به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ بهمناسبت یکصدمین سالگشت بازتاسیس حوزه علمیه قم، نشست ویژه «تحول دانش حقوق و سیاست در حوزه علمیه» در خبرگزاری ابنا برگزار شد.
در این نشست دکتر عبدالوهاب فراتی عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه و دکتر قاسم بابایی دبیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه به ارائه بحث پرداختند.
متن کامل ارائه دکتر بابایی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت عزیزانی که در جلسه هستند و خدمت استاد بزرگوارم جناب آقای فراتی عرض سلام، ادب و احترام دارم.
من سعی میکنم روش بحثم به این شکل باشد که در بخش اول به صورت عام مباحث کلی را مطرح کنم و در بخش دوم به صورت جزئی وارد خود نظام حقوقی شوم.
من ابتدا سه مقدمه را عرض کنم و بعد وارد بحث شوم. الحمدلله حوزههای علمیه به برکت انقلاب اسلامی و قبل از آن به برکت و همت علمای بزرگوار، کارنامهی درخشانی در زمینهی علوم مختلف دارد. شما ملاحظه کنید استاد مطهری در کتاب فلسفهی خودش در منظومه عنوان میکند که قبل از اینکه فلسفه وارد جهان اسلام شود، ۲۰۰ مسئله داشت و وقتی وارد جهان اسلام شد به برکت علما و تلاشهای آنان، از ۲۰۰ مسئله به ۷۰۰ مسئله رسید. اینها پایهها و قدمهایی است که حوزهی علمیه در زمینهی علوم مختلف برداشت و الان وقتی همین فلسفه را بعد از انقلاب اسلامی ملاحظه میکنید، از فلسفههای مطلق به سمت فلسفههای مضاف حرکت کرده که برونداد فلسفههای مضاف را در علوم مختلف میتوانیم مشاهده کنیم.
*درباره پیشرفتهای حوزه دچار حجاب معاصرت هستیم
اما سه نکته قابل طرح است. اولین نکته این است که اگر ما بخواهیم خدمات حوزههای علمیه را مطرح کنیم، معمولاً دچار حجاب معاصرت هستیم. یعنی الان که در این موقعیت هستیم، برونداد و خدمات حوزهی علمیه خودش را نشان نمیدهد ولی وقتی از اینجا فاصلهی زمانی میگیرید، تازه اثرات خودش را نشان میدهد.
کلاوزویتس نویسندهای است که معمولاً دربارهی جنگ کتاب مینویسد. او کتاب مشهوری به نام دربارهی جنگ دارد. کلاوزویتس در مقدمه عنوانی دارد که عنوان زیبایی است. او عنوان میکند که ما دو گونه کتاب داریم، بعضی کتابها همان زمانی که چاپ میشوند وارد بازار میشوند و در یک رونق خاصی قرار میگیرند و استقبال میشوند، اما چون عمق ندارند، بعد از مدت زمانی فروکش میکنند. اما بعضی کتابها هستند که تا زمانی که خود مؤلف زنده است، شناخته شده نیست، اما بعد از مرگ مؤلف تازه خودش را نشان میدهد و به عنوان یک اثر تاریخی ماندگار میشود. برای نمونه حافظ را ملاحظه کنید، تا زمانی که خود حافظ زنده بود شناخته شده نبود ولی بعد از مرگش تازه آثارش شناخته شد. ملا صدرا وقتی کتاب شواهد الربوبیه و آخرین کتابش را مینویسد، در عصر خودش دچار حجاب معاصرت بود ولی بعد از رحلتش مکتب صدرایی خودش را نشان داد. حوزههای علمیه هم به همین شکل هستند، یعنی وقتی ما در این فضا قرار داریم، شاید آن بروندادهای فعالیتهای حوزه در علوم مختلف خودش را نشان نمیدهد و بعد از مدتها یقیناً اثرش را نشان خواهد داد.
