به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی- ترویجی با موضوع “حکمت حجاب در رویکرد جنسیت اندیشانهی استاد مطهری” برگزار شد.
در این کرسی که روز سه شنبه مورخ ۱۱ اردبهشت ماه ۱۴۰۳ و به مناسبت سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری(ره) بر پا گردید، مهدی جمشیدی به عنوان ارائهکننده سخن گفت و حجتالاسلام دکتر مسعود اسماعیلی و خانم دکتر آزاده محمودیان به عنوان ناقد، نظرات خویش را مطرح کردند.
در ابتدا، مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه به تحلیل نظریۀ فرهنگی استاد مطهری دربارۀ امر حجاب پرداخت که چکیدۀ آن بدین شرح است:
[یکم]. بر اساس نظریۀ «اصالت فرهنگ» که بر تعیینکنندگیِ نهایی و عمدۀ فرهنگ نسبت به سایر شئون و ساحات زندگی انسان دلالت دارد، باید گشودن گرهها و معضلههای «غیرفرهنگی» را نیز از فرهنگ طلب کرد و برای همۀ امور، «چشمانداز فرهنگی» را در نظر گرفت؛ چه رسد به خودِ فرهنگ که مسألهها و امراضش، «منطق درونیِ مستقل» دارند و تابع و طفیلی نیستند. این نظر به آن معنی نیست که باید راهحلهای غیرفرهنگی را رها کرد و دچار «فرهنگبسندگی» و «تقلیلگراییِ تحلیلی» شد، بلکه دربردارندۀ این حقیقت است که دستکم در قلمرو فرهنگ، باید «اوّلاً» و «بالذّات» به سراغ گزینههای فرهنگی رفت و نسخههای فرهنگی پیچید.
[دوّم]. زیربناییترین لایۀ فرهنگ، لایۀ «شناخت» است که در بُعد گسترده و کلان میتوان آن را «جهانبینی» خواند. جهانبینی که بر «هستها و نیستها» دلالت دارد، بهطور طبیعی، به شکلگیری لایۀ هنجارین میانجامد که بر «بایدها و نبایدها» دلالت دارد. این آمیزه در صورتبندی نهایی، «مکتب» یا «ایدئولوژی» خوانده میشود. برایناساس، «عمیقترین» و «فاخرترین» کنشگری فرهنگی، باید معطوف به چنین سطحی باشد و بکوشد د رآن تغییر ایجاد کند. چنین تغییری اگر واقعی باشد، بسیار پایدار نیز خواهد بود، برخلاف تغییرهای هیجانی و احساسی که تنیدۀ به موقعیّت هستند و بهآسانی، زوال مییابند.
[سوّم]. در زمینۀ چالش حجاب نیز، «نقطۀ آغازِ منطقی»، تصرّف در همین منطقۀ ذهنی و معرفتی است و باید به طور اوّلی و اصالی، این حوزه را اصلاح کرد. حجاب به عنوان یک حکم اسلامی، افزون بر اینکه جنبۀ «تعبّد»ی دارد و زن مسلمان باید به سسب اعتقاد و الزام خویش به اسلام، به آن نیز پایبند باشد، اما از آن سو، محتاج «تعلیل» نیز هست و باید ریشهها و دلایلش این حکم را تبیین و تحلیل کرد تا در دل و جان مخاطب بنشیند و ماندگار و تثبیت شود. این کاری است که آیتالله مرتضی مطهری -رضواناللهتعالیعلیه- در کتاب «مسألۀ حجاب» به آن همّت گمارده و کوشیده حکم حجاب را از جنبههای تاریخی و اجتماعی و فقهی، مطالعه و بازخوانی کند. در واقع، تلاش او معطوف به عرضۀ «تبیین عقلانی از حکم حجاب» بود و او در برابر پرسشها و ابهامها و چالشهای زمانۀ خویش، مجموعههای از روایتهای عقلانی را تدارک دیده و ارائه کرده است. این اثر، آنچنان توانست با ذهنیّتِ مسلمان ایرانی ارتباط برقرار کند و تصویری عقلانی و حکیمانه از حکم حجاب ارائه بدهد، که موجی از گرایش به حجاب را در دهۀ پنجاه شمسی به دنبال داشت. پس از آن نیز تاکنون، این پژوهش یکی از برجستهترین و مولّدترین متنهای محقّقانه و عالی دربارۀ حجاب بوده که در نسبت با عالَم تجدّد و مسألههای برآمده از مواجهۀ جامعۀ ایرانی و زن ایرانی با آن، نگاشته شده است.
