دکتر احمد شاکری
عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
در رویارویی با موضوعات ادبی لازم است “فهم مسئله” با اذعان به “مسئله بودن مسئله” ملازم باشد. گاه این دو در هم تنیده و به هم وابسته اند به این نحو که ما ان گونه که مسائل را فهم می کنیم به مسئله بودگی ان اذعان پیدا کرده و در صدد واکنش یا پاسخ بدان بر می اییم. این بدان معنی است که برای یافت مسائل جدید یا نحوه مسئله مندی نو لازم است به مفهوم شناسی مسائل توجه بیشتری کنیم.
“ادبیات زرد” نیز جزو مفاهیم است که در بدایت امر، نازل، کم اهمیت و اولویت باخته به نظر می رسد. گواه این موضوع نیز واکنش هایی است که به این گونه ادبی در فضای ادبیات وجود دارد. با این تحلیل عمومی که ادبیات زرد در مقابل ادبیات “جدی”، “حرفه ای” یا “تحلیلی” -با اختلاف در تعاریف و مبانی-قرار می گیرد، پس در نقطه مقابل ان خواهد بود. لذا “ادبیاتی که “جدی” نیست نباید “جدی” گرفته شود.” در حالی که در دل این تعبیر مغالطه ای اشکار نهفته است. چرا که انچه جدی نیست گاه به واسطه کارکرد یا تاثیر جدی که بر فضا بر جای می گذارد به یک “مسئله” بدل می شود.
تعبیر “ادبیات زرد” به اندازه اصطلاح “ادبیات عامه پسند” مشهور و متداول نیست. گرچه لزوما این دو تعبیر که یکی به استعاره و دیگری به وصف توضیحی مفهوم را بیان می کنند به یک معنی نیستند. ادبیات عامه پسند تمرکز و اصالت خود را بر نیاز مخاطب و همراهی او در سطحی از مواجهه و درک و فهم ادبیات بنا نهاده است. این سطح نه لزوما یک “عیب” که یک “مرحله” و “درجه” در مقوله کتاب و کتابخوانی است. لذا انگاره های جدید درباره ادبیات عامه پسند بیش از ان که به سمت طرد و نفی این ادبیات یا “مواجهه” و “مقابله” بروند در صدد “پذیرش” ان به عنوان واقعیت اجتماعی و فرهنگی ادبیات، جانمایی ان در حوزه ادبیات و معرفی ان به عنوان یکی از حلقات و مراتب مواجهه مخاطب با متن برامده اند. در این دیدگاه وصف “عامه پسند” می تواند با مقیدات دیگر ادبیات همنشینی داشته و کنار بیاید. از جمله ادبیات داستانی عامه پسند تاریخی، ادبیات داستانی عامه پسند دینی و ادبیات داستانی عامه پسند انقلاب. گرچه در سنخ ادبیات عامه پسند وزن اصلی بر سطح نازلی از درک و دریافت یا به تعبیری طلب و اراده در حوزه کتاب است، با این وجود این واقعیت امیخته با درکاتی از فن داستان نویسی نیز هست. به این معنی که خلق ادبیات داستانی عامه پسند به لحاظ فنی توانایی های کمتری -فی الجمله- نسبت به ادبیات داستانی حرفه ای می طلبد.
اما روشن است که چنین ترکیب های معنی داری برای تعبیر “ادبیات زرد” قابل تعریف نیست. زیرا ادبیات عامه پسند تمرکز خود را بر به میدان اوردن طیفی از مخاطبان غیر کتاب خوان یا کتاب خوان های عادی یا کتاب خوان هایی با سلایق غیر پرورش یافته یا کتاب خوان هایی با انتظارات یا درک و دریافت اولیه قرار می دهد و خود را پلی برای حرکت این طیف به پله های بالاتر معرفی می کند. در حالی که چنین تعبیری برای “ادبیات زرد” که حقیقت را وارونه جلوه داده و نمی توان ان را در درجات ادبی که باید در درکات ادبی قرار داد، قابل فرض نیست.
