرند تصور درستی از خدا و نجات بشر به کمک خدا ندارند. هوش مصنوعی که به عصر تکنیگی رسیده نه خالق عالم است و نه خالق انسان. آن هم موجود محدودی است که دستخوش قوانین عالم ماده است. نجات بشر به کمک منجی آسمانی و مسأله مهدویت بر پایه این حقیقت استوار شده که عقل محاسباتی بشر و دستاوردهای آن، هرگز نخواهد توانست نجات عمومی بشر را فراهم بیاورد و ظلم را از تاریخ بشر ریشه‌کن کند.