رمز ظهور مهدی موعود(عج) در کلام امام کاظم(ع)

شرایط زندگی در عصر غیبت و رمز ظهور حجت حق در کلام امام کاظم علیه‌السلام
نوشتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا پیوندی مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛

همه امامان ما به نوعی به بحث دوران غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره کرده‌اند و در موارد زیادی راهکارهایی برای حفظ ایمان و اعتقادات در دوران دوری از امام زمان و راهکارهایی برای تسریع در ظهور حضرت حجت ارائه کرده‌اند. در ادامه به سخنان امام کاظم علیه السلام در باره غیبت و ظهور امام زمان علیه‌السلام که مهدی موعود موجود است، اشاره می‌شود.

پناه بردن به خداوند برای حفظ دین در عصر غیبت
امام کاظم علیه السلام در روایتی که در کتاب کافی نقل شده در مورد غیبت امام عصر می فرماید:
إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلُكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ؛ هنگامی که پنجمین فرزند از وصی هفتم از دیدگان ناپدید شود، از خدا بترسید در مورد دین خود، به خدا پناه ببرید در باره دینتان، که هرگز کسی نتواند شما را در مورد دینتان بلغزاند.
يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ؛ پسرم! بی تردید برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که معتقدین به آن، از اعتقاد خود برگردند.
إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُكُمْ وَ أَجْدَادُكُمْ دِيناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ؛ این یک آزمون الهی است که شما را با آن آزمایش خواهد کرد. اگر نیاکان شما دینی بهتر از این می یافتند آنرا می پذیرفتند؛
علی بن جعفر می فرماید: عرض کردم: سرور من مقصود از پنجمین فرزند وصی هفتم کیست؟
فرمود: يَا بُنَيَّ عُقُولُكُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُكُمْ تَضِيقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَكِنْ إِنْ تَعِيشُوا فَسَوْفَ تُدْرِكُونَه؛ پسرم! عقلهای شما از درک آن عاجز و استعدادهای شما از حمل آن ناتوان است. اگر خداوند عمری دهد آن روز را درک خواهید نمود. (كافي، ج‏۱، ص۳۳۶)

امام عصر در ظاهر غایب اما حاضر در قلوب اهل ایمان
امام کاظم در حدیث دیگری وقتی راوی در باره آیه ۲۰ سوره لقمان « وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً؛ و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته» می‌پرسد، می فرماید: نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن امام غائب است.
عرضكردم: در ميان شما ائمه كسى هست كه غائب شود؟ فرمود:
نَعَمْ يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا؛ آرى او كسى است كه شخصا از ديدگان غائب ميگردد ولى يادش از دلهاى مؤمنان نميرود. او دوازدهمين ما ائمه است‏؛ سپس فرمود:

«يُسَهِّلُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ عُسْرٍ وَ يُذَلِّلُ لَهُ كُلَّ صَعْبٍ وَ يُظْهِرُ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ وَ يُقَرِّبُ عَلَيْهِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يُذِلُّ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ عِنْدَهُ وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِهِ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ؛ خداوند هر مشکلی را برای او آسان سازد، و هر سختی را برای او هموار نماید، گنجهای زمین را برای او ظاهر کند، و راههای دور را برای او نزدیک نماید، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسیله ی او از هستی براندازد….» (كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص۲۷۰ و ۲۷۱)
وقتی راوی در مورد آیه ۵۹ سوره نساء و واژه «اولوا الامر» از پیامبر اکرم سوال کردند، حضرت در پاسخ اسامی امامان بعد خود را می‌شمارند و وقتی به نام امام دوازدهم می‌رسند، می‌فرمایند:
«ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ؛ امام زمان علیه‌السّلام کسی است که از یاران و شیعیانش غایب می‌شود، غیبتی که در آن غیبت کسی در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمی‌ماند، مگر کسی که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد. (كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۱، ص۲۵۳)
جابر می‌پرسد: یا رسول الله در عصر غیبت شیعیان از او منتفع خواهند شد؟ حضرت فرمود: إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَاب‏؛ به خداوندی که مرا به پیامبری مبعوث فرموده است، مردم از وجود آن امام غایب منفعت می‌برند و از نور ولایتش در طول غیبتش بهره می‌گیرند؛ چنانچه از آفتاب پشت ابر استفاده می‌کنند.

