معنویت توحیدی ضامن بقای روحیه انقلابی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه؛
“توحید شناسی” و “توحید باوری” فردی و اجتماعی به معنای حاکمیت خداباوری در همه شئون زندگی است. در این سنخ از توحید، خدا هم در “اندیشه” و مقام “نظر و نگرش” و هم در زندگی و مقام “عمل و کنش” حضور فعال و بالفعل دارد. توحید حقیقی و کارآمد در همه ابعاد و لایه های زندگی انسان حول دو گزاره بنیادین “جز خدا هیچ نبودن” (گزاره نظری) و “جز خدا هیچ ندیدن” (گزاره عملی) می گردد و هرگاه در زندگی موحدی نظر به عمل تبدیل شد، او همه چیز را از خدا می داند و برای خود و دیگران جز نقش ابزاری و استظلالی نمی داند و نمی بیند و به غیر خدا به نظر استقلالی نمی نگرد و در نتیجه به مولفه هایی از قبیل:۱. عالم مطلق۲. مالک مطلق ۳. قادر مطلق خداست، باور پیدا می کند و عالمِ وجود و هرآنچه در آن است را “جُنودرحمانی”(وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا((فتح:۷) یافته و خدا را”کلید دار هستی”(لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)(شوری:۱۲) می یابد.
یعنی از دانستن به داشتن یا از دانایی به دارایی می رسد و معارف الهیه را از عقل به قلب منتقل می کند و به حکمت، علم،مالکیت و قدرت مطلقه خدا باور وجودی دارد و در نتیجه از هیچ قدرت ظاهری ترس و هراسی به خود راه نمی دهد. چنین انسان موحدی می داند و می یابد که تا خدا نخواهد برگی از درختی نمی ریزد و هیچ اتفاقی نمی افتد”وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا”(انعام:۵۹) اگرچه او اشعری مسلک نبوده و نیست، بلکه براساس مکتب شیعی می اندیشد و زندگی می کند و به آزادی و مسئولیت های خویش آگاهی دارد.
گزاره “جز خدا هیچ نبودن” او را به این “حقیقت” رهنمون می شود که هرچه هست خداست و ماسوای الهی یا غیرخدا همه مظاهر و تجلیات وجودی او هستند و گزاره “جز خدا هیچ ندیدن” نیز او را به این “واقعیت” منتقل می کند که در همه شئون زندگی اش خدا حاکم است و در زندگی جهادی او نیزهماره دست خدا دیده می شود و او دائما در حال آزموده شدن است: “فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ”(انفال:۱۷) (به کشتن دشمنان بر خود مبالید] شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت. [ای پیامبر!] هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد [تا آنان را هلاک کند] و مؤمنان را از سوی خود به آزمایشی نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست.)
در نتیجه انسانی با چنین باورها تنها برای خدا کار می کند و هماره خود را تحت ولایت الهیه می بیند و خدا در اندیشه، انگیزه و انگیخته او حاکمیت دارد و به بیان دیگر در تجربه زیسته موحدینی از این قبیل “توحید علمی” به “توحید عینی” تبدیل می شود و آنان با نفس مطمئنه در آرامش پایدار و سکونت نفس دائمی قرار دارند و “بی قراری” آنان برای انجام تکلیف و جهاد دراه خدا اعم از جهاد اکبر، کبیر، اوسط و اصغر در “قرار” رقم می خورد و این است آن “معنویتِ توحیدی” که در مکتب اهل بیت علیهم السلام مبتلور است و در چنین روزهای سخت و دشوار تجاوز رژیم صهیونی با پشتوانه نظام سلطه او را به این حقایق رهنمون می شود که اولا: “ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ”(آل عمران:۱۱۲) هر زمان و هر کجا یافت شوند، [داغِ] خواری و ذلت بر آنان زده شده، مگر [آنکه] به ریسمانی از جانب خدا [که ایمان به قرآن و نبوّت پیامبر است] و یا ریسمانی از سوی مردمِ [مؤمن که پذیرش ذمه و شرایط آن است، چنگ زنند] و به خشمی از سوی خدا سزاوار شده اند و [داغِ] بینوایی و بدبختی بر آنان زده شد. این بدان سبب است که آنان همواره به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناحق می کشتند، و این [کفرورزی و کشتن پیامبران] به سبب این است که [خدا را] نافرمانی نمودند و همواره [از حدود الهی] تجاوز می کردند. ثانیا: “فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ”(محمد-ص-:۴) پس هنگامی که [در میدان جنگ] با کافران روبرو شدید، گردن هایشان را به شدت بزنید تا آن گاه که بسیاری از آنان را با سختی و غلظت از پای درآورید، در این هنگام [از دشمن اسیر بگیرید و] آنان را محکم ببندید، [پس از اسیر گرفتن] یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [در برابر آزاد کردنشان] فدیه و عوض بگیرید تا آنجا که جنگ بارهای سنگینش را بر زمین نهد. این است [فرمان خدا]؛ و اگر خدا می خواست [خود بدون فرمان جنگ] از آنان انتقام می گرفت [ولی به جنگ فرمان داد] تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید، و کسانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمی کند. و ثالثا هماره این دعا را در دل نهادینه کرده و برزبان جاری می سازد که:” رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ”(بقره:۲۵۰).