به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت روز جهانی فلسفه، نشست علمی با موضوع “ظرفیتهای فلسفه اسلامی برای معرفتشناسی معاصر” روز یکشنبه مورخ ۲۹ آبانماه سال جاری توسط گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
این نشست علمی با حضور و ارائه حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمینیا، دکتر ابراهیم دادجو، دکتر مهدی عباسزاده (اعضای هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه) و دکتر حسن سیدعرب(عضو هیأت علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی (دانشنامه جهان اسلام)) دنبال شد.
دکتر «حسن سید عرب» به عنوان اولین سخنران این نشست، گفت: دو دیدگاه متفاوت بین فلسفه اسلامی و فلسفه کانت ناظر به گرایش عمومی به سطح مخالفت با واقع گرایی است که در فلسفه کانت و تحلیلی کمتر به این موضوع تمایل داشته اند اما در فلسفه اسلامی به ویژه بعد از مرحوم ملاصدرا به این مسئله بیشتر پرداخته شده است.
عضو هیأت علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی افزود: حوزه منطق یکی از مظروف هایی است که فلسفه اسلامی در حوزه معرفت شناسی می تواند مطرح کند و مباحث مربوط به ادراک حسی و عقلی و به ویژه ادراک حسی را که در این باره مباحثی شده را مطرح می کند.
وی خاطرنشان کرد: دو قسم ادراک حسی و ادراک عقلی به ویژه شناخت عقلی در بحث شناخت مسئله ای است که ابن سینا مطرح کرده مبنی بر اینکه آیا اختلاف احکام عقلا به معنای اختلاف در احکام عقل است یا نه که این موضوع را رد می کند. اشتباه در بکارگیری عقل را برخلاف بسیاری از مباحث معرفت شناسی جدید معاصر نمی توان به ضعف عقل استناد کرد.
سید عرب خاطرنشان کرد: در حوزه شناخت هم مباحث بسیار مهمی مطرح شده که وقتی جناب شیخ از علم یقین بحث می کند، این گزاره با نقیض گزاره دیگری قابل اثبات است. علم یقینی را در معرفت شناسی معاصر کمتر می بینیم.
دکتر سید عرب افزود: جنبه بعد مسئله ماهیت ادراک است که حکیمان مسلمان درباره ماهیت ادراک به عنوان بهترین و کامل ترین دلیل برای اثبات صور مثبوته دانسته اند. تجرد علم و اتحاد عاقل و معقول به نحوی در علم و نفس مطرح می شود که شباهت بسیار کمی معرف شناسی کنونی با این مباحث دارد.
در ادامه این نشست، دکتر مهدی عباس زاده عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه به ارائه نکاتی پرداخت که در ادامه می خوانید:
بنام خدا. با سلام و تشکر از برگزاری این نشست علمی و بویژه موضوع مهمی که برای آن انتخاب شده است. بنده میخواهم از منظر متفاوتی وارد این موضوع شوم. بدین منظور مقدمتاً سه نکته را مطرح میکنم:
نکته اول اینکه به نظرم باید تفکیک کنیم و بدانیم که آیا در این نشست بهدنبال این هستیم که ظرفیتهای فلسفه اسلامی برای مطالعه تطبیقی (مقایسهای) فلسفه اسلامی با معرفتشناسی معاصر غربی را بررسی کنیم یا اینکه درصدد شناسایی ظرفیتهای فلسفه اسلامی برای حل مسائل و معضلات معرفتشناسی معاصر هستیم. به نظرم اینها دو بحث مجزا است. بحث اول این است که ما چه حوزههای مطالعاتی تطبیقی بین فلسفه اسلامی و معرفتشناسی غربی داریم. اما مهمتر از بحث اول، بحث دوم است، یعنی اینکه اصلاً فلسفه اسلامی برایاینکه مسائل معرفتشناختی روز را حل کند، باید چه وضعیتی اتخاذ کند. بسیار اهمیت دارد پرسش کنیم که فلسفه اسلامی آیا اساساً مواجهه با مسائل معرفتشناسی فلسفه روز دارد یا نه؟
نکته دوم اینکه وقتی میگوییم فلسفه اسلامی، دقیقاً مراد ما چیست؟ بهنظر میآید ما سه نوع فلسفه اسلامی داریم یا میتوانیم داشته باشیم: یکی، فلسفه اسلامی در مقام مفهوم است، یعنی برداشتی که اهل فلسفه از فلسفه اسلامی دارند. هر کسی ممکن است برداشت خاصی از فلسفه اسلامی در ذهنش داشته باشد؛ دوم، فلسفه اسلامی موجود و محقَّق، یعنی آن چیزی که عملاً در طول تاریخ تحقق پیدا کرده است؛ و سوم فلسفه اسلامی مطلوب است که ممکن است در آینده پدید آید و البته این فلسفه لوازمی خواهد داشت. بین این سه هم بایستی تفکیک قائل شویم.
فعلاً با قسم اول کاری نداریم. اما قسم دوم یعنی فلسفه اسلامی موجود به دو بخش تقسیم میشود: فلسفه اسلامی متقدم و فلسفه اسلامی متأخر و خصوصاً معاصر. در اینجا دو نوع مواجهه با مسائل معرفتشناسی وجود داشته است: در فلسفه اسلامی متقدم، بحثهای معرفتشناسی داشتیم ولی مسائل روز معرفتشناختی طبعاً در آن موقع چندان مطرح نبوده ولذا چندان مواجههای را هم نمیتوانیم بر بشماریم. البته به نظرم فلسفه اسلامی متقدم، ظرفیت مواجهه با مسائل جدید معرفتشناختی را دارد و بنده این را انکار نمیکنم، یعنی ظرفیت و استعداد مواجهه با مباحث معرفتشناختی وجود دارد. اما در مورد فلسفه اسلامی متأخر، یعنی از ملاصدرا به بعد و مشخصاً در فلسفه اسلامی معاصر از علامه طباطبایی به این سو، به نظرم نوع مواجهه عوض میشود و فلسفه اسلامی درواقع خیلی پیشرفتهتر با بحثهای معرفتشناختی مواجه میشود، چنانکه استاد مطهری و فلاسفهای که امروزه در این عرصهها قلم میزنند، بیشتر متوجه بحثهای معرفتشناسی شدهاند، چراکه واقعاً و عملاً با این مسائل مواجه شدهاند، چون معرفتشناسی در دنیا دیگر بهعنوان یک دانش مستقل و شکل گرفته و طبعاً توجهها به سمت آن بیشتر است. لذا نکته دوم بنده این بود که ما باید بین فلسفه اسلامی متقدم و متأخر در مواجه با مسائل معرفتشناختی تفکیک کنیم و درواقع نوع مواجهه ما با این مسائل، یکنواخت نبوده است.
درمورد خود معرفتشناسی نیز میخواهم نکتهای عرض کنم و این سومین نکته بنده است. اینکه اساساً معرفتشناسی چیست؟ به نظرم در اینجا هم دو تلقی وجود دارد: تلقی اول، معرفتشناسی به معنای خاص، یعنی آن چیزی که در غرب بویژه بعد از کانت شکل گرفته است (البته برخی متفکران، سوژهباوری دکارتی را منشاء این قسم معرفتشناسی میدانند و درست هم هست). همچنین میدانیم که اشکالات معرفتی که هیوم بر فلسفه و مابعدالطبیعه وارد کرد، به شکلگیری فلسفه کانت منجر شد و لذا میبینیم که کانت عمده تلاش فلسفیاش را متمرکز در مباحث معرفتشناسی کرد، یعنی اصل بحث او این بود که معرفت و شناخت انسان چه حدود و مرزهایی دارد و کتاب «نقد عقل محض» را نوشت. او قصد داشت محدودیتهای شناخت آدمی را روشن کند، یعنی اینکه اصلاً توانایی ادراکی انسان تا چه حدی است و سپس در نظر داشت که بهنحوی از علم روز (فیزیک نیوتن) دفاع معرفتشناختی کند. از اینجا بود که معرفتشناسی به معنای خاص آن شکل گرفت. بعد از کانت، این معرفتشناسی در سنّت فلسفه تحلیلی غرب به طور جدی دنبال شد و معرفتشناسان معاصر پدید آمدند که معرفتشناسی را بهعنوان دانشی مستقل مطرح کردند. عمده مباحث این افراد این بود که اصلاً معرفت چیست و چه تعریفی دارد؟ یعنی بحث از ماهیت معرفت. سپس اینکه عناصر معرفت، یعنی باور، صدق و توجیه چیست و چه معیاری دارند؟ طبعاً آنان از اشکالات معروف گتیه بر تعریف کلاسیک از معرفت نیز بحث میکنند. برخی از این افراد، معرفتشناسی را با بحث از شکاکیت آغاز میکنند و لذا طبعاً متعرض بحث از امکان یقین و شرایط آن میشوند. همچنین قدری در باب ادراک حسی بحث میکنند و نحوه علم انسان به عالَم خارج و عینیت شناخت که بحث بسیار مهمی است؛ و از این دست مباحث … به نظرم این یک تلقی اخص از معرفتشناسی است. اما ما در فلسفه اسلامی واقعاً معرفتشناسی را اینگونه آغاز نکردیم و فلاسفه اسلامی اینطور وارد بحثهای معرفتشناسی نشدند. لذا تلقی دومی نیز از معرفتشناسی وجود دارد و آن، معرفتشناسی به معنای عام آن است یا به تعبیری نظریه معرفت. اینجا دیگر به آن شکل نیست که فلاسفه مثلاً با بحث از شکاکیت وارد شوند. معرفتشناسی برای فلاسفه کلاسیک، مقدمه هستیشناسی و مابعدالطبیعه بود و نه دانشی مستقل، لذا مباحث معرفتشناختی آنان در لابهلای مباحث هستیشناسی مطرح شد و نه به نحو مجزا. فلاسفه اسلامی بیشتر با معرفتشناسی به این معنای دوم، یعنی به معنای عام آن سروکار داشتند. فلاسفه اسلامی همچنین در مباحث نفسشناسی (علم النفس) از قوای نفس بویژه قوای ادراکی یا شناختی بحث میکنند. حتی در مباحث الهیاتی آنان نیز برخی بحثهای معرفتشناسی را میتوان دید. بنابراین باید توجه داشته باشیم که این تلقی از معرفتشناسی (به معنای عام)، غیر از معرفتشناسی معاصر غربی (به معنای خاص) است. فلسفه اسلامی بیشتر با معرفتشناسی به معنای عام آن نسبت دارد.
اما اصل بحث بنده این است که در قبال مسائل معرفتشناختی روز، آینده فلسفه اسلامی چه میشود یا چگونه باید بشود؟ درواقع، قسم سوم یا فلسفه اسلامی مطلوب که عبارت است از فلسفه اسلامی که با مسائل روز و از جمله مسائل معرفتشناختی کنونی و آتی مواجهه خواهد داشت. در اینجا ما به یک آیندهپژوهی در فلسفه اسلامی نیاز داریم. البته میپذیرم که نباید فلسفه اسلامی را به مباحث اجتماعی- فرهنگی و مسائل کاربردی فروکاست، ولی به نظرم باید بدانیم اگر فلسفه اسلامی بخواهد در دنیا مطرح باشد و حرفهای مهمی برای گفتن داشته باشد، لازم است با این قبیل مباحث و مسائل مواجهه داشته باشد و نسبت و مناسبات خود را با آنها مشخص کند. هماکنون در معرفتشناسی روز دنیا مسائل کلیدی و معضلاتی وجود دارد که تاحدی با آنها آشنا شدهایم. واقعیت این است که فلسفه اسلامی موجود و محقَّق، مواجهه مهمی با مسائل روز معرفتشناسی نداشته و چندان حل مسئله نکرده یا اگر تاحدی داشته و کرده، عملاً در دنیا دیده نشده است. اذعان میکنم که فلسفه اسلامی موجود، استعدادها و ظرفیتهای قابل توجهی در حل مسائل معرفتشناختی روز دارد که هنوز به حد کافی به فعلیت نرسیده است، ولی واقعاً ما تا فلسفه اسلامی مطلوب همچنان فاصله داریم. به همین جهت است که ما در معرفتشناسی دنیا حضور و بروز جدی نداریم؛ نشانه آن هم این است که در آثار و کتب معرفتشناسی معاصر دنیا نامی از فلسفه اسلامی برده نمیشود، حال آنکه اگر ما حرف جدی میداشتیم، احتمالاً آنها به ما رجوع میکردند.