امام زمان مظلوم و غریب منتظر آمادگی ما و جامعه جهانی برای ظهور
امام موسی بن جعفر سلام الله علیه در پاسخ به سوال در باره مصداق «صاحب الامر» می‌فرماید: هُوَ الطَّرِيدُ الْوَحِيدُ الْغَرِيبُ‏ الْغَائِبُ‏ عَنْ أَهْلِهِ الْمَوْتُورُ بِأَبِيهِ؛ او امام غريب، تنها، دور از وطن، و غائب از ديدگان کسان خويش است که انتقام خون پدرش را مي‌گيرد. (كمال الدين و تمام النعمة؛ ج‏۲ ؛ ص۳۶۱)
موتور به کسي گفته مي شود که خوني از او ريخته شده ولي هنوز انتقام آنرا نگرفته است. از اين رهگذر در زيارتنامه ها خطاب به امام حسين عليه السلام: «الوتر الموتور» تعبير مي کنيم، که هنوز آن خونهاي به ناحق ريخته شده، انتقامش گرفته نشده است. به حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز در اين حديث «موتور» گفته شده، زيرا هنوز خون پدر بزرگوارش: امير مومنان، امام حسن، امام حسين و امامان بعدي تا امام حسن عسکري عليهم السلام را نگرفته است.

اگرچه غیبت امام عصر یکی از رازهای الهی است، اما می‌توان به عللی اشاره کرد که قطعا یکی از آن علت‌ها اصلی ما هستیم؛ فیلسوف و عالم حکیم و بزرگ مرد شیعیان، خواجه نصیرالدین طوسی، در جمله‌ای معروف می‌گوید:
«وُجُودُهُ لُطْفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطْفٌ اخَرٌ وَ عَدَمُهُ مِنَّا؛ بودن امام لطف خدایی است و دخالتش در امور لطفی دیگر، و غیبتش از خود ماست. حرمان خلق از امام و علت غیبت او، چون معلوم است كه از جهت خدای سبحان نیست، و از جهت امام نیز نمی‌باشد، پس لابد از جهت رعیت است. و تا علت آن زایل نشود، ظاهر نگردد، چه بعد از ازاحت علت و كشف حقیقت، حجت خدای را باشد بر خلق نه خلق را بر وی. و استبعاد از درازی عمر حضرت مهدی – علیه السلام – نمودن، چون امكانش معلوم است، و از غیر او متفق، جهل محض بود.
انقلاب بزرگ و همه جانبه حضرت حجت نیازمند ترقی و رشد بشر در ناحیه علوم، معارف، فکر، اخلاق و آمادگی جامعه برای پذیرش و استقبال این نهضت و لیاقت زمامداری آن رهبر الهی می‌باشد. از این‌رو جهان باید زمینه این پذیرش را داشته باشد تا این هدف محقق شود. بنابراین می‌توان فقدان آمادگی جهان را یکی از فلسفه‌ها و حکمت‌های غیبت امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) بر شمرد. در نتیجه تعبیر خواجه نصیر طوسی در است که دلیل غیبت حضرت ما هستیم.

زندگی مومنانه حصن حصین دوران غیبت و زمینه ساز ظهور
جامعه‌ای که به دنبال زمینه سازی و بسترسازی برای ظهور حجت خدا باشد، باید به دنبال سبک زندگی مؤمنانه باشد؛ و استقامت بر حفاظت از این سبک زندگی می‌تواند زمینه ساز فرج باشد. مخالفین و دشمنان و شیاطین انسی و جنی هم قطعا به دنبال این هستند که سبک زندگی غیر مومنانه و شیطانی را ترویج کنند. مسئله مهم عبارت از این است که افرادی اظهار ایمان دارند، اما سبک زندگی‌اش مؤمنانه نیست. در رابطه‌های ظاهری، آنچه از افراد شنیده می‌شود در عمل و رفتار او دیده نمی‌شود. همه ما باید دنبال این باشیم باورهایی که داریم باید بر ملتزم و پایبند باشیم و در عمل تابع و مطیع بی چون و چرای اهل بیت و قرآن باشیم ؛ و این موضوع باید در جامعه نیز یک فرهنگ بشود؛ در نتیجه موضوع محل بحث یک کار جمعی و منسجم می‌طلبد.
بر اساس فرمایش امام کاظم در روایتی با سند معتبر و دلالتی روشن، همه ما اهل بیت قیام کننده به حق و راه درست هستیم اما کامل ترین مصداق فرزند پنجم من یعنی امام زمان علیه السلام می باشد.

