خاکسترهای حقیقت‌نما؛ سوختن اقتدارِ پوشالی

خاکسترهای حقیقت‌نما؛ سوختن اقتدارِ پوشالی
نوشتاری از مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

۱. آتش‌سوزی هولناکی که به جان آمریکا افتاده و با زبانه‌های خشمگین خود، لحظه به لحظه، همه ساخته‌های این تمدّن تکنیکی را خاکستر می‌کند، زبان دیگری نیز دارد که که رسانه‌های آمریکایی از شنیدن و گفتن آن پرهیز دارد. آمریکا در آن سوی جهان است اما دست و پای آمریکا در این سوی جهان، همواره جنگ‌افزوزی کرده و در اینجا، جایی که از جغرافیای آمریکا دور است، صدها آتش برافروخته است. آمریکا در خانه‌اش به کسی نجنگیده، بلکه جنگ‌ها و نزاع‌ها را در جغرافیاهایی دور طراحی کرده تا خودش در امنیت به سر ببرد. آمریکا، جنگ را برای مرزهای ملّی خودش نخواسته و همواره در بیرون از خویش، شعله افکند و ستیز‌ها و کشمکش‌های خونین به راه انداخته است.

اما اینک، دست پنهانِ طبیعت از آستین حادثه بیرون آمده و طبیعت، چهرۀ قهرآمیز و مهیب خویش را به آمریکا انشان داده است. جهان، کور و کر نیست و ستم و جور و جفا را به نظاره نمی‌نشیند، بلکه به‌ناگاه، غضب خویش را در جامۀ رویدادهای طبیعی، جلوه‌گر می‌کند و سرمستی ناشی از قدرت را می‌زداید. آمریکای سرمست و نعره‌زن و بی‌مهار، اینک در خود پیچیده است؛ چون می‌داند اینک در جغرافیایی خویش، پاسخ آن آتش‌های بیرونی و جهانی را می‌نگرد و همۀ عذاب‌ها و دردها و رنج‌هایی را که به دیگران چشانده را در عمق خاک خویش، می‌چشد. هستی، فهم و اراده و جهت دارد و بر اساس قانون عمل و عکس‌العمل تدبیر می‌شود. آری، یک کفِ خاک در این بادیه ضایع نشود. آمریکا، دیروز باد کاشت و امروز، طوفان درون می‌کند؛ دیروز زخم نشاند و امروز می‌سوزد.

۲. غزه را از یاد نبرده‌ایم؛ غزه‌ای که همچنان آغشتۀ به جنگ و آتش و خون و داغ و مرگ و بمباران و آوارگی است. آهِ مردمان و کودکان غزه، و خون شهدای آن، این‌چنین سر بر می‌آورد و دامن‌گیر آمریکا می‌شود. طبیعت، جزو جنود خداست و این‌گونه نیست که همواره مؤمنان در برابر جبهۀ استکبار، شمشمیر از نیام بیرون آورند و به مقابله برخیزند، بلکه گاه، طبیعت نیز به معرکه می‌آید و عذاب و عقاب می‌دهد و جلوۀ قهر و غلبۀ الهی می‌شود و رنج و مشقّت را می‌چشاند. اگر جهان، کور و کر نیست، پس رویدادهای طبیعی نیز تصادفی و اتفاقی نیستند، بلکه باید خروشیدن و جوشیدن طبیعت را به‌مثابه واکنش قهرآمیز الهی به به کنش‌های ظالمانه و سبعانه فهم کرد.

طبیعت، بیرون از دایره و دامنۀ ارادۀ الهی نیست و این‌گونه، تسویۀ حساب می‌کند. اگر جغرافیایی آمریکا، دور از صحنۀ جنگ است و آمریکا خود را از آتش‌هایی که برانگیخته، برکنار و مصون داشته، اما چنین رویدادی نشان می‌دهد که در انتظار واکنش هولناک و خوف‌انگیز از جایی بود که توقع نمی‌رود. آمریکا، آسوده‌خاطر از درونش، صهیونیست‌ها را حمایت می‌کند تا روزانه در غزه، جان بستانند و کودک بکشند و ویرانی و خرابی و آوارگی بیافرییند، اما ناگهان، دست قهر و غضب الهی از آستین طبیعت بیرون می‌آید تا شاید تنبّه و تذکّری حاصل شود. اگر آن فلسطینی مظلوم، از سرمای آوارگی جان می‌دهد تا حرارت گلوله را در تن خویش حس می‌کند، اینک در خودِ آمریکا، داستان شهر خاکسترنشین و سوخته رخ می‌دهد تا آشکار گردد که نمی‌توان از عواقب عمل گریخت و سرمستانه و قلدرمآبانه، ظلم کرد و خون ریخت.

۳. در آمریکا، فقط خانه‌ها نمی‌سوزند، بلکه هیبت و شوکت آمریکا نیز در حال سوختن است. آمریکایی مقتدر و گردن‌کش، اینک ناکام از مواجهۀ با طبیعت است و عجز و ناتوانی و سستی خویش را به جهان نشان می‌دهد. تپه‌های هالیوود، خاکستر شدند تا سینمای هالیوودی که آمریکا را در چشم‌ها و دیده‌ها، افسانه‌ای و اسطوره نشان می‌داد، اعتبارش خویش را ببازد. آن‌همه رجزخوانی و عصیان و برتری و علّو و تفوّق، که در هالیوود، جنبۀ بصری یافته بودند، دود شدند و به هوا رفتند. آمریکا در برابر قهر و و غضب طبیعت، ناتوان و علیل است و نمی‌‎تواند فریاد آن را سرکوب کند. آمریکا، آن نیست که در هالیوود دیده بودیم، بلکه همین تپۀ گداخته و شهر سوخته است. خاکسترها و خرابه‌ها، چهرۀ واقعی آمریکا هستند؛ آن ابرقدرت جهانی‌شدن و بی‌رقیب و یکه‌تاز، در درون خودش، دچار انفعال شده و پردۀ اقتدار پوشالی‌اش، دردیده گشته است.

اقتدار را باید در درون مرزهای ملّی جُست، نه در حمایت از صهیونیست‌ها در برابر آوارگان غزه. عزه، سوخت و می‌سوزد، اما آمریکا نیز باید در درون خویش، طعم گداختن و خاکسترشدن و ویرانی و آوارگی را بچشد. آن چهرۀ اسطوره‌ای از آمریکا، اینک در میدان و محک عمل، خویش را نشان می‌دهد؛ آمریکایی عاجز و ناتوان و مستأصل که از عهدۀ مواجهه با خشم طبیعت برنمی‌آید و فقط می‌تواند در برابر پیشروی غضب طبیعت، وحشت و هراس و انفعال خویش را به نمایش بگذارد. این عجز و نتوانست و اضطرار و درماندگی، حقیقت آمریکاست؛ آمریکا را باید اکنون و در اینجا شناخت، نه در پردۀ سینمای هالیوودی. آن پرده، بزک‌کرده و نمایشی و صوری و خیالی است و این پرده، واقعی و عینی و بیرونی و بدون دستکاری. آن اقتدار نمادین و پوشالی و ساختگی، جز در دنیای تصاویر رسانه‌ای، واقعیّت ندارد و فقط می‌تواند کسانی که در وهم و خیال به سر می‌برند را فریب بدهد و اغوا کند. آری، پردۀ اغوا دریده شده و چهرۀ واقعی و عینی، نمایان گشته است.

اینک باید چشم‌ها را گشود و عجز و اضطرار را به روشنی و وضوح دید؛ آن هم نه در برابر یک قدرت انسانیِ مجهز، بلکه در برابر طبیعتِ برافروخته و غضبناک. آنچه در این چند روز، دود شد و به هوا رفت، فقط خانه‌های مرفه و آنچنانی نبود، بلکه عظمت و اقتدار ظاهریِ آمریکا، به تاراج حادثه رفت. پس از سه روز، این‌چنین ناکام در مهار آتش طبیعی و اسیر انفعال و هراس و گریختن و تشویش شدن، پرده‌افکن و رسواگر بود. مدعیّات رسانه‌های و سینمایی و سیاسی، همگی رنگ باختند و طبیعت نشان داد که آمریکا، آن نیست که می‌نمایاند.

چهره‌سازی‌ها و گریم‌ها و بزک‌کردن‌ها، دیگر باورپذیر نیستند و مخاطب جهانی، دیگر اعتقادی به تفوّق و برتری آمریکا نخواهد داشت. گاهی آتش، این‌چنین به حقیقت یاری می‌رساند و با سوزندان تصویرهای خیالی و وهمی، حقیقت خالص و ناب را در برابر دیدگان ما قرار می‌دهد. ما در این چند روز، ناتوانی و درماندگی و نتوانستن و سردرگمی آمریکا را دیدیم و دریافتیم همۀ آن ادعاها و گزافه‌گویی‌ها و بلوف‌ها و رجزخوانی‌ها و خودبرتربینی‌ها، برای اغوای جهان است؛ وگرنه در پسِ پرده، چیزی چیز استیصال و عجز و عدم و امتناع نیست. آن تصاویر سوختند و خاکسترهای روشنگر آفریدند.

۴. اینک می‌توان در آینۀ این خاکسترها و ویرانی‌های انبوه و آخرالزمانی، افول آمریکا را به نظاره نشست. آمریکا به نقطۀ پایان رسیده است و دیگر نمی‌تواند با تکیه به اغوای تصاویر و کلمات، اقتدارِ نداشته‌اش را بفروشد و انقیاد و اطاعت وادادگی بخرد. ما به چشم خویش می‌بینم که ابرقدرت در صحنۀ واقعیّت، عاجز است و نمی‌تواند به این کابوس هولناک، پایان بدهد.

لس‌آنجلس، به شهر ارواح تبدیل شده و حجم انبوه بی‌خانمان‌ها و آوارگان، پایان داستانِ تخیّلیِ ابرقدرتی آمریکا را به نمایش نهاده است. خاکسترها، زبان گویایی دارند و از رازِ سر به مهرِ آمریکا با ما سخن می‌گویند. آمریکا از درون، دچار فروپاشی خواهد شد و این در زمانی است که چشم‌های ما به روی ضعف و سستی و ناتوانی و عجز آمریکا گشوده شده است و هراس و خوف از او، از دل‌ها برچیده شده است.