سوختن و ساختن

سوختن و ساختن
نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه

روزهای سخت و توام با اشک و دلتتگی را سپری می کردیم روزهای پر التهاب و چالشی، روزهایی که یکبار دیگر جامعه اسلامی در بوتهِ امتحان و میدانِ آزمایش قرار گرفت تا از سوختن رئیس جمهورش ساخته شود، آری “سوختن” برای “ساختن” و بلکه “گداختن” برای “پختن” یعنی “گداختگی” یکی از عناصر آسمان در زمین برای “پختگی” جامعه و بویژه جوان تا در جنگ روایت‌ها و قتلگاه فضای مجازی قربانی شایعات و دروغ پردازی‌ها و وارونگی‌های امپراطوری رسانه‌های دشمن نشود. او با رفتنش دوم خردادی را در تهران بوجود آورد و سوم خردادی را در بیرجند و مشهد مقدس تا سوم خردادی در عرصه های دیگر یعنی آنچه “رهبر” و “ولی امر” او فرمود “خرمشهر ها” در پیش داریم. خرمشهر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و … رقم بخورد و سرنوشت جامعه اسلامی و ارزشی به سوی تمدنِ نوینِ اسلامی به حرکت سازنده و پویایی و پایایی اش ادامه دهد.

رئیسی عزیز! “قربانی” شد تا نسلِ جدید در “قربان‌گاهی” که دشمن می آفریند، “قربانی” نشود. در واقع آهنگِ هدایت و بانگ معرفت و صَلای بصیرت را در متن جامعه بلند کرد تا هوشیاری و بیداری اجتماعی به وقوع بپیوندد.
او مانند استادش شهید بهشتی و به تأسی از او”سکوت” کرد تا در شهادتش فریاد زند و مظلوم واقع شد تا در شهادتش اقتدار را به نمایش بگذارد و در واقع با سوختن و گداختن خویش بابِ توبه را نیز برای انسان‌های با انصاف و زُلال باز کرد.

رئیسی عزیز! “پیروِ” “پیر راه” و مُریدِ مُرادی بود که توانست در یک صیرورت اشتدادی از پیروی و مریدی به “برادری” ارتقا یابد که رهبرش در شأن و شخصیت او فرمود: “برادری بسیار خوب بود” و این استعلایِ وجودی بسیار معنادار است و این‌همه از راه صدق و اخلاص که از اوصاف “اَبرار” و “مُقرَبین” است، حاصل شد و مردانِ خدایی که صادق و مُخلِص هستند در راه خدمت به خلقِ خدا سر از پا نمی‌نشناسند و خستگی در سیره و زیستار آنان راه ندارد و از همین زاویه بتدریج تکاملِ وجودی‌یافته و به اُلگویی در “مدیریت مومنانه” واُسوه‌ای در “مدیریت ولایی” تبدیل می‌شوند.

رئیسی عزیز! خلأ بوجود آمده در ساحتِ خدمت و فَترَت سالهای دور، سالهای نزدیک در عرصه خدمت را با “شیفته خدمت شدن” پر کرد و خطِ خدمتِ خالصانه را احیا و زنده کرد تا راه “رجاء” بسته نشود و از رهگذر “رجائی بودن” به “بهشتی شدن” برسد و “باهنری”را هنرمندانه در مسیر تشکیل دولتِ اسلامی برای تکوین جامعهِ اسلامی با هدف ایجاد تمدن نوینِ اسلامی تصویر کرده و تفسیر عملی نماید. بدین سان او حلقه اتصال با دولت خدمت شد و شهیدِ خدمت و شاهد و شاخص خدمت گشت تا امید به حرکت زنده شده و بار دیگر جامعه اسلامی لباس یأس و نامیدی را در آورده و لباس اُمید و ابتهاج را بر تن کند.

رئیس عزیز! بار دیگر عُقول و قُلوبِ جامعه اسلامی، بویژه نسل جوان را به سوی “روحانیت اصیل و متعهد” معطوف و متوجه ساخت تا “منهائیونِ جدید” شکل نگیرد و بار دیگر روحانیت آگاه و خدمتگذار پرچم رهبریِ پیش‌رونده را بر دوش گرفته و “تز اسلامِ منهای روحانیت” حتی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی منهای روحانیت، به انزوا رفته و در حاشیه قرار گرفته و به یک معنا نقد “عمل گرایانه” انقلابی و ارزش گرایانه قرار گیرد. در واقع یکبار دیگر نَماد روحانیت اصیل فَدای ملت و قربانیِ خدمت شد تا هم روحانیت به بازسازی و پویاسازی خویش در رهبری جامعه در همه ابعاد بپردازد و هم جامعه اسلامی، بار دیگر “بازگشت به روحانیت واقعی” را تجربهِ تدریجی نماید و ترکیبِ صائب روحانیت و جامعه، جامعه و روحانیت، شکل و شاکله یاید.

رئیسی عزیز! رفت تا خطِ ولایت و عدالت اجتماعی، راه رشد و تعالی مسیردرست خدمت بماند.
والحمدلله رب العالمین