در اینجا از باب نمونه به چهار راهکار اشاره میکنم که ممکن است بتواند ظرفیتهایی را برای فلسفه اسلامی ایجاد کند تا با مسائل معرفتشناختی روز مواجه شود. به نظرم این راهکارها حتی میتواند فلسفه اسلامی آینده یا مطلوب را تحقق ببخشد:
راهکار اول: فلسفه در دنیا چهار موج یا جریان مهم داشته است (البته نه به این معنا که جریانهای دیگری وجود نداشتهاند، بلکه به این معنا که غلبه گفتمانی یا پارادایمی تاحد زیادی با این چهار جریان بوده است). این چهار جریان عبارتند از: هستیشناسی، معرفتشناسی، مباحث منطقی-زبانی، و علوم شناختی. یک موقع بحثهای هستیشناسی و متافیزیک خیلی مطرح بود، خاصه از افلاطون تا فلاسفه قرون وسطا و برخی فلاسفه دوره رنسانس. زمانی بحثهای معرفتشناسی به طور جدی مطرح شد، از دکات و بویژه کانت تا قرن بیستم. یک دوره بحثهای منطقی و زبانی خیلی ظهور و بروز یافت که نماینده آن فلاسفه تحلیل زبانی و پوزیتویستهای منطقی قرن بیستم بودند. اما به نظر میرسد اکنون در دنیا، غلبه با مباحث فلسفیِ برآمده از علوم شناختی است، یعنی فلسفه در دنیا امروزه به این مباحث التفات کرده است. این در حالی است که فلسفه اسلامی همچنان در هستیشناسی مانده و تا حدی هم در معرفتشناسی ورود کرده است. اما ما آنگونه که باید و شاید، بحثهای منطقی و زبانی را از موضع فلسفی دنبال نکردهایم. در نگاه فلسفی به علوم شناختی یا عطف توجه به مباحث فلسفیِ برآمده از علوم شناختی نیز وارد نشدهایم و این آخری بسیار مهم است. اکنون علوم شناختی که مجموعهای از شش یا هفت دانش (فلسفه ذهن، هوش مصنوعی، عصبشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی و علوم رایانه) است، مسائل و چالشهای معرفتشناختی مهمی ایجاد کرده است و فلاسفه دنیا مشغول بررسی و حل آنها هستند. اگر بخواهیم فلسفه اسلامی در بحثهای معرفتشناسی روز دنیا مطرح و دیده شود، به نظر میرسد باید کاری کنیم که در موج یا جریان اخیر وارد شود و نوع مواجههاش را با آن تعیین کند. فراتر از این و با یک دید ایدهآلنگر، حتی لازم است با یک آیندهپژوهی دقیق بتوانیم پیشبینی کنیم که موج یا جریان پنجم فلسفه در دنیا احتمالاً چه خواهد بود و به درباره آن نیز برنامهریزی کنیم.
راهکار دوم. فلسفه اسلامی تاحدی به معرفتشناسی مطلق توجه کرده، اما وارد معرفتشناسیهای مضاف نشده است. الآن در دنیا معرفتشناسی به نحو مطلق چندان بحث نمیشود و ثقل مباحث معرفتشناختی به سمت معرفتشناسی مضاف رفته است (زمانی معرفتشناسی مطلق در اوج خودش بود، اما الآن معرفتشناسیهای مضاف خیلی مطرح است). به نظر میرسد فلسفه اسلامی هم باید به معرفتشناسی مضاف توجه داشته باشد. در صورت چنین توجهی، معرفتشناسیهای مضاف از قبیل: معرفتشناسی فناوری، معرفتشناسی رسانه، معرفتشناسی فضای سایبر و … با رویکرد فلسفه اسلامی شکل خواهد گرفت. فلسفه غرب در این زمینهها بسیار جلوتر از فلسفه اسلامی است. اگر فلسفه اسلامی بخواهد با مسائل معرفتشناسی روز مواجهه داشته باشد، باید قدری به سمت و سوی معرفتشناسیهای مضاف میل کند.
راهکار سوم: معرفتشناسی فلسفه اسلامی قدری انتزاعی است، حال آنکه لازم است به مباحث انضمامی نیز توجه کند. فلسفه اسلامی، از این جهت، همانند فلسفههای کلاسیک عقلگراست که نوعاً انتزاعیاندیش هستند. اما در غرب از اواخر قرن نوزدهم و بویژه در قرن بیستم، فلسفههای قارهای مانند اگزیستانسیالیسم و … بوجود آمدند و از رویکردهای کلاسیک خصوصاً انتزاعیاندیشی فاصله گرفتند و بحثهای بسیار جدی هم مطرح کردند. برای نمونه، ملاحظه بفرمایید مسئله فهم -که یک بحث نظری انتزاعی به نظر میرسد- چگونه در فلسفه هایدگر انضمامی میشود و با هستی و کنشهای روزمره انسان ارتباط پیدا میکند. فلسفه اسلامی هم نیاز دارد به اینکه قدری نگاه انضمامی به مسائل داشته باشد.
راهکار چهارم: فلسفه اسلامی در معرفتشناسی نظری توقف کرده و در معرفتشناسی کاربردی ورود نکرده است. اینطور به نظر میرسد که معرفتشناسی در دنیا، دیگر چندان متمرکز بر مباحث نظری محض نیست. معرفتشناسی کاربردی امروزه به طور جدی در دنیا مطرح است. درواقع معرفتشناسی با اینکه ذاتاً یک دانش نظری است و از مقام کاربرد قدری دور به نظر میرسد، اما میتواند در حد خودش حل مشکل بکند، از جمله مشکلات اخلاقی و سیاسی جامعه را از جهات معرفتی ریشهیابی کند و راهکار ارائه دهد.
