به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هم اندیشی علمی با موضوع “علوم انسانی اسلامی؛ امکان و چگونگی” روز چهارشنبه ۲۲ اسفند ماه سال جاری توسط گروه کلام اسلامی و الهیات جدید و گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
دکتر محمد محمدرضایی استاد فلسفه دین دانشگاه تهران و سردبیر فصلنامه علمی- پژوهشی قبسات در این هماندیشی به سخنرانی پرداخت که مشروح کامل سخنرانی ایشان از منظرتان می گذرد:
مخالف به دلیل تصویر نادرست از مفهوم علوم انسانی اسلامی
ما وقتی در باب علوم انسانی اسلامی سخن می گوییم، باید به لحاظ مفهومی و نظری تصور درستی از آن داشته باشیم. کسانی که مخالف علوم انسانی اسلامی هستند، اگر تصور درستی از آن داشته باشند، فکر نمیکنم با آن مخالفت کنند. این مخالفتها برمیگردد به ابهامی که در تصور درست از این موضوع وجود دارد. اگر بتوانیم این موضوع را مقداری روشن کنیم، ممکن است کمکی به پیشبرد بحث کند.
امروز کسانی که مسئول بودند و ما باید از آنها مطالبه کنیم، خودشان مدعی شدهاند و میگویند که کاری نشده است، لذا باید آسیبشناسی شود و ببینیم چرا این مشکلات به وجود آمده است. شاید مشکل خود شماها باشید که در مصدر کار بوده و ترک فعل کردهاید. یکی از مصیبتهای ما همین است، عزیزانی که در پستهای مختلف قرار دارند، اعتقاد واقعی به کار خود ندارند و فکر نمیکنند که در نظام اسلامی مسئول هستند.
اگر در بحث علوم انسانی اسلامی، مسئولین ما همراه بودند، اگر دانشگاههای ما، وزارتخانهها و سایر موسسات همراه بودند، امروز میوههای درخت مقدس علوم انسانی اسلامی را بیشتر مشاهده میکردیم.
اما در بحث علوم انسانی، باید ببینیم که تعریف آن چیست. علوم انسانی علومی هستند که احوال و فعالیتهای انسان را در حوزههای مختلف مورد مطالعه قرار میدهند. موضوع اصلی این علوم، انسان است. اما انسان تعاریف مختلفی دارد و در مکاتب و نحلههای مختلف تعریف واحدی از آن وجود ندارد. هنگامی که موضوع به لحاظ مفهومی مختلف شد محمولات آن موضوع هم با توجه به موضوع متعدد و در نتیجه گزارههای ما مختلف میشود.
تعاریف مختلف از انسان به مثابه موضوع علوم انسانی
به صورت کلی، ما دو دیدگاه در باب انسان میتوانیم داشته باشیم:
- دیدگاه مادیگرایانه انسان را عضوی از مجموعه عالم میداند که اختیاری ندارد و هرچه محیط و شرایط بر او تأثیر بگذارد، شخصیت او را شکل میدهند. این دیدگاه معتقد است که انسان محصول تصادف ناآگاهانه و بی شعور است و غایتی از زندگی ندارد. چنین دیدگاهی به خدا و مدبر هستی و سعادت جاودانه در آخرت اعتقادی ندارد.
- دیدگاه دوم، دیدگاه الهی است که معتقد است انسان مخلوق، جانشین و خلیفه خداست و خلقت او عبث نیست. این دیدگاه معتقد است که دنیا برای انسان مسخر و خلق شده و نیز انسان احترام زیادی در پیشگاه خداوند دارد. انسان دنیای ابدی در پیش دارد و خداوند پیامبران الهی را فرستاده تا انسان را تربیت و به سعادت جاودانه برسانند. اگر انسان تزکیه نشود، عالم فاسد میشود. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که از فساد انسانهایی رنج میبرد که تحت تعالیم انبیاء الهی قرار نگرفتهاند. هرچه یک دزد عالمتر شود، گزیدهتر برد کالا. هرچه یک مجرم، عالم و با ذکاوت و تیز هوش و با مهارت و شجاع باشد، خطرناکتر خواهد شد. امروزه مشکل دنیای ما این است که انسانهای غیرمهذب و کسانی که به لحاظ فکری و عملی مشکل دارند، سردمدار علم شدهاند.
یکی از شاخههای علوم انسانی، اخلاق است. مکاتب مختلفی در حوزه اخلاق وجود دارد و نیز معیارهای مختلفی برای اخلاقی بودن تعریف شده است. در زندگی از کدام معیار اخلاقی باید تبعیت کنیم؟ معیار سودگرایانه، لذتگرایانه یا قدرتگرایانه یا فضیلتگرایانه؟ آیا انسانها باید به عنوان ابزار وسیلهای در خدمت ما باشند یا به عنوان انسان که کرامت و ارزش دارند ملاحظه شوند؟ امروز علوم جدید در سیاست تبلور کرده است. حق وتو محصول این علوم است. هرکس قدرت بیشتری دارد، بیانش برتر است. حقوق بشر امروز بر اساس مسائل سودگرایانه تحلیل میشود. هر کشوری حتی اگر ناقض حقوق بشر باشد، ولی چون برای ما منفعت دارد، دوست ماست.
برگردیم به بحث علوم انسانی. دو دیدگاه مختلف الهی و مادی در باب انسان وجود دارد؛ دیدگاه مادی معتقد است که عالم مساوی با ماده است و چیزی فراتر از عالم ماده وجود ندارد. تنها روش کشف حقایق عالم نیز، تجربه است. این خود یک نظریه فلسفی است که اثبات نشده است! پدران علم جدید این نظریه را مبنای نظریات علمی خود قرار داده و در نتیجه افکار نادرستی را به نام علم عرضه کردهاند. تجربهگرایی صرف به شکاکیت میانجامد. حتی تجربهگرایی صرف نمیتواند مبانی علوم تجربی جدید را تبیین کند.