[چهارم]. در دهههای پساانقلاب تاکنون، نمیتوان ادّعا کرد که چشمانداز فرهنگی به حجاب و کوشش برای روایتپردازی معقول و موجّه از آن، فراموش شده است، امّا میتوان گفت که این امر، «فرعی» و «در حاشیه» بوده و اهتمام چندانی به آن نشده است. یکی از ریشههای این غفلت، «بدیهیانگاریِ حجاب» بوده است؛ به این معنی که تصوّر شده یک بار حل مسأله برای جامعه، کفایت میکند و نسلهای بعدی، خودبهخود، پیشفرضها و اصول موضوعۀ نسل قبلی را میپذیرند و همان مسیر فرهنگی را ادامه میدهند. این در حالی است که باید تولید و بازتولید فرهنگ در جامعه، یک «روند مستمر» باشد و دچار توقف و ایستایی نشود. اکنون پس از پشت سر نهادن اغتشاش سال ۱۴۰۱ که بهواقع، یک چالش تحمیلی بود و میخواست از خلاءهای هویّتی و نقصانهای فرهنگی بهره بگیرد و جامعه را در برابر حاکمیّت بنشاند، باید بسیار بیش از گذشته نسبت به «بازسازی انقلابیِ ساختارِ ذهنیِ مردم»، حسّاس و جدّی بود و تلاش کرد ذهنیّتهای درهمریخته و متلاطم را به ساحل تفکّر اسلامی و انقلابی سوق داد. یکی از سرچشمههایی که میتواند در این راستا، الهامبخش و پیشبرنده باشد، اندیشههای استاد مطهری است که بهدرستی، مغز متفکّر انقلاب اسلامی نام گرفته است. ایشان دربارۀ «حکمتهای حکم حجاب»، مجموعهای از دلایل را صورتبندی کرده که بازخوانی تحلیلی و روزآمد آنها میتواند به تدبیرپردازی کمک کند.
[پنجم]. از جمله مسألههای ذهنی که در اثر ساختهوپرداختهشدن کجروایتها از سوی رسانههای غربی و دنبالههای دگراندیشِ داخلی آن پدید آمده، این است که روایتهای نظام جمهوری اسلامی از حجاب، «مردانه» و «جنسیّتمدار» است. مردانهبودن روایت حجاب یعنی حجاب زن، از دریچۀ نگاه مرد، تفسیر و تحلیل شده و جنبۀ زنانه ندارد و همواره در نسبت با مرد به عنوان «دیگری»، به تعلیل حجاب پرداخته شده است. اشکال دیگر که شاید خویشاند با همین روایت باشد، این است که حجاب در چهارچوب فهم جنسیّتمدار، محصور شده و به زن به مثابه «جنس دیگر» که دلالتها و اقتضاهای متفاوتی دارد، نگریسته شده است. با مطالعۀ دلایل استاد مطهری درمییابیم که ایشان، از همین دو منظر – که دیگران کوشیدهاند آن را مسألهمند کنند – به حکمتهای حکم حجاب نگریسته است؛ با این تفاوت که وی «زنجیرۀ تعلیلیِ» خویش را کامل کرده و به این واسطه، نشان داده که باید حجاب را در چهارچوبِ «فهمِ معطوف به دیگریِ جنسیّتی» و بر یک «بنیان جنسیّتمدار»، تفسیر و معنا کرد.
[ششم]. تحلیل حکمت حجاب در سطح خُرد، مشتمل است بر «روان عاملیّت» و «هویّت عاملیّت»، و تحلیل حکمت حجاب در سطح کلان دربرگیرندۀ «ثبات ساخت خانواده» و «کارکرد ساخت جامعه» است. مقصود از روان عاملیّت این است که تحریکشدن مکرّرِ غریزۀ جنسی در عرصۀ عمومی، موجب تبدیلشدن این میل به یک عطش روحیِ اشباعناپذیر میشود که حس محرومیّت را در فرد میآفریند و درونش را متلاطم و بحرانی میسازد. ازاینرو، نباید امر جنسی را از یک غریزۀ عادی و محدود به یک چالشِ تمامنشدنی و طوفانی تبدیل کرد و آرامش درونی را از فرد گرفت. این وضعی است که با حجاب، پیوند مستقیم دارد. هویّت عاملیّت، دلالت بر این معنا دارد که شخصیّت و کرامت و شرافت زن، وابسته به این است که به کالای جنسی در عرصۀ عمومی، تقلیل نیابد و دسترسی به او آسان نباشد، بلکه به واسطۀ حجاب، در حریم قرار بگیرد و از دستاندازیهای نظری و لمسی در امان بماند. در این صورت است که هویّت زن، جنبۀ انسانی مییابد و نگاه کالاگونه و جنسی از او زدوده میشود. ثبات ساخت خانواده به این معنی است که چنانچه مناسبات جنسی به عرصۀ عمومی راه یابد، عواطف و احساسات عالی و لطیف میان زن و مردی که به یکدیگر تعهد اخلاقی و جنسی دارند، از میان خواهد رفت و اعتماد روحی از دست خواهد رفت و بنیان مناسبات خانوادگی فرو خواهد پاشید. دربارۀ کارکرد ساخت جامعه نیز باید گفت عرصۀ عمومی، سپهری برای فعالیّت و کار غیرجنسی است و اگر زن با برهنگی و تبرّج و دلربایی به آن پا بگذارد، خواهناخواه به فضایی برای شکارچیگری و مناسبات جنسی تبدیل خواهد شد و نیروها به علایق و گرایشهای جنسی معطوف خواهد شد. دراینحال، روشن است که جامعه از کارکرد خویش باز خواهد ماند.
[هفتم]. منطق فرهنگیِ استاد مطهری نشان میدهد که جامعه از این نظر، وضع قراردادیِ محض ندارد و به طور مطلق، اعتباری نیست، بلکه واقعیّت اجتماعی، جنبۀ تکوینی نیز دارد و از حقایق ذاتی حکایت میکند. به تعبیر قدما، جامعه و واقعیّتهایش، «طبع» دارد و باید تدبیر سیاسی را به طبع جامعه ارجاع دارد و مطابق آن طراحی کرد. بهبیاندیگر، در لایۀ حکمت عملی باید از ذاتانگاری دفاع کرد و گمان نکرد که همۀ امور اجتماع، نسبی و برآمده از تجویزهای سلیقهای است و جامعه، منطق درونی و مستقل ندارد. اگر جامعه، طبع دارد، منطق درونی نیز خواهد داشت و چنانچه تدبیر ما با این طبق، سر سازگاری نداشته باشد، تدبیر ما به سرانجام نخواهد رسید و جامعه دچار بحران خواهد شد.
[هشتم]. در امتداد بند پیشین باید افزود حجاب، یک حکم ریشهدار است و میخواهد از تکوین حکایت کند و این تکوین، همان «عفت» است. حجاب، بیپشتوانه نیست و نسبت مستقیم با عفت دارد که امر اخلاقی است. عفت، فقط به معنی پاکدامنی نیست تا بتوان ادعا کرد که مخالفت با آن، منحصر به برقرار مناسبات جنسیِ لمسی است، بلکه نظربازی و دلربایی نیز واقعیّتهایی برخلاف عفت هستند. بدینسبب، «نقص در حجاب» را باید «نقص در عفت» دانست، نه اینکه حجاب و عفت را مستقل از یکدیگر فرض کرد. حجاب، همچون ظاهر و پوستهای است که ارزش اخلاقیِ عفت را حفظ میکند. این در حالی است که نیروهای لیبرال میکوشند با جدایی افکندن میان حجاب و عفت، زمینۀ نظری برای بیاعتبارسازی حجاب فراهم آورند و آن را به یک حکم بیپشتوانه و گسستۀ از اخلاق و فضیلت فرو بکاهند. در اینجا اشارت مطهری به عفت، حاکی از آن است که حجاب، هم امر جنسیّتی است و هم برآمده از ملاحظههای جنسی است.
