رهاورد سفر به چین
نوشتاری از دکتر محسن ردادی مدیر گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه
یک ماه پیش، از جانب پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با گروهی از نخبگان ایرانی که برای گفتگو با اساتید و محققان چینی عازم پکن بودند، همراه شدم. این سفر کوتاه ولی پربرکت، میتواند منشأ ارتباطهای خوبی با نهادهای علمی چین شود. مرکز رشد و نوآوری علوم انسانی و اسلامی پژوهشگاه و اداره تعاملات علمی و بینالملل پژوهشگاه خوشبختانه انگیزه و برنامه جدی برای برقراری این ارتباط دارند.
در این یادداشت چند نکته از سفر به چین مینویسم که به نظرم میتواند برای نظام حکمرانی و سیاستپژوهان مفید باشد.
[۱]تمثیل بادبان برای فهم حکمرانی در چین
در نظر اول توسعه یافتگی چین و نظم فوق العاده آن بسیار به چشم میآید. از یکی از متخصصانی که سالها در چین حضور دارد پرسیدم این نظم در حکمرانی چگونه پدید آمده است؟ ایشان از تمثیلی استفاده کرد و گفت در چین یک ناخدا وجود دارد که دستور میدهد بادبانها را بکشید. بقیه ارکان نظام حکمرانی بسیج میشوند تا راه حلها برای کشیدن بادبان را پیدا کنند و آن را اجرایی کنند. در ایران وقتی ناخدای نظام حکمرانی دستور میدهد که بادبانها را بکشید، همه ارکان نظام حکمرانی بسیج میشوند تا به شکلهای مختلف این دستور را پژواک دهند! هیچکس در پی یافتن راه حل اجرایی نیست، بلکه به تکرار همان دستور به شیوههای مختلف بسنده میکند.
نکته دیگر اینکه در چین اعمال حاکمیت بسیار جدی گرفته میشود. اگر کارگزاری در اعمال حاکمیت و دستورات مرکزی کوتاهی کند بدون هیچ حاشیه امنی با او برخورد میشود، به گونهای که برای دیگران درس عبرت شود. این نوع اعمال حاکمیت هر چند خشن و زمخت به نظر میرسد، اما توانسته با مدیریت دقیق، بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون نفر را در سالهای اخیر از وضعیت فقر نجات دهد
[۲] آشنایی با مدرسه مرکزی حزب کمونیست چین CCPS
مدرسه مرکزی حزب کمونیست چین یکی از مهمترین اندیشکدههای این کشور است. وظیفه این مدرسه تربیت کادر رهبران و کارگزاران کشور است.
در سومین جلسه هیئت ایرانی در این چند سال با مدیران این موسسه حضور پیدا کردم. سخنرانیها طبق معمول دیپلماتیک، پر از تشریفات و تا حد زیادی کلیشهای بود. مطالبی از قبیل اهمیت روابط متقابل، فرهنگ و تمدن بسیار عالی هر دو کشور، علاقه به افزایش روابط و…. .
پس از جلسه از برخی از اعضای سفارت پرسیدم چرا به جای این تعارفات اقدام عملیاتی و اجرایی صورت نمیگیرد؟ پاسخ ایشان این بود که ارتباط با ابرقدرتی مثل چین نیازمند اراده، شناخت و تصمیم گیری است. ظرفیتهای چین بسیار عظیم و فراتر از حد تصور است اما متاسفانه از سوی نهادهای ایرانی توانمندی کافی برای بهرهبرداری از این ظرفیت وجود ندارد. به عنوان مثال در جلسه طرف چینی اعلام کرد برای چندمین بار اعلام آمادگی میکنیم که با ایران فیلم سینمایی بسازیم تا فرهنگ و تمدن ایران و چین معرفی شود. سفارت، ظاهرا به سازمانهای سینمایی موضوع را منتقل کرده اما سینمای ایران نتوانسته ز این ظرفیت بهرهبرداری کند. در حوزه اقتصاد، سیاست، فناوری و… هم ماجرا به همین ترتیب است.
یادآوری میشود که کشورهای دیگر مثل عربستان به شدت در این چند سال اخیر ارتباطهای خود را با چین افزایش دادهاند.
