به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، «نخبگان در حال ترک ایران هستند، طبیعی هم است با این وضعیتی که در کشور ایجاد کردهاند، اگر کسی نرود باید به عقل او شک کرد» شاید شما نیز چنین حرفهایی در رسانهها یا حتی در تاکسی و اتوبوس شنیدهباشید. این صحبت بخش زیادی از افرادی است که اصطلاحاً در تب مهاجرت قرار دارند و ناامید از وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور آینده بهتر را در مهاجرت از ایران میدانند. به منظور بررسی دلایلی که موجب این تب مهاجرتشده و تبعات آن بر جامعه پایگاه خبری جوان آنلاین با دکتر محسن ردادی، عضو هیئت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه گفتگویی تفصیلی داشته که بخش اول آن در ادامه آمده است.
مدتی است بحثهای زیادی در مورد تب مهاجرت در جامعه و مخصوصاً مهاجرت نخبگان مطرح میشود، چه مقدار این مسئله عمومیت دارد؟ و اخبار متفاوتی که در این خصوص منتشر میشود، چقدر با واقعیت جامعه تطابق دارد؟
در خصوص این بحث افراط و تفریطی نباید نگاه کرد، در عین اینکه حتی مهاجرت و رفتن یکی از نخبگان که از فرزندان این مملکت هستند برای ما خیلی دردناک است، اما به دلیل حساسیتی که نسبت به این مسئله وجود دارد، معمولاً در افکار عمومی یک برداشت نادرست اتفاق میافتد که احساس میکنند ایران یک وضعیت خیلی ویژهای در فرار مغزها دارد، در حالی که اگر آمار جهانی را نگاه کنید که بانک جهانی و جاهای دیگر منتشر میکند، نشان میدهد میزان مهاجرت نخبگان در ایران غیرطبیعی نیست و گزارشهای جهانی نشان میدهد جایی که بیشتر از همه مهاجرت نخبگان دارند، منطقه بالکان در اروپای شرقی است و آمار دیگر نیز نشان میدهد مثلاً در کره جنوبی که کشور توسعه یافتهای است، از هر سه نخبه یک نفر از کشور خارج میشود، به شکلی که تبدیل به یکی از معضلات آنها شدهاست. فرار نخبگان در کره جنوبی چندین برابر نخبگان ایران است و البته، چون امکانات آنها فراهمتر است، نخبگان آنها بهتر هم در شرکتهای امریکایی جذب میشوند.
حتی گزارش دیگری هم در مورد رژیم اشغالگر قدس دیدم که خبر میداد نخبگان در سرزمینهای اشغالی که از دانشگاههای درجه یک اسرائیل هم فارغالتحصیل میشوند، در حال مهاجرت از این کشور هستند تا جایی که کنست رژیم صهیونیستی گزارش مفصلی تهیه کردهبود، در خصوص اینکه چکار کنیم جلوی مهاجرت نخبگان را از اسرائیل بگیریم.
بنابراین نه باید بگوییم، چون همه جای دنیا مهاجرت هست ما هم داریم و مشکلی نیست و باید ببینیم کجای کار اشتباه بوده که حتی یک نخبه هم از کشور ما میرود و از طرف دیگر هم نباید افراط کنیم و بگوییمای وای ایران است که با مهاجرت نخبگان مواجه است و رتبه یک مهاجرت نخبگان دنیا را داریم، در حالی که جزو ۱۰ تای اول هم نیستیم و کشورهای پیشرفته و خیلی توسعه یافتهتر از ما در اروپای شرقی، اروپای غربی، کره جنوبی و ژاپن مهاجرت نخبگانشان به مراتب بالاتر از ایران است.
در میان عوام نیز وضعیت مهاجرت مانند نخبگان است؟ اینکه بخشی از جوانان و مردم عادی تصور میکنند در کشور دارند حرام میشوند و اگر جای دیگر بودند خیلی وضعیت آنها فرق میکرد، فقط مخصوص جوانان و مردم ماست؟
ما دو آمار داریم که حتماً باید از هم جدا شود؛ یکی فرار مغزها و نخبگان که عرض کردم همهجا وجود دارد، یکی هم این بحث تب مهاجرت است و در مورد اینکه اصلاً چقدر تمایل به مهاجرت در این گروه وجود دارد و زمینهها، عوامل و آمارهای آن، کاملاً متفاوت از گروه نخبگان است و اتفاقاً این تب مهاجرت در ایران خیلی هم بالاست.