نکتهی دومی که در همین فضا میخواهم مطرح کنم این است که ما تحول دانش حقوق و سیاست در حوزهی علمیه در ایران و جهان اسلام را مطرح میکنیم. به قول برخی از بزرگان، شما باید سه فاکتور را دربارهی ایران ملاحظه کنید که باعث شده ایران در منطقه و حوزههای علمیهی تشیع در جهان اسلام ویژگیهای خاص خود را داشته باشد که مرحوم فیرحی در کتاب مفهوم قانون هم به این مسئله اشاره کرده است. اولین نکته موقعیت ایران است. موقعیت ایران در مقایسه با کشورهای جهان اسلامی به این شکل است که کشور ایران نه جزء کشورهای عربی حساب میشود، چون زبانش فارسی است و نه خارج از آنها حساب میشود. مرحوم طباطبایی عنوان میکرد که ایران جزیرهای واقع در درون جهان اسلام و بیرون از جهان اسلام است. کشور انگلستان را مثال میزد که انگلستان جزء کشورهای اروپایی نبوده و کشور اروپایی نیست. این موقعیت ایران باعث میشود که دانش در ایران هم در داخل کشور و هم خارج از آن، پیشرفت و رشد دیگری داشته باشد.
*به برکت تشیع، علوم در ایران گسترش پیدا کرد
موقعیت دیگری که تشیع و حوزههای علمیه را متفاوت از دیگران میکند بافت شیعی در جهان اسلام و در ایران است که بعد از دورهی صفویه وقتی تشیع به عنوان مذهب رسمی اعلام شد، به برکت تشیع، علوم گسترشی پیدا کرد که شما در کشورهای عربی شاهد این موضوع نیستید.
نکتهی سومی که میخواهم بگویم پاشنه آشیل یا تکمیل کنندهی همین است، بحث وقوع انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب اسلامی زمینههای خفته را مهیّا و استعدادهای بالقوّه را شکوفا کرد و علوم در حوزههای علمیه به گونهی دیگری رشد کرد.
نکتهی دیگری که در این زمینه ملاحظه میکنیم این است که ما وقتی ۱۰۰ سالگی حوزه را مطرح میکنیم، مستحضرید تقسیمبندیهایی که معمولاً در مورد ادوار تاریخی در یک کشور انجام میشود به دو شکل است. برای مثال، وقتی شما مفهوم قانون را در جهان غرب ملاحظه میکنید به سه دورهی کلاسیک، مدرن و پستمدرن تقسیمبندی میکنند و در آنجا نظام حقوقی را در این سه دوره مطرح میکنند. در دورهی کلاسیک، امثال اندیشههای ارسطو و آگوستین هست که قانون را الهی میدانستند. در دورههای مدرن عقلانیت خودبنیاد شکل میگیرد، قانون رنگ سکولار میگیرد و دورهی پست مدرنی که ما هستیم، دوباره یک شیفت پارادایمی پیدا میکند. در جهان اسلام هم وقتی ملاحظه کنید تقسیمبندی به این شکل دارد که باعث میشود بحث ما یک دیسیپلین خاصی پیدا کند. ما جهان اسلام را به دورهی پیشامشروطه، مشروطه، پسامشروطه و انقلاب اسلامی تقسیمبندی میکنیم. لذا وقتی شما نظام حقوقی را در همین دوران مطرح میکنید، جغرافیای بحث شما مشخص میشود. پیشامشروطه ۳۴۶ سال طول کشید که دورهی اول عصر صفویه تا انتهای پادشاهی محمد قاجار، یعنی از ۱۲۲۶ تا ۱۲۵۱ است. میگویند این دورهای است که رویکرد سنتی به مفهوم قانون و نظام قانونی داشتهایم. دورهی دوم پیشامشروطه انتهای محمدرضا شاه تا حکومت قاجاریه است. در این دورهی پیشامشروطه که بحث را مطرح میکنیم نظام حقوقی و مفهوم قانون به سبب آمیختگی با دین، باعث شد که اینهمانی بین قانون و شریعت مطرح شود.
