به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هماندیشی علمی «ابعاد فرهنگی و اجتماعی عملیات وعده صادق و اعتراضات دانشگاهی ایالات متحده» یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه به میزبانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به طور همزمان در تهران و قم برگزار شد.
در بخش اول این هماندیشی علمی آقایان دکتر ابراهیم متقی، دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی، دکتر حمید غلامزاده نطنزی، دکتر محمد محمدینیا سخنرانی نمودند.
در بخش ابتدایی این نشست دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به عملیات وعده صادق و تاثیر آن بر عرصههای مختلف در ذیل چهار محور به تبیین دیدگاههای خود پرداخت: سپهر رویداد، فرصتها و دستاوردها، افق آینده و آفات و تهدیدات.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد: روز حمله موشکی ایران به اسرائیل را میتوان یومالله ۲۶ فروردین خواند، این روز صرفنظر از نتایج مثبت با منفی آن میتواند یک مبداء تاریخی در تحولات منطقه محسوب شود که تعیینکننده شرایط بعد از خودش است، بدین معنی که سطح و گستره تحلیل اتفاقاتی که پیش از این حمله رخ داد با رخدادهای روزهای بعد حتما متفاوت است.
وی افزود: ما در شرایطی بودیم که بعد از شهادت سردار سلیمانی و حوادث متعدد تلخی چون شهادت فرماندهان جبهه مقاومت جنایت تروریستی کرمان و … دچار چالش برندینگ جمهوری اسلامی و مخدوش شدن تصویر نظام در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی شده بودیم و امنیت به عنوان یک شاخص موثر در ذهنیت همگانی دچار اختلال شده بود.
اخضریان کاشانی افزود: علاوه بر این ما در یکی دوسال اخیر به شدت با سایه تصویر جنگ بر سر جمهوری اسلامی بهطور خاص و بر سر منطقه بهطور عام مواجه بودیم؛ چه بعد از ماجراهای اوکراین و چه بعد از جنایات اسراییل به حدی که از تعبیر جنگ جهانی سوم نیز از آن یاد میشد.
برای حل این چالش، نظام در سالهای اخیر بهطور جدی به دنبال ایجاد یک بِرَند جدید بوده که پس از حوادث خونین غزه و به شکل مشخص با عملیات وعده صادق یک مرحله به پیش رفت و تلاشهای نظام برای تحقق این تصویرسازی به ثمر نشست.
اخضریان کاشانی با بیان اینکه عملیات وعده صادق برای ما یک فرصت تاریخی ساخت، افزود: این عملیات انگاره جدیدی از ما برای جامعه جهانی ایجاد کرد، هدف ما این بود که در تصویری که از جمهوری اسلامی ارایه میکنیم ایران را به عنوان “ابرقدرت منطقهای” معرفی و تثبیت کنیم، با این عملیات وزن ما از مدعیان قدرت در منطقه فراتر رفت و در سطح این منطقه با آمریکا هموزنی برقرار کرد. امروز هم آمریکا هم سایر مدعیان قدرت در منطقه میدانند که هر اقدامی در منطقه باید با هماهنگی ایران انجام شود.
وی با اشاره به فعالیتهای دیپلماتیک ایران قبل از عملیات وعده صادق تصریح کرد: حدود ۱۰ تا ۱۱ روز طول کشید که عملیات موشکی انجام شود و طی این مدت بدنه قابل توجهی از فعالیتهای دیپلماتیک در سطح جهان و منطقه انجام شد تا این اتفاق به درستی انجام شود و تبعات دیپلماتیکی علیه جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد، بهنظرم این هماهنگیها نشانه بسیار خوب و جدی از رابطه دیپلماسی و میدان و الگوی ارزشمندی برای رویدادهای آینده بود. این هماهنگی دیپلماتیک ظرفیتی تازه برای دیپلماسی ایجاد کرد که زمینه گفتوگوی مستقیم با دولتهایی که در گذشته امکان مذاکره با آنها فراهم نبود را هم تسهیل کرد.
این پژوهشگر گفت: یکی دیگر از دستاوردهای این عملیات، نمایش موفق عقلانیت در فرآیند تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی ایران بود، عملیات وعده صادق چیزی نبود که بگوییم صرفا چند فرمانده دور هم نشستند و تصمیم گرفتند، بلکه نمایشی از درک راهبردی سیاستگذاری و تصمیمگیری در بالادست نظام بود.
اخضریان کاشانی با بیان اینکه عملیات وعده صادق منجر به نوسازی برند نظام در داخل و خارج و در سطح منطقه شد، افزود: این عملیات همچنین منجر به بالا آمدن بِرَند جبهه مقاومت هم شد، این جبهه با ادبیات مطالبهگرایانه در منطقه اظهار نظر میکند؛ ضمن اینکه عملیات وعده صادق دستاورد خونهای پاکی بود که در غزه ریخته شد و ریختن هیمنه ۷۰ سالهای که اسرائیل از خود نزد جهان ساخته بود، این تصویر ظرف هفت ماه با تلاش و شهادت مردم غزه در سطح جهان فرو ریخت.
وی ادامه داد: نکته بعد تغییر موازنه قدرت به موازنه وحشت بود، شاید این ادبیات از کلمات و ادبیات سردار سلیمانی استخراج نشود، اما رویکرد سردار این بود که به جای موازنه قدرت، موازنهای بر مبنای وحشت ایجاد کنیم، این موازنه به جای اینکه بگوید دو قدرتِ هم سطح در کنار هم هستند، میگوید اگر بزنی برایت بد تمام میشود؛ این عملیات باعث شد که ما این وزن را با این علمیات به جبهه مقاومت بدهیم.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه بعد از وعده صادق ملاحظات منطقه ای بدون در نظر گرفتن ایران محقق نمیشود، افزود: اکنون و تا اطلاع بعدی هیچ دولتی نمیتواند طرحی چون طرح ابراهیم را ارایه کند و ایران را از معادلات کنار بگذارد. در عملیات وعده صادق حتی وزن حماس بالا رفت. نکته بعد مربوط به نتانیاهو است، میتوانیم با اطمینان بالا بگوییم که پایان عمر سیاسی او نزدیک است و اگر کنار برود یک اتفاق تاریخی است، کنار رفتن او با وضع فضاحتباری است که رویکردهایش منجر به آن شد.
وی تصریح کرد: نکته دیگر این است که همه دنیا فهمیدند اگر جمهوری اسلامی به شرایطی دچار شود که عرصههای اصلی امنیت ملیاش تهدید شود چه کار خواهد کرد، همه فهمیدند که اگر به کیان جمهوری اسلامی خدشه وارد شود آن وقت به نبودن خودشان منجر میشود. این تلقی، برساخت تازهای از برند امنیت بود که معادلات امنیتی و ضدامنیتی در خصوص ایران را تغییر داد.
نکته دیگر، امیدبخشی عملیات طوفان الاقصی و وعده صادق به جنبشهای جهانی است که بهنظر میآید یک گام تازه را برداشتهاند. از دید من جنبش دانشجویان در آمریکا و اروپا از جنس جنبشهای جوانان است که مدتهاست است در آمریکا و اروپا فعال شده و در سراسر جهان، مطالبات نسبتا مشترک و شعار مشترکی دارند و بر نفی پدرسالاری در عرصههای مختلف تاکید میکنند اگرچه نباید در خصوص این جنبش، دچار بزرگنمایی یا سوء برداشت شده وزن بیشتری از آنچه دارد به آن ببخشیم یا با مطالبات راستین مقاومت یکسان پنداری کنیم.