آمارهای پیمایشهای انجامشده نشان میدهد به نحو عجیب و غریبی خیلی از افراد گفتهاند که اگر امکانش را داشتیم، از ایران میرفتیم و شاید این میزان در دنیا هم عجیب باشد. مردم عادی دنیا خیلی به مهاجرت به این وسعت فکر نمیکنند و نه نخبگان بلکه مردم معمولی ایران تمایلشان به مهاجرت زیاد است.
منظور مهاجرت دائمی است؟
در خیلی از کشورهای دیگر که مهاجرت اتفاق میافتد، اغلب به معنای مهاجرت قطعی و دائمی نیست، مثلاً از هند، فیلیپین و کشورهای دیگر که مهاجرفرست هستند میروند، اما ارتباط خود را با کشور مادری حفظ میکنند؛ مثلاً پول میفرستند و یکی از عوامل ارزآوری برای کشورشان هستند، بنابراین مثلاً هند هم از اینکه کارگر بفرستد عربستان، قطر، امارات و جاهای دیگر استقبال میکند، چون اینها پول میآورند. مانند دورهای که در ایران جوانان میرفتند ژاپن کار میکردند و پول برای خانوادهها میفرستادند. بیشتر مهاجرتی که در دنیا وجود دارد، این شکلی است، اما الان در ایران اغلب کسانی که میخواهند بروند میخواهند و ارتباط خود را با خانواده و وطن قطع کنند که این خیلی دردناک و نسبت به بقیه کشورهای دنیا قابلتأملتر است که باید ریشههای آن را بررسی کنیم. این مسئله در پیمایشها به دست آمده و تحقیقات خیلی خوبی هم در این زمینه اتفاق افتاده که یک تصویر خوبی را نشان میدهد، هر چند تصویر تلخی است.
افق آینده کشور با توجه به این آماری که الان داریم چگونه خواهد بود؟
بخش مهمی از این مهاجرت برساخته از رسانهها است و این القای احساس ناامیدی که ایران ته دنیاست و اگر از ایران بروی آن طرف بهشت است توسط رسانهها انجام میشود. بخش مهم و شاید ۹۰ درصد این اتفاق کار دشمن و عامدانه است و البته یک بخش آن نیز کار دشمن نیست، بلکه در شبکههای مجازی انگار مردم لذت میبرند از اینکه بگویند ما چقدر بدبخت هستیم و دیگران چقدر خوشبخت هستند، چقدر مرغ همسایه غاز است که این مسئله یک مسئله فرهنگی و اجتماعی است.
تا زمانی که اینطور باشد تب مهاجرت وجود دارد و با توجه به اینکه احتمالاً ریشههای فرهنگی و اجتماعی این موضوع همچنان باقی میماند و نشانهای مبنی بر درمان کردن این عارضه و مشکل فرهنگی اجتماعی وجود ندارد و از طرف دیگر دشمنانی که دارند ذهن جوانان را نسبت به کشور ناامید، بی ایمان و بدبین میکنند، قرار نیست کوتاه بیایند و حتماً فشارشان را بیشتر میکنند، بنابراین با توجه به اینکه این عوامل همچنان پایدار میمانند در آینده هم این تب مهاجرت از ایران خیلی بیشتر میشود و کمتر نمیشود.
البته سناریو ضعیفتر نیز این است که مسئولان به فکر باشند و رسانهها مقداری بهتر عمل کنند که خدا را شکر کارهای ضعیفی دارد در خصوص اینکه ببینید ایران چه کشور خوبی است و نشانههای امید وجود دارد، انجام میشود که اگر این کارها قوی شود و ایران نزد اذهان مردم قدرتمندتر شود و مردم امیدوارتر باشند میتواند این سناریو اتفاق بیفتد و تمایل به مهاجرت کمتر شود.
این مهاجرت چه تأثیری بر جامعه ما دارد؟
تب مهاجرت در جامعه با رفتن افراد بیشتر تشدید میشود؛ یعنی اگر تعداد مهاجران کم باشد آنقدر تأثیری در جامعه ندارد، ولی اگر تعداد زیاد باشد افراد دیگری نیز به شکل ذهنی و غیرواقعی عطشی برای رفتن پیدا میکنند و رفتن بیشتر یک چرخه خود تقویتی ایجاد میکند که افراد بیشتری را متمایل به رفتن میکند، حتی اگر امکان آن را هم نداشتهباشند، چون بین مهاجرت و تمایل به مهاجرت تفاوت وجود دارد و در آمارها نیز نشان داده شدهاست، مثلاً از طرف میپرسند چقدر تمایل به مهاجرت داری میگوید من خیلی تمایل دارم، ولی وقتی سؤال میشود آیا مهاجرت میکنی میگوید من به دلایل یک، دو، سه و چهار الان نمیتوانم مهاجرت کنم.