[۳] مکانیسم جبران برای برقراری توازن میان محدودیتها و خدمات
در چین محدودیتها بسیار فراوان است. اینترنت حتی نسبت به ایران هم محدودتر است و شما نمیتوانید حتی از گوگل استفاده کنید. رسانهها نیز محدود هستند. شرایط برای اقامت و جابجایی افراد سختگیرانهتر است که بعداً به آن اشاره میکنم. با این حال اعتراض جدی و فراوانی دیده نمیشود. در ۱۰ سال گذشته چین تهدید امنیتی داخلی (بمب گذاری،شورش و…) نداشته است.
با توجه به پرسوجویی که انجام دادم فکر میکنم یکی از دلایل اینکه محدودیت به اعتراض و نارضایتی ختم نشده، برقراری مکانیسم جبران است. به این معنا که هر چیزی از مردم دریغ میشود، در مقابل خدماتی به آنها ارائه میشود که آن محدودیتها را جبران میکند. مثلاً واتساپ و تلگرام در این کشور فیلتر هستند. اما ویچت نرمافزاری است که به مراتب قابلیتهای بیشتری دارد و با آن میتوان انتقال مالی، خرید روزانه، ارتباط با دوستان و… را با بهترین کیفیت انجام داد. گوگل فیلتر است و موتور جستجوی بینگ نیز نسخه چینی آن در دسترس است. اما کیفیت اینترنت بسیار بالاست و نارضایتی احتمالی از این محدودیتها را جبران میکند. دسترسی به شبکههای تلویزیونی بین المللی محدود شده اما شبکههای تلویزیونی داخلی چین تمام نیازهای افراد از قبیل سرگرمی، آموزش، اخبار و غیره را برطرف میکنند و این شبکهها کیفیت خیلی خوبی دارند. حتی من احساس کردم تلاش میکنند به نوعی خود را بیطرف نشان دهند تا مخاطب احساس نکند حقایق از او پنهان شده است. فراتر از همه، جو پلیسی و امنیتی و محدود شدن مشارکت عموم مردم در سیاست، با رفاه و توسعه جبران شده است. شهروند چینی ممکن است نتواند انتخابات را مانند یک شهروند ایرانی تجربه کند، اما توسعه کشور، رفاه اجتماعی، شکوه بناها و نمادهای فناوری به قدری چشم پرکن هستند که انگیزه برای اعتراض را از بین میبرد.
به نظرم اگر در ایران هم، هر محدودیتی با خدماتِ بهتر جبران شود، توازن به هم نمیخورد و اعتراضها کاهش مییابد.
[۴] این حق دولت است!
معمولاً حقوق شهروندان موضوع اصلی گفتگوهای دانشگاهی است. اما حقوق و اختیارات دولت مورد غفلت قرار میگیرد. دولت چین سیاستهایی را در پیش گرفته که شاید از نظر ما محدود کردن حقوق شهروندی باشد، اما اگر نیک بنگریم، این موارد جزو اختیارات دولت بوده و به علاوه تأمینکننده حقوق اساسیتر ملت است. اجازه بدهید چند مثال بزنم.
در ایران آزادی اقامت شهروندان در شهرهای دلخواه، حق داشتن خودرو و برخوردار بودن از حق رانندگی در هر شهری، جزو اولیات و بدیهیات حقوق شهروندی به شمار میرود که قابل مذاکره هم نیست! در چین این موارد کاملاً محدود شدهاند. فقط کسانی که پدر و مادرشان اهل پکن هستند اجازه دارند در پکن اقامت داشته باشند (البته چند استثنا هم وجود دارد: مثل فارغ التحصیلان دانشگاههای خاص). هر فرد فقط حق اقامت در شهر محل تولد خود را دارد. البته منظور این نیست که افراد را دستگیر میکنند. نه! با مکانیزمهای غیر قضایی تلاش میشود اعمال حاکمیت صورت گیرد. اگر فردی از شهرستان به پکن بیاید، در اجاره منزل به شدت دچار زحمت میشود، و به علاوه مدارس دولتی اجازه ندارند فرزندان وی را ثبت نام کنند و این فرد مجبور است هزینه تحصیل فرزندش را در مدارس خصوصی با قیمتهای گزاف پرداخت کند. بنابراین مهاجرت داخلی به صرفه نیست و جذابیتی ندارد.
آزادی اقامت در شهرهای کشور و برخورداری از خدمات دولتی برای افراد غیر مقیم، جزء حقوق شهروندی نیست.