دورهی دوم دورهی مشروطه است که از ۱۳۰۴ تا ۱۲۸۵ است. در دورهی مشروطه به سبب آشنایی ایرانیان با جهان خارج، حاکمیت ملی، مفهوم قانون و نظام حقوقی دچار تحول شد. در این دوره وقتی ملاحظه میکنید دیگر نگاه سنتی به دین وجود ندارد؛ حاکمیت ملی را مطرح میکنند و به فرمایش برخی از بزرگان، جایگزین سلطنت، حاکمیت ملی شد و تغییر در نظام حقوقی ایجاد شد.
دورهی سوم دورهی پسامشروطه است که بعد از ۱۳۰۴ است و دورهی چهارم دورهی انقلاب اسلامی. در هر کدام از این ادوار وقتی نگاه میکنید، نظام حقوقی و قانون یک شیفت و معنای دیگری پیدا میکند.
*دانش حقوق پس از انقلاب پیشرفت کرد
ما وقتی نظام حقوقی را مطرح میکنیم باید بین سه اصطلاح تفاوت قائل شویم. اولاً یک بار دانش حقوقی ملاحظه میکنیم، همانطور که جناب استاد فرمودند، وقتی علوم سیاست را ملاحظه میکنید، قبل از مشروطه، ما یک علوم سیاسی بسیط داشتیم اما بعد از انقلاب، علوم اسلامی از آن بساطت خود خارج شد، دچار پیچیدگی شد و یک دیسیپلین برای خودش پیدا کرد. دربارهی نظام حقوقی هم به همین شکل است. نظام حقوقی قبل از انقلاب و در دورهی قبل از ۱۰۰ سال اخیر حوزه، اینهمانی قانون با شریعت را مطرح میکردند، اما بعد از دورهی مشروطه و پسامشروطه به سبب ورود حاکمیت ملی، مفهوم قانون دچار پیچیدگی شد و حاکمیت ملی در اینجا خودش را نشان داد.
بعد از انقلاب اسلامی ما هم در بخش نظام حقوقی و دانش حقوق پیشرفتهای خوبی داشتیم. پس این نکته را ملاحظه کنید که ما وقتی نظام حقوقی را مطرح میکنیم باید این را در نظر داشته باشیم که نظام حقوقی یک معنایی دارد، مفهوم قانون یک معنایی دارد که در دورهها و ادوار مختلف، معانی متفاوتی به خودش گرفته، دانش حقوق هم یک معنای دیگری دارد. برای نمونه در نظام حقوقی وقتی که رنه دیوید کتاب نظامهای حقوقی معاصر را مینویسد که کتاب خیلی بزرگی هم است، جالب است که در کنار نظامهای حقوق کامنلا و حقوق ژرمنی به حقوق اسلامی هم اشاره میکند و عنوان میکند که حقوق اسلامی در مقابل نظامهای دنیا مطرح است، معانی خاصی دارد و دیسیپلین دارد.
پس بنابراین اولاً ما در حجاب معاصرت هستیم و باید این را مدنظر داشته باشیم، شاید بروندادهایش امروزه به صورت آشکار خودش را نشان نمیدهد و بعد از گذشت زمان خودش را نشان خواهد داد.
سه عامل و فاکتوری که در بخش جغرافیای جهان اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی عرض کردیم را ملاحظه کنید که باعث شد نظام حقوقی یک معنای دیگری پیدا کند. ادوار تاریخی را هم باید در نظر بگیریم. چون بحث ما ۱۰۰ سال اخیر است، یعنی از ۱۳۰۴ و پسامشروطه تا الان که ۱۴۰۴ است را ملاحظه میکنیم و دورههای قبل مدنظر نیست.