اخضریان کاشانی گفت: یکی از فرصتهایی که وعده صادق برای ما در آینده ایجاد میکند ظرفیت ایجاد برساخت و تصویر آینده از نظام و هویت ملی بهویژه برای کودکان و نوجوانان است. در نقطه مقابل، یکی از آفات و تهدیدات پس از عملیات وعده صادق، غرور است که ما را دچار توهم میسازد.
آفت و تهدید دیگر عدم بهرهمندی از آن به عنوان یک فرصت برای تبدیل به دستاورد است. عملیات وعده صادق فرصتی است که اگر در زمان مقتضی به دستاورد تبدیل نشود کارکرد خود را از دست داده و چه بسا به تهدید نیز تبدیل شود. از جمله دیگر آفتها، بهرهمندی ناصحیح از فرصت همگرایی ملی و تبدیل آن به تهدیدی برای واگرایی در عرصه ملی و در بستر اجتماعی است که زمینه ایجاد دوقطبی غیرسازندهای در عرصه ملی ایجاد میکند.
در ادامه دکتر «حمید غلامزاده نطنزی» با اشاره به اهمیت توجه به اتفاقات جامعه دانشگاهی آمریکا از جنبه و زاویه اجتماعی، اظهار کرد: در این راستا در وهله نخست، گریزی به شرایط فعلی میزنم و بعد به ریشههای ماجرا باز میگردم؛ فکر میکنم تعبیر بیداری غربی تا اندازهای اغراقآمیز است، جامعه دانشگاهی آمریکا اهل فکر است و دغدغه فکرکردن و پژوهشکردن را دارد اما لزوما روش درستی ندارد، از آنجایی که فضای تحصیلی و دانشگاهی آمریکا، نگاهی کاربردی به ساحت علم دارد، در نتیجه این اندیشهورزی را دارد اما همیشه هم رویکردش درست نیست.
این کارشناس مطالعات آمریکا ادامه داد: اکنون در نسل جدید و در هفت ماهه اخیر، جامعه آمریکا یک روایت متفاوت از جریان اصلی را دیده است، یعنی روایتی که رسانههای جریان اصلی نتوانستند آن را مدیریت و ارایه کنند و خوراک خود را از فضای مجازی و رسانهها گرفتهاند از جمله از ویدئو بلاگرهای فلسطینی، بنابراین ماجرا بهصورت عیان و عریان در جامعه آمریکا بروز یافته و لذا خوراک متفاوتی به این جامعه داده شده است.
غلامزاده افزود: نسل جوان امروز آمریکایی بخشی از زمان خود را روی فضای مجازی از جمله یوتیوب، تیک تاک، فیس بوک میگذرانند، این فضای مجازی خوراک متفاوتی را به مخاطب میدهد، این نسل دارد این روایت را میشنود و مبانی فکری که در طول این چند دهه برایش ترسیم شده را فهم نمیکند، حمایت از اسراییل برایش معنای درستی ندارد و به همین جهت مخالف حمایت آمریکا از رژیم اسرائیل هستند. این نسل از بیعدالتی و استانداردهای دوگانه نظام حاکمیتی در امریکا ناراضی است.
وی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه امروز تورم در جامعه آمریکا مساله روز است و در سفره مردم دیده میشود، تصریح کرد: هزینههای زندگی در آمریکا به شدت افزایش یافته و با این وجود این کشور میلیاردها دلار به جنگ اوکراین و حمایت از اسرائیل اختصاص میدهد آن هم از مالیاتی که مالیاتدهندگان آمریکایی میپردازند، لذا این نسل به خیابانها میآید و اعتراض میکند؛ حال شاید بشود گفت که بعد از ماجرای وعده صادق که به عنوان تنها اقدام عملی در مقابل جنگ غزه محسوب میشد، این هیمنه شکست که مقابل رژیم اسرائیل هیچ کاری نمیتوان کرد.
