دیدگاه آیت‎‌الله جوادی آملی و عبدالکریم سروش درباره علوم انسانی اسلامی

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست «سنت‌های الهی و علوم اجتماعی اسلامی» چهارشنبه ۲۱ تیرماه از سوی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین قاسم ترخان، مدیر گروه تخصصی علوم انسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه می‌خوانید:

شناخت تجربی ویژگی‌هایی دارد و از خصوصیات این علم، توصیف، تبیین و پیش‌بینی است. منظور از توصیف، حکایت و اخبار از واقعیت است. مقصود از تبیین، چیزی فراتر است و از علت یا ساز و کار علی وقوع یک شیء خبر می‌دهد. این تبیین عِلی به لحاظ فلسفی می‌تواند شامل تبیین مبتنی بر علت فاعلی یا غایی هم باشد. وقتی واژه تبیین را مطرح می‌کنیم منظور آن چیزی است که در پارادایم پوزیتیویسم مطرح شده و در اینجا گفته می‌‌شود موضوع علوم انسانی، فرقی با عوامل بیرونی و اجتماعی ندارد چون اراده در اینجا اهمیت ندارد و انسان همانند یک شیء بدون روح است.

پارادایم‌های مختلف در علوم انسانی

پوزیتیویست‌‌ها می‌‌گویند برای این دنبال علم و معرفت هستیم که علت‌های پدید آمدن یک حادثه را کشف کنیم پس هدف، علت‌کاوی است و علت را هم با روش تجربی کشف می‌کنند. اما عده‌ای گفتند انسان همانند سنگ نیست بلکه انسان اراده و روح دارد و اعتباریات می‌سازد تا نیازهای خود را برطرف کند لذا در علوم انسانی، موضوع همین اعتباریات است و باید رفتارهای انسان را درک کنیم. این پارادایم را تفسیری می‌نامند و در واقع عملی است که تبیین‌های تفسیری و معناگرایانه را بیان می‌کند و اینجا به جای اینکه دنبال علت برویم دنبال دلایل کنش می‌رویم تا مشخص کنیم معنای این اعتباریات و رفتارها چیست؟ این پارادایم، موضوع علوم انسانی و روش و هدف آن را تحت تأثیر خود قرار داده است.

بعدها پارادایم انتقادی هم پدید آمد و افرادی همانند ماکس وبر، پیشنهاد ترکیبی دادند. این افراد هدف علم را رهایی می‌‌دانند و می‌گویند هدف علوم انسانی این است که انسان‌ها را از وضعیت موجود نجات داده و در واقع تغییری در وضعیت موجود ایجاد کند و به نقطه مطلوب یعنی رهایی برسند. بنابراین از علم، تعاریف مختلفی ارائه شده و به علوم انسانی هم سرریز شده است و آنچه در علم دینی محل بحث است همین علوم انسانی تجربی است. ما می‌توانیم به چنین اصطلاحی اشکال بگیریم و بگوییم مبنایی ندارد اما فعلا هر سه پارادایم، در این زمین بازی می‌کنند.

دیدگاه مخالفان علوم انسانی و قرآنی

یکی از موارد مهم در پارادایم پوزیتیویستی که از خصوصیات علم شناخته می‌شود پیش‌بینی است. پیش‌بینی در زمره اهداف است یعنی گفته می‌شود تبیین می‌کنیم تا علت را بفهمیم و در نتیجه حوادث اجتماعی را پیش‌بینی کرده و به آن جهت دهیم. برخی می‌‌گویند علم تجربی محل دعواست و آن را قبول نداریم چون علم کلام و روش‌های نقلی و عقلی هم علم هستند و اساسا روش تجربی کفایت نمی‌کند کما اینکه در پارادایم‌های پسامدرن همانند پارادایم گفتمان، معتقدند حتی معرفت تجربی از آداب و رسوم و فرهنگ‌های مختلف و محیط تأثیر می‌پذیرد اما در نهایت مبتلا به نسبیت شدند و می‌گویند علم و معرفت مستقل نداریم حتی اگر با روش تجربی به دست آمده باشد.

درباره اینکه چه تعریفی از علوم انسانی می‌توان ارائه کرد باید گفت که این امر هم متأثر از کاربردهای واژه علم است. برخی این تعریف را اخص در نظر گرفته و می‌گویند رفتارهای فردی را باید در نظر گرفت و برخی هم می‌گویند ما فقط رفتارهای اجتماعی را در نظر می‌گیریم و رفتارهای فردی را کنار گذاشته‌اند. اما معتقدم علوم انسانی معنایی اعم شامل رفتارهای فردی و اجتماعی دارد. ما فقه، کلام و امثالهم را هم علوم انسانی می‌دانیم و آنها را به معنای عام در نظر می‌گیریم.