[نهم]. منطقی که استاد مطهری برای فهم مسألۀ حجاب به کار گرفته، عقلانی است و ازاینرو، باید مطالعۀ او را در ذیل کوشش برای عرضۀ «تبیین عقلانی از دین» قرار دارد، اما آنچه که متعلَّق بحث اوست، تنها «شناخت» و «معرفت» و «ذهن» نیست، بلکه چون وی از «میل» نیز سخن میگوید، باید متعلَّق تبیین عقلانیاش را «معرفت» و «میل» دانست. او هم در پی «مدیریت معرفت» است و هم در پی «مدیریت میل». دربارۀ مدیریت معرفت سخن گفته شد و اشاره گردید که مدیریت معرفت، نقطۀ آغازِ منطقی است، اما باید افزود که جامعه، همواره در نقطۀ صفر قرار ندارد که بتوان در قالبهای منطقی به تدبیر آن پرداخت، بلکه گاهی جامعه در موقعیّتهای دستخورده و متلاطم قرار میگیرد که باید در مقام تدبیر، این اوضاع خاص را در نظر گرفت. برایناساس، گاهی باید مدیریت معرفت و میل را در کنار هم قرار داد و شاید نیز باید برای میل، تقدّم قائل شد. میان معرفت و میل، رابطۀ دوسویه وجود دارد و گاه برآشفتهشدن میل، معرفت را کور و عقیم میکند و عقل را به زانو درمیآورد. ازاینرو، باید برای غلیان و طغیان نفسانیّتها، «چارۀ اخلاقی» در نظر گرفت و به تولید شناخت و اصلاح ذهن، بسنده نکرد.
[دهم]. جامعۀ کنونی ما، سخت محتاج توصیهها و تدبیرهای فرهنگیِ استاد مطهری است و باید مسیری که وی طراحی کرده است برای «بازسازی انقلابیِ ساختار ذهنیِ مردم» به کار بست، اما مسألۀ مهمی نیز وجود دارد که کفایت این طرح را مخدوش میکند، آن مسأله، عبارت از این است که پارهای جامعۀ ما در اثر تلاطمهای رسانهای و تکانههای روایتی، دچار «واگراییهای ساختارشکنانه» شدهاند و خود را بیرون از جغرافیایی فرهنگیِ بومی و اینجایی تعریف کردهاند؛ چنانکه کشف حجاب و برهنگی را حقّ خویش میانگارند و قیود حداقلی را زیر پا نهادهاند. اینان احساس کردهاند که عنصر «اقتدار» در حاکمیّت، رنگ باخته و بدینسبب، حجاب به عنوان یک حکم شرعی، کنار گذاشته شده است و میتوان با اصرار بر تجاهر و تظاهر به فسق، این مسیر را گشوده و معتبر نگاه داشت. در اینجا، حل مسألۀ اجتماعیِ یادشده، محتاج «اقتدار» نیز هست و باید در کنار «تبیین عقلانی» و «اصلاح نفسانی»، عنصر اقتدار سیاسی را نیز به صحنه آورد و از ظرفیّت آن برای ایجاد کرنش بهره برد. باید در کوتاهمدّت، نما و جلوهای از اقتدار را نشان داد و به این واسطه، حس انقیاد و تسلیم در کسانی که دیگر به معیارهای شرعی و اخلاقی و قانونی متعهد نیستند ایجاد کرد و آنگاه به سراغ سازوکارهای اصیل و دیربازده فرهنگی رفت. ما اکنون در مرحلۀ خونریزی فرهنگی قرار داریم و باید با فوریّت، این وضع اضطراری را علاج کنیم تا گسترش نیابد. سپس باید در قالب برنامههای بلندمدّتِ فرهنگی، تغییر بافت و ساخت ذهنی را در دستورکار قرار داد.