این پژوهشگر ضمن اشاره به سرخوردگی اجتماعی در بین دانشجویان آمریکایی ادامه داد: دانشجویان آمریکایی به خیابانها میآیند و مطالبهگری نسبت به توقف حمایت آمریکا از اسرائیل میکنند، جامعه جوان آمریکایی دنبال جایگزین میگردد تا این مطالبهگری و حق جویی برای احقاق حق فلسطین، منجر به پاسخگویی دولت شود.
در ادامه دکتر «محمد محمدینیا» که از شهر مقدس قم به صورت برخط در این هماندیشی حضور داشت طی سخنانی اظهار کرد: من بحث خود را معطوف به معنای این اعتراضات در آمریکا و سراسر نقاط دنیا میکنم اما نگاهم از جنبه فلسفه تاریخ است.
استادیار گروه غربشناسی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: ما سلسله عملیاتهایی را از اشغال غزه بهعنوان دفاع از مظلوم و پس زدن متجاوز داریم؛ همه میدانیم که رخداد وعده صادق نقطه عطف بود و قبل و بعد از این عملیات را میتوان به دو دوران متفاوت تقسیم کرد؛ اقداماتی که در این روزها از طریق رویشهای جبهه مقاومت صورت میگیرد و همچنین حرکتهایی را که از بحرین، عراق، یمن، لبنان و … میبینیم، یک معنای جدید را پدید میآورد و لازم است که نسبت خود را با آن تعیین کنیم.
وی ادامه داد: مبارزات و اعتراضات این عصر به سبک خیزشهای اجتماعی در قرن بیستم نیست، از سوی دیگر عقاید گروههای معترض در صحنه دانشگاهها، خیابان یا اماکن مختلف گوناگون است، لذا ما نیاز داریم که به تدریج معنای کلیتری را برای خود درک کنیم که من آن معنای کلیتر را به اجمال معطوف به مفهوم بحران میکنم، مفهوم بحران همزاد بلوغیت غرب جدید است.
محمدینیا افزود: مقصود من از بحران، مفهوم اقتصادی و اجتماعی آن نیست، بلکه مفهوم فلسفی آن مد نظرم است، وقتی که حوادث مشابه را در حدود ۱۰۰ سال اخیر نگاه کنیم از بین دو جنگ بینالملل و همچنین جنگهایی آمریکا در کشورهایی چون ویتنام، افغانستان و عراق داشت، به این نتیجه میرسیم که در همه این جنگها یک وجه مشترک وجود دارد که عبارت است از اینکه عدهای از مردم این بحران را درک کردهاند که این فراتر از آن بحرانهای اقتصادی است که آنها در ادواری پشت سر گذاشتند و یا چالشها و آسیبهای اجتماعی که اکنون با آنها دست به گریبان هستند.
این محقق گفت: درکی که از این بحران صورت میگیرد به این معنا نیست که همه توانمندی این را دارند که صورتبندی نظری از بحران داشته باشند، البته هنرمندان و متفکران آن را دریافتند، در هر حال امروز امتداد تاریخی آن بحران را مشاهده میکنیم، بنابراین میتوان از چند بُعد به این حوادث نگاه کرده و علل آن را بررسی کنیم، البته الگوهای مشابهی در این علل و عوامل وجود دارد اما میخواهم بگویم آن غربی که روزی محوریت خود را بر این اساس قرار داده بود که انسان مسئول تامین سعادت، رفاه، دانایی و فضیلت خودش باشد و انسانِ غربِ جدید هم این مسئولیت را پذیرفته بود، امروز به بنبست رسیده است، به بیان دیگر بحران فلسفی در ایده و سرآغاز پیدایش غرب به یک ناکامیرسیده است و این یعنی انسان نه تنها نتوانسته سعادت و رفاه را برای خود به همراه بیاورد که بیش از هر دورهای آن را به خطر انداخته است، این موارد درکی است که در جامعه امروز ایجاد شده است.
استادیار گروه غربشناسی پژوهشگاه ادامه داد: من موافق نیستم که بگوییم جمهوری اسلامی و عملیات وعده صادق، علت گسترش و پیدایش این اعتراضات به معنای خیزش عمومی است، اما این مساله وجود دارد که ما باید بدانیم در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی از جمله پلیس هم در این جامعه قرار میگیرد و به یک معنا کار خدایی در آن جامعه میکند، کار خداییکردن به آن معناست که اکثر معترضان به این مساله واقف هستند که در حال پرداخت یک هزینه سنگین هستند که گاهی برایشان برگشت ناپذیر است.
وی افزود: با این نگاه و با توجه به نگرشی که بیان شد بهنظرم این مساله به روح انقلاب اسلامی مرتبط است هرچند که با این کالبد که در جمهوری اسلامی هست نتوانیم این مسایل را مرتبط کنیم و بگوییم چون ما عملیات وعده صادق را انجام دادیم؛ لذا خیزش در آمریکا ایجاد شد، ما این ارتباط ظاهری را میان این اتفاقات نمیبینیم، اما ارتباط معنوی در تاریخ وجود دارد و یک روح مشترک تاریخی در حال پدید آمدن است، امروز عقاید یکسان نیست و ممکن است کلیت این مساله که مردمی تحت ظلم هستند و کسی به فریاد آنها نمیرسد، به عنوان مخرج مشترک مقابله با سلطه باشد، اما از این مرحله که پایینتر میآییم عقاید گوناگون وجود دارد و برخی دنبال این هستند که اسراییل یک رسمیت بیش از پیش پیدا کند.
محمدینیا تصریح کرد: بسیاری از این معترضان در ایالات متحده نگاهی را دنبال میکنند که طی آن دولت رسمی پذیرفته شده اسرائیلی در کنار دولت فلسطینی رسمیت یابد و طرحشان دو دولتی است در حالی که گروههای مقاومت خصوصا جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی، مقابل ایده دو دولتی قرار گرفته و آن رژیم را از اساس دارای هویت جعلی میدانند، لذا ما در چنین عقایدی اشتراک نداریم، بلکه شاید وظیفهای که ایجاب میکند این است که مسیرهای ظرفیتساز را توسعه دهیم، البته به بسیاری از ظرفیتها توجه کردهایم و اکنون با نتایج آن بهطور مستقیم رو برو شدهایم.
وی افزود: اما در این بین وظیفهای که برای ما از اهمیت برخوردار است گسترش ظرفیت ارتباطات مردمیاست، در ایالات متحده لابیهای قدرت نقش جدی دارند و این نقش را گروهی از مردم معترض درک کردند؛ به بیان دیگر یکی از معانی که معترضان در این خیزش بهصورت مستقیم و غیرمستقیم میسازند، مخالفتکردن با جهتگیری لابیها در ایالات متحده و اروپای غربی و شمال غربی است، لابیهای قدرتی که بالاترین دست آن رژیم اسرادیل است و از دید مردم آنها (لابی اسرائیل) از اشغالگران ایالات متحده هستند؛ بنابراین مردم خود را تحت سلطه لابی اسرائیل در عرصههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میبینند، اما واقعیت آن است که پرداختن به این مساله هزینهساز و خطرناک و بعضا نابودکننده است، چراکه کانون تسلط و قدرت ایالات متحده را در عرصههای مختلف اِشغال کرده است.
این پژوهشگر ادامه داد: تیک تاک، در ایالات متحده از ضریب تاثیرگذاری برخوردار است و مردم این خیزش و اعتراضات را از طریق تیک تاک دنبال میکنند چراکه آن را پناهگاهی برای خروج از تسلط لابی اسرائیل قلمداد میکنند، اساسا اگر فضای را به عنوان یک عصر بنگریم و منظر ما فلسفه تاریخی باشد، این عصر، عصر تضعیف حاکمیتهای ملی و دولتها است و طبیعتا با پا گذاشتن به عصر فضای سایبر این حاکمیت دچار تزلزل میشود.
وی گفت: در این بین اگر ما (امت اسلام) به دنبال ظرفیتسازی نباشیم و حاکمیت خود را بروزرسانی نکنیم، دقیقا بلایی که سر ایالات متحده آمده چندین برابر بیشتر سر ما و البته جمهوری اسلامی میآید و آن وقت است که دیگر مجال برای گلاویزشدن با نظام سلطه خارج از مرزها نخواهیم داشت.
عضو هئیت علمی پژوهشگاه ادامه داد: معنایی که در این جنبش و اعتراضات وجود دارد، یک معنای فلسفی است، ما باید ابتکار و خلاقیت ایرانی را به شکل قوی مورد توجه قرار داده و از این ظرفیت استفاده کنیم، باید فضای سایبر را جدی بگیریم.
در بخش دیگری از این هماندیشی، دکتر «ابراهیم متقی» با بیان اینکه مساله عدالت از چالشهای اجتماعی شده آمریکا محسوب میشود، اظهار کرد: آمریکا سرزمین تضادها است اما آنها یک انگاره داشتند و آن انگاره را «هربرت مارکوزه» در کتاب «انسان تک ساحتی» تا حدی تبیین کرد، بحث مارکوزه این بود که امروز در آمریکا حتی نگاه سوسیالیستها، انقلابی و رادیکال نیست؛ چون آمده دولت خدمات و دولت رفاه ملی را شکل داده است و این دولت مبتنی بر اندیشهای بود که طی آن اگر میخواستند شکلبندی اقتصاد طبقاتی ادامه یابد، حداقل باید خدمات را به گروههای اجتماعی اختصاص میدادند که ذیل این رویکرد چند اتفاق میافتاد.
استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران افزود: اتفاقاتی که ذیل رویکرد فوق به وقوع میپیوست در چند بخش قابل بررسی است، نخست آنکه رونق ایجاد میشد به این معنا که هر میزان پول وارد بازار کنید رونق ایجاد خواهد شد، از سوی دیگر این پول چرخش اقتصادی ایجاد میکند و کسانی که پول خرج میکنند احساس کمبود به لحاظ مصرف کالا ندارند در نتیجه تضاد طبقاتی اینجا شکل نمیگیرد، ایالات متحده توانست مساله مربوط به خدمات را در ارتباط با آن دولتِ رفاهِ ملی در دستور کار قرار دهد، اما در سالهای ۱۹۹۰ به بعد و بهویژه در قرن ۲۱ این مفهوم عدالت از حوزه اقتصادی وارد عرصه هویتی شد و حتی نظریهپردازان بزرگ کتابهایی را نوشتند و گفتند عدالت سیاسی و همچنین عدالت بینالمللی وجود ندارد.
وی تصریح کرد: «نوام چامسکی» بسیاری ار روندهای سیاست خارجی آمریکا در حمایت از اسرائیل را مورد نکوهش قرار داد، ادبیات جدید انتقادی به تدریج شکل گرفت که ماهیت هویتی داشت یعنی یک نوع آنتی امریکنیسم از درون آمریکا ظهور کرد؛ البته در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز کتابی تحت عنوان «آنتی امریکنیسم» منتشر شد که یک تبعه آمریکایی آن را تنظیم کرده بود، در این کتاب کشورهای ضد آمریکا نظیر ایران و لیبی و سوریه بررسی شده بودند، اما یک نکته در این بین وجود دارد بر این مبنا که در داخل آمریکا، یک نوع ضدآمریکاگرایی در ساخت اجتماعی این کشور ظهور پیدا کرده است و این ضدآمریکاگرایی زمینه لازم برای یک سری جنبشهای اجتماعی را شکل داده است.