دکتر ابراهیم دادجو دیگر عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه نیز در نشست علمی ظرفیت های فلسفه اسلامی برای معرفت شناسی معاصر گفت: مغرب زمین بعد از کانت مابعدالطبیعه را بدون معرفت شناسی ارایه کرده است و این در حالی است که در فلسفه اسلامی معرفت شناسی و مابعدالطبیعه را داریم و باید این سوال را پاسخ دهیم که با معرفت شناسی معاصر چه برخوردی با فلسفه اسلامی خواهیم کرد.
وی خاطرنشان کرد: در گام نخست باید فلسفه اسلامی را به روز کنیم و در مقابل فلسفه غربی بگوییم که ما رئالیسم هستیم و واقع گرا و اگر بحث را به ما بعد الطبیعه برگردانیم، باید بازشناسی کنیم چه ما بعد الطبیعه و بحث علمی داریم و چگونه می خواهیم وارد بحث فلسفه شویم.
وی افزود: در حال حاضر فلاسفه اسلامی در عرصه فلسفه اسلامی و معرفت شناسی که فعالیت می کنند از معرفت شناسی مغرب زمین بهره می برند که یا انسجام گرا یا شبکه گرا و یا پارادایم گرا هستند. وقتی اندیشمندان ما از دانش آنها بهره می برند، این نامش مواجهه نیست بلکه خودباختگی فلسفی است.
دکتر دادجو تصریح کرد: ما تاریخ تفکر فلسفی از دوران نیوتن و هیوم به بعد یک تاریخ فلسفی ذات گرا می دانیم. از طرفی تفکر ذات گرایی مغرب زمین در ۴۰ سال اخیر به بار نشسته است و می گوید ضد ذات گرا است، بنابراین تفکر فلسفی مغرب زمین سر از نسبیت در آورده است و اگر ما هم بخواهیم تابع آنها باشیم، ما نیز نسبی گرا خواهیم شد.
وی تاکید کرد: ابتدا باید فلسفه اسلامی را امروزی کنیم و از تفکر ۴۰ ساله اخیر مغرب زمین کمک بگیریم و از ۴۰ سال ذخیره علمی آنها استفاده کنیم چرا که چاره ای جز بهره برداری نداریم. از این طریق علم النفس ما و معرفت شناسی مان هم امروزی می شود و با این اردوگاهی که تشکیل می دهیم، می توانیم با فلسفه غربی مواجه شویم و می توانیم برای معرفت شناسی جدید حرف بزنیم و راهکار ارایه دهیم.
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه افزود: چون بنیان های ما بعد الطبیعه ما ذات گرایانه و قوی است و از طرفی بنیان های فلسفه اسلامی از آنها به دور است، با این مشکلات مواجه نیستیم و می توانیم از ذات گرایانه جدید در عرصه معرفت شناسی هم جلو بزنیم؛ بنابراین خیلی قوی تر از معرفت شناسی غرب گرایانه و ذات گرایانه ارایه دهیم.
حجت الاسلام دکتر علیرضا قائمی نیا عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه نیز در این نشست با اشاره به ظرفیت های فلسفه اسلامی برای مباحث معرفت شناسی معاصر گفت: وقتی به اصول فلسفه علامه طباطبایی مراجعه کنید، ایشان از ادراکات و تقسیم ادراکات یک سیستم معرفت شناسی ارایه می دهد؛ بنابراین باید بگوییم فلسفه اسلامی قابلیت ها و ظرفیت های زیادی دارد اما نوع پرداختن به مسایل معرفت شناختی بسیار مهم است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطرنشان کرد: سه نوع تقرب به مسئله شناسی داریم و می توانیم با این سه رویکرد به مسئله معرفت شناسی بپردازیم. یک نوع رویکرد این است که با نگاه هستی شناختی به آن بپردازیم و معرفت شناسی را تابع هستی شناسی کنیم. یک نوع رویکرد این است که مسایل هستی شناسی را بین الهلالین قرار دهیم و خود معرفت را بررسی کنیم. رویکرد سوم که امروزه خیلی طرفدار دارد، رویکرد انتقادی است.
حجت الاسلام قائمی نیا گفت: با توجه به نوع مسئله ای که وجود دارد، باید ببینیم از هستی شناسی شروع کنیم یا معرفت شناسی؟ ۹۹ درصد مسایلی که در دنیای امروز فلسفه مطرح است، نوع و سنخش معرفت شناسی است. یکی از تفاوت های عمده ای که بین