در مورد خودرو هم همینطور. افراد با پلاک شهرستان نمیتوانند به پکن بیایند. به همین دلیل افراد برای خرید پلاک پکن از سایر شهروندان، چند برابر قیمت یک خودرو را پرداخت میکنند! چون این کار هم به صرفه نیست اغلب ترجیح میدهند از وسایل حمل و نقل عمومی، دوچرخه، و موتور برقی استفاده کنند.
این وضعیت هرچند باعث محدودیت شهروندان میشود اما به توزیع بهتر جمعیت در چین کمک کرده است. تولید ثروت فقط در پکن انجام نمیشود. به علاوه به دلیل محدود بودن جمعیت، خدمترسانی به مردم بهتر انجام میگیرد. آلودگی، ترافیک، محدودیت خدمات و… بسیار کاهش یافتهاست.
فکر میکنم آن محدودیتها بر حقوق شهروندی، باعث تامین حقوق اساسیتریشده است. از جمله: حق تنفس هوای پاک، حق بهرهمندی از خدمات با کیفیت، حق زندگی آرام به دلیل نبودن ترافیک،… .
بسیاری از امور جزو حقوق اساسی دولت هستند و به بهانه آزادیهای شهروندی نباید از دولت سلب شوند.
اگر دولت از ترس اعتراض مردم، نسبت به اعمال حاکمیت و حقوق خود کوتاهی کند، به احتمال زیاد بخش دیگری از حقوق شهروندی ضایع میشود و نارضایتی بیشتری رخ میدهد.
[۵] شناخت ناقض چینیها از ایران
نکتهای که در جلسات با چینیها خیلی مشخص است کمبود شناخت پژوهشگران چینی از ایران است. این افراد همگی متخصصان خاورمیانه هستند و در عین حال فهم درستی از مسایل ایران ندارند. اجازه بدهید مثالی بزنم. یکی از سخنرانان وقتی در مورد «خاورمیانه» صحبت میکرد عذرخواهی کرد که این واژه چندان مطلوب ایرانیها نیست. این ملاحظه درست بود اما این فرد و سایر افراد به وفور از کلمه خلیج و کشورهای خلیج به جای خلیج فارس استفاده میکردند و متوجه نبودند که ایرانیها به این کلمه چقدر حساستر هستند.
یا زمانی که از عربستان سخن گفته میشد مدام تاکید میکردند که چین میان ایران و عربستان میانجیگری میکند و همکاری سه جانبه به نفع منطقه است. آنها رقابت میان عربستان و ایران را درک نمیکردند و تصورشان این بود که با میانجیگری چین رابطه ایران و عربستان بهبود مییابد. البته هیئت ایرانی بارها به شکلهای مختلف تذکر دادند که منوط کردن رابطه ایران و چین به حضور عربستان درست نیست و رابطه با چین باید مستقل از رابطه عربستان شکل بگیرد. جالب اینجاست که همین چینیها از رابطه ایران و هند انتقاد میکردند و میگفتند هند کشور حامی تروریسم و اسرائیل است و نباید ایران به سمت هند برود! البته مسئله اصلی این بود که هند و چین اختلافات عمیقی دارند چینیها نمیتوانستند بپذیرند شریک تجاری آنها با دشمن آنها هم همراه است.
همه موارد حاکی از کمبود فهم و شناخت چینیها از ایرانیهاست. توجه داریم که این افراد آگاهترین اشخاص در زمینه ایران هستند و سایر بخشها به مراتب اطلاعات کمتری در مورد ایران دارند.
[۶] جایگاه اندیشه رهبری چین در نظام حکمرانی
رهبران چین فقط مدیران اجرایی نیستند و اندیشه آنها مورد تحلیل و بررسی دانشوران قرار میگیرد. هدف این است که اندیشه آنها برای بهبود نظام حکمرانی مورد استفاده قرار گیرد.
آقای شی جیپینگ رهبر فعلی چین است. در کتابفروشیهای بزرگ چین معمولاً یک قفسه به صورت مجزا به تحلیل اندیشههای ایشان اختصاص دارد.
امروز در یکی از نشستها با پژوهشگری آشنا شدم که در موسسه بررسی اندیشهها و آرای آقای شی کار میکرد. وقتی به او گفتم که پژوهشگاه ما هم وظیفه مشابهی دارد و اندیشه رهبر انقلاب اسلامی را تحلیل و بررسی میکند، خیلی خوشحال شد! قرار گذاشتیم ایشان در یک جلسه در رابطه با اندیشههای آقای شی صحبت کند.