تأثیرپذیری نظریات پدران علوم انسانی از مبانی سکولار
اینک برخی نظریات پدران علوم انسانی جدید را مطرح می کنیم تا روشن شود حقیقت ماجرا چیست:
دیوید هیوم، فیلسوف بزرگ مغرب زمین، میگوید اگر کتابی در الهیات یا مابعدالطبیعه در دست بگیرم، میپرسم آیا در آن استدلال انتزاعی در باب کمیت و عدد یا استدلال تجربی درباره واقعیات و موجودات وجود دارد؟ اگر پاسخ منفی است، آن را در آتش میافکنم، چون چیزی جز سفسطه در آن نیست. این دیدگاه، تمام تعالیم انبیاء را خرافه میداند. اگر ما به تجربهگرایی صرف قائل شویم، حتی نمیتوانیم جهان خارج و نیز مبانی علوم تجربی را ثابت کنیم. چگونه با این افکار نادرست، برخی دانشمندان به نتایجی رسیدند که امروز مبنای علوم انسانی قرار گرفته است؟
آقای کارل پیرسون، استاد دانشگاه لندن، میگوید روش علمی تنها طریق مدخل واقعی به کل قلمرو معرفت است. مابعدالطبیعه و دین خارج از معرفت بشری قرار میگیرند. اما این دیدگاه نادرست است و بر همین دیدگاه نادرست نظریات علوم انسانی جدید بنا شده اند.
آگوست کنت، فیلسوف و جامعهشناس، بنیانگذار جامعهشناسی جدید و فلسفه پوزیتیویسم، میگوید روش تجربی برترین روش و آخرین مرحله تکامل ذهن انسان است. دوران مرحله ربانی و فلسفی به سر رسیده است. اما این دیدگاه باز اشتباه است. مارکس، جامعهشناس و اقتصاددان آلمانی، میگوید انسان سازنده دین است، نه دین سازنده انسان. دین افیون مردم است. اما این دیدگاه نیز نادرست است. فروید، پدر علم روانکاوی جدید، میگوید دین و خدا جلوه غریزه سرکوبشده جنسی است. تصور خدا نتیجه فرافکنی تصور پدر درون انسان است. اما این دیدگاه نیز نادرست است.
این نظریات نادرست ،نظریات پدران علوم انسانی جدید است که این علوم براساس چنین دیدگاههایی شکل گرفته است. علوم انسانی اسلامی برآن است که این نظریات و نیز مبانی مبتنی بر آنها نادرست هستند. ما باید در باب فعالیتهای انسان که در شاخههای مختلف علوم انسانی متجلی میشود، نظریات صحیح که برمبانی صحیحی استوار است ارایه دهیم. به نظرم کسانی که مخالف علوم انسانی اسلامی هستند میگویند این نظریات نادرست، علمی و نظریات مخالف آنها هرچند درست و صحیح، غیرعلمی و ایدئولوژیک است.
عدم اختصاص منابع شناخت به تجربه
نیز علوم انسانی اسلامی برآن است که منابع شناخت و معرفت انسان تنها منحصر به تجربه نیست بلکه منابع شناخت اعم از تجربه و عقل و شهود عرفانی و منابع وحیانی است. تحلیل انسان براساس تجربهگرایی و مادهگرایی صرف تصور ناقصی از انسان ارایه میدهد و نیز از این راه خسارتهای جبرانناپذیری عاید جامعه بشری شده است. خداوند ما را بر حذر داشته است از اینکه راه پدران بر خطای خود را هرچند در حوزه علوم انسانی جدید دنبال کنیم. اگر کسانی در عصر جاهلیت بتپرست بودند، دلیل نمیشود ما نیز همان راه را برویم. قران کریم در این باره می فرمایند:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ (بقره:۱۷۰)؛ و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه [حق را به سبب کوردلی] نمییافتند [باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد؟!]
مخالف نبودن مدعیان علوم انسانی اسلامی با نظریههای درست علوم انسانی رایج
ما با علوم انسانی مخالفتی نداریم، بلکه با افکار نادرست و استدلالهای نادرست پدران علوم انسانی مخالف هستیم. ما میخواهیم افق دید دانشپژوهان علوم انسانی گستردهتر شود و نظریات درست و صحیح در این علوم مطرح شود. اگر مبنای درستی وجود داشته باشد، ما مخلص آن علم هستیم.
پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: “اطلبوا العلم ولو بالصین” (علم را حتی اگر در چین باشد، بجویید). حکمت گمشده مومن است. ما با علم مخالفت نیستیم . ما با افکار نادرست مخالفیم، لذا از دیدگاه اسلام هرنظریهایی که درست و صحیح باشد باید بپذیریم و لاتقف ما لیس لک به علم. هر نظریهای که واقعا علم است مورد پذیرش و الا فلا. ولی این نظریات که به نام علوم انسانی مطرح شدهاند، درست و صحیح نیستند. اما مخالفان علوم انسانی اسلامی میگویند این نظریات علمی است چون دانشمندان غربی مطرح کردهاند و باید آنها را پذیرفت.
عزیزانم، اساتید و دانشپژوهان، روی این مسائل فکر کنید و اندیشه کنید. اگر نظریه درستی به ذهنتان رسید در کنار این نظریات نادرست مطرح و سپس انتخاب نظریه صحیح را به عهده دانشجویان قرار دهید نه این که با شانتاژ افکار نادرست را به عنوان علم بر ذهن دانشجویان علوم انسانی تحمیل کنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله