به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از، گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست نقد و بررسی کتاب «قدمهایش؛ امام زمان (عج) به روایت منتظران ظهور» نوشته «محمدحسن شاهنگی» در خانه اندیشورزان علوم اسلامی با مشارکت گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور حجت الاسلام «علیرضا پناهیان» استاد اخلاق؛ «حسین اسرافیلی» شاعر و پیشکسوت ادبیات آیینی و «محمدحسن شاهنگی» نویسنده این کتاب) برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجت الاسلام پناهیان طی سخنانی اظهار کرد: هر چه جلوتر میرویم به ظهور حضرت حجت(عج) نزدیکتر میشویم و باید هر لحظه خودمان را برای این رویداد قطعی و بزرگ آماده کنیم؛ معنای انتظار، اقدام عملی برای زمینهسازی ظهور است و هر مسلمانی در این خصوص بنا به موقعیت و تخصصی که دارد، وظایفی دارد.
این استاد اخلاق ادامه داد: یکی از راههای تحقق این امر، فرهنگسازی جدی در زمینه مهدویت است؛ اذهان و افکار عمومی جامعه نیازمند آشنایی بهتر و بیشتر با وقایع قبل و بعد از فرج است و در این زمینه یکی از بهترین گزینهها انتشار آثار و کتب مرتبط در این زمینه است.
وی افزود: در عصر حاضر که اینترنت و فضای مجازی همه جا را به تسخیر خود درآورده است، باید به منابع اصیل و متقن رو بیاوریم تا از اطلاعات غلط و نادرست در امان باشیم؛ اولین کتاب بیشک همان قرآن است؛ بعد از آن نوبت به کتب روایی میرسد تا بتوانیم از سیره ناب معصومین(ع)، بهرهمند شویم و در گام دوم میتوانیم به آثاری که در جهت تبیین این سیره گام بر میدارند مراجعه کنیم. کتاب «قدمهایش» (امام زمان (عج) به روایت منتظران ظهور) با همین رویکرد قابل مراجعه برای مخاطبان امروز بهخصوص جوانان است.
در ادامه این نشست حسین اسرافیلی طی سخنانی اظهار کرد: یکی از کلیدواژگان ظهور، برقراری عدالت و رسیدن حق و قدرت به مستضعفان تاریخ است؛ این مطلب در بیشتر آثار منظوم و منثوری که در خصوص مهدویت توسط نویسندگان و شاعران در زبان فارسی نوشته و یا سروده شدهاند، به چشم میخورد و در کتاب حاضر هم همین رویکرد مشهود است.
وی تصریح کرد: نکته دیگر اینکه دو وجه مهم در آثار ادبی مهدویتمحور وجود دارد؛ اول، تلخی فراق یار و دوم شیرینی بازگشت قطعی او در آینده موعود است. این تلخی و شیرینی حس زایدالوصف و زیبایی را به صورت توأمان به منتظران واقعی و حقیقی اعطا میکند و که کمتر در موارد دیگر میتوان نظیری برای آن یافت.
اسرافیلی گفت: بخشهای مختلف کتاب «قدمهایش» انسان را به یاد این شعر جامی در کتاب سبحهالابرار میاندازد که این چنین سروده است:
ای قمر طلعت مکی مطلع
مدنی مهد یمانی برقع
چند در حجله به تنها خفتن
حجره از گرد فنا نارفتن
خوابت از هفصد و هشتصد بگذشت
قد برافراز که از حد بگذشت
این نویسنده تاکید کرد: در آثار ادبیای که در زبان فارسی با موضوع امام زمان(عج) نگاشته شدهاند، نوعی خستگی و بیتابی در قلم نویسندگان از شرایط سخت هجران و دوری یار دیده میشود؛ این خستگی بعضاً رنگ و بوی دلتنگی هم به خود میگیرد و زبان نویسنده را حتی به گلایه از وضعیت موجود نیز باز میکند. نکته قابل توجه اینکه مهترین نماد و تمثیل حضرت حجت(عج) در آثار ادبی، تشبیه ایشان به آب روانی است که یک روز از چشمهای زلال جاری میشود و دشتهای تشنه را سیراب میکند. این نوید در آثار و کتب زیادی وجود دارد که روزی بالاخره صدای پای آب میآید و انتظارها بهسر خواهد رسید.
همچنین در ادامه محمدحسن شاهنگی طی سخنانی اظهار کرد: کتاب «قدمهایش» در پنج فصل کلی تنظیم شده است؛ فصل اول این اثر «صاحبزمان بر روی زمین» نام دارد که از تولد یک منجی صحبت میکند. فصل دوم «کوری، کری و تاریکی!» نام دارد و به ترسیم فضای عصر غیبت میپردازد؛ فصل سوم «او حاضر و ما غائب!» نام دارد و محور اصلی آن این است که باید در شرایط غیبت حضرت مهدی(عج) کاری کرد؛ فصل چهارم «کاش به این اشکها شک نکند!» نامگذاری شده است و اساس آن تبیین نشانههای ظهور است و در نهایت فصل پنجم، با عنوان با «یک گل بهار میشود!» به استقبال آمدن حضرت حجت(عج) میرویم.
گفتنی است: برای آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان با این اثر بخش هایی از این کتاب را با هم خوانش می کنیم:
ما از او چشم یاری داریم، اما دست روی دست گذاشتهایم و پا روی پا! چه تقلای غلطی! یاران واقعی از او دفاع میکنند و فدای او میشوند و آنان که لاف یاری میزنند، در زندانی خودساخته در حبس شک و تردید باقی میمانند. دیری است به این دِیر خرابآباد، تبعید شدهایم؛ از فرشتگی تنزل کرده و آدم شدهایم! در سلسلهجبال منتظران، هیچ کوهی خاموش نیست؛ دلتنگیاش را برای او بروز میدهد و آتشفشان میشود، هر چه درون دارد، خالی میکند و بغضش میترکد.
نیستی، اما نیستیات ملموس نیست؛ بس که در ذهن و دل و جانی. بس که یادت میکنیم؛ بس که صدایت میکنیم؛ بس که…کاش به این اشکها شک نکنی، آه ما ببینی و راهی شوی. دل به جاده بسپاری و بازگردی. دیگر طاقتها تاب ایستادگی ندارند و هر آن، بیم آن میرود که یکی بعد از دیگری فرو بریزند و بغضهایشان بترکد. تو که جوانه زنی، همة خشکسالیها تمام میشود؛ زمین و زمان منتظر تو هستند… .