نقش سلامت معنوی ادراکی شناختاری در سلامت اجتماعی(قلب سلیم)

نقش سلامت معنوی ادراکی شناختاری در سلامت اجتماعی (قلب سلیم)

نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه؛

سلامت معنوی در ساحتِ عقلِ صائب و قلبِ سلیم قابلیت تعریف، تنظیم و تحقق در متن “حیات طیبه” داردبه تعبیر علامه طباطبایی(رض): «قلب» محل ادراکات انسانی است (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج ۲ ص ۳۳۷) و “قلب سلیم” براساس آیه” إِلَّا مَن أَتَى ٱللَّهَ بِقَلب سَلِيم”( شعراء :۸۹) می تواند بنیادِ بنیادهای سلامت معنوی و روحِ حاکم و گفتمان مسلط بر آن باشد، زیرا “سَلیم” از ماده «سَلم» به معنای سلامت و سالم‌بودن از بیماری‌هاست، به تعبیر امام علی(ع) فرمودند: “اِذا اَحَبَّ اللهُ عَبداً رَزَقَهُ قَلباً سَلیماً وَ خُلُقاً قَویماً؛ هر گاه خداوند بنده‌ای را به دوستی خود برگزیند به او سلامت قلب و نیکی خُلق عطا می‌کند”(ری شهری،۱۳۸۱ ش، ج۲، ۴۲۹) البته از حیث دیگری سلامت قلب بازتابی از سلامت در عقاید، اخلاقیات و آنگاه در انعکاس عینی و خارجی اش اعمال و مناسبات رفتاری انسان می باشد، زیرا هرچه انسان در ساحت عقیدتی و بینشی، اندیشه ای و نگرشی از یک سو و اخلاقی و انگیزه ای، گرایشی و منشی دارای سلامت درونی و معنوی باشد، سلامت قلبی او از حیث کمی(بیشتر=کثرت) و کیفی(بهتر=شدت)دارای ارزش وجودی بالاتر و والاتری خواهد بود.قلب در واقع همان روح و حقیقت وجودی انسان است که به همین دلیل عارفان گفته‌اند: «روح انسان را باعتبار آنکه متحوّل بین دو وجه است یکی آنکه «یلی الحق» است و مستفیض از حق است و وجهی که «یلی النّفس» است قلب گویند…

چنانکه گفته‌اند «قلب» برزخ میان روح حیوانی و نفس ناطقه است… یا آنچه را که حکما نفس مجرد ناطقه خوانند اهل‌ الله «قلب» نامند (سجادی،۱۳۶۲، ص ۳۸۰) به تعبیر امام خمینی(رض):” قلب به منزلة آئینه دوروئی است که یک روی آن به عالم غیب است و صور غیبیّه در آن منعکس شود، و یک روی آن به عالم شهادت است و صور ملکیه دنیاویه در آن منعکس شود” (خمینی ]امام[، ۱۳۷۲ ش ج ۲ ص ۷۰) یا فرمود “محل حقیقی عبودیت و مرکز واقعی این معانی است” (همو، ۱۳۷۸ص ۷۸) یا: «قلب، سلطان قوای ملکوتیه و ملکیه است» (همان ص ۱۳۳). حال اگر قلب از سلامت فطری خارج نشده و ترّقی و تعالی یافت و در پرتو تعلیم و تزکیّة وحیانی رشد کرد مرکز حقایق، محل معارف و ظرف اسرار الهیّه خواهد شد که قلب ایمانی و نورانی قابلیت درک و دریافت علوم و معارف الهامی و شهودی را خواهد یافت چنانکه فرمود:

