نوشتاری از دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه با تایید مجلس شورای اسلامی تمام وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم وزیر شدند و این موضوع در چند دهه اخیر بیسابقه بود. رئیسجمهور و رئیس مجلس این رخداد را گام دوم وفاق نامیدند و فعالان سیاسی به همکاری میان دولت و مجلس، بهرغم تفاوتهای سیاسی، امیدوار شدند.
در این یادداشت، ابتدا به ضرورتهای وفاق میپردازم و سپس مخاطرات آن را بررسی میکنم.
لازم به یادآوری نیست که کشورمان یک دهه توقف اقتصادی، با رشد منفی را پشت سر گذاشته است و این موضوع وضعیت معیشت را برای مردم بسیار دشوار کرده است. دهه ۹۰، تمام انرژی کشور صرف مباحثات سیاسی بر سر فواید و زیانهای برجام، افایتیاف و… شد و در نهایت، دولتمردان توافقی را امضا کردند که آشکارا دستاوردش هیچ بود و تعهدات و هزینههای بسیاری برای مردم داشت. دولت شهید رئیسی بدون برجام و با تکیه بر نیروهای داخلی توانست رشد و توسعه را میسر کند و البته این مسیر ناتمام ماند. اکنون هیچ موضوعی فوریتر از توسعه و رشد اقتصادی به نظر نمیرسد.
برای توسعه لازم است تمام نیروهای داخلی با هم همسو شوند و برای رسیدن به اهداف توسعه تلاش کنند. تنشهای سیاسی منجر به فرسودگی کارگزاران و اتلاف توانها میشود. اینجاست که «وفاق» به عنوان راهحلی برای همسو کردن نیروها اهمیت پیدا میکند. وفاق، مسالمتآمیزترین روش برای همافزایی کارگزاران و سیاستمداران در جهت توسعه است.
کشورهایی که مسیر توسعه را طی کردهاند، حتما در دورهای، تنشهای سیاسی را با ابزارهای گوناگون مهار کردهاند: برخی با وفاق، برخی دیگر با سرکوب سیاسی و حتی با کودتای نظامی. ساموئل هانتینگتون، استاد علوم سیاسی تأکید میکند برای رسیدن به توسعه اقتصادی، چارهای جز محدود کردن تنشهای سیاسی نیست، حتی اگر منجر به عقب انداختن توسعه سیاسی شود. به عنوان مثال، کرهجنوبی، دورهای از حکومت نظامیان را تجربه کرد تا توانست به توسعه برسد. خوشبختانه در ایران، رشد نیروهای سیاسی و بصیرت مردم فراتر از این است که برای مهار تنشهای سیاسی، نیاز به سرکوب نظامی یا محدود کردن پارلمان و دموکراسی باشد. نیروهای سیاسی با وفاق و همکاری، اختلافات سیاسی را مسکوت گذاشتهاند و همگی برای توسعه و حل مشکلات اقتصادی همپیمان شدهاند. رای اعتماد پرشمار به همه وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم، بهدرستی مصداقی از وفاق خوانده شد.
علاوه بر وضعیت ناگوار اقتصادی، تهدیدهای خارجی نیز وفاق را ضروری کرده است. رژیم صهیونیستی که دوران زوال خود را طی میکند، بیسابقهترین جنایتها را علیه فلسطینیها و نادرترین عملیاتها را علیه جمهوری اسلامی ایران مرتکب میشود. وضعیت ما و این رژیم از جنگ پنهان به تقابل آشکار تبدیل شده است. در این اوضاع، ائتلاف نیروهای داخلی برای مقابله با تهدیدهای نظامی ضروری است.
سربازان وطن که سالهاست در میدان با دشمن درگیر هستند، بیش از همه ارزش وفاق را میدانند. اینکه شهید سلیمانی همواره به آقای روحانی و آقای ظریف احترام میگذاشت، هر چند متقابلا چنین احترامی را دریافت نمیکرد، به همین دلیل بود. سربازان وطن که در میانه معرکه، خباثت و توحش دشمن صهیونیست را لمس کردهاند و از آنها زخم خوردهاند، ارزش وحدت و یکپارچگی را درک کرده و دعواهای سیاسی بین خودیها را کودکانه تلقی میکنند. آنها منازعه با استکبار را در سطحی جدی و بنیادی تعریف کردهاند.
