به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از شبستان دکتر محمد محمدینیا در نشست علمی «فیلترینگ، جدی بودن یک سادهسازی» با اشاره به اینکه مساله فیلترینگ به مثابه یک دِربی سرخابی شده است، اظهار کرد: این در حالی است که نیاز به فیلترینگ فارغ از گروکشیهای سیاسی داشتیم مطرح است، از سوی دیگر اینکه شعاری تحتعنوان رفع فیلتر در سطح کشور مطرح شد و تا حدی این شعار توانست نسبت به مردم ایران در قالب یک نماد انتخاباتی بخشی از حمایتها را به سمت خود جلب کند؛ به بیان دیگر هم جنبهای برای جلب کردن برخی حمایتها داشت و هم جنبه سلبی برای کنار زدن برخی رقبا داشت، وجه نمادین این شعار واقعیتی بود که مشاهده کردیم.
گفت وگوی نخبگانی باید وارد میدان شود
عضو هیات علمی گروه غرب شناسی پژوهشگاه ادامه داد: باید بررسی کنیم و شعار را از نو بخوانیم و ببینیم که فیلتر در کجای زیستبوم مجازی ایران قرار دارد، کلیت حرکت ملت ایران را از ابتدای انقلاب اسلامی نگاه کنیم و این بررسی را داشته باشیم که موقعیتیابی فیلترینگ کجا قرار دارد؟ در واقع فیلترینگ به دلیل آنکه در سایه برخی مفهومهای اساسی قرار گرفته تنه به تنه مولفههایی نظیر آزادی و توسعه میزند، یعنی وقتی این ادعا مطرح میشود که رفع فیلتر مطالبه عموم مردم است و برخی رسانهها و دولتمردان این مساله را مطرح میکنند که از سمت مردم این مطالبه وجود دارد که تعدادی از سکوهای خارجی رفع مسدودیت شوند؛ پیامهایی ارسال میشود از جمله اینکه مردم ما تمایل به آزادی بیشتر دارند و خواست آنها توسعه یافتن است و از قضا این نقطهای است که گفت وگوی نخبگانی باید وارد میدان شود چراکه میتواند نگاهِ سادهسازی در فیلترینگ و رابطهاش در توسعه و آزادی را مشخص کند.
وی گفت: در اینجا ساده کردن به این معنا است که حرفهای پیچیده را به گونهای مطرح کنیم که مردم متوجه شوند؛ سادهسازی صرفا به زبان قوم صحبت کردن و پرهیز از عبارات فنی نیست بلکه گاهی به مفهوم سادهانگاری است و این یعنی مبتذل کردن مفهوم و اینجا دقیقا نقطهای است که بحث بر سَر آن وجود دارد که همان مبتذل شدن مفهوم توسعه یا آزادی است که در اینجا ذیل فعالیت فیلترینگ در ایران از سوی برخی مطرح میشود؛ من به این شعار به عنوان نماد فرهنگی نگاه میکنم، بهرهبرداری اصلی ذینفعان از این شعار به ابتذال کشاندن مفهوم آزادی است؛ ضمن اینکه شیوه اداره امور در نظام نیز بعضا با مبتذل شدن این مفهوم قرابت دارد چراکه اگر بخواهند امور را در سطح بنیادین بررسی کرده و در مورد آن بیندیشند باید تحولاتی در ما ایجاد شود که اکثرا آماده این تحولات نیستیم و اراده و عزمی برایش نداریم.
محمدینیا در ادامه مباحث خود را در قالب ارائه چند سرفصل نسبت به موضوعات اشاره شده تقسیمبندی کرد و افزود: نخستین سرفصل آن است که اساساً مبتذل شدن مفهوم آزادی و به تَبَع آن سادهسازی شعار رفع فیلتر حداقل از نظر من، هم نتیجه و هم علت نابودی سیاست در ایران است، ما وقتی فیلترینگ را به این سطح سادهانگار تبدیل میکنیم در واقع کاری کردهایم که این مساله تبدیل به صورتی از مطالبه در زندگی مردم شود حال آنکه چیزی که فضای سایبر نیاز داشت، سیاست بود و ما به جای گشودن افقی برای سیاست در عرصه فناوری و ارتباطات در حال نابودی سیاست هستیم و این نابودی فقط در فیلترینگ رخ نداده و در عرصههای دیگر نیز خود را نشان میدهد، برای مثال اتفاقی که در حوزه ارز، انرژی، مسکن و شهرسازی و مدیریت فرهنگی شاهد آن هستیم الگوهای مشابهی از این مساله هستند و فیلترینگ تنها یکی از مصادیق است در این الگو تکرار می شود.
نگاه کارشناسی ما افول کرده است
عضو هیات علمی گروه غرب شناسی پژوهشگاه گفت: سرفصل دوم من این است که آزادی که در اینجا مطرح میشود، چیست؟ ما می توانستیم رابطه آزادی و شهر، رابطه آزادی و فلسفه در شهر و بسیاری از مسائل دیگر ار مطرح و از این مدخل به موضوع نگاه کنیم و اینکه اگر امروز شهر ایران بخواهد تاسیس شود این تاسیس ابتدا در سطح فلسفی اتفاق میافتد و تاسیس در سطح فلسفی خود را در مظاهر تمدنی نشان میدهد، حال اگر این اتفاق می افتاد و میخواستیم با کلانداده موجود در کلیت فضای مجازی برخورد کنیم شرایطی مثل زمان قاجار میشود که مثلا وقتی آنها با منابع فسیلی و زیرزمینی و کربن برخورد کردند چه رفتاری را از خود بروز دادند. حال سوال این است که آیا ما هم باید همان رفتار را نسبت به فضای مجازی و مساله فیلترینگ داشته باشیم؟ آنها منابع زیرزمینی را چیزی بیرون از سیاست سنتی و تنظیم مالی خود ندیدند، آیا ما نیز به جای استفاده از منابع ساخته شده از دادهها باید به همان سبک و سیاق رفتار و به جای فکر کردن به آینده ایران، این فرصت را به سادهترین شکل ممکناش معامله کنیم؟ البته این رویکرد ذینفعانی هم دارد هرچند که بعضا ذینفعان هم مطرح نیستند بلکه نگاه کارشناسیِ ماست که افول کرده است.
این پژوهشگر تصریح کرد: ما نیاز به قانونمند کردن و مسئولیتپذیر کردن چند سکو داشتیم که اگر بخواهم این مساله را در روایت چند خطی توصیف کنم این سوال را مطرح میکنم که چند سکو از خدمات پایه اینترنت و شبکههای اجتماعی و پیامرسانِ کنونی ما خارجی هستند و البته به دلایل مختلف مسدود شدهاند؟ از سوی دیگر این مساله مطرح شده که میخواهیم این سکوها را رفع فیلتر کنیم که البته مساله میتواند پاسخ حاضر و آمادهای از قبل داشته باشد و ما باید ابزارهای مختلفی که میتوانستیم از قبل به صورت مرکب پیشببریم اجرا کنیم و شاید یکی از این ابزرها رفع مسدودیت باشد.
محمدینیا گفت: از جمله ابزارهای مرکب این است که اولا وقتی حکمرانی در یک موضوع میخواهد به سیاستگذاری و بَعد قانون شدن در دستگاههای اجرایی برسد در گام نخست باید فرآیند اختصاصی خود را طی کند و این در حالی است که مساله فیلترینگ فرآیند تخصصی را در کمیسیون طی نکرده است؛ موضوع دیگر اینکه وقتی میخواهید فرآیند رفع مسدودسازی یک سکوی خارجی را داشته باشید، برنامه ساماندهی پس از این رفع مسدودیت چیست؟ موضوع دیگری که مطرح میشود این است که فیلترشکنها و پالایششکنها پس از رفع مسدویت چگونه سامان دهی شوند؟
وی ادامه داد: پس از رفع مسدودیت گروهی از جمعیت ایران که به این سکوها دسترسی نداشتند هم اضافه میشوند واگرنه بقیه که پروکسی داشتند و اکنون باید این دو را ساماندهی کرد، از سوی دیگر بسته مذاکره مطرح است یعنی مذاکره با صاحبان سکو برای مسئولیتپذیرکردن آنها؛ به هرحال باید توجه داشته باشیم که کشورهایی را در دنیا داریم که این مسیر را رفتهاند؛ بله! عصر فضای مجازی مثل دوران پیش از خود نیست و در واقع آن دولت را دولت ملی یا دولت -ملتی میدانند که در حال ورود به فضای مجازی است، حال با علمِ به این مطلب، راه مبارزه با صاحبان سکو برای مسئولیتپذیر کردن آنها مسیری بوده که در همین روزها که مشغول سر دادن شعار رفع فیلتر این سکوها آن هم به سادهترین شکل ممکن هستیم، برخی کشورها مشغول پیمودناش هستند، راه مذاکره راهی بود که میشد به همان شکل مذاکره دنبال شود، قیمتگذاری و به طور کلی مالیات و ابزار مالی و برخورد با تخلف اپراتورها نکته قابل توجه دیگر در این عرصه بود نَه اینکه شاهد باشیم اپراتور تخلف کند و پهنای باند داخلی را به قیمت پهنای باند بینالملل به مردم بفروشند.
عضو هیات علمی گروه غرب شناسی پژوهشگاه افزود: از مهر ۱۴۰۱ که مسدود شدن این چند سکو آغاز شد ترافیک باند داخلی از حدود ۲۵ درصد به حدود ۵۰ درصد رسید یعنی پهنای باند داخلی و بینالمللی، نزدیک به هم بودند؛ بنابراین اگر قرار بر این است که فکری برای مسئولیت پلتفرم شود حتما باید فکری هم برای تخلف اپراتور شود و در آن طرح کلی، سیاست ما این باشد که هم تخلف اپراتور و هم تخلفهای دیگر موثر در کندی اینترنت مورد بررسی واقع شود، بنابراین در نظر گرفتن بسته مرکب یعنی حکمرانی را قانونمند کردن و این فناوری را به قانونمند شدن نزدیک کردن.
وی تصریح کرد: گاهی در این مسیر محدویت فنی وجود دارد یعنی هرچه که بخواهیم به صورت فنی قابل اجرا نیست و باید به صورت رفت و برگشتی در اجرا این تجربه را تکرار کنیم؛ وضعیت فعلی مجازی در کشور در موضوع خاص فیلتر و پالایش و پروکسیها، وضعیت آشفتهای است و هیچ کسی قرار نیست از وضع آشفته فعلی دفاع کند، قرار است که بینظمی و عقب ماندگیهای این وضع بهبود یابد و سوال اصلی که به میان میآید آن است که آیا میخواهیم از این نقطه یک عقب گرد و حرکت قهقرایی به چند سال قبل داشته باشیم و تجارب خود را نابود کنیم؟ سیاست در نابودیِ تجربه است که نابود میشود؛ آیا ما درک کردهایم که ناهنجاریهایی در این عرصه پدید آمده است و اکنون میخواهیم و باید به سمت آینده حرکت کنیم؟