يونس بن عبدالرحمان مي گويد: به خدمت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض نمودم: آيا شما قائم به حق هستيد؟ فرمود:
« أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ من قائم به حق هستم، ولي آن قائم که زمين را از لوث دشمنان خدا پاک مي گرداند و روي زمين را پر از عدالت مي کند، آن چنان که پر از ظلم و بي عدالتي شده است. در ادامه فرمود:
هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ؛ او پنجمين فرزند من مي باشد؛ براي او غيبتي هست که مدتش طولاني خواهد شد، زيرا بر خودش بيمناک است. در دوران غيبت گروههايي از دين بيرون مي روند، (به ارتداد مي گرايند) و گروههايي ديگر بر اعتقاد خود استوار مي مانند. سپس فرمود:

طُوبَى لِشِيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَاتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ خوشا به حال شيعيان ما، که در زمان غيبت قائم ما سلام الله عليه به رشته ولايت ما چنگ مي زنند و بر موالات ما ثابت و استوار مي مانند و در برائت و بيزاري از دشمنان ما پا بر جا و محکم مي مانند. آنها از مايند و ما از آنهاييم. آنها ما را به امامت برگزيده اند و به پيشوايي ما راضي هستند و ما آنها را به عنوان شيعه خود برگزيده‌ايم و به عنوان شيعه ي خويش پسنديده ايم. خوشا به حال آنها و خوشا به حال آنها؛ به خدا سوگند آنها در روز قيامت با ما و در کنار ما هستند.

بر اساس روایت فوق و روایات پیشین از منظر امام موسی بن جعفر علیه‌السلام رمز ایستادگی بر اعتقادات و حفظ ایمان و آمادگی برای ظهور حضرت حجت چند مطلب است که باید در ما باشد و اگر هست باید بیش از پیش تقویت شود تا زمینه ظهور فراهم شود:

اول: معرفت و شناخت اهل بیت بویژه امام عصر؛
مهم‌ترین اصل در مکتب اهل بیت علیهم السلام معرفت و شناخت است؛ البته معرفت حقیقی فرع بر رياضات سخت شرعی است تا نفس از تعلّقات عادي دست بردارد و مستعدّ معرفت شود.

معرفت نسبت به امام خویش نیز یک فریضه مبتنی بر عقلانیت و نقل است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة، هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است»، (بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۳۳۱)
اگر ما خداوند را به طور حقیقی بشناسیم، می‌توانیم انسان‌های کامل یعنی پیامبر و امامان را نیز بشناسیم، زیرا آنان آئینه تمام‌نمای صفات جمال و جلال حضرت حق‌ هستند. بنابراین، با شناخت نسبت به حضرت حق، می‌توانیم به اوصاف و ویژگی‌های امامان نیز واقف گردیم. دعایی که امام صادق به یکی از بهترین یارانش به نام «زرارة بن اعین» سفارش کردند که اگر زمان غیبت امام زمان را درک کردند بعد از نماز زیاد بخوانند، دلیل بر همین حقیقت مهم یعنی معرفت است:

«اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دینی، خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیغمبر را نمی‌شناسم، خدایا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر به پیامبر معرفت پیدا نکنم، نمی‌توانم امامم را بشناسم، خدایا! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم، در دین خود گمراهم» (كافي، ج‏۱، ص۳۳۷ ؛مفاتیح‌الجنان، دعا در غیبت امام زمان)

دوم: موالات، محبت و اظهار دائمی آن نسبت به اهل بیت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛
موالات و محبت نسبت به امام خویش یک فریضه مهم است که شرط قبولی اعمال و عبادات انسان است؛ در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم: «وَ بمُوالاتِکُم تَُقبَلُ الطّاعَة المُفتَرَضَه ؛ با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد».
این مورد دوم یعنی محبت و موالات قطعا نتیجه مورد اول که همان معرفت است، می‌باشد؛ هر چه معرفت کامل‌تر محبت بیشتر و پایدارتر. اصلاً محبت، فرع بر معرفت است. من اگر امامم را نشناسم، چگونه او را دوست داشته باشم؟ از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: الْحُبُ‌‌‌‌ فَرْعُ‌‌‌‌ الْمَعْرِفَه؛ محبّت فرع بر معرفت است. (بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۲)
نکته مهم: شبیه به بحث رابطه بین ایمان و عمل صالح باید گفت: مرتبه‌‌ای از معرفت، موجب مرتبه‌‌ای از محبت می‌‌شود؛ و در ادامه اگر آن محبت پیدا شد و انسان روی آن تمرکز و تلاش كرد معرفت بیشتر می‌‌شود. معرفت كه بالاتر رفت، دوباره محبت بیشتر می‌‌شود و همین طور، در یكدیگر اثر متقابل برای تكمیل همدیگر دارند. البته که این امر طبیعی است که انسان چیزی را نشناسد دوست نخواهد داشت. دوست داشتن متوقف بر یك امر ادراكی است. باید انسان یك جمال و حسنی را در یك چیزی باور كند تا او را دوست بدارد. پس اول باید معرفت پیدا كرد.