در ادامۀ نشست، حجتالاسلام دکتر مسعود اسماعیلی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، در مقام نقد سخنان ارائهکننده گفت: رجوع آقای جمشیدی به مطهری، موجب شناختن هرچه بیشتر استاد مطهری شده و نشان میدهد که استاد شهید، مایههای فراوانی برای استنباط و استنتاج دارد. در عین حال، توقع این است که ایشان بیشتر به نتایج و راهبردهای برآمده از نظریۀ فرهنگی استاد مطهری بپردازند و مشخص کنند که این نظریه برای امروز ما، چه حاصلی دارد. همچنین باید اشاره کرد که نگاه آقای جمشیدی به نظریۀ استاد مطهری، ریشه و جهت فلسفی دارد و این امر، مبارک است. از سوی دیگر، باید گفت استاد مطهری افزون بر تحلیل جنسیّتی، تحلیل انسانی نیز دارد و ازاینرو، بهتر است نوعی وجودشناسی زن و مرد را در نظریۀ فرهنگی استاد مطهری، جستجو و طلب کنیم و آن را در کنار جنسیّتشناسی بنشانیم. این وجودشناسی، از یک بخش مشترک نشأت میگیرد و به یک بخش نامشترک ختم میشود؛ یعنی جنسیت، دو صنف است از نوع انسان. بنابراین باید مراقب باشید که تأکید بر امر جنسیّتی، موجب مغفول واقع شدن بخش انسانی و عام نشود. پس نظریۀ استاد مطهری، جنبۀ انسانی و عام نیز دارد و در اصل وجود انسانی، مشترک و متّحد هستند. در ضمن، استاد مطهری بر مسألۀ عفاف تکیه میکند که فارغ از نسبت زن با مرد است و این امر برای خود زن، کمال است و تابع نسبتش با مرد نیست. پس پای ارزشهای مستقل و معطوف به خودِ زن نیز در میان است و همۀ ارزشها معطوف به دیگری نیستند. حجاب در این معنا، لازمۀ عفت ذاتی و زنانه و مستقل خود زن است. در هر حال، میان این دو، هم اشتراک وجود دارد و هم افتراق، و بازگشت مسائل جنسی نیز به وجود خود انسان بازمیگردد و این نشان میدهد که باید به وجودشناسی، اصالت داد و آن را بر صدر نشانید. نکتۀ دیگر اینکه تحلیل آقای جمشیدی مشخص کرد که نقش میل در وجود انسان، بسیار برجسته است و هوس و میل میتواند مبدأ باشد، درحالیکه تحلیلهای دیگر به بیرون از انسان ارجاع میدهند. پس باید به فکر اصلاح درون انسان بود و بیش از هر چیز، نفس و باطن انسان را دگرگون کرد. بنابراین، تحلیل وجودشناختی از حجاب، بسیار روشنگر است و میتواند مسأله را به صورت ریشهای و بنیادین حل کند. به نظر میرسد نظریۀ استاد مطهری، قادر است امتداد بیشتری پیدا کند و برای ما در مواجهۀ وجودشناسانه با مسألۀ حجاب، راهبردهای مؤثری را پیش رو قرار دهد.
در پایان نیز خانم آزاده محمودیان، پژوهشگر فرهنگ و رسانه، به عنوان ناقد دوم تصریح کرد: چرا تأمل دربارۀ ماهیّت حکم حجاب، چه فوایدی دارد و این تأمل، چه نسبتی با شرایط امروز ما دارد؟ و این پیوند نظر با عین، چه نتایجی را برای امروز ما دارد؟ دیگر اینکه با توجّه به این واقعیّت که استاد مطهری متعلق به چهار دهۀ گذشته است، چگونه میتوان همچنان از مطهری استفاده کرد؟ آیا حوایج امروز، تغییر نکرده و نباید به سراغ ایدههای جدید رفت و از مطهری، عبور کرد؟ البته سخنم در حد پرسش است و میخواهم نظر ایشان را بگویم و نه اینکه موضع خویش را بیان کنم. نکتۀ دیگر اینکه چون ذات حجاب، مقولۀ جنسیّتی است آیا امکان روایت زنانه از حجاب، ممکن است؟ وقتی اساس یک مقوله بر بنای جنسیّت بنا شده است، چگونه میتوان از روایت انسانی سخن گفت؟ یعنی در ذات حجاب، امر جنسیّتی نهفته است و امکان روایت انسانیِ خام و مطلق از آن وجود ندارد. مطلب دیگر اینکه با توجه به اینکه برنامۀ فکری استاد مطهری، عقلانیسازی احکام دین یا روایت عقلانی از دین است، آیا میتوان در مقام بازروایی این نظریه نیز به سطح فراتری رفت؟