پینوشت: در چین، نام خانوادگی ابتدای اسم میآید. بنابراین شی نام خانوادگی آقای شی جیپینگ است.
[۷] چینیها سوسک و خفاش و موش میخورند؟
وقتی نام چین میآید یکی از اولین چیزهایی که به ذهن انسان ایرانی میرسد، غذاهای چینی است. خیلی از مردم بر این باور هستند که چینیها حشرات و جانوران تنفر برانگیز را به عنوان غذا میخورند. حتی یک لطیفه فارسی هست که میگوید در ایران به مهمان میگویند: بفرمایید تا غذا سرد نشده؛ اما در چین به مهمان میگویند بفرمایید تا غذا فرار نکرده! آیا واقعاً چنین است؟
در رستورانهای مختلف چین، ندیدم که حیوانات عجیب و غریب برای غذا سرو شود. وقتی سوال کردم گفتند این یکی از تبلیغات چین ستیزانه است که در سراسر جهان رواج دارد. برای تحقیر چینیها چنین شایعاتی را میسازند. البته پس از فراگیر شدن این شایعات، در یکی از کوچههای مرکز شهر پکن، دکههایی را ترتیب دادند و غذاهای عجیب غریب را به توریستها میفروختند. خود چینیها از این غذاها نمیخوردند و فقط برای مصرف توریستها تهیه میشد. با اینکه این کار درآمد زیادی داشت اما به دلیل دامن زدن به تحقیر چینیها، دولت دستور داد که این دکهها جمع شوند. اکنون هیچ اثری از این غذافروشیهای توریستی نیست.
شایعات زیادی علیه چین و فرهنگ آن رواج دارد که عمدتاً توسط غرب ساخته شده است. این شایعات بخشی از پروپاگاندای غرب علیه چین است. لطفاً سخنان ناخوشایند در مورد چین را به راحتی نپذیرید
[۸] چند نکته فرهنگی از خیابانهای چین
وقتی در خیابانهای چین قدم میزنید، زبان چینی و نمادهای چین بسیار فراوان است. ظاهرا الزامی وجود دارد که بر روی تمام کالاهای چینی، نام برند به زبان چینی نوشته شود. حتی کوکاکولا که یک نام و برند جهانیست، در چین با قوطیهای مخصوصی که روی آن با حروف چینی نوشته شده و خبری از نام آشنای کوکاکولا نیست، توزیع میشود.
در اطراف شهر ممنوعه که یکی از مکانهای توریستی پکن است، دخترکان زیادی دیده میشدند که با لباس باستانی و آرایش سر و موی سنتی در رفت و آمد هستند و ظاهرا یکی از تفریحات آنها عکس گرفتن با این سر و شکل در شهر ممنوعه است. لباس و آرایش سنتی چینی، برای مردم هنوز دلپذیر و جذاب است.
در خیابانهای پکن، زنان با پوشش و آرایش سادهای رفت و آمد میکنند. بیحجابی به معنای تننمایی اصلاً مشاهده نمیشد. یعنی فقط صورت و موی خانمها پیدا بود و حتی گردنشان را هم میپوشاندند. در مراکز خرید نیز به همین شکل بود و خانمها بدون آرایش و با لباس بلند و پوشیده ظاهر میشدند. با یکی از هم وطنان که استاد دانشگاه در یکی از شهرستانهای ایران است قدم میزدیم و ایشان تاکید میکرد که پوشش خانمها در خیابانهای شهرستان محل تدریس ایشان بسیار کمتر از زنان پکنی است. ناگفته پیداست که نسبت به پاساژها و خیابانهای معمولی شهر تهران، زنان چینی بسیار پوشیدهتر و با آرایشی سادهتر بودند.
در چین، کفر وجود داشت اما بیحجابی نه!
ظاهرا گشت ارشاد و قوانین خاصی هم در این زمینه در چین وجود ندارد، اما نمیدانم تحت چه مدیریت فرهنگی، زنان از بدننمایی و آرایشهای غلیظ دوری میکنند.
البته اینگونه نیست که همه سیاستهای فرهنگی چین هم موفق باشد. آنها هم با مشکلات فرهنگی مواجه هستند. با برخی از اساتید دانشگاه چینی که صحبت میکردم از گسترش غرب زدگی در میان نسل جدید شکایت داشتند و نگران بودند فرهنگ سنتی چین تضعیف شود.
