ماهیت و مؤلفه های اخلاق عرفانی

ماهیت و مؤلفه های اخلاق عرفانی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر علی فضلی مدیر گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه

اگرچه موضوع اخلاق عرفانی امروزه مورد توجه فراگیر قرار گرفته و از ماهیت و مؤلفه ­های آن بحث شده  و می‌­شود، لیک از گذشته در میان عرفای اسلامی، مطرح بوده است. مانند کتب عوارف المعارف ایوحفص سهرودی، احیاء علوم الدین محمد غزالی و کشف المعنی عن سرّ الاسماء الحسنی محیی­الدین ابن عربی.

سوال این است که اخلاق عرفانی چه تعریفی دارد؟ پژوهشگران در زمان حاضر امروزه تعاریفی از محققان ارائه شده که جای توجه و تأمل دارد. این نوشتۀ کوتاه خطوطی از تعریف را برملا می­کند و البته پیش از ورود در بحث، باید دو حدیث نبوی را به عنوان دو اصل پایه برای اخلاق عرفانی توجه نمود: یکی حدیث « تخلقوا باخلاق الله» و «تخلقوا باخلاقی» و دیگری حدیث عبدالاسم.

به این هدف چند مقدمه را باید طرح نمود:

مقدمۀ اول: از نگاه عرفان حقیقت و هویت انسان حقیقت قلبی است و حقیقت قلبی نیز دارای دو مرتبۀ ملکی و ملکوتی است و منطقه ملکوتی دارای دو منطقۀ نفسانی و روحانی است که در منطقۀ نفسانی جنود جهل و در منطقۀ روحانی جنود عقل جای دارند. جنود عقل نیز بر دو قسمند: جنود اخلاقی به نام فضایل و جنود سلوکی به نام منازل.

مقدمۀ دوم: اسمای حسنای الهی به دو گونه اند: اسمای ایجابی و اسمای سلبی. اسمای ایجابی به دو قسم اسمای نفسی و اسمای اضافی. اسمای اضافی نیز دارای دو قسم اسمای وصفی و اسمای فعلی هستند. مقدمۀ سوم: حقیقت قلبی حاصل اجتماع اسمای الهی هستند؛ یعنی هر قلبی در نهاد خویش کمالات الهی را داراست که اخلاق الهی را نیز شامل می­شود. فضایل اخلاقی نیز همانند اسمای الهی به دو گونه­اند: فضایل سلبی و فضایل ایجابی. فضایل ایجابی نیز بر دو قسمند: فضایل نفسی و فضایل اضافی. فضایل اضافی نیز دارای دو قسم وصفی و فعلی هستند.

مقدمۀ چهارم: تناسب انواعی دارد که یکی از آن انواع مناسبت قرب است و به معنای تشابه وصفی است عبد و مولاست. در حقیقت این تشابه با وجود اوصاف مشترک پدید می­آید. از این رو هر چه اوصاف اشتراکی در عبد بر اوصاف امتیازی غلبه کند و بیشتر گردد، تشابه و تناسب بیشتر می­شود. راه تناسب بین عبد و مولا نیز تشابه وصفی از حیث کمالات است. هم چنان که مولای هستی حلیم است، عبد نیز حلیم باشد؛ یعنی اسمای الهی به عنوان اخلاق الله در عبد به فعلیت برسد. « تخلقوا باخلاق الله »

در فرهنگ عرفانی به سالکی که بکوشد تا فضایل اخلاقی را در حقیقت قلبی خویش به فعلیت برساند به آن صاحب مقام « تخلق » و « عبادله » خوانند؛ تخلق قیام بنده به اسمای الهی است به آن نحوی که شایسته بندگی است و عبادله نیز از آن کسی است که به اندازۀ عبودیتش به اسمی از اسمای الهی متحقق شود. در اصطلاح به او عبدالاسم گویند. مانند عبدالحلیم و عبدالرفیق.

مقدمۀ پنجم: اخلاق الهی از آن جهت جنبۀ سلوکی و عرفانی می­یابد که تقرب ساز باشند و موجب حرکت استکمالی به سوی حق سبحانه گردند. چه این که موضوع اخلاق عرفانی اعمال قلبی – اخلاقی است آن هم از حیث ایصال الی الحق سبحانه. در حقیقت تناسب محبت آفرین است و با ازدیاد تناسب اشتداد محبت به وجود می­آید.

مقدمۀ ششم: چهار نوع تجلی را در عرفان می­توان طرح نمود. تجلی وجودی، تجلی شهودی، تجلی سلوکی و تجلی اخلاقی که در اخلاق عرفانی تجلی اخلاقی مطرح است.

مقدمۀ هفتم: چگونه یک عمل قلبی – اخلاقی که تناسب ساز و محبت آفرین است، به یک عمل سلوکی تبدیل می­گردد و آن اخلاق را سلوکی و عرفانی می­سازد؟ ارباب سلوک برای پاسخ به توجه قلبی توجه می­دهند که پایۀ اصلی سلوک در همۀ مکاتب عرفانی است و به معنای اقبال کامل و تمرکز کامل حقیقت قلبی به ساحت قدس ربوبی است.

با توجه به این مقدمات هفتگانه، اخلاق عرفانی از اعمال قلبی یعنی جنود عقلی – اخلاقی آن هم از حیث اتصاف استکمالی حقیقت قلبی به کمالات الهی بحث می­کند که در موقعیت­های اخلاقی در پی تجلی اخلاقی و تخلق اخلاقی و بر پایۀ تناسب اسمایی و حرکت حبی و با توجه قلبی به سامان می­رسد و موجب تقرب الهی می­ گردد.

البته باید توجه داشت که  تشابه و تفاوت اخلاق فلسفی و اخلاق عرفانی در این است که در جنس شریک هستند که همان فضایل هستند و در فصل متفاوت و متمایز هستند که در اخلاق عرفانی فصل ممیز فضایل توجه حبی است یعنی در اخلاق عرفانی فضایل با توجه قلبی و حبی به خدای سبحانه در راستای تناسب با خدای سبحانه جهت تقرب به سوی حق سبحانه تشخص و تعین پیدا می­کند، در صورتی که فصل ممیز فضایل در اخلاق فلسفی اعتدال است؛ اعتدال است که به فضایل تعین و تشخص می­بخشد.