او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها (انعام‌: ۱۲۲) و به تعبیر مفسّران آن نور همان «معرفت و شناخت» است (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج ۸ ص ۲۳۹) و از امام سجاد (ع) در صحیفه آمده است: «وهب لی نوراً أمشی به فی الناس و اهتدی به فی الظلمات، و استضئی به من الشک و الشبهات (صحیفه سجادیه، دعای ۲۱) یا در تفسیر آیة: «یهدی الله لنوره من یشاء» (نور‌ـ ۳۵) امام صادق (ع) فرمود: «انّما هو نور یقع فی قلب من یرید الله أن یهدیه» (محمدی ری‌شهری، ۱۳۸۱، ج ۲ ص ۱۳۶۱) یا از امام باقر (ع) روایتی است که فرمود: «المؤمن ینظر بنور الله علی قدر ایمانه» (صدوق، ۱۴۰۴ ق ج ۲ ص ۲۰۰) اگر مجاری ادراکی و تحریکی انسان سالک تطهیر شده باشد و جداول مربوط به قلب یا مرکز وجود انسان نورانیّت و نزاهت یافته باشد آمادگی انسان برای شکار معارفی بیشتر خواهد شد چنانکه علی (ع) فرمود: «القلب ینبوع الحکمه و الأذن مغیضها» (آمدی، ۱۳۷۳ ش، ۲۰۴۶) یا فرمود: «و العیون طلائع القلوب» (همان ش ۱۰۸۷) و از رسول اکرم (ص) وارد شد که: «… و عینان فی قلبه یبصر بهما أمر آخرته، فاذا اراد الله بعبد خیراً فتح عیناه اللّتین فی قلبه فابصر بهما ما وعده بالغیب، فآمن بالغیب علی الغیب.. » (محمدی ری‌‌شهری، ۱۳۸۱، ج ۲ ص ۱۶۶۴)

بنابراین قلبی که از آن سخن به میان آمده است اوّلاً، قلب گوشتی و صنوبری که با قبض وبسط آن خون در شریانها جریان پیدا می‌کند تا تولید روح حیوانی که غبار لطیفی است نخواهد بود بلکه لطیفة ربانی، صاحب مقامات نفسانی و مراتب وجودی است که حقیقت انسان مرتبط به آن است ثانیاً این قلب دارای گوش و چشم است که توان دیدن ملک و ملکوت یا جهان غیب و غیب جهان و عالم پیدا و پنهان را دارد که قرآن کریم فرمود: «فانّها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» (حج : ۴۶) و پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ان للقلب اُذَنَین، فاذا همّ العبد بذنب قال له روح الایمان لا تفعل و قال له الشیطان افعل» (مجلسی ۱۴۰۳ ق، ج ۷۰ ص ۳۳) ثالثاً اگر انسان سالک اهل ایمان به خدا، عمل صالح و تقوی و طهارت ظاهری و باطنی باشد و جداول وجودی خویش را مراقبت نماید چشم او به سوی غیب باز شده و گوش او در شنیدن ندای الهی و هاتف آسمانی شنوا خواهد شد رابعاً قلب بندة الهی است که عرش خدا و ظرف الهی است «ما وسعنی أرضی و لا سمائی و لکن وسعنی قلب عبدی المؤمن» (مجلسی، ج ۵۵ ص ۳۹) همانگونه که امیرالمومنین علی (ع) در پاسخ به سؤال ذعلب یمانی که پرسید:

آیا پروردگار خود را دیده‌ای؟ فرمود: افا عبد ما لا اری؟ فقال کیف تراه؟ قال: لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن رأته القلوب بحقایق الایمان» (نهج‌البلاغه خ ۱۷۹) خامساً قلب سالک الی الله است که ظرف «علم» و معرفت افاضی و عنایی است که از راه بندگی و عبودیت حاصل شدنی است چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «لیس العلم بالتعلّم، انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله ‌ـ‌تبارک و تعالی‌ـ أن یهدیه، فإن اردت العلم فا طلب أولاً فی نفسک حقیقة العبودیّة، و الطلب العلم باستعماله و استفهم الله یفّهمک» (مجلسی، بحار ج ص ۱۲۸) یا در تفسیر آیة: «و انّ لو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماءً غدقاً (جنّ‌: ۱۶) امام صادق (ع) فرمود: «معناه لَاَفدناهم علّما کثیراً یتعلمونه من الائمه» (علی بن جمعه، ۱۴۱۵ ق، ج ۵، ص ۴۳۹) چنانکه از حضرت مسیح (ع) آمده است: «علم در آسمان نیست که بر شما فرود آید، و در اعماق زمین نیست که برای شما صعود کند، بلکه علم در اعماق دلهای شما و در طبیعتتان پنهان است، به اخلاق فرشتگان و پاکدلان، متخلق شوید تا علم بر شما ظاهر گردد. (بروجردى، ۱۴۱۶، ج ۱ ص ۲۶۷) و پیامبر اکرم (ص) فرمود: «سألته جبرئیل عن علم الباطن، فقال، سألت الله عزّوجل عن علم الباطن فقال: هو سرّ بینی و بَیّن احبّایی و اولیائی و اصفیائی، اودعه فی قلوبهم، لایطّلع علیه ملک مقرب و لا نبّی مرسل» (محمدی ری‌شهری، ۱۳۷۹، ج ۱ ص ۱۸۸- ۱۸۶) یا امام رضا (ع) فرمود: ان العبد اذا اختاره الله (عزّوجل) لامور عباده شرح صدره لذلک و اودع قلبه ینابیع الحکمه، و الهمه العلم الهاماً» (همان، ج ۵۲۱) به تعبیر امام خمینی (ره): قلوب خوفیه سلطان عظمت بر آنها تجلی کند و جذبه قهاریت بر آنها غلبه نماید و آنها را از خود بیخود نماید و خوف و خشیت قلوب آنها را ذوب نماید و تصور ذاتی خود و استشعار بذلّت و عجز خویش آنها را از هرچیز بازدارد. (خمینی، ۱۳۷۸ ص ۱۳۴)

«… قلوب عشقیّه شوق و جذبه بر آنها غالب آید و با قدم حبّ و عشق قدم در محضر انس گذارند و قلوب آنها بدان جذبه غیبیّه تا آخر نماز به عشق محضر و حاضر با ذکر و فکر حق معاشقه و معانقه کند (همان ص ۱۳۴) بنابراین قلب مؤمن عارف قلب مفتوح است نه مقفول تا بتواند حقایق معرفتی را از عالم الهی و ملکوتی و جبروتی دریافت نماید و ملهم به الهامات الهیّه گردد و اگر «تحوّل قلبی» در اثر معرفت، محبت، عبودیت و سپس ولایت الهیّه برای انسانی صاحبدل فراهم شد عوالم وجود را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و «تصعید تکاملی» می‌یابد و سیر افاق و انفس را توأمان دارد و در نهایت به شهود قلبی جمال الهی دست می یابد و حقیقت: «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» (انفال : ۲۴) را در ساحتِ شهود شنیداری و دیداری تجربه خواهد کرد. به تعبیر قیصری قلب عارف به مثابه آینه‌ای است که وجود عارف حق را در مرآة قلبش مشاهده می‌کند‌.(قیصری، ۱۳۸۱، ص ۱۴۲) از این جهات است که سلامت معنوی با محوریت “قلبِ سلیم” در سه ساحتِ ترکیبی بینشی، گرایشی و کنشی یا عقلی، قلبی و قالبی بصورت منظومه ای ظهور می یابد.

اکنون با تبیین پیشین روشن است که اگر قلب که قرارگاه ادراک وجودی و شناخت شهودی است در سلامت معنوی باشد انسان در دوره جنگ شناختی نه آسیب می بیند و نه آسیب می رساند و در زمان جنگ نظامی مدرن و الکترونیکی تجاوز رژیم صهیونی و جبهه استکباری بددل و بد طینت، بدسرشت و بدسرنوشت نخواهد شد تا در دام تنیده و پوسیده دشمن شکار شده و بعد از بهره برداری از او در داخل و خارج از کشور مثل دستمال کاغذی با او برخورد کنند و به زباله بفرستند. انسان سالم باطنی هرگز بخاطر درهم دینار، یورو و دلار وطن فروشی نمی کند و همه هستی اش را قربانی منویات دشمن صهیونی نمی کند. انسانی که از سلامت ادراکی/ شناختاری از پایگاه قلب سلیم برخوردار است، مسائل زمان خود را درست و دقیق درک و دریافت می کند و برکات شناختی ذیل شامل حال او خواهد شد:

۱. شناخت فرقانی و یا جداکننده حق از باطل:” يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا” (فرقان:۲۹) همیشه در حوادث حادثه و وقایع واقعه بویژه اگر با گرد و غبار و ریزگردهای سیاسی فریبنده و فضای مجازی آلوده به اخبار و تحلیل های غلط و روایات تحریف شده از جنگ الکترونیک و جنگ روایت ها همراه باشد، شناخت فرقانی که معلول تقوای الهی فردی و اجتماعی است می تواند نقش بنیادین داشته باشد.

