به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نوشتار ذیل، بخش دوم از گفتوگوی تحریریه فکرت با حجتالاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه است که تقدیم مخاطبان فرهیخته میشود.
* اگر فرد به مناسک دینی و سبک زندگی اسلامی عمل نکند، بهناچار مناسک غیر دینی و سبک زندگی غیراسلامی را خواهد پذیرفت؟
تمدن غربی امروزه براساس باطن، محتوا و تفکر شکل نمیگیرد؛ بلکه براساس سبک زندگی شکل میگیرد و بهواسطهی همین سبک زندگی و مناسک زندگی غربی کم کم باور و مناسک بنیهی تمدنی شکل میگیرد. تمدن غربی از دین یاد گرفت که از مناسک شروع کند و از مناسک به محتوا برود. آنها مردم را با ساخت مناسک نوظهور و کاذب مشغول میکنند تا بهتدریج آنها را به اهداف و سیاستهای خودشان بکشانند.
به همین خاطر سبک زندگی نشانمیدهد چه جامعهای مؤمن است و چه جامعهای بر مبنای تمدن غربی زندگی میکند. لذا باید تأکید کرد؛ اما اکتفا نکرد؛ باید تشویق و ترغیب کرد؛ اما ورود را همچنان مدنظر بهعنوان درب ورودی معارف اسلامی درنظر داشت.
اگر ما در ذیل یک تمدن قرار بگیریم نمیتوانیم از مناسک آن استفاده نکنیم؛ یعنی منسک جلوه و نماد آن تمدن و دین است و وقتی مجموعهای از افراد همه با هم یک منسک را مورد استفاده قرار میدهند طبیعتاً نشان از نفوذ آن تمدن و مذهب دارد.
فرض کنید در نیمهی شعبان در قم، اوج جمعیت در بلوار پیامبر اعظم (ص) جمع شده بود. در این شرایط برای رقیب بسیار سخت است که شما را به بی باوری و از بین رفتن باور متهم کند. این مناسک است که نشانمیدهد که میزان نفوذ باور در ذهن چقدر است یا قدرت این منطق در جامعه چقدر است.
طبیعتاً وقتی این فضا اتفاق بیفتد فضای رقیب مجالی برای ظهور ندارد. وجه تمدن رقیب، منطق غیرتوحیدی است. اگر اسلام بر حج تأکید میکند، یک ابراز قدرت جدی تمدنی است در تراز یک جامعهی وسیع و اگر کسی قادر باشد این را بردارد معنای آن این است که شما وجه قدرتتان را بردارید و دیگر ابراز وجود نکنید و از رویکرد حداقلی به رویکرد حداکثری نرسید.
در حالیکه رویکرد اسلام حداکثری است. اسلام نماد دارد؛ منسک دارد؛ محتوا دارد؛ ظهور و بروز محتوا دارد. طبیعتاً همهی این موارد باید رعایت شود. حتی تمدن غربی باوجود اینکه میگوید: مناسک نه؛ اما مناسک خاص خود را دارد. تمدن غربی با اینکه میگوید: دین نه؛ اما دین مخصوص به خودش را دارد. در نوع زیست خانوادگی و پوشش و ازدواج و ارتباطهای دوستانه الزامات خاص خود را دارد.
وقتی جامعهای از بیحجابی پر شود، نمادهای خاص خود را دارد. چرا فرانسه اصرار دارد که نماد دینداری و مناره نباشد؟ اذان نباشد؟ زیرا اگر این نمادها وجود داشتهباشد، معلوم میشود که فضای مؤمنانه چقدر است. معلوم میشود قدرت دینداری چقدر است. پوشش، حجاب، مناره و حجاب در فرانسه ممنوع است؛ زیرا نماد، ارزش و مناسک دیگری دارد. آنها بهجای اعیاد ما از جشن هالووین یاد میکنند. آنها جشنهای آخر سال بابانوئل را برگزار میکنند.
* برخی مناسک را بهگونهای تفسیر میکنند که فاقد پشتوانه معرفتی یا حتی کارکرد اجتماعی و نوعی عادت و آداب شکل گرفته جمعی است و با ترویج اسلام تساهلی و تسامحگری، رهایی از قید مناسک را ترویج میکنند؛ در این باره هم توضیح دهید.
نمیشود مناسک نداشت. مهم داشتن چه نوع مناسکی است. اینکه کسی بگوید: مناسک نه و مناسک کارکردی ندارد، خیلی سادهاندیشانه است. اینکه بگوییم مناسک را بهخاطر اینکه کارکردی ندارند باید برداشت؛ اشتباه است. مناسک تمام العله نیستند؛ اما باب ورود به منطق و باورها هستند. مناسک یک ضابطهای برای ما ایجاد میکنند؛ یعنی فرد خود را مکلف میداند که نماز بخواند یا روزه بگیرد و غیره. این مناسک را باید در ظرف دیگری دید.
فرض کنید مسیحیت مناسکی دارد؛ اما ظرف این مناسک، اجتماع و جامعهی کلان نیست و این مناسک داعیهی اجتماع ندارند. سنخ برخی از مناسک بهنحوی است که دارای پشتوانهی معرفتی هستند. این پشتوانهی معرفتی ناظر به اجتماع است؛ مثلاً در اسلام مناسک با اجتماع پیوند خوردهاست. نماز با جماعت و در مسجد، اعتکاف به اتفاق جماعت و حج از مجموعهای از جوامع مورد تأکید است.
مهم این است که هر مناسکی ما را به حکومت نمیرساند؛ اما مناسک شیعه نشانمیدهد که این مناسک پشتوانهی حکومتی دارند؛ مثلاً نماز، مناسکی است که حکایت از اجتماع میکند. اینکه ما حج داریم؛ یعنی جهانی فکر میکنیم. وقتی اربعین دارید؛ یعنی در حوزهی دارالایمان فکر میکنید. اینکه از نماز جمعه صحبت میکنید؛ یعنی مجموعهای از انسانهای یک منطقه که توسط کسی که امام جمعه است و توسط حاکم تعیین میشود، برگزار میشود.
اگر مجموعهای از این مباحث را در کنار هم درنظر بگیریم، نمادها و مناسک جلوههای شیعه و جلوههای فردی نیست. ممکن است در جایی حیثیت فردی هم داشتهباشد؛ اما همینکه حیثیت فردی دارد حیثیت جمعی آن غلبه دارد؛ مانند دعا. دعا حیثیت فردی دارد؛ اما حیثیت جمعی آن غلبه دارد. حج هم همینطور است. روزه هم حیثیت جمعی آن غلبه دارد.
لذا مناسک اسلام صرفاً در مکان و زمان مشخصی مطرح نمیشوند مانند مسیحیت که فقط در روز یکشنبه به کلیسا میروند، ادعیهی خاص میخوانند آن هم افراد خاص. مسیحیت به شهروند و جامعهی کلان کاری ندارد. لذا مناسک تابع پشتزمینهِی آن مناسک است و بهتبع آن میتوان مناسک را جمعی یا فردی تلقی کرد.
تمدن غرب مناسک خود را جهانی تعریف کرده است. هرچند که اسم خود را امپریالیسم گذاشتهاست. این تمدن فردگرایی را برای جامعه میخواهد. برای این است که همهی جامعه، ملحد و سکولار باشند تا در نهایت آن غایت نهایی بهدست بیاید.
مناسک هر جامعهای ناظر به مضمونی تعریف میشوند. مناسک جلوهای دارند که در نهایت برای دستیابی به آن محتوا است. اگر شما منسک خاصی را بازتعریف میکنید این منسک موضوعیتی ندارد. غیر از محتوایی که مهم است.
در نظام اسلامی همهی مناسکی که ارائه شد دارای پشتوانهی معرفتی است؛ یعنی مثلاً از ادعیهی چهارشنبه به ظهوری برسیم و شبیه کسی شویم که منتظر او هستیم و اعمالی انجام دهیم که منجر به آمدن او میشود. سنخ دعا خواندن و مناجاتکردن اگر ناظر به محتوا نباشد هیچ تأثیری ندارد.
همچنانکه نماز اینگونه است. نماز برای بازداشتن از منکر است و الا صرف اینکه انسان خم و راست شود ارزشی ندارد. نماز برای این است که ما ابراز عبودیت (اطاعت) کنیم؛ یعنی از خدا اطاعتکردن. اگر من نماز بخوانم ولی از خدا اطاعت نکنم، منسک اتفاق نیفتاده است.
حج هم همینطور است. نماد وحدت جهان اسلام است. نماد وحدت جهان اسلام بر محور توحید است نمیشود ما در مرکز توحید باشیم و در آنجا ندای تفرقه سر دهیم و مانند داعش بگوییم این مناسک صرفاً نماد این است که ما موحدیم و دیگران مشرک هستند. این نقض غرض است.
در تمدن غربی هم مناسک برای تحقق محتوایی شکل گرفته است. اگر سبک زندگی غربی مادی است؛ یعنی ما از آخرت خبری نداریم و نمیخواهیم به آن برسیم. اگر سبک زندگی غربی برای اصالت لذت است و برای آزادیهای فردی است؛ یعنی من در قبال آسایش به آرامش قائل نیستم.
آرامش مقولهی روح است و آسایش مقولهی جسم است. لذا تمدن غربی دنبال جسم و آسایش است؛ اما اسلام دنبال معنا و روح و آرامش است. اگر تمدن غربی مناسک دارد، مناسک او جسمانی و مادی هستند. اگر لذت دارد، لذت آن جسم است. اگر آزادی دارد، آزادی جسم است. طبیعتاً مناسک او برای تحقق این بُعد از وجود انسانی است.
اصالت سرمایه، اصالت آزادی و جدایی دین از سایر عرصههای زندگی همه برای تحقق جنبههایی از دین است که باعث تحقق این مناسک در جامعه میشود. اگر کسی قائل به خانوادهی سنتی نباشد طبیعتاً سراغ لذت است. اگر کسی قائل به فرزندآوری نباشد و در خانه با سگ زندگی کند، معنای آن این است که من دنبال سختیکشیدن برای تربیت انسانی نیستم که آیندهی کشور را بسازد.
مجموعهای از مناسک هستند که عملاً غایت تمدن غربی را احیا میکنند. مناسک در زندگی دینی و توحیدی ما را بهسمت همین غایت رهنمون میکنند و عملاً دریچهای است برای تحقق آنها؛ لذا مناسک عمدتاً نمادهایی برای رسیدن به محتوا و غایت هستند. هر منسکی بابی به محتوا و معنایی است که بهواسطهی منسک به آن معنا باید عملاً برسند.
* با توجه به روایات اسلامی، برخی در عصر غیبت دچار نوعی حیرت هستند، بهخصوص از طرفی با دیدن نمادهای مدرنیته در جامعه و از سویی با حضور میلیونی مردم در مناسک دینی همچون اربعین، عید غدیر، نیمه شعبان و مراسم ماه رمضان بیشتر دچار سرگردانی و نوعی تذبذب میشوند؛ نظر شما در این چیست؟
کسانی که عصر حیرت را مطرح میکنند عملاً عصر حیرت ندارند؛ زیرا در عصر حیرت ،فرد باید کناره بگیرد. در عصر حیرت نمیدانیم. در حالیکه متصدی عصر حیرت نمیگوید: ما نمیدانیم؛ بلکه میگوید: ما باید سراغ منطقی برویم که غالب است. این حیرت نیست. این خروج از حیرت و تصمیم به یک نوع از زندگی و معرکهی دعوا است.
امروز مدرنیته بر زندگی ما غلبه دارد. نمادهای غربی بر ما غلبه دارند. ما داریم از دینی صحبت میکنیم که دارای سابقهی تمدنی است با وجود تمام نقضهایی که در قرن سوم و چهارم وجود داشت؛ یعنی اسلام ناقص، اسلام سلطنت و غیره؛ بخشی از اسلام گسترش پیدا کرده است و تبدیل به تمدن شدهاست. اسلام دین خاتم و جامع است. بنابر این نمیتواند رویکرد تمدنی نداشتهباشد.
اینکه ما در زمانهایی به علل مختلف که یکی از مهمترین آنها استعمار است، جا ماندیم، قابلانکار نیست. آنها ما را مستعمره کردند و دانش و فرهنگ ما را غارت کردند. آن را تبدیل به تمدن کردند و مجدداً تحت عنوان استعمار نو در حال تحمیلکردن آن بر ما هستند؛ اما نام این حیرت نیست؛ زیرا ما اجتهاد داریم. ما دین داریم. با همهی کثرت و ظرفیتهای بسیار عظیمی که وجود دارد، اسلام در چند سال اخیر توانسته است هژمونی غالب جهانی را به چالش بکشاند.
در اوایل انقلاب اسلامی شرق و غرب حملهور شدند که این نهال را از بین ببرند؛ چون این نهال بسیار پرمحتوا و پرقدرت بود. این نهال ظرفیت دارد که غرب و شرق را کنار بگذارد. ما مقهور تمدن غربی نیستیم؛ اما فرهنگ و نمادهای آن در حال غالبشدن بر ما است. ما میتوانیم براساس مبانی دینیمان تمدن را بازتعریف کنیم و امتیازات و تمایزات تمدنی خودمان را مشخص کنیم. مبتنی بر مبانی تمدنی خودمان علوم انسانی – اسلامی را بازتعریف میکنیم که غرب برای خود آن ا بازتعریف کرده است.
ما باید علوم پاییندستی را ایجاد کنیم و در نهایت آنها را تبدیل به نرمافزار، ابزار و سبک زندگی کنیم و در زندگی مردم آن را ترویج کنیم. ما در این چندین سال نشان دادیم که این امر شدنی است. نوع تعامل غرب با ما هم نشانمیدهد که این اتفاق افتاده است و ظرفیت آن وجود دارد. ما راه برونرفت را بلدیم و مبانی آن را داریم. زوال تمدن غربی هم هویدا شدهاست.
مبنای غربی ریشه در استعمار، اصالت لذت و مادیگرایی دارد. اما مشخص است که تمدن غربی در حال زوال است. اگر زمانی میگفتند: تمدن غربی در حال زوال است کسی باور نمیکرد؛ اما جلوههای آن مشخص شدهاست. تمدن اسلامی در حال صعود است و جلوههای آن معلوم است.
لبهی تمدنی اسلام اصیل در قالب انقلاب اسلامی است که در مقابل تمدن غربی، مشتری و طرفدارانی پیدا کرده است. طرفداران انقلاب اسلامی اعم از شیعه و غیر شیعه هستند حتی اعم از مسلمان و غیرمسلمان هستند. طبیعتاً باید بازتعریف شود. باید متناسب با مبانی و نیازهایمان آن را بازتعریف کنیم. ممکن است خطا کنیم؛ اما وضعیت همهی تمدنها همین است.
همهی تمدنها در فرآیند شدن، آزمون و خطا میکنند تا به جایی برسند؛ اما مبتنی بر مبانی خودشان؛ لذا ما باید مبتنی بر جامعهی امتمحور، جامعهی مدینهالنبی (ص) و جامعهی توحیدی و مبانی اسلامی و اخلاق و فقه و معنویت و سبک زندگی اسلامی و آرمان عدالتطلبی عاشورا و آرمان مهدویت پیش برویم.
ما به زمان زیادی نیاز داریم تا این تمدن به مرحلهی شدن و کمال برسد. آن کسی که داعیهی حیرت دارد احساس ناامیدی دارد. درحالیکه ظهور، امید و داعیهی تلاش دارد. مهدویت یعنی تلاش برای تحقق جامعهی مهدوی نه ناامیدی و یکجانشینی.
تلقی انتظار بهمعنای یکجانشینی همان داعیهی حیرت است و تلقی ظهور بهمعنای حرکت همان داعیهی امید برای رفتن و برای تمدن است؛ لذا ما در لبهی تمدنی و مواجههی تمدنی، حیرتی نداریم؛ بلکه روش داریم (اجتهاد)، منابع و غایت داریم. اندیشمند هم داریم.
باید حکومتی شکل میگرفت تا براساس عِده و عُده و امکانات و قدرت؛ این موارد را در کنار هم جمع کند. فقه، اخلاق و معنویت و باورها را نظاموار و هدفمند در کنار هم جمع کند تا بتواند به تمدن برسد. این مهم در مدت چهل سال از عمر انقلاب اسلامی با همهی فراز و فرودها اتفاق افتاد و ما امروزه آن نهال نورس را به درخت تنومندی تبدیل کردیم که هرچه ریشههای آن عمیقتر باشد، رشد آن بیشتر و فروعات و شاخههای آن، خود را بیشتر نشان خواهد داد؛ بهشرط آنکه ما به آن مبانی، سبک زندگی و به آن روش وفادار باشیم و امتداد منطق امامخمینی (ره) و انقلاب را بتوانیم بهگونهای مفید بازشناسی، بازخوانی و بازسازی کنیم. این آن داعیهی تمدنی است که امکان رسیدن به آن هست.
* وضعیت فرهنگی کشور را چطور تحلیل میکنید.
نکتهی مهم این است که ما در ذیل نمادهای تمدن غربی هستیم. در عین حال که زیر فشار تبلیغات فرهنگی آنها هم قرار داریم. طبیعتاً تبلیغات تأثیر دارد و تهاجم فرهنگی نماد خود را دارد. این فضایی جنگی است و هر کی در این فضا در حال جنگیدن است. هر کدام از این تمدنها در حال توسعهی خود هستند.
ما در چهل سال گذشته با نظام سلطه مبارزه کردیم. پیروزیهایی هم داشتیم؛ اما شرایط ما با گذشته بسیار متفاوت شدهاست؛ یعنی ما امروز در منطقه دست برتر را داریم. جنگ همین است؛ یعنی او تلاش میکند که غالب شود و ما هم داریم تلاش میکنیم که غالب شویم.
امروزه انقلاب اسلامی طرفداران زیادی پیدا کرده است. شیعه و معارف اسلامی در حال تلاش برای توسعهی معارف خود است؛ اما نکتهی مهم این است که ما در حوزهی تمدن نمادهایی داریم که در دل این نمادها زندگی میکنیم. باید دقت کنیم که نمادهایی که از فرهنگ غرب بر زندگی ما غالب شدهاست، ما آنها را دستبسته و چشمبسته نپذیرفتیم.
در حوزهی سیاست تفکیک قوا، قانون اساسی و غیره را چشمبسته نپذیرفتیم؛ بلکه این موارد را براساس مبانی خودمان بازسازی کردیم. ما در قبال نظم مردمسالاری، مردمسالاری دینی ارائه کردیم. انتخابات و حزب متناسب با فرهنگ خودمان را بازسازی کردیم.
در برخی موارد ما نتوانستیم مسائل را براساس مبانی خودمان بازتعریف کنیم؛ اما اینگونه نیست که ما بر اساس منطق زندگی غربی داریم زندگی میکنیم.
طبق آماری که اخیراً گرفته شدهاست ۷۹ درصد از کسانی که بدحجاب هستند در پاسخ به این سؤال که اگر قانون حجاب برداشته شود، حجابتان را برمیدارید گفتند: نه. ۹ درصد پاسخ ممتنع دادند و تنها حدود ۱۰ درصد از آنها گفتند که حجابمان را برمیداریم. واضح است که در مواجههی تمدنی ما شرعی و مؤمنانه زندگی میکنیم و علیرغم اینکه جلوههای تمدن غربی بر ما حاکم است؛ اما ما آنها را بومی کردیم. ما کاستیهایی داریم؛ ولی نقاط قوت غیرقابلانکار است.