متقی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه امروز بحث فلسطین، نَه موضوع سیاسی است و نَه اقتصادی، افزود: بحث فلسطین امروز مبتنی بر موضوعی است که میگوید چرا آمریکا دارد از کشوری حمایت میکند که نسلکشی در آن شکل میگیرد؛ امروز بهنظر من، فضایی در آمریکا شکل گرفته است که در آن بقایای جنبش وال استریت، انگارههای ذهنی در نسل جدید آمریکایی را به وجود آورده است، به بیان دیگر این نسل یک نوع نگاه انتقادی نهفته در ارتباط با نسل ایکس و بعد از آن پیدا خواهند کرد، این همان نسل Z آمریکایی است، ویژگی این نسل قالبهای ساختارشکنانه است؛ لذا در این فضای هنجارشکنانه زمینه برای یک پدیدهای بهوجود آمد که بهنظر من بهترین تفسیر را از آن، مقام معظم رهبری تحت عنوان «بسیج لندن» داشتند، این رویش جدیدی است که کاری هم به جمهوری اسلامی ندارد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: لذا نکتهای که وجود دارد نقطه عطف در شکلگیری جنبشهای اجتماعی است، همانطور که مقاومت فلسطین یک نقطه عطف تاکتیکی را ایجاد کرد، یک نقطه عطف اجتماعی هم در جهان غرب ایجاد شده است، آنها طرفدار ما یعنی جمهوری اسلامی نیستند؛ ولی طرفدار اندیشه عدالتگرایانه ضد ظلم جمهوری اسلامی هستند و به همین دلیل است که ما باید آنها را در کانتکست خودشان تعریف کنیم؛ اگر بخواهیم آنها را در کانتکست جمهوری اسلامی تعریف کنیم، این بحث ایجاد میشود که میگویند این مجموعه در فضای ذهنی متمایز شدهای قرار دارند، اعتراضات در انگلیس و آمریکا و دانشگاههای آنها را ببینید، نوع لباسها را ببینید، آنها میخواهند بگویند با جمهوری اسلامی متمایز هستند.
وی تصریح کرد: نکته مهم این است که باید به این مساله بپردازیم که جنبشهای اجتماعی جدید جنبشهای همتکمیل هستند یعنی هم راستای با یکدیگر در چارچوب عدالت قرار دارند و ما به جای اینکه قالبهای مربوط به یک نوع انگاره تعارضی را بازتولید کنیم باید یک انگارهای که جمعگرایانه بوده و با ادبیات و روح ایرانی پیوند خورده بازتولید کنیم، جنبش عدالتگرایی که اکنون در آن فضا شکل گرفته به لحاظ انگاره و ذهنیت شباهتی با ما ندارد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: با توجه به آنچه که اشاره شد جهانی مبتنی بر بحران ایجاد شده است، این جهان مبتنی بر بحران، صرفا مقاومت در خاورمیانه نیست، فقط مقاومت از سوی ایران نیست، بلکه جهانی شده است و جهانی شدن مقاومت به معنای این نیست که ایران مرکزیت این کار را دارد بلکه به این معنا است که ساختار سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایالات متحده معیوب است و تا زمانی که این ساختار معیوب وجود داشته باشد جنبشهای معطوف به عدالت اجتنابناپذیر است.
وی افزود: امروز مهمترین مساله برای ما تداوم روح حاکم بر جنبشهای جدید اجتماعی ضدساختار است، این جنبشها واکنشی نسبت به ساخت اجتماعی و سیاسی خودشان و ساختار نظام بینالملل هستند، لذا میخواستم این نتیجه را از مباحث خود بگیرم که ما در عصر جنبشهای اجتماعی جدید هستیم و دوما جنبشهای اجتماعی جدید این ویژگی را دارند که ماهیت عدالتگرا دارند، در وهله بعد نیز ویژگی دیگر این جنبشها آن است که هر جامعهای متناسب با قالبهای فرهنگی – ایدئولوژیک خود میتواند در فضای عدالتگرایی که مربوط به روح جنبشهای اجتماعی است قرار داشته باشد.