*به برکت علما، قانون چارچوب خاصی پیدا کرد
نکتهی بعدی که دربارهی نظام حقوقی وجود دارد این است که در نظر داشته باشید که ما وقتی نظام حقوقی و تحولات حوزه را در نظر میگیریم، در سه بخش قابل بیان است؛ یک بار در بخش تقنین است، یک بار در بخش تفسیر است و یک بار در بخش اجرا است که هر کدام از این سه مرحله به برکت علمای بزرگ حوزهی علمیهی قم پیشرفت خوبی داشته است. در بخش تقنین در دورهی پیشامشروطه، دورهی مشروطه و پسامشروطه و انقلاب اسلامی را که ملاحظه میکنید میبینید که قانون چارچوب خاصی برای خودش پیدا کرده و یک نظم خاصی را دارد.
یک مطلبی را از جان مقدسی، استاد دانشگاه آمریکا در کتابIslamic Origins of the Common Law یعنی اسلام ریشهی حقوق کامنلا است مطرح میکند که حقوق کامنلا در دوران شکلگیری در قرن دوازدهم، از برخی قواعد اسلامی رنگ و بو گرفت و تأثیر پذیرفت.
پس ما یک بار بحث تقنین را در دورهی ۱۰۰ ساله مطرح میکنیم و یک بار در بخش تفسیر قانون است. تفسیر قانون را که مطرح میکنیم به این عنوان است که شما قانون را که ملاحظه میکنید در بخش رفع ابهام آن، علما نکاتی را اضافه کردهاند که قبلاً نبود.
بخش سوم هم اجرای قانون است که من احساس میکنم ما وقتی بخش سوم قانون را ملاحظه میکنیم، اجرای قانون بعد از شکلگیری انقلاب اسلامی در متن جهان اسلام و ایران بود که به نحو اساسی خودش توانست اجرا کند.
همچنین دکتر قاسم بابایی ادامه داد:
من عرض کردم که در قسمت دوم وارد دانش حقوق و نظام حقوقی میشوم.
وقتی حقوق را ملاحظه میکنیم میتوانیم یک بار در مورد ادوار تاریخی نظام حقوقی بحث کنیم، اینکه نظام حقوقی در این ادوار چهارگانه که خدمتتان عرض کردم چه تحولاتی داشت و حوزهی علمیه چه تأثیراتی در این ادوار داشت. یک بار هم وارد خود دانش حقوق و اجزای دانش حقوق شویم که در سه مقام تقنین، تفسیر و اجرا، حوزهی علمیه چه نقشی در دانش حقوق داشته است.
هر دو بخش را به صورت مختصر مطرح میکنم تا بتوانم برکات حضور حوزه در دانش حقوق را خدمتتان عنوان کنم. همانطور که عرض کردم ما وقتی ادوار حقوق را ملاحظه میکنیم به چهار دورهی پیشامشروطه، دورهی مشروطه، پسامشروطه و انقلاب اسلامی تقسیم میکنیم. وقتی شما به نظام حقوقی و حتی مفهوم قانون نگاه میکنید در هر چهار دوره یک معنا و تطورات دیگری داشتهاند. بحث استاد فراتی که در بخش سیاست مطرح کردند، در اینجا هم مطرح میشود، یعنی از آن حالت بساطت به سمت پیچیدگی رفت و الان که ملاحظه میکنید میبینید که نظام حقوقی ما به برکت انقلاب اسلامی و به برکت حوزههای علمیه یک دیسیپلین دارد، مرزهایش جدا است و توانسته خودش را نشان دهد.