وقتی بناست وارد تولید علوم انسانی اسلامی شویم باید چند گام را قبل از تولید برداریم. گام اول این است که بفهمیم این علوم انسانی موجود چه اشکالاتی دارد چون اگر نپذیریم علوم انسانی موجود با مشکلات عدیده‌ای مواجه است اساسا نیازی به تولید علوم انسانی اسلامی احساس نمی‌کنیم. گام دوم، توجه به مسائل پیرامونی است. منظور از مسائل پیرامونی، این است که به عنوان مثال ما می‌دانیم علوم انسانی موجود مشکل دارد اما سؤال پیش می‌آید آیا اساساً تولید علوم انسانی اسلامی ممکن است؟ برخی می‌گویند چنین چیزی ممکن نیست چون شما می‌خواهید از قرآن به علوم انسانی اسلامی برسید و چنین ظرفیتی در قرآن وجود ندارد و گستره قرآن و دین اسلام، حداقلی است بنابراین در مسائل علمی نباید سراغ قرآن برویم.

فرض کنید ساختمانی دارید و عده‌ای می‌گویند این ساختمان را کنار بگذارید و ساختمان جدیدی ایجاد کنید چون نیازها را برآورده نمی‌کند و حتی ممکن است آسیب‌هایی در پی داشته باشد، مرحله دیگر این است که بگوییم این ساختمان هزاران عیب دارد اما اساساً توان ایجاد ساختمان جدید را نداریم. اینها از ابهامات و سؤالات پیرامونی علوم انسانی هستند که آیا باید آن را کاملا کنار بگذاریم یا دنبال اصلاح آن باشیم. نکته دیگر اینکه اگر می‌خواهیم سراغ علوم انسانی یا قرآنی برویم ابتدا باید به چالش‌ها بپردازیم.

دلایلی که باید سراغ علوم انسانی اسلامی برویم

اگر بحث علوم انسانی اسلامی را مطرح می‌کنیم به این دلیل است که ما معتقدیم علوم انسانی مدرن یعنی علوم انسانی رایج که الان در دانشگاه‌های ما هم وجود دارد چهار چالش دارد و در نتیجه باید سراغ علوم انسانی اسلامی برویم. یکی از چالش‌ها درباره رابطه علم و دین است و اینکه چنین علم، قائل به رابطه با دین نیست. مشکل دیگر در زمینه کاربرد است. در کشورمان نیازهایی داریم و معمولا کتاب‌هایی که در علوم انسانی وجود دارد ترجمه هستند و ناظر به نیازهای ما نیستند و طبیعتا علوم انسانی اسلامی نیازهای ما را برطرف می‌کند بنابراین کاربردی است. چالش دیگر درباره رابطه با اخلاق است چون این علوم، انسان را از اخلاقیات دور می‌کنند. به نظرم مهمترین چالش این علوم انسانی، چالش معرفتی است.

در اینجا حتی اگر بخواهیم توصیف، تبیین و پیش‌بینی کنیم با علوم انسانی موجود امکان‌پذیر نیست بنابراین علوم انسانی موجود با چالش معرفتی حداکثری مواجه است. برخی می‌گویند همه علوم نیاز به متافیزیک دارند و اگر علمی، مبانی متافیزیکی خود را از دین گرفته باشد، دینی است. برخی می‌گویند حتی اگر فرضیه‌ها و مسائل را هم از دین بگیریم آن علم دینی است اما عرض بنده این است که علم عناصر و مولفه‌هایی همانند موضوع، روش، هدف، مسئله، نظریه و فرضیه دارد بنابراین معتقدم اگر توانستیم علمی تولید کنیم که این عناصر در آن به نحوی وابسته به دین باشند آن علم دینی است یعنی موضوع، روش، غایت و فرضیه‌ها مستند به دین باشد لذا معتقدم علم دینی تشکیک‌بردار است یعنی شدت و ضعف می‌پذیرد و به میزانی که عناصر موجود در یک علم از دین بهره ببرد از شدت و ضعف برخوردار خواهد شد.

بسیاری از نظریه‌پردازان علوم انسانی اسلامی همانند حضرت آیت‌الله جوادی آملی معتقدند این علم باید مستند به دین و قرآن و روایات باشد اما برخی همانند عبدالکریم سروش می‌گویند اینها دنبال این هستند که علوم انسانی موجود را نقلی کرده و از حالت تجربی خارج کنند اما آیت‌الله جوادی آملی معتقد نیستند علوم انسانی موجود را کنار گذاشته و از روش تجربی استفاده نشود و فقط از روش نقلی استفاده کنیم چراکه دین هم روش تجربی و عقلی را قبول دارد اما نکته‌ای که ایشان دارند این است که حتی روش عقلی و تجربی در جاهایی توان سخن گفتند ندارند و در اینجا باید نقل به کمک تجربه بیاید لذا هیچ راهی برای جبران نقص معرفتی علوم انسانی موجود نداریم غیر از اینکه سراغ دین برویم تا توصیف و تبیین درستی از پدیده‌ها داشته باشیم.