مهاجرت در جامعه هدف چه اتفاقاتی را در رقم میزند؟
در مورد خارج از کشور باید به این مسئله اشاره کرد که خیلی خوب مهاجرت وجود دارد. کشورهای دیگر سعی کردند با آن کنار بیایند، مثلاً کرهجنوبی که مثال زدم، میگوید الان نخبگان من میروند ولی حداقل یک ارتباطی بین این نخبگانی که مهاجرت کردهاند و قرار هم نیست باز گردند و با سرزمین مادری برقرار بماند. انجمن کره و امریکا به وجود آمده برای اینکه ارتباط بین نخبگانی را که مهاجرت کردهاند، حفظ کند؛ یعنی به شکلی مسئله را مدیریت کردهاند نه اینکه بخواهند آنها را حذف کنند. در غیاب این نوع مدیریت در ایران میگویم اگر کسی میرود ما دیگر با او کاری نداریم و میگوییم خب بگذاریم برود. خیلی از اینها واقعاً پلهای پشت سر خود را هم خراب میکنند و میروند و قطع تعلق و علقه میکنند و حتی به خانواده، وطن، مذهب، اعتقادات و تاریخ خود پشت میکنند. هر چند همه هم اینگونه نیستند، ولی در مورد خیلیها این اتفاق میافتد و وقتی که میروند آن طرف به افرادی که برای ایران کار میکنند یا نمیکنند تبدیل نمیشوند، بلکه دشمنان ایران آن طرف در حال زیاد شدن است.
مثالی هم در این خصوص دارید؟
مثلاً در همین اغتشاشات سال ۱۴۰۱ مشاهده کردید که تعداد افراد اغتشاشگر یا کسانی که علیه ایران در خارج از کشور تظاهرات میکردند، خیلی بیشتر از داخل بود. یک عده آدم کاملاً مخالف ایران و مخالف جمهوری اسلامی آن طرف جمع شدهاند و مدام دشمنان ایران آن طرف زیاد میشود. آنقدر هم زیاد هستند که تعداد آنها از مخالفان داخلی بیشتر شدهاست و هر چقدر دستشان برسد دارند برای تحکیم تحریمها و مقابله با جمهوری اسلامی تلاش میکنند. متأسفانه در همه کشورهای اروپایی هم رشد کردهاند و از تمام قدرتشان هم برای اینکه به ایران و ایرانی ضربه بزنند، استفاده میکنند.
مثال دیگر اینکه اخیراً در مجلس نیوزلند سفیر ایران دعوت شدهبود. خیلی معقول است که وقتی سفیر کشور دیگر را دعوت میکنند مؤدبانه گوش میدهد، ولی بین همه نمایندگانی که گوش میکردند و ظاهراً جلسه بدی هم نبوده یک خانم ایرانیتبار که در آنجا نماینده بود شروع به داد و بیداد و پروپاگاندا کردن و به هم ریختن جلسه کردهاست، یعنی ظاهراً دشمنی که این افراد با ایران و ایرانی دارند حتی بدتر از دشمنی است که امریکا، اسرائیل و نمایندههای صهیونیستها در این کشورها دارند.
معنای عرضم این است که این افراد تبدیل به یک قطب قدرتمند مخالف جمهوری اسلامی شدهاند که دارند منافع ایران را تهدید میکنند و به خطر انداختهاند و باید این مسئله مدیریت شود.
در مجموع این مهاجرت در داخل تب مهاجرت را بیشتر میکند و در خارج هم از لحاظ سیاسی موضع ایران را مدام تضعیف میکند، در حالی که در کشورهای دیگر اینگونه نیست و اگر مثلاً ایتالیاییها به امریکا مهاجرت میکنند که بخش عمدهای از آنها آنجا حضور دارند، انجمنی دارند و سعی میکنند منافع مردم ایتالیا در امریکا را حفظ کنند و حتی به دولت، حکومت و اینها هم کاری ندارند، ولی مثلاً ایران چنین انجمنی در کانادا ندارد، البته انجمن دارد ولی خیلی ضعیف کار میکنند. یعنی اغلب این انجمنها لابیهایی ضد ایران است و تأکید میکنم نه اینکه ضدجمهوری اسلامی باشند، بلکه ضد ایران هستند؛ مثلاً میگویند تحریمها را تشدید کنید، به ایران حمله کنید و بیشتر مردم ایران را آزار دهید تا از جمهوری اسلامی بیزار شوند، در امریکا، کانادا و کشورهای اروپایی موضع این انجمنها کاملاً مقابله با ایران و تضعیف ایران است و هیچ ارزشی برای ایران قائل نیستند.