دوستان، به این کلمه دقت بفرمایید، دیسیپلین خیلی مهم است. وقتی دیسیپلین را در مورد یک دانش مطرح میکنیم به این عنوان است که کلمهی دانش در زبان انگلیسی سه معادل ساینتیک، نالج و دیسیپلین دارد. اینها چه تفاوتی دارند؟ تفاوتش اینجا است که دیسیپلین را زمانی در مورد یک دانش مطرح میکنیم که مرزهای دانش از دانشهای دیگر جدا شود. یک بار شما یک دانش را ملاحظه میکنید، هنوز مرزبندی نشده و در مقام ذهن دانشمند است؛ به قول پوپر در جهان اول یک دانشمند است ولی هنوز مرز ندارد. مثلاً وقتی فلسفهی علوم سیاسی، فلسفهی حقوق اسلامی و فلسفهی فیزیک اسلامی را ملاحظه کنید، اینها هنوز در بیرون برای خودشان تحقق پیدا نکردهاند و فعلاً در جهان ذهنی دانشمند است اما وقتی در خارج تحقق پیدا کرد و مرزش مشخص شد و شما توانستید اینها را از علوم دیگر مشخص کنید، اینجا عنوان دیسیپلین مطرح میشود.
وقتی دانش حقوق را هم ملاحظه میکنیم، دانش و نظام حقوقی در ادوار چهارگانه، در دورههایی هنوز دیسیپلین پیدا نکرده، بلکه صرفاً اینهمانی قانون با شریعت مطرح میشود. اما به نظر من بعد از انقلاب اسلامی و در دورههای پسامشروطه، قانون اسلامی و نظام حقوقی اسلامی خودش را نشان داده و دیسیپلین پیدا کرده است.
*وضعیت و جایگاه قانون در ادوار مختلف تاریخ ایران
اجازه دهید در ابتدا یک گزارشی را به صورت خلاصه عرض کنیم. در دورههای پیشامشروطه، یعنی وقتی از ۱۲۲۶ تا ۱۳۵۱ را ملاحظه میکنیم، دورههای پیشامشروطه دورهی عصر صفوی و قاجار است. در این دورهها نظام حقوقی و قانون به سبب آمیختگی قانون با سنت و شریعت، اینهمانی قانون با شریعت مطرح میشد و تفاوتی بین این دو وجود نداشت. دورهی صفویه یک تفاوتی با دورههای دیگر دارد که در دورهی صفویه، پادشاهی در ایران به صورت همهگیر شد. قبل از این دوره وقتی نگاه میکردید، حکومت در ایران بخش بخش بود، تنها حکومتی که توانست پادشاهی فراگیر در ایران را مطرح کند دورهی صفویه است. ویژگی دومی که صفویه را از دورههای دیگر متمایز میکرد این بود که مکتب تشیع را به عنوان مذهب رسمی ایران مطرح شد در حالی که تا قبل از آن مطرح نبود. به برکت همین دو ویژگی و آمیختگی تشیع با ایران، ما یک همزیستی مسالمتآمیز بین فقه، قانون و پادشاهی میبینیم و به عبارتی به این دوره، دورهی همزیستی میگویند.
میرزا ملوک در کتاب کشفی خود مطرح میکند که «بدان که سلطنت و پادشاهی و خلافت نمودن از جانب خداوند میباشد و سلطان خلیفة الله و ظل الله در زمین میباشد.» لذا وقتی شما این دوره را ملاحظه میکنید متوجه میشوید که در این دوران بین ملت و امت تفکیک وجود دارد. حاکمیت ملت بر عهدهی پادشاه بود، و حاکمیت امت بر عهدهی مجتهد بود و این دو با هم پیش میرفتند. لذا به این دوره، دورهی آمیختگی قانون و شریعت میگویند. ملاصدرا در همین دوره قرار دارد. او در کتاب شواهد الربوبیه وقتی بحث قانون را مطرح میکند میگوید: «و الانسان مدنیٌ بالطبع و لابد من تمدنٍ» انسان مدنی بالطبع است و نیازمند تمدن است و بعد میگوید که این همان شریعت است.
