به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از، گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «سینمای ملی، روایت سیاه یا رنگی؟» با مشارکت گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور «مسعود فراستی» منتقد سینما؛ «محمدرضا فروتن» بازیگر و مدرس سینما و «محمدحسن شاهنگی» عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارایه مباحث خود پرداختند.
هنر متعالی و ارزشمند سالها و دهههاست که در جوایز بزرگ سینما دفن شده است
مسعود فراستی در ابتدای این نشست طی سخنانی اظهار کرد: بسیاری از فیلمسازان وطنی، سرخاب و سفیداب غرب هوش از سرشان ربوده است؛ با قاطعیت فریاد میزنم نه در کن، نه در ونیز و نه در برلین و نه در اسکار هیچ خبری نیست و هنر متعالی و ارزشمند سالها و دهههاست که در جوایز بزرگ سینما دفن شده است، پس بیهوده خودمان را گول نزنیم.
سینمای سیاستزده، مفهوم کثیفی است که باب شده و ذائقه مخاطب را نابود میکند
وی افزود: متاسفانه سینمای سیاستزده، مفهوم کثیفی است که باب شده و ذائقه مخاطب را نابود میکند؛ کسانی که از فیلم سفارشیسازی در داخل داد و فغان به راه میاندازند، برای جشنواره خارجی راهبهراه تولید اثر میکنند. فرش قرمز این جشنوارهها باید آژیر قرمز را برای ما به صدا در بیاورد که منِ فیلمساز برای چه کسی فیلم میسازم؟ برای فلان داور جشنواره خارجی یا برای مردم خودم؟ باید با چه عینکی به جهان بیرون نگاه کنم و آن را در قاب دوربین بریزم؟ سیاهبینی در سینمای ایران یک نوع آنارشیسم سینمایی است که شایع شده است.
این منتقد سینما در ادامه گفت: تصویر غلط در فیلم، آدرس غلط به بیننده میدهد؛ هر فریمی که سیاهی و پلشتی را نشان دهد، بیآنکه فیلمساز رهایی و پاککردن از آن سیاهی را در دستور سناریو و در خط روایی فیلم داشته باشد، دچار انحراف فکری است. تصویر غلط، تصور را به دنبال خودش میآورد و تصور غلط، امکان تخیل و رویاسازی را از هر ملتی میگیرد. سینمایی که غر بزند، سینمای هنرمندانهای نیست و رهاوردی جز ناامیدی به بار نمیآورد؛ سینمای هند را ببینید؛ یک سینمای رویاپرداز، زنده و با نشاط است؛ فقر و بیکاری را روایت میکند، اما در کنارش گشایش در امور را به بیننده عرضه میکند و در انتهای فیلم، بیننده با هزاران امید و انگیزه سالن سینما را ترک میکند.
باید کاستیها را در لابهلای هر سکانس و چه بسا به صورت غیرمستقیم نشان داد
در بخش دیگری از این نشست محمدرضا فروتن اظهار کرد: فیلمساز از جمله اقشاری است که میتواند تاثیرات خوب و مثبت فرهنگی در جامعه داشته باشد؛ یکی از حساسترین طیفها نسبت به زندگی عموم مردم، فیلمسازان هستند؛ نمیتوان توقع داشت که فیلمساز از درد و رنج مردمش بیتفاوت باشد ضمن اینکه اغراق، بخشی از ذات سینماست و بزرگنمایی در برخی مواقع به جهت ضرورت تاثیرگذاری بیشتر، اجتنابناپذیر است. البته اعتقاد دارم نباید بیانیه سیاسی در فیلم خواند و حرف زد، بلکه باید کاستیها را در لابهلای هر سکانس و چه بسا به صورت غیرمستقیم نشان داد.
دوست دارم در فیلمهایی باشم که زندگی را برای مردمم امیدبخشتر و زیباتر جلوه دهد
این بازیگر سینما ادامه داد: من به فیلمسازانی مثل سعید روستایی، جعفر پناهی و دیگران احترام میگذارم؛ به هر حال آنان سبک خاص مربوط به خود را دارند و کسب افتخار توسط این افراد در عرصه بینالمللی چیز کمی نیست، اما به شخصه بیشتر دوست دارم در فیلمهایی باشم که زندگی را برای مردمم امیدبخشتر و زیباتر جلوه دهد و انگیزه بهترزیستن به بیننده آثارم بدهم تا اینکه او را به فکر خودکشی و مهاجرت برسانم و شاید بخشی از بییندگان با دیدن این آثار بتوانند هم ذاتپنداری کنند.
وی افزود: نکته دیگر اینکه سلامت روان افراد جامعه مهم است. فیلمساز میتواند این سلامت را مخدوش یا تضمین کند. نرخ امید به زندگی توسط مراجع فرهنگی در هر جامعهای بالا و پایین میرود. باید بتوانیم این مسائل و موضوعات را با فیلمسازمان مطرح کنیم.
این گزارش می افزاید: در ادامه «محمدحسن شاهنگی» با بیان اینکه سینما برای هر ملتی ابزاری مهم جهت رسیدن به پیشرفت و ترقی است، افزود: فیلمساز دردمند و دغدغهمند؛ جهانیاندیش نیست بلکه وطناندیش است؛ نبض مخاطب بومی را میگیرد و برای تسکین و بهبودی آلام و رنجهای او همه تلاش خود را بهکار میگیرد؛ به جای انتخاب کلیشهای لوکیشنهایی مثل زندان، کارخانههای تعطیلشده، بیابانهای بیآب و علف، کشتیهای بهگلنشسته، خانههای متروکه و تاریک، دادگاهها، مراسم ختم و تدفین، قبرستان و… از کارگاههای تولیدی، خانههای پر نشاط و پر جمعیت، جریان زندگی، در بازار، آبادی و آبادانی، مزارع و باغات، امکانات رفاهی موجو، و… حرف میزند، به جای شخصیتهای به آخر خط رسیده، طلاقگرفته، مصدوم (جسماً یا روحاً)، بیکس و کار، تنها و منزوی، مفلس و بیچاره و… از شخصیتهای پرتلاش و با انگیزه، با استعداد، خانوادهدوست، کاری و پرتوان، گرهگشا و قدرتمند، خیّر و نیکوکار و… هم بهره میبرد.
وی افزود: برخی فیلمسازان روشنفکر ایرانی دچار تاریکاندیشی مزمنی هستند؛ این گروه اساساً در شیوه روایت مصائب زندگی، آسیبهای اجتماعی و مسائل فرهنگی دچار خطا میشوند. پیشفرض غالب این افراد، انداختن همه تقصیرها به گردن دیگران، اطرافیان و حتی حکومت است و در این میان سهمی هم به زمانه و سرنوشت و ساز ناکوک آن میدهند و هیچ حرفی از عملکرد ناصواب خود شخصیتها نمیزنند و از همه مهمتر هیچ وزنی برای اراده افراد جهت بهبود اوضاع و تغییر شرایط نمیدهند.