به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دکتر محسن ردادی عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه، در گفتگویی پیرامون گفتمان جهادی به تشریح شاخصههای جهادی و اصول حاکم بر کار جهادی پرداخت و از کار ویژه گروههای جهادی سخن گفت و تأکید کرد که گروههای جهادی را نباید وارد مگا پروژهها کرد. در بخش دوم گفتگو که از منظر شما میگذرد، ردادی بر این نکته ایستادگی میکند که گروههای جهادی قرار نیست کلیدی باشند که همه قفلها را باز کنند و بر همین مبنا نباید از آنها انتظار داشت حلکننده تمام مشکلات کشور باشند. بر همین اساس به نظر میرسد که هرچه ما تعریفمان را درباره گروههای جهادی دقیقتر کنیم به مشخص شدن کار ویژه و رشد این گروهها کمک میکند.
رهبر انقلاب میفرمایند افرادی، چون کاظمی آشتیانی و احمدی روشن جهادی بودند. جهادی بودن این افراد شاید با تعریفی که در قاعده ذهنی ما شکل گرفته تا حدودی همخوان نباشد. ضمن اینکه شما تاکید کردید جهادیها را به سراغ مگا پروژهها نفرستیم. احتمالا منظور شما مگا پروژههای عمرانی بوده است. اگر ممکن است یک مرزبندی دقیق تری دراین باره داشته باشید. کمااینکه این سوال پیش میآید اساسا جهاد در چه سطحهایی میتواند ورود کند؟
ردادی: گفته شما بسیار دقیق و درست است. ما باید تمایزی را در میان روحیه جهادی و گروههای جهادی قائل شویم البته این به آن معنا نیست که موارد ذکر شده با همدیگر فرق دارند. روحیه جهادی، فراتر از گروههای جهادی است و منظور من از اینکه گفتم بهتر است انجام مگا پروژهها را برعهده گروههای جهادی نگذاریم دقیقا این بود که گروههای جهادی درحال فعالیت در سطح خرد هستند و نباید عهده دار کار روی مگا پروژهها شوند. منظور من نیز از مگا پروژهها، پروژههای کلان سودآوری هستند که از راههای عادی هم میتوان آنها را انجام داد مانند هتل سازی و مواردی از این دست.
گروههای جهادی نباید متولی و متصدی مانند دولت و بسیج سازندگی داشته باشند به این دلیل که تصدی گری روحیه جهادی و فعالیت داوطلبانه را در افراد از بین میبرد و به کاهش تخلفات نیز منجر نخواهد شد بنابراین یک نظارت عمومی باید بر گروههای جهادی وجود داشته باشد، اما در عین حال این گروهها آزاد و مستقل باشند
اصل۷ قانون اساسی یکسری وظایف را برای دولت در راستای محرومیت زدایی مشخص و معین کرده است. این وظایف را باید دولت انجام بدهد و اشکالی ندارد که در زمان انجامشان، گروههای جهادی به دولت کمک کنند، اما اگر انجام وظایف مذکور کاملا به گروههای جهادی سپرده شود، دولت باید چه کاری انجام دهد؟ اینکه بخواهیم فقط به دلیل ارزاق قیمت بودن گروههای جهادی، از آنها برای انجام پروژههای بزرگ سودآور استفاده کنیم، از نظر من کار اشتباهی است.
اما افرادی، چون مرحوم کاظمی آشتیانی از روحیه جهادی برخوردارند و متفاوت با گروههای جهادی هستند. روحیه جهادی میتواند مشمول همه افراد باشد و به عنوان نمونه تاجری باشد که در کار خودر روحیه جهادی دارد. امثال مرحوم آشتیانی کاظمی و شهید احمدی روشن و… اشخاصی هستند که روحیه جهادی دارند و خستگی ناپذیرند و معتقد به اصل «ما میتوانیم» هستند. افراد دارای روحیه جهادی منفعت طلبی شخصی ندارند. اگر مرحوم کاظمی آشتیانی به منافع شخصی فکر میکرد به دنبال کارهای دیگر میرفت و با هوش و استعدادی که داشت، حتما شرایط برایش فراهم بود. یا اعضای گروه جهاد خودکفایی که در عرصه صنعت فعال بودند نیز در زمان جنگ برای تعمیر و بازسازی تجهیزات به میدان آمدند و به مبارزان کمک کردند. آنها اگر به جای این کار به سراغ کارهای تخصصی خودشان میرفتند و منفعت طلبی شخصی را پیشه میکردند، حتما افراد موفقی میشدند، اما دیگر جهادی نبودند.
از همین رو تاکیدم این است که افراد حتی مدیران دولتی، دانشمندان و دانشگاهیهای ما باید روحیه جهادی داشته باشند و کسی که روحیه جهادی داشته باشد، بدون توجه به منافع شخصی خود و به صورت خستگی ناپذیر به دنبال کارهایی میرود که به نظر نشدنی میآید و تلاش میکند که کارها را پیش ببرد. از جمله این افراد، گروههای جهادی هستند که وظیفه دیگری دارند و باید با روحیه جهادی باید به سمت خدمت کردن به مردم محروم بروند تا هم خودشان رشد کنند و هم ارتباطشان با جامعه برقرار شود.
لزوم نظارت عمومی بر گروههای جهادی در عین حال حفظ استقلال آنها
از نظر شما تصدیگری دولتها، نهادها و سازمانهای بالا دستی نباید در امور جهادی وجود داشته باشد. ضمن آنکه ۶ ویژگی که شما برای گروههای جهادی برشمردید، احتیاج به صیانت، مدیریت و تقویت دارد. به عنوان نمونه اربعین که به عنوان یک برنامه کاملا مردم پایه پیش میرود، اما قائل به این هستیم برخی از اقدامات مانند صدور پاسپورت، مدیریت جادهها و یا حتی در مواقعی جلوگیری از انحرافات فکری ندانسته برعهده دولت است. اگر ممکن است درباره حد و مرز تصدی گری و نظارت دولت و یا بسیج سازندگی بر گروههای مردم پایه و جهادی بیشتر توضیح دهید.
ردادی: اجازه بدهید برای پاسخ به این سؤال به فرمایشات رهبر انقلاب در زمان تأسیس بسیج سازندگی اشاره کنم. ایشان فعالان عرصه سازندگی را به سه دسته جوانان، دولت و بسیج سازندگی تقسیم کردند و فرمودند هر کدام از این دستهها متولی انجام کاری هستند؛ نیروی کار، جوانان آماده کار داوطلب جهادی هستند که باید زمینه کار را فراهم کنند و کار جهادی انجام دهند. دولت نیز باید پشتیبانی و تأمین بودجه را عهده دار شود و احیانا کمک کند و نیروی متخصص در اختیار آنها قرار دهد و در واقع برای کارهای جهادی زمینه سازی کند.
شما مثال خوبی در این زمینه زدید. در جریان راهپیمایی اربعین دولت دخالتی در کار موکبها و هیئتهای مردمی نمیکند، اما برای تسهیل و انجام هر چه بهتر کار زمینه سازی میکند که به معنای دولتی و حکومتی شدن نیست بلکه کار برعهده خود آنهاست، اما آنجایی که نیاز به پشتیبانی لجستیک دارد، دولت در کنار شان قرار میگیرد. درباره گروههای جهادی نیز بسیج سازندگی براساس فرمایشات رهبر انقلاب، عهده دار تأسیس گروههای جهادی و سازماندهی و اعزام جوانان جهادی است، اما کار در اختیار خود گروههای جهادی است.
در اینجا اجازه بدهید کمی صریحتر باشم و بگویم برخی از مسئولان پس از اینکه متوجه شدند برخی از کلاهبرداران مالی، جاسوسها و مخلان اخلاقی در قالب گروههای مردم پایه و گروههای جهادی فعالیت میکردند، تصور کردند که باید قانون سفت و سختی برای صدور مجوز تشکیل گروههای جهادی، تأسیس این گروهها و نظارت بر فعالیت هایشان درنظر بگیرند و تمامی اعضایشان را بسیجی کنند تا از وقوع آسیبها پیشگیری شود. در اینجا چند نکته وجود دارد، اینکه گروههای جهادی که زیر نظر بسیج سازندگی نبودهاند و تعدادشان هم کم نیست، چنین تخلفاتی در آنها کمتر رخ داده است، بنابراین سفت و سخت کردن قوانین و کنترل کردن این گروهها کمکی به کاهش مفاسد و مخاطرات نمیکند. از همین رو الگویی که به مسئولان کشور پیشنهاد میکنم برای آنکه گروههای جهادی دولتی نشوند، اما نظارت حداقلی روی کارشان وجود داشته باشد، دقیقا شبیه هیئات مذهبی و یا قانون در آستانه تصویب مجلس برای سازمانهای مردم نهاد است.
امروزه هیئتها و سازمانهای مردم نهاد بدون کنترل دولتی فعالیت میکنند و به طور حتم در بدنه شان تخلفاتی نیز اتفاق میافتد، اما در این مرحله قوه قضائیه به سراغ فرد خاطی میرود و بدون آنکه هیئت یا سازمان مردم نهادی منحل شود، او را دستگیر میکند. پس بنابراین باید یک نظارت عمومی از طرف نهادهایی، چون قوه قضائیه، سازمان بازرسی، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی روی فعالیتهای گروههای جهادی وجود داشته باشد، اما گروههای مذکور نباید متولی و متصدی مانند دولت و بسیج سازندگی داشته باشند به این دلیل که تصدی گری روحیه جهادی و فعالیت داوطلبانه را در افراد از بین میبرد و به کاهش تخلفات نیز منجر نخواهد شد؛ بنابراین یک نظارت عمومی باید بر گروههای جهادی وجود داشته باشد، اما در عین حال این گروهها آزاد و مستقل باشند که در چارچوب قانون عمومی کشور فعالیتهای جهادی خود را پیش ببرند. در واقع مدل اداره گروههای جهادی باید دقیقا عین هیئتها شود.
گروههای جهادی نباید درگیر کارهای بروکراتیک شوند
اگر مشابه قانونی که برای سازمانهای مردم نهاد و ان جیوها در حال تصویب است، برای گروههای جهادی نیز نوشته شود، آیا این گروهها باید گزارش عملکردشان را به یک نهاد ارائه دهند؟ و آیا به واسطه این قانون، گروههای جهادی تا حدودی درگیر بروکراسی نمیشوند؟
ردادی: سازمانهای مردم نهاد نیز براساس قانونی که هم اکنون در مجلس نوشته میشود، باید گزارش عملکردشان را به نهادهای نظارتی ارائه دهند، اما زیر مجموعه وزارت کشور نیستند و وزارت کشور آنها را کنترل نمیکند، اما قوه قضائیه و نهادهای نظارتی صورتهای مالیشان را کنترل میکنند و اگر در جایی تخلفی ببیند وارد عمل میشوند.
مسئولان مراقب این باشند که گروههای جهادی درگیر کارهای بروکراتیک نشوند؛ لذا نظارت و شفافیت بایستی تا جایی پیش برود که گروههای مذکور درگیر کارهای بروکراتیک نشوند البته به نظر من نظارت منجر به بروکراریزه شدن گروههای جهادی نمیشود. آنچه که باعث بروکراریزه شدن این گروهها میشود، این است که آنها را مجبور کنند که زیرمجموعه سازمان یا نهاد خاصی بشوند
در پاسخ به بخش دوم سوالتان نیز باید بگویم بایستی تنظیم گری کمی ظریف شود و مسئولان مراقب این باشند که گروههای جهادی درگیر کارهای بروکراتیک نشوند؛ لذا نظارت و شفافیت بایستی تا جایی پیش برود که گروههای مذکور درگیر کارهای بروکراتیک نشوند البته به نظر من نظارت منجر به بروکراریزه شدن گروههای جهادی نمیشود. آنچه که باعث بروکراریزه شدن این گروهها میشود، این است که آنها را مجبور کنند که زیرمجموعه سازمان یا نهاد خاصی بشوند، مجوزشان را از آن سازمان یا نهاد بگیرند و سازماندهی متمرکزی داشته باشند.
آیا میتوان از یک نهاد جهادی صحبت کرد یا گروه جهادی یک جنبش است؟
ردادی: اشکالی ندارد که این گروهها را نهاد تلقی کنیم که از یک نظم معین و غیربروکراتیک برخوردار باشند و نباید مانند جنبش رها باشد، اما حتما باید مراقب باشیم گروههای مذکور تبدیل به سازمان نشوند، زیرا سازمان، گروهی کاملا ساختارمند، اداری، دست و پاگیر و بروکراتیزه شده است که قطعا با ماهیت گروههای جهادی ناسازگار است.
نگاه ما به خیریهها این گونه است که موجب رفع فقر نمیشوند بلکه ابزاری در خدمت سرمایه داری هستند، اما در مواجهه با گروههای جهادی نگاهمان متفاوت است و معتقدیم فعالیت این گروهها به این منظور است که سطح پایین دست جامعه را به سطح بالا دست جامعه نزدیک کنند. حالا این سؤال پیش میآید آیا گروههای جهادی از ابتدای شکل گیری شان تا به امروز توانستهاند هدف اصلی شان که محرومیت زدایی است را محقق کنند و آیا رویکرد فعلی آنها منجر به رفع یا کاهش آسیب اجتماعی میشود؟ (مثلاً در مواجهه جهادی با فقر، فقرزدایی رخ میدهد؟ یا در مواجهه با حاشیه نشینی، مسائل منطقه حاشیه نشین رفع میشود؟)
ردادی: قبلا در سطح جهان تصور این بود که برای محرومیت زدایی باید کارهای خیریه کرد، ولی از ۲۰ یا ۳۰ سال پیش تا به امروز به این نتیجه رسیدند که به جای انجام کارهای خیریه، باید محرومین را توانمندسازی کرد تا آنها از تله فقر خارج شوند. گروههای جهادی نیز باید از این تجربه جهانی استفاده کنند و به سمت محرومیت زدایی از طریق توانمندسازی بروند کمااینکه از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی هم جهاد سازندگی این کار را انجام میداد به عنوان نمونه اعضای این جهاد به جای آنکه به طور مداوم به محرومین پول بدهند، وامهای کوتاه مدت به آنها میدادند یا دار قالی و یا دام به در اختیار محرومین روستاها قرار میدادند تا آنها توانمند و از تله فقر خارج شوند و به نوعی تا حد زیادی موجب محرومیت زدایی میشدند و محرومین پس از مدتی، دیگر نیازمند کمک جهاد سازندگی نبودند. گروههای جهادی نیز از همان ابتدا چنین شیوهای را پیگیری میکردند و تجربهای غنی در زمینه مقابله با محرومیت دارند.
گروههای جهادی قبل از هر چیزی، دانشگاه تربیت انساناند
بر این مبنا به نظر شما رویکرد کار جهادی، کاری کوتاه مدت محسوب میشود یا بلند مدت؟ چه در حوزه محرومیت زدایی و چه در حوزه آسیبهای اجتماعی که گروههای جهادی طی سالهای اخیر به آن ورود کردهاند.
ردادی: پیشگیری از وقوع آسیبهای اجتماعی و تلاش برای کاهش آنها، یک مبحث تخصصی است و فکر نمیکنم اگر گروههای جهادی در این زمینه وارد شوند، بتوانند تأثیر زیادی داشته باشند، اما آسیبهای اجتماعی زمینههایی از جمله محرومیت دارند و خود محرومیت میتواند باعث بروز بعضی از آسیبهای اجتماعی بشود -البته نمیخواهم بگویم که همه محرومین دچار آسیبهای اجتماعی هستند، چون این حرف نادرستی است و نگاه انقلاب هم نیست و اتفاقا آسیبهای اجتماعی شاید در بین محرومین کمتر باشد- اگر گروههای جهادی بتوانند با توانمندسازی و محرومیت زدایی تا حدی محرومیت را کاهش دهند، قاعدتا ریشههای آسیبهای اجتماعی را تا حدی خشک کردهاند.
به شخصه با ورود گروههای جهادی به عرصه درمان آسیبهای اجتماعی مخالفم، چون مبارزه با آسیبهای اجتماعی پیچیدگیهای خاصی دارد، حتی شاید از عهده بسیاری از متخصصین دولتی که از بودجه لازم برخودارند نیز خارج باشد.
گروههای جهادی متشکل از کارگران، دانشجویان و سایر اقشار مردمی هستند که به عشق انقلاب اسلامی میخواهند کار خدایی انجام بدهند و متخصص نیستند که بتوانند آسیبهای اجتماعی را کاهش دهند و طبق تاکید رهبر انقلاب متخصصین را باید دولت تامین کند.
بهتر است که اندازه گروههای جهادی را بشناسیم. انتظارهایمان از آنها را تعدیل کنیم و تصور نکنیم که با دادن شعارهای بزرگ، شأن گروههای جهادی را بالا بردهایم. شأن گروههای جهادی مشخص است؛ این گروهها قبل از هر چیزی، دانشگاه تربیت انسان هستند یعنی کار محرومیت زدایی آنها بهانهای برای رشد معنوی شان است و در خلال این رشد معنوی با مردم ارتباط برقرار میکنند و به آنها خدمت میکنند. اگر از این مرز فراتر رویم از نگاه امام و رهبری فاصله گرفتهایم و یک مسیری را باز میکنیم که به مثابه میدان مین است. زیرا گروههای جهادی با ورود در این عرصهها از کارویژه اصلی خود باز میمانند و ممکن است حتی بر خی از آنها نیز دچار ۷ آسیب اجتماعی تعریف شده کشور شوند. البته باید بگویم این نظر شخصی من است و ممکن است صاحبنظران دیگر با آن مخالف باشند.
قرار نیست گروههای جهادی کلیدی باشند که همه قفلها را باز بکنند
ما از دورهای که سعی کردیم تشکیلات، سازمانها و نهادها را مدرن کنیم، در همه تصمیماتمان شکست خوردیم به عنوان نمونه در زمینه مدرنسازی روشهای جنگی. در زمینه آسیبهای اجتماعی نیز چنین چیزی را تجربه کردیم، زیرا در برخی از مواقع الگوهای رفتاریمان نه تنها آسیبها را کنترل نکردهاند، حتی به آنها دامن زدهاند و افزایش دادهاند. اما مردم ما در برخی عرصهها و در شرایط کنونی پس از تجربه کرونا بیش از پیش آموختند که با همکاری مردمی میتوانند بر مشکلات فائق بیایند، از نظر شما چگونه میتوانیم مردمی سازی رفع آسیبهای اجتماعی را با رعایت الگوهای پیشینی و هویتی خودمان رقم بزنیم و توانمندسازی گروههای جهادی را نیز به این سمت ببریم؟
ردادی: در اینجا چند نکته را باید یادآور شوم؛ نکته اول اینکه باید در نظر داشته باشیم که مدرن شدن و حل شدن در اقتصاد جهانی، یک انتخاب نبود و در واقع ضرورتی بود که اتفاق افتاد و هیچ کس نمیتواند روند مدرن شدن ما را متوقف کند. معتقدم که ما هیچ وقت نمیتوانیم ارتباط ریال را با ارزهای جهانی قطع کنیم البته این مسئله باعث بروز مشکلاتی شده است و باید آن مشکلات را حل کنیم.
بهتر است که اندازه گروههای جهادی را بشناسیم. انتظارهایمان از آنها را تعدیل کنیم و تصور نکنیم که با دادن شعارهای بزرگ، شأن گروههای جهادی را بالا برده ایم. شأن گروههای جهادی مشخص است؛ این گروهها قبل از هر چیزی، دانشگاه تربیت انسان هستند یعنی کار محرومیت زدایی آنها بهانهای برای رشد معنوی شان است و در خلال این رشد معنوی با مردم ارتباط برقرار میکنند و به آنها خدمت میکنند
نکته دوم هم بحث مشارکت مردمی است. شما فرمودید هر چه ما مدرنتر شدیم، انگار در بحث دفاع از کشور، آسیب پذیرتر شدیم. این در صورتی است که مدرنتر شدن ما به معنای ناکارآمدتر شدن ما چه در عرصه دفاع و چه در عرصههای اداره کشور نیست. اتفاقی که میافتد، این است که بروکراسی ما به طور مداوم قویتر میشود و متأسفانه شرایط به گونهای پیش رفته است که این بروکراسی هم، معنی تخصصیتر شدن و بیرون راندن مردم تلقی میشود؛ بنابراین از دوره قاجار تا به امروز مردم و حاکمیت به مرور فاصله بیشتر و بیشتری از یکدیگر گرفتهاند و به همین دلیل حکومتها در زمینههای مختلف نتوانستند به نتایج مطلوب برسند.
آخرین نکتهای که میخواستم بیان بکنم، قرار نیست گروههای جهادی کلیدی باشند که همه قفلها را باز بکنند. اگر کلیدی بتواند همه قفلها را باز کند، هم آن کلید و هم قفلها خراب است. گروههای جهادی کار ویژه خاص خودشان را دارند که رشد معنوی آنها در سیر کارهای جهادی و محرومیت زدایی و ارتباط با مردم است، اما این کارویژه مهم هنوز اتفاق نیافتاده است و اگر میخواهیم به گروههای جهادی و روحیه و مدیریت جهادی بها دهیم باید این کارویژه را تقویت کرده و غفلت ۳۵ ساله را جبران کنیم، اما اینکه مرتفع کردن تمام مشکلاتمان را از گروههای جهادی بخواهیم، به نظرم یک قتلگاه برای گروههای جهادی است و نباید به این سمت حرکت کرد؛ و چرا گروههای جهادی را درگیر آسیبهای اجتماعی و مشکلات اقتصادی کشور کنیم؟ و آنها را هزینه مسائل سیاسی کشور کنیم؟ اگر گروههای جهادی آن کارویژه خود را به درستی انجام دهند، زمینه بسیاری از مشکلات مانند اقتصادی، اجتماعی و به ویژه سیاسی از بین خواهد رفت. به این دلیل که در اینجا ارتباط بین مردم و حاکمیت به درستی برقرار شده است.
جهاد سازندگی در زمان فعالیت اش علاوه بر محرومیت زدایی، کارهایی، چون حل اختلافهای خانوادگی را هم برعهده میگرفت و انجام میداد، اما با توجه به صحبتهای شما، این کار درست نبود.
ردادی: خیر. اینگونه نیست. حل اختلافهای خانوادگی نیز به نوعی خدمت کردن به مردم است.
ما باید نیازهای جامعه کوچک روستایی را به هر شیوه ممکن، برطرف کنیم به عنوان مثال هم اکنون برخی از اعضای گروههای جهادی در روستاها و مناطق محروم تدریس میکنند. آنها علاوه بر اینکه از نظر معنوی رشد میکنند، نسل انقلابی دیگری را رشد میدهند. منظور من از پاسخهایی که به سؤالات قبلی شما دادم این است که گروههای جهادی باید نیازهای روستاها و مناطق محروم را رفع کنند.
توسعه معنایی دادن به گروههای جهادی، کمکی به این گروهها نمیکند
گاهی اعضای گروههای جهادی پس از ورود به یک منطقه محروم متوجه میشوند که مردم آن منطقه مشکلات اعتقادی دارند. آنها در چنین مواقعی چه باید بکنند.
ردادی: مباحث اعتقادی و حل مشکلات مرتبط با این مباحث در زمره کار روحانیون است البته از نظر من اشکالی ندارد که طلاب جهادی به مناطق محروم بروند و دین مردم را درست کنند یا تعدادی از پزشکان جهادگر به مناطق محروم بروند و به مردم خدمت کنند و با این مسئله موافقم، اما اسم اینها گروه جهادی نیست. از نظر من اینها طلاب جهادگر و یا پزشکان جهادگر اند و کارشان خدمت به محرومین است.
بر همین مبنا میتوان دو تقسیم بندی درنظر گرفت؛ گروههای تخصصی جهادی و گروههای جهادی. گروههای تخصصی جهادی نیز همان ویژگیهای برشمرده شده برای گروههای جهادی را دارند.
یکی از ملاکهای گروههای جهادی این است که کار تخصصی انجام ندهند، اما متخصصان میتوانند کار جهادی انجام بدهند. گروه جهادی از نظر من این است که یک عده دانشجو و جوان به مناطق محروم بروند و از خلال خدمت به محرومین خودشان را رشد بدهند و توسعه معنایی دادن به گروههای جهادی، را نمیپذیریم چرا که کمکی به این گروهها نمیکند. کمااینکه در قانون سازمانهای مردم نهاد بین گروههای خیریه و سمن و حزب فاصله گذاشته شده و هرچه ما تعریفمان را دقیقتر کنیم به مشخص شدن کار ویژه و رشد این گروهها کمک میکنیم.
پس چرا رهبر انقلاب فرمودند باید گفتمان جهادی عمومیتر و میدان کاری گروههای جهادی گستردهتر از آن چیزی که الان هست، بشود؟
ردادی: رهبر انقلاب میفرمایند گروههای جهادی باید کارشان را گفتمانی کنند تا بتوانند جوانان را به خودشان جذب کنند و از لحاظ کمی و کیفی تعدادشان زیاد شود و این گسترش به معنای این نیست که کارویژه اصلی گروههای جهادی را توسعه بدهیم. گفتمان جهادی باید عمومیتر شود و افراد بیشتری از جامعه جذب گروههای جهادی شوند. به این ترتیب گروههای جهادی از نظر کمی و کیفی ارتقا پیدا میکنند. چیزی فراتر از این از فرمایش رهبر انقلاب برداشت نمیکنم.