ظهور اراده تاریخی انقلاب ایران

ظهور اراده تاریخی انقلاب ایران
نوشتاری از مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

آن‌همه غوغاسالاری و هوچی‌گری صهیونیست‌ها درباره حمله به ایران، عملیاتِ نازل و فرومایه‌ای بود که مشاهده کردیم و دریافتیم که صهیونیست‌ها، بسیار کمتر و پست‌تر از آنچه که می‌گویند، هستند. ادعا‌های نظامی‌شان، گزاف و بی‌حساب بود و واقعیت میدانی‌شان، تمسخر و تحقیر همگان را برانگیخت و در عمل و عین نشان دادند که هرگز حریف ایران نیستند. اگر آمریکا از حمایت صهیونیست‌ها عقب بنشیند، اینان به‌ خودی‌خود دوام نمی‌آورند و فرومی‌پاشند.

اینان از درون، پوک و پوچ هستند و از آغاز تاکنون، همواره با تنفس مصنوعی زنده بوده‌اند. هیچ ریشه‌ای در این منطقه ندارند و همه وجود‌شان، ساختگی و پوشالی است. این حیات گلخانه‌ای تنها به وجه نظامی تکیه دارد که در تحرک اخیرشان مشاهده کردیم که حتی این وجه نیز بسیار بی‌مقدار و تُنک است.

این شبه‌پاسخ حقیرانه، خودافشاگری صهیونیست‌ها درباره تهی‌شدن وجودی‌شان بود و آشکار کرد که روایت‌شان با خودشان، فرسنگ‌ها فاصله دارد. پرده کج‌ روایت، دریده شد و صهیونیست‌ها در عمل نشان دادند که با وجود تغذیه تسلیحاتی بی‌نظیر از سوی آمریکا، بسیار بی‎‌کفایت و سست‌عنصر هستند.

اما در این سو، ایران درباره وجه نظامی‌اش نشان داد نه‌ فقط مبالغه نکرده، بلکه همه واقعیت را نگفته است. ایران در این دهه‌ها، از درون و به‌صورت خودانگیخته رشد کرده و به‌ حدی از کمال فن‌آورانه رسیده که می‌تواند حمله صهیونیست‌های متکی به حمایت بی‌دریغ آمریکا را درهم‌ بشکند و از این حمله، یک افتضاح نظامی برای آنها بیافریند. ایران بر روی پای خودش ایستاده و آنچه که دارد، درون‌زا و بومی و وطنی است. هیچ قدرتی در پی تجهیز ایران نبوده و ایران، وام‌دار کسی نیست؛ خودش اراده کرده و به چنین نقطه‌ای از بازدارندگی و استحکام دست یافته است.

چشم جوامع این منطقه، تنها به ایران دوخته شده است؛ چون توده‌های مردم می‌دانند که ایران به‌طور کامل بر خودش تکیه دارد و بر سر استقلالش معامله نکرده است. ایران، شاخه نظامی هیچ دولتی نیست، بلکه آنچه که دارد برای خودش است و خودش را نمایندگی می‌کند.

اما بزرگ‌ترین و متمایزترین داشته ایران، اراده تاریخی‌اش است؛ در ایران، اراده تفوق و غلبه شکل گرفته و انقلاب اسلامی توانسته عالَمی را بیافریند که در آن انسان‌هایش با همه وجود خویش دریافته‌اند که می‌توانند پیچ تاریخی ایجاد کنند و جهان را به سوی دیگری سوق بدهند. از متن این انقلاب تاریخ‌ساز، کنشگران تاریخ‌ساز برآمده‌اند؛ کسانی‌ که خود را ذیل عالَم تجدد نمی‌بینند، بلکه اراده کرده‌اند که از ظلمات و اوهام عالَم غربی درگذرند و مقدمات ظهور انسان کامل را فراهم کنند.

دهه‌هاست که چنین تصویری در ذهنیت کنشگران این انقلاب شکل گرفته و این تصویر، برآمده از منطق و مبنایی است که امام خمینی(ره) از خود به‌جا نهاده است. اینان به کمتر از تحول تاریخی راضی نمی‌شوند و هرگز نمی‌پذیرند که با تجدد، معامله هویتی کنند و به بهای ماندن‌شان، دیگریِ سلطه‌گر و فرعون‌مآب را تحمل کنند.

از این‌رو، نزاع آدم‌های عالَم انقلاب اسلامی با تجدد، نزاع عمیق و وجودی است؛ چه رسد به صهیونیسم که در این رهیافت، یک غده سرطانی در کالبد شرق‌آسیا انگاشته می‌شود. غرب متجدد، هیچ چاره‌ای ندارد؛ چون نمی‌تواند از عهده این انقلاب برآید و آن را حذف کند تا دوباره دوره تاریخی‌ پیشاانقلابی تکرار شود. ارتجاع به گذشته، طرحی بود که در طول چهار دهه گذشته، به سرانجام نرسید؛ بلکه این انقلاب، قوت بسیار بیشتری نسبت به گذشته یافته و اینک در گرانیگاه تحولات تاریخی این منطقه ایستاده است.

گشوده‌شدن پای ایران به منازعه فلسطین و لبنان، هرگز یک تهدید نیست، بلکه این خطای مهلک صهیونیست‌ها بود که با ایران، هم‌آوردطلبی کردند. ایران که از آغاز، طرح فروپاشی دولت صهیونیست‌ها و برچیدن بساط آنها در منطقه را در سر داشت، اینک می‌تواند با دستان باز و به‌طور مستقیم، صهیونیست‌ها را نشانه بگیرد و طرح تاریخی خویش را عملیاتی کند. جنگ نیابتی، وضع اضطراری بود؛ وگرنه ایران هیچ‌گاه از مواجهه با صهیونیست‌ها، پروایی نداشت.

این صهیونیست‌ها هستند که در این منطقه، به محاصره مسلمانان درآمده‌اند و گروه‌ها و جنبش‌های مقاومتی، آنها را گرفتار و عاجز کرده‌اند؛ وگرنه ایران، همواره در قلب و قطب مقاومت حضور داشته و نیرو‌های واسطه‌ای خود را تجهیز و تدارک می‌کرده است. حماقت تحلیلی صهیونیست‌ها موجب شد که مداخله مستقیم ایران در تحولات منطقه، مشروعیت بیابد و ایران بتواند با خیال آسوده، صهیونیست‌ها را با بحران وجودی روبرو کند. پاسخی که اکنون از طرف ایران در راه است، بسی پشیمان‌کننده‌تر خواهد بود.