فارغ از این دو اصطلاح، متعلق انها عموما ادبیات خلاقه فرض می شوند یعنی تقسیم بندی ادبیات عامه پسند و ادبیات زرد مربوط به دسته بندی اثار داستانی خلاقه اعم از داستان کوتاه و رمان و … است. اما این تصور دقیق و تیزبینانه نیست. توضیح انکه ادبیات داستانی نه مجموعه ای تک واحدی و تک رکنی که جهانی مرکب از ارکان متعدد است. انچه ادبیات را می سازد مجموعه ارکانی است که در هندسه معرفتی ادبیات تعریف می شوند و غیر از تولید خلاقه ارکانی چون پژوهش، نقد، نشر، مدیریت، تبلیغ، ترویج، ترجمه، اقتباس، اموزش و توزیع به ان ضریب می دهند. نمی توان تصور کرد گونه ای از ادبیات یا نوعی از ان در فضای ادبی تاثیر گذار بوده است مگر انکه ارکان متناسب با خود را تولید کرده یا به همراهی فراخوانده باشد. بنابر این در کنار داستان زرد، می توان از پژوهش های زرد، نقدهای زرد، اموزش زرد، نشرهای زرد و ارکان دیگر متصف به این وصف استعاری یاد کرد. مسئله زمانی فهم می شود که بدانیم رواج ادبیات زرد بدون ناشر ممکن نیست. بدون توزیع و تبلیغ امکان ندارد. حال ممکن است گفته شود ادبیات زرد به عنوان ادبیات فراموش شده، از موهبت جشنواره های ادبی یا کانال های رسمی تبلیغ محروم است. یا توسط مدیران ادبیات نادیده گرفته می شود. اثار زرد نقد نمی شوند و پژوهش های ادبی ادبیات زرد را همانند ادبیات حرفه ای جدی نگرفته و درباره ان تحلیل و تفسیر ارائه نمی دهند. بله اینگونه است. اما واقعیت ان است که گاهی سکوت و انفعال در مقابل گونه ای ادبی یا نگفتن ها و کم گفتن ها و ناقص گفتن ها به اندازه گفتن همدلانه می تواند به رونق ان گونه کمک کند.
مسئله ادبیات زرد حتی فراتر از تولیداتی است که مادون “ادبیات عامه پسند” قرار می گیرند. اگر منطق زرد نویسی را در نظر اوریم یعنی انچه موجب می شود ادبیات از تعهد اخلاقی، انسانی، دینی و آرمانی اش فاصله گیرد و تجربیات نادرست و غیر سازنده را به جای تجارب ارزشمند زندگی در اختیار مخاطب قرار دهد، در می یابیم مسئله مندی ما به ادبیات زرد در طول سالهای گذشته به دلیل غلبه ذهنیت فرم گرا نوعا با محوریت “فرم” و مراتب عالی و دانی ان شکل گرفته است. به تعبیری اثار منحط ادبی را که از برخی جنبه های ادبی برخوردار بوده اما منطق سستی داشته یا دست به قلب واقعیت زده اند جزو مصادیق ادبیات زرد شمرده نمی شوند و اصطلاح مجزایی برای انها تاسیس یا جعل نشده است. در حالی که اسیب رسانی انها -اثار زرد واجد وجوه فنی- به مراتب عمیق تر از اثار مطرح ادبیات زرد است. به این دلیل که این گونه اثار بدون انها برچسب ادبیات زرد به انها نشسته باشد با پیش فرض حرفه ای بودن و جدی بودن خوانده می شوند. دیگر انکه به واسطه برخورداری از برخی ظرفیت های ساختاری بر ذهن و جان مخاطب می نشینند ان هم مخاطبی که خود را کتاب خوان و ادبیات دان می داند.
زمانی که در مفهوم ادبیات زرد به واسطه منطق و روح حاکم بر ان توسعه می دهیم، می توانیم دامنه ان را به برخی نمونه هایی که اتفاقا به عنوان ادبیات “حرفه ای” شناخته می شوند بگسترانیم. اینجا میدانی است که ارکانی چون پژوهش و نقد و اموزش به صورت فعال این روح فرسوده را به کالبد ادبیات می دمند. اینجا می توان از پژوهش زرد، نقد زرد و اموزش زرد ادبیات داستانی یاد کرد. این سه مقوله و دریافت مولفه های ادبیات زرد در انها خود نیازمند تاملات و جستجوهای فراوان است. به عنوان مثال، در طول سالها بخشی از بدنه باصطلاح جدی ادبیات داستانی خود را ذیل و تابع جریانها و مکاتب ادبیات داستانی جهانی -خاصه غرب- تعریف کرده است. بدون انکه در شرایط فرهنگی و تاریخی اثار داستانی ان دیار زیست کرده باشد و ان را فهم کرده باشد. این از خود بیگانگی، نشاختن خود و نشناختن دیگری، حرکتی بی سرانجام را رقم زده است که در بهترین صورت نسخه های غیر اصیل و دست دوم و ترجمه ای و غیر هویتی را در ادبیات داستانی معاصر پدید اورد. این همان اندیشه وابسته ای است که از مجامع دانشگاهی و اثار ترجمه ای غربی اشراب می شود.
در مجموع لازم است “ادبیات زرد” از “ادبیات عامه پسند” تفکیک شده و ادبیات عامه پسند به عنوان یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی و درجه ای از مراتب مواجه با ادبیات تئوری پردازی و ساختار بندی شود. از سوی دیگر لازم است با نگاهی فراگیر، روح حاکم بر ادبیات زرد فهم شده و دامنه رسوخ ان به ساحت های دیگر ادبیات از جمله پژوهش، نقد و اموزش شناسایی شود. این همه مقدمه ای برای مسئله مندی ما به مقوله “ادبیات زرد” خواهد بود.