به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست الزامات حکمرانی تمدنی در فرآیند انقلاب اسلامی در ۱۹ اردیبهشت ماه در شهر قم و با سخنرانی حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه با حضور جمعی از اندیشمندان این حوزه برگزار شد.
دکتر سید سجاد ایزدهی با مروری به واژه government به تازگی وارد ادبیات شده و برای نخستین بار در ۱۹۹۱ توسط بانک جهانی ارائه شد که یک سری مشخصات برای حکمرانی خوب مانند شفافیت، مشارکت و عدالت ارائه شده است. بحث «حکمرانی خوب» مورد بحثهای جدی قرار گرفته است.
بانک جهانی، زمانی حکمرانی خوب را ارائه میکند که مقوله دموکراسی و لیبرال دموکراسی، عملاً با چالشهای جدی در کارآمدی مواجه شده و به این نتیجه میرسند که دموکراسی چاره کار نیست؛ غربیها در حقیقت با بیان مفهوم «حکمرانی خوب» تلاش کردند، خلأهای لیبرالیسم و نقصهای دموکراسی را با الصاق پیوستهایی پرکنند و بُعد معرفتی این حوزهها را تقویت کنند. بنابراین نوعی از حکمرانی را بیان کردند که به اوصاف مطرح شده در حکمرانی خوب، متصف باشد. بر اساس این قرائت، طبعا ورود ما به مقوله انقلاب اسلامی صحیح نیست چراکه اساساً مسأله حکمرانی خوب، مسأله و دغدغه جهان غرب است که دموکراسیاش با یک افت و چالشی جدی مواجه شده و به یک پیوست نیاز دارد.
وی با بیان اینکه مقوله حکمرانی از این منظر و معنا، چالش و دغدغه ما نیست، عنوان کرد: اما اگر ما حکمرانی را به معنای فرآیند اعمال قدرت حکومتها، که ساختار و شکلی دارد و این حکومت، کارگزاری دارد اما این حکومت بر اساس فرآیندی خاص اعمال قدرت میکند، در قالب مفهومی به نام حکمرانی تعریف میشود که چه بسا میتواند شاخهای از علم مدیریت باشد. اینکه چگونه باید قوا را تنظیم کرد و فرآیند اعمال قدرت را به گونه ای نهادینه کرد که بهترین نتیجه و کمترین هزینه و کارآمدی تحمیل شود، در قالب مفهوم حکرانی تعریف میشود. در این مفهوم، حکمرانی یعنی این که امورجامعه و ساختارها و فرآیندها و شکلها را به گونهای تنظیم کنیم تا جامعه به اعتلا، سعادت و حد مطلوب کارآمدی خود برسد. اگر حکمرانی را اداره مطلوب ارادهها تلقی کنیم، حکمرانی، فرآیند جامعه را در مسیر خواستها تنظیم میکند و اراده های مردم را به صورت ناخودآگاه در مسیر بایدها قرار میدهد. اساساً مقوله حکمرانی برخلاف حکومت در جایی است که شما در یک بستری قرار میگیرید و بدون آن که بدانید در راستای اهداف شخصی که آن را تنظیم کرده حرکت میکنید لذا امروزه باید مقوله «حکمرانی» را از «حکومت» جدا کرد بلکه باید گفت حیثیت غیرحکومتی حکمرانی، قویتر از حیثت حکومتی آن است یعنی امروزه در حکمرانی جهانی، دیگر زمان آن گذشته است که یک کشور استعمارگر، که قدرت برتر منطقه است، لشکرکشی و فتح انجام دهد حتی اگر چنین قدرتی وجود داشته باشد مورد استفاده قرار نمیدهد، بلکه یک هژمون، در جهان نهاد و سازمان ایجاد میکند و به واسطه این سازمانها و نهادها قدرتش را اعمال میکند.
ایزدهی با بیان اینکه حکومتها در تلاش هستند منطق اعمال قدرت را به جای آنکه عیان و سخت و سختافزاری باشد، پنهان و نرم افزاری کنند، ادامه داد: عملاً شیوه های اعمال قدرت و حکومت به نوع حکمرانی و نظام اداره ای که مردم در آن فارغ از اعمال قدرت استقبال و به آن عمل میکنند برمیگردد؛ بنابراین، فرآیند حکمرانی فرآیندی ورای حکومتها و ورای حاکم است و کارگزار به گونهای مطلوب اهداف خود را پیش میبرد.
رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه با بیان این که در این بحث، سه مولفه «حکمرانی»، «انقلاب اسلامی»، و «تمدن» را مورد توجه قرار میدهیم، ادامه داد: اگر بتوانیم این سه مولفه را به یکدیگر متصل کنیم ایده ما یعنی «الزامات حکمرانی تمدنی در فرآیند انقلاب اسلامی» مشخص و تبیین میشود.
وی افزود: وقتی از انقلاب اسلامی صحبت میکنیم، میبایست از چند جهت باید انقلاب اسلامی را توضیح دهیم؛ نخست آنکه انقلاب اسلامی یک فرآیند است و پروژه نیست؛ اگر ما به پروژه بودن انقلاب اسلامی قائل شویم دیگر بحث تمام است یعنی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ محقق شد و ساختارش را چید و به اتمام رسید که ثمره آن جمهوری اسلامی و قانون اساسی شد، به طوری که این انقلاب به پایان رسید. اما اگر انقلاب اسلامی را یک فرآیند در نظر بگیریم، بدین معنا است که انقلاب اسلامی در یک ظرفی ایجاد شد که آن ظرف در کشور ایران است و نتیجه حداقلی آن جمهوری اسلامی ایران میشود؛ اما آیا انقلاب اسلامی تمام شد؟ این انقلاب هم در جمهوری اسلامی و هم در سایر مناطق به پایان نرسیده، چراکه یک فرآیند است و این فرآیند، باید به شکل گیری یک تمدن برسد و تا انقلاب اسلامی، به تمدن نرسد آرام نمیگیرد.
وی با بیان اینکه خاستگاه تمدن مطلوب دو حیثیت شیعی و اسلامی دارد، افزود: انقلاب اسلامی در سالهای گذشته از ظرف جمهوری اسلامی به منطقه امروز ما، که «منطقه مقاومت» است توسعه پیدا کرد؛ یعنی امروزه انقلاب اسلامی دیگر به کشور ایران اطلاق نمیشود بلکه منطقه مقاومتی و نه دولت کشورهای یمن، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، پاکستان و بسیاری از کشورها که دلداده منطق مقاومت هستند مانند نیجریه و هند و حتی ترکیه را نیز دربرمیگیرد. مرحله اول انقلاب اسلامی از جمهوری اسلامی به منطقه مقاومت توسعه پیدا کرده است و دیگر به مرزهای ما محدود نمیشود. مرحله بعد توسعه انقلاب اسلامی به دارالاسلام یعنی منطقه جهان اسلام است و مرحله بعدی که انقلاب اسلامی باید در آن گام بردارد، ایجاد ظرفیت یک تمدن برای جهان است.
وی با بیان اینکه انقلاب اسلامی برای کاستن فاصله از ابعاد جمهوری اسلامی ایران تا مرحله تمدن جهانی را باید با ایجاد یک منطق حکمرانی کوتاه کند، ادامه داد: بحث ظلم ستیزی، استکبارستیزی، حمایت از مظلوم و جنگ فقر و غنا در راستای همان منطق است و پیام تمدن اسلامی است؛ پیام انقلاب اسلامی داخل مرزی نبوده و پیامی است که در تمام مرزها قابلیت پذیرش دارد. از طرف دیگر، اسلام در سالیان گذشته نشان داده است علاوه بر اینکه پیامش پیام تمدنی است، تمدن نیز ایجاد کرده است و در قرون پنج و شش و هفت هجری با همان قرائت ناقص و قرائت عباسی و قرائت سنی، که البته مختص آن زمان و برای دوره سلطنت بود، تمدن اسلامی ایجاد شد به گونهای که این تمدن توانست تمدنهای بعد از خودش را نیز تحت تاثیر قرار دهد. پس از ظرفیت تمدنسازی برخوردار است. بنابراین، اگر تمدن اسلامی در یک زمانی با قرائت ناکامل توانست تمدن ایجاد کند قطعا قرائت شیعی که مبتنی بر یک مبانی حداکثری است این امکان برایش فراهم است و این امکان را هم سابقه و هم پیام نشان میدهند.
ایزدهی ادامه داد: وقتی صحبت از انقلاب اسلامی میکنیم که ظرفیت تمدنی دارد با چهار موضوع مواجهیم، اسلام میگوید من دین جهانی و انسانی و خاتم در حوزه قیامت هستم و نسبت به همه شئون زندگی پاسخ میدهم بنابراین انسانیت، عالمیت، خاتمیت و دین همه شئون زندگی است. خاتمیت یعنی دینی است که تا روز قیامتباید جواب بدهد پس پایا استو نسبت به همه عالم و انسانها است و نسبت به همه شئون زندگی است یعنی احوالات شخصی، حکومت، اجتماع، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، مدیریت و… را دربرمیگیرد.
وی افزود: اگر این چهارگانه را کنار هم تنظیم کنیم معنایش این است که انقلاب اسلامی بر این اساس نمیتواند محدود به مکانی خاص، افراد خاص، زمان خاص و منطقهای خاص بوده و فقط به احوالات شخصی زندگی انسان اختصاص داشته باشد. یک رسالت جهانی انسانی دارد و به تعبیر حضرت امام(ره) جهان امروز تشنه اسلام ناب است.