اما در دورهی بعد از صفویه و در دورهی قاجار به سبب اینکه ایرانیان با جهان خارج آشنا شدند و به سبب اینکه حاکمیت ملی کمکم خودش را شکل میدهد، نظم سلطانی دچار آسیب شد. در این دوران حکمرانی دیگر مثل حکمرانی سابق نیست، لذا سه دورهی سلطنت مستقله، سلطنت منتظمه و تنظیمات حسنه در همین دوره شکل میگیرد. آشفتگی که در این دوره مطرح میشود، اختلافاتی که مطرح میشود در همین دوران است.
در این دوره ما از دورهی پسامشروطه عبور میکنیم و به سمت انقلاب اسلامی پیش میرویم. دورهی دومی که دوباره مطرح میشود، در همین دوره وقتی ملاحظه میکنیم به سبب همین آشفتگیها شما چند گروه را دربارهی قانون میدیدید مثل اندیشمندانی که حامی تجدد بودند. یعنی بعد از دورهی صفوی و در دورهی قاجار، به سبب آشنایی با قانونهای جدید و نقشگیری حاکمیت ملی، ملاحظه میکنید که چند گروه را در این دورهها داریم. یکی اندیشمندانی که حامی تجدد بودند، مثل آخوندزاده که در بحثهایی که مطرح میشود اساساً تدین، دینداری و تقنین و قانونگذاری را به کل کنار میگذاشتند. مذاهب جدیدی مثل شیخیه و بابیه در این دوره شکل گرفت که ادعای جدیدی در مورد تدین داشتند. از سوی دیگر، اندیشمندانی که احیای همان روش قبلی سنت و تجدد را داشتند که در کتاب قانون ناصری همین بیان آمده و ما میبینیم که نظام قانون دچار یک آشفتگی بعدی میشود.
*انقلاب مشروطه، انقلاب در مفهوم قانون و نظام قانونی بود
دورهی بعدی دورهی مشروطه است که به نظرم همانطور که جناب استاد هم اشارهای داشتند، دورهی مهمی است. انقلاب مشروطه در واقع یک انقلابی بود که میتوانیم بگوییم انقلاب در مفهوم قانون و نظام قانونی بود. جناب استاد، مرحوم فیرحی در کتابش عنوان میکند که در دورهی مشروطه به سبب آشنایی مردم با نظامهای حقوقی دیگر و رنگ گرفتن حاکمیت ملی، دیگر نگاه سلطنتی و پادشاهی رنگ باخته بود. به عبارتی وقتی ما این مثلث سهگانه را در دورهی صفویه ملاحظه میکردیم، اجتهاد، امامت و فقاهت بود، بعد هم دین و پادشاهی بود. در دورهی مشروطه اجتهاد و دین در جای خودشان هستند ولی حاکمیت پادشاهی جای خود را به حاکمیت ملی میدهد و رنگ میبازد.
بعد از این دوران تا انقلاب اسلامی، نظام حقوقی از بساطت خود به سمت پیچیدگی میرود و رنگوبوی قانون عوض میشود.
بخش دومی که من خلاصهای از آن را مطرح میکنم اجزای قانون است. اصلاً سؤال اینجا است؛ نظام حقوقی و اجزای قانون در این ۱۰۰ ساله چه تفاوتی داشتهاند؟ در بخش تقنین به برکت حوزههای علمیه، وقتی قانون اساسی مشروطه را میخواستند در سال ۱۲۸۵ تقنین کنند، ۳ اصل را اضافه کردند؛ یکی اینکه مذهب رسمی ایران، اسلام و طریقهی حقهی اثناعشری است که این اصل را با پافشاری علما و حوزههای علمیه به قانون اساسی مشروطه اضافه کردند. اصل دومی که در همان زمان اضافه شد این بود که پادشاه ایران باید مروج این مذهب باشد که بعداً در قانون اساسی مشروطه اضافه شد. اصل سومی که اضافه شد این بود که قانون اساسی باید زیر نظر ۵ نفر از مجتهدین باشد. شما میبینید وقتی قانون اساسی در انقلاب اسلامی میخواهد تدوین شود، این اصول به نحو دیگری ادامه پیدا میکند.