۲. بصیرت درونی و روشن ضمیری، بینش درست در درک حقایق از اباطیل و اعتباریات و واقعیات از تخیلات و توهمات: «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهمْ; آگاهى خودرا بر شمشيرها حمل مى کنند»(نهج البلاغه:خ۱۵۰) بصیرت دینی و انقلابی/ جهادی نقش بسیار سرنوشت سازی در جهاد فی سبیل الله دارد که مترتب بر دل پاک و قلب نورانی و سلامت درونی و معنوی است.

۳. ولایت پذیری: یکی از آثار و برکات قلب سلیم باور وجودی به ولایت و تبعیت از “ولی امر” و اطاعت از رهبری و فرمانده کل قواست. به یقین قلبی که گرفتار حقد و حسد، بددلی و سیاه دلی شد نمی تواند از ولی فقیه حتی در همین بازه زمانی که کشور جمهوری اسلامی مورد تجاوز قرار گرفت اطاعت کند و درصدد توجیهات نفسانی و تحریف واقعیات و به انحراف کشیدن حقایق مثل روز روشن برمی آید همانگونه که در برخی بیانیه های حتی به اصطلاح حوزویان مانند “مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم”، یا بانگی از رئیس جبهه اصلاحات بلند می شود که حاکمیت باید با استفاده از دیپلماسی اجازه ندهد که جنگ فرسایشی شود و برخی لیبرال های زمان دفاع مقدس و اکنون مانند “نهضت آزادی” مشاهده کرده و می کنیم که چگونه دچار جهل مرکب شدند و به تحلیل وارونه رسیده اند و به حاکمیت هم توصیه می‌کنند که تمام سعی خود را برای احیای مذاکرات به کار بگیرد و از فضاهای احساسی و ایدئولوژیک دوری کند، که این نیست مگر آنکه در اسارت قلب سیاه و معکوس و به بیان عرفانی قلب محجوب درآمده اند. اما دلهای سالم و نورانی پیوندی با رهبری برقرار کرده و در اثر نورانیت و نزاهت قلبی، با تمام وجود از ولایت و فرماندهی کل قوا تبعیت می کنند.

۴. تفکر و روحیه جهادی: یکی از آثار سلامت قلبی، آمادگی برای جهاد د راه خداست، جهاد با مال، با زبان و با جان:” تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَرَسولِهِ وَتُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِكُم وَأَنفُسِكُم ذٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمونَ”(صف:۱۱)( ه خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!) و همچنین:” انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَالِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ”(توبه:۴۱) با شتاب با تجهیزات سبک و سنگین [و سواره، پیاده، پیر و جوان به سوی میدان نبرد] بیرون روید، و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید که اگر دانا [یِ به حقایق] باشید این برای شما بهتر است. و امیرالمونین(ع) فرمود: اللّه َ اللّه َ فيا لجِهادِ بأمْوالِكُم و أنْفُسِكُم و ألْسِنَتِكُم في سبيلِ اللّه”(نهج البلاغه:نامه ۴۷)(خدا را، خدا را، در جهاد كردن با مالها و جانها و زبانهايتان در راه خدا) یا فرمود:” جاهِدوا في سبيلِ اللّه ِ بأيْديكُم، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بألسِنَتِكُم ، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بقُلوبِكُم”(بحار الأنوار، جلدهای ۱۰۰/۴۹/۲۳)(در راه خدا با دستهاى خود بجنگيد، اگر نتوانستيد با زبانهاى خود بجنگيد و اگر باز هم نتوانستيد با دلهاى خود بجنگيد) بنابراین داشتن تفکر و اندیشه جهادی، انگیزه و روحیه جهادی و سپس انگیخته و عمل جهادی در فرد، خانواده و جامعه تأثیرفعال و تعیین کننده دارد و این حقیقت از قلب سلیم و شناخت درونی و الهامی سرچشمه می گیرد.