[۹] آیا رابطه ایران و چین راهبردی است؟
یکی از مطالبی که مدام در جلسات چین توسط مسئولان، اندیشمندان و اساتید چینی ابراز میشد، این بود که رابطه چین و ایران «راهبردی» است. نظر هیئت ایرانی برخلاف چینیها این بود که در حال حاضر رابطه ایران و چین را نمیتوان راهبردی توصیف کرد اما این ظرفیت وجود دارد که به این سطح ارتقا یابد.
برای راهبردی بودن رابطه دو کشور چند ویژگی لازم است که به برخی از آنها اشاره میشود. اول اینکه اعتماد کافی میان هر دو طرف وجود داشته باشد؛ دیگر اینکه کشور سومی نتواند بر رابطه این دو تاثیر عمیقی بگذارد؛ سوم اینکه توافقنامههای راهبردی میان دو کشور امضا و اجرا شود.
چینیها استدلال میکردند که چون ایران و چین هر دو در مقابل نظام تک قطبی آمریکایی ایستادهاند، یک رابطه راهبردی دارند. به علاوه میگفتند ۹۰ درصد نفت ایران به کشور چین صادر میشود و چین با این کار خودش را در معرض تحریمهای آمریکایی قرار داده است و علی رغم این ریسک همچنان با خرید نفت، از ایران حمایت میکند.
استدلال اساتید ایرانی در نشست مشترک با چینیها این بود که تبادل مالی میان ایران و چین با احتساب نفت، چیزی حدود ۱۵ میلیارد دلار است و این سطح از تبادلات اقتصادی بسیار نازل است. به علاوه بانکها و نهادهای مالی چین، به خاطر ترس از تحریمها حاضر نیستند تسهیلات لازم برای ایران را فراهم کنند. از طرف دیگر توافقنامههای راهبردی میان ایران و چین هنوز اجرا نشده و این یعنی با راهبردی شدن رابطه فاصله داریم. از دیگر سو، هیئت ایرانی چند بار اعتراض کرد که چرا طرف چینی مدام موضوع عربستان را پیش میکشد و تاکید میکند که چین به دنبال بهبود رابطه ایران و عربستان برای منافع منطقه است؛ در حالی که رابطه راهبردی به این معناست که ما به کشور سومی مثل عربستان نیاز نداشته باشیم و فارغ از موضوع عربستان باید سطح روابط ایران و چین افزایش یابد.
به نظرم «در حال حاضر رابطه ایران و چین راهبردی نیست، ولی ظرفیت و اشتراکات به قدری زیاد هستند که میتواند تبدیل به یک رابطه راهبردی شود.»
اینکه هنوز رابطه ایران و چین راهبردی نشده هر دو طرف مقصر هستند. چینیها رفتاری از خود نشان ندادند که اعتماد ایران را جلب کند. در سخنرانی خود تاکید کردم که شایعات ناخوشایندی در مورد چین بین ایرانیان رواج دارد. مثلاً خیلی از ایرانیان فکر میکنند چین به دنبال تصرف جزیره کیش است! یا چین قرار است به ایران نیروی نظامی اعزام کند! این بیاعتمادی اجتماعی را باید چینیها با دیپلماسی عمومی علاج کنند. به علاوه چین نتوانسته یا نخواسته تکنولوژیهای پیشرفته خود را به ایران بیاورد و این باعث شده در ایران این باور اشتباه شکل بگیرد که محصولات چینی بیکیفیت و عقب مانده هستند.
اما ایران هم در زمینه ارتقای رابطه با چین به سطح راهبردی کوتاهی کرده است. تعداد کارمندان سفارت ایران در چین فقط ۲۰ نفر است در حالی که آمریکا ۴۰۰ کارمند در سفارت خود در چین دارد! همین تعداد کارمندان نشان میدهد که روابط چین با کدام کشور راهبردی است! ایران به چین صرفا به عنوان یک خریدار نفت و فروشنده کالاهای ارزان قیمت نگاه میکند، در حالی که چین در حوزه فرهنگی، فناوری، آموزشی و… ظرفیت زیادی دارد و متنوع کردن پیوندهای ایران با چین در این زمینهها میتواند به ارتقای سطح روابط میان دو کشور منجر شود.