یا تأثیری که شما در حقوق عمومی ملاحظه میکنید. من به دوستان توصیه میکنم که حتماً کتاب مبانی، کلیات و تحولات تاریخ حقوق عمومی را ملاحظه کنند که آقای دکتر ابراهیم موسیزاده تألیف کردهاند. این کتاب به بیان ادوار حقوق عمومی در این چهار دوره اشاره کرده است. حقوق عمومی بیانگر رابطهی دولت با مردم است. شما در همین دوره ملاحظه میکنید که در بخش تقنین احکام سلطانیه تدوین میشود، تنبیه الامهی نائینی به همین مطالب اشاره میکند و واقعاً کتاب خوبی است. همچنین مبانی ولایت فقیه امام خمینی در همین دوره تدوین میشود.
اما در مقام اجرا نکتهی زیبا این است که نظام حقوقی و قضایی در دورهی صفویه به دو بخش تقسیم میشد. این دو بخشی که ما در آن دوره داشتیم بعد از انقلاب اسلامی هم خود را به همین شکل ادامه میدهد. یکی دیوان بیگی و دیگری به صورت صدریه بود. دیوان بیگی کارهایی که به حقوق عمومی مربوط بود را عنوان میکرد، اما صدریه کارهایی که مربوط به رابطهی بحث شریعت بود را ادامه میداد. این تقسیمبندی نظام قضایی در انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی در مقام اجرا، پیچیدگی خودش را پیدا کرد و کامل شد که این یکی از برکات انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه بود.
*علمای اسلامی از اجرای قوانینی که ضد شریعت بود جلوگیری میکردند
بخش دومی که در تأثیرگذار بود این بود که علمای اسلامی معمولاً از همان اوایل از اجرای قوانینی که ضد شریعت بود جلوگیری میکردند. این را جناب استاد دکتر حکمتنیا در مقالهای که برای ۱۰۰ سالگی حوزه، به نام حوزهی علمیهی قم و نظام حقوقی نوشته آورده است و دوستان میتوانند ببینند. حقیر هم یک مقالهای در آنجا با عنوان مفهوم قانون در ادوار چهارگانه نوشتهام که دوستان میتوانند در آن هم ملاحظه کنند.
من سه نمونه را خدمت شما عرض میکنم که حوزههای علمیه و علما در بخش اجرای قانون از قوانینی که مخالف شریعت بوده جلوگیری کردهاند. در کشف حجاب، دخالت حوزههای علمیه وجود داشته است، یا در زمان پادشاهی پهلوی، اصلاح ارضی، انقلاب سفید، لایحهی انجمن و احیای کاپیتولاسیون از مواردی بود که به قانون اضافه کردند. از جمله احیای کاپیتولاسیون بود که خود امام(ره) شدیداً با آن مخالفت کرد و جلوی این قانون را گرفت. مناقشه در قانون حمایت از خانواده در سال ۱۳۴۶ بود که بندهایی اضافه شد که رنگ سکولار داشت و علمای اسلامی با آن مخالفت کردند و جلوش گرفتند. این هم به خاطر اصلی بود که ۵ نفر از مجتهدین باید نظارهگر باشند. مناقشهی سومی که مطرح کردند تساوی حقوق زن و مرد بود که دوباره با مخالفت حوزههای علمیه این قانون مسیر دیگری را در زمینهی خودش ادامه داد.
لذا وقتی ما ۱۰۰ سالگی حوزههای علمیه و تأثیر حوزه را ملاحظه میکنیم، در دو بخش نظام حقوقی مطرح میشود که در ادوار چهارگانه مطرح شد و یکی هم در دانش حقوق در سه بخش تقنین، تفسیر و اجرا بود که به طور خلاصه بیان کردم.