عشق و محبت اکسیری است که مس وجود انسان را طلا می کند؛ حضرت ابراهیم گلّه زیادی داشت. گله خود را از محلی به محل دیگر می‌‌برد. نیمه شبی در بیابانی با یاد خدا گله‌‌اش را می‌‌برد. ناگهان صدایی خوش به گوشش رسید: «سُبُوحٌ قُدُوس رب الملائکة و الروح» لرزه بر اندامش افتاد. حالت وجدی به او دست داد.
کاین مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

دل زنده می شود به امید وفای یار
جان رقص می کند ز سماع کلام دوست
ابراهیم از چپ و راست نگاه کرد شخصی را بر تلی ایستاده دید به نزد وی دوید و گفت: تو بودی که نام محبوب من را بردی؟ گفت: بلی. ابراهیم گفت: ای بنده حق! نام حق را یکبار دیگر بگو و ثلث گوسفندانم از تو. جبرئیل باز نام حق را بگفت.ابراهیم گفت: یکبار دیگر بگو و نصف گوسفندانم از آن تو. جبرئیل باز نام حق را بگفت.

حضرت ابراهیم در آن وقت از کثرت شوق و ذوق واله و بی قرار شد و گفت: همه گوسفندانم از تو یکبار دیگر نام دوست مرا بگو. جبرئیل باز بگفت. ابراهیم گفت: مرادیگر چیزی نیست خود را به تو دادم یکبار دیگر بگوی. جبرئیل باز گفت. پس ابراهیم گفت: بیا مرا با گوسفندان من ضبط کن که از آن توست.
جبرئیل گفت: ای ابراهیم! مراحاجت به گوسفندان تو نیست، من جبرئیلم. و حقا که جای آن داری که خدا تو رادوست خود گردانید، که دروفاداری، کاملی. و در مرتبه دوستی، صادق. و در شیوه طاعت، مخلص ثابت قدم» (لئالی الاخبار، ج ۱، ص ۹۶؛ معراج السعادة، ص ۴۹۱)

سوم: تبعیت محض و بی چون و چرا از اوامر و نواهی الهی تنها راه وصول به امام عصر
تنها راه وصول به امام عصر عجل الله فرجه الشریف است تبعیت محض است. اساسا شیعه یعنی همین پیروی و تبعیت. در روایات زیادی آمده است که یک منتظر واقعی، باید آداب و اصولی را رعایت کند تا بتواند در زمره منتظران واقعی امام مهدی (عج) درآید. یک منتظر واقعی کسی است که گوش به فرمان امام خود باشد و آنچه که او می‌گوید و فرمان می‌دهد، انجام دهد و در دوران انتظار به تمام اعمال خواسته شده جامه عمل بپوشاند و در رفتار، گفتار، کردار و تمام اعمال ریز و درشت خود نظارت و کنترل کامل داشته باشد و مطیع محض امام خود در هر حال و شرایطی باشد.

نتیجه: اظهار تقصیر و عجز به درگاه الهی و ناله سحرگاهان و توسل مداوم به ائمه علیهم السلام
برای حفظ و حراست از دین و اعتقادات خود و درخواست از خداوند برای بخشیدن باقیمانده غیبت حضرت حجت باید عجز و ناله و اشک در خلوت داشت و با خدا راز و نیاز کرد.
سخنم را با فرازی از مناجات عارفین امام سجاد به پایان برده و مثل همیشه چشم به راه لطف و محبت خداوند متعال و حجتش امام زمان علیه السلام هستم:(مناجات هفتم از مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد علیه‌السلام):
– إلهی فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسّخَتْ أشْجارُ الشّوْقِ إلَیْكَ فِی حَدائِقِ صُدُورِهِمْ؛ خدایا ما را از كسانی قرار بده كه درختان اشتیاق به تو در باغستان‌های سینه‌‌هاشان ریشه دوانده است.
– وَأخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ؛ فهم الی أوكار الافكار یأوون. و سوز محبت تو سراسر دل‌هایشان را فرا گرفته، در نتیجه در آشیانه‌‌های فكر و اندیشه، جا می‌‌گیرند.
– وفی رِیاضِ الْقُرْبِ والمُكاشَفَةِ یَرْتَعُونَ؛ و در باغ و بستان‌های قرب و مكاشفه گردش می‌‌كنند.
– وَمِنْ حِیاضِ المَحَبَّةِ بِكأْسِ المُلاطَفَةِ یَكْرَعُونَ؛ َ وَ شَرَائِعِ الْمُصَافَاةِ يَرِدُون‏. از حوض‌ها و دریاچه‌‌های محبت تو، با كاسه‌ی ملاطفت، و با جام لطف تو جرعه می‌‌نوشند. و به آبشخورهای صفا وارد می‌‌شوند.
و قَدْ كُشِفَ الْغِطاءُ عَنْ أَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّيْبِ عَنْ عَقَائِدِهِمْ وَضَمَائِرِهِمْ، وَانْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَسَرَائِرِهِمْ، وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ،
درحالی‌که پرده از دیدگانشان برداشته شده و تاریکی دودلی از باورها و درون‌هایشان دور گشته و خلجان شک از دل‌ها و باطنشان بیرون رفته و سینه‌هایشان با تحقّق معرفت، گشوده شده،
وَعَلَتْ لِسَبْقِ السَّعَادَةِ فِى الزَّهَادَةِ هِمَمُهُمْ، وَعَذُبَ فِى مَعِينِ الْمُعَامَلَةِ شِرْبُهُمْ، وَطَابَ فِى مَجْلِسِ الْأُنْسِ سِرُّهُمْ، وَأَمِنَ فِى مَوْطِنِ الْمَخَافَةِ سِرْبُهُمْ، وَاطْمَأَنَّتْ بِالرُّجُوعِ إِلَىٰ رَبِّ الْأَرْبابِ أَنْفُسُهُمْ؛ و همّتشان برای پیشی گرفتن در میدان خوشبختی بر اثر زهد، بلندی گرفته و نوشیدنشان در چشمه زلال کردار، گوارا شده و باطنشان در مجلس انس، پاکیزه گشته و راهشان در جای ترسناک، ایمنی یافته و جانشان با رجوع به رب الارباب، اطمینان یافته؛

یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر ادرکنی و لاتهلکنی
صلوات بر امام موسی کاظم علیه‌السلام
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْيارِ، وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ، وَ وارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ، الَّذِي كانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِيرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْكَثِيرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ،
خدایا درود فرست بر محمّد و اهل‌بیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر، جانشین نیکوکاران و پیشوای خوبان و خزانه‌ی انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت‌ها و آثار، آن‌که همواره شب را با بیداری تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده می‌داشت، هم‌پیمان سجده‌های طولانی و اشک‌های سرشار و رازونیاز بسیار و ناله‌های به هم پیوسته
وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ، وَالْخَيْرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَيْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ، وَأَبِيهِ الْمُرْتَضىٰ، وَأُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛
و قرارگاه خرد و عدالت و خوبی و کرم و بذل و خوگرفته به بلا و صبر و پایمال شده به ستم و دفن شده به بی‌عدالتی و شکنجه شده در عمق زندان‌ها و تاریکی‌های زیرزمین‌ها، با ساق کوبیده به حلقه‌های زنجیرها و جنازه‌ای که با خواری و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفی و پدرش مرتضی و مادرش سرور بانوان، با ارثی غصب شده و حکومتی ربوده و زندگی و حیاتی به پناه و خونی خواسته و زهری نوشانده؛
اللّٰهُمَّ وَكَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِيظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاكَ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوامِرِكَ وَنَواهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً مُنِيفَةً زاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَراياكَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
خدایا همچنان که او بر سختی محنت‌ها صبر کرد، جام اندوه گرفتاری‌ها را نوشید و در برابر خشنودی‌ات تسلیم شد و طاعت را برایت خالص نمود و خشوع را بی‌آلایش کرد و فروتنی را شعار خود ساخت و با بدعت و اهلش دشمنی نمود و ملامت ملامتگری در چیزی از اوامر و نواهی تو در او اثر نکرد، بر او درود فرست درودی بالنده عالی، پاک که با آن درود برای او واجب گردانی شفاعت امت‌هایی از آفریدگانت و گروه‌هایی از آفریده‌هایت و از سوی ما به او درود و سلام برسان و از نزد خود در دوستی‌اش به ما فضل و احسان و آمرزش و خوشنودی عنایت کن که تو دارای احسان فراگیر و گذشت فراوان هستی، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.

آسمان را به روی تخته ی در می بردند
تاج سر بود که باید روی سر می بردند

سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود
پا به یک سوی، سر از یک طرف آویزان بود

او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت
بدنش روی دری بود که مسمار نداشت

جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت
عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت

بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت
همره اهل و عیالش سر بازار نرفت

کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد
گرگ درنده به پیرهن او چنگ نزد

کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود

سر سجاده و در حال سجودش نزدند
هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند

تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد
تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد

بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد و غسل و کفن

والحمد لله رب العالمین
شب شهادت امام کاظم علیه‌السلام
دیماه ۱۴۰۳ ـ قم