در تمام طول عمر جمهوری اسلامی، وفاق مورد تأکید رهبران انقلاب اسلامی بوده است. امام خمینی(ره) با تکرار عبارت «وحدت کلمه»، مدام نیروهای سیاسی را به وفاق دعوت میکردند. آیتالله خامنهای نیز ضمن استقبال از شکلگیری گروههای مختلف سیاسی و رقابت، همواره هشدار میدادند اختلافات سیاسی، در واقع تفاوت سلیقههاست و نباید به قدری جدی شود که به کشور ضربه بزند. ایشان از اینکه برخی از این تفاوت نگاهها تبدیل به اختلافهای قبیلهای مشابه عصر جاهلیت شدهاند اظهار تأسف میکردند. با این توصیف میتوان گفت وفاق، در منظومه اندیشههای رهبران انقلاب اسلامی ریشه دارد.
وفاق بین نیروهای وفادار انقلاب اسلامی و علاقهمند به ایران، زمانی شیرینتر میشود که اختلافهای بین جناحهای مختلف اپوزیسیون را مشاهده میکنیم. این گروههای متشتت که در پی حوادث سال ۱۴۰۱ به هم پیوسته بودند، اکنون با تمام قوا مشغول دریدن یکدیگر هستند. توهین و فحاشی چنان بین نیروهای ضدانقلاب رواج دارد که تصور هرگونه وحدت بین آنها را غیرممکن میکند. سلطنتطلبان در فضای مجازی، خشنتر از رفتاری که با کاربران انقلاب اسلامی دارند، به جان منافقین و فمینیستها و چپها و جمهوریخواهان و قومیتطلبان افتادهاند.
بنابراین وفاق، یک فرصت و حتی یک ضرورت سرنوشتساز است که میتواند وضعیت را دگرگون کرده و برخلاف دهه ۹۰ که یک عبرت تلخ بود، دهه پیش رو را به عنوان یک تجربه شیرین در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت کند. اکنون که مردم و سیاستمداران به ضرورت و اهمیت وفاق پی بردهاند، لازم است متوجه مخاطرات وفاق هم باشند. اگر به صورت تحریفشده و منفعتطلبانه به دنبال وفاق باشیم، دچار برخی خطاها و مشکلات و انحرافها خواهیم شد. به برخی از این مخاطرات اشاره میکنم:
۱- فروغلتیدن به دامن محافظهکاری: اگر وفاق نه برای پیشبرد برنامهها، بلکه برای حفظ سکون و آرامش سیاسی به کار گرفته شود و ابزاری برای سرکوب نظرات مخالف باشد، در این صورت از مسیر خود منحرف میشود. در جریان بررسی صلاحیت نمایندگان، نیروهای انقلابی جانانه برای رای نیاوردن برخی وزرا تلاش کردند. برخی گروهها به این فرزندان انقلاب، انگ انحرافی، منافق، فرقانی بودن و… زدند و به مخالفت با وفاق متهم کردند، در حالی که این نمایندگان انقلابی به وظایف نمایندگی مجلس عمل کرده و هویت مجلس را حفظ کردند. برداشت نادرست از وفاق باعث میشود سیاست قربانی و هرگونه بحث و گفتوگوی سیاسی، وفاقشکنی تلقی شود.
۲- هویتزدایی: وحدت و وفاق به معنای کنار گذاشتن اصول نیست. وفاق اتفاقا جایی شکل میگیرد که گروههای سیاسی با سلیقههای مختلف، به همکاری با هم بپردازند. گروههای سیاسی با حفظ هویت و اصول خود باید در کنار رقیب بنشینند و گفتوگو و همیاری داشته باشند. برداشت نادرست از وفاق، باعث قربانی شدن ارزشها و هویتهای سیاسی میشود.
۳- تبدیل شدن به زد و بند سیاسی: وفاق را نباید ابزاری برای گرفتن امتیاز دانست. اینکه مجلس برای گرفتن برخی امتیازها، به وزرا رای دهد و دولت نیز برای حفظ وزرای خود، امتیازهایی به مجلس بدهد، وفاق نیست. بلکه بدهبستان سیاسی است. هر چند سیاست عرصه تعامل و تبادل است اما افراط در بدهبستانها به قربانی شدن منافع ملی منجر میشود.
وفاق یک پیمان است که همه گروههای سیاسی سر در گرو آن میگذارند.
وفاق را نباید فرصتطلبانه به نفع خود مصادره کرد. مجلس محترم نباید بابت رای قویای که به وزرا داده، خود را طلبکار بداند. رئیسجمهور محترم نباید احساس کند که اعتماد مجلس و پشتیبانی بیدریغ رهبر انقلاب، به معنای چک سفیدی است که میتوان آن را بیحساب و کتاب خرج کرد. مجلس و دولت، هر دو باید خود را وامدار مردم بدانند و این وفاق را خرج بهبود وضعیت مردم کنند، نه مصروف تمایلات جناحهای سیاسی. در مسیر وفاق نباید هدف را گم کرد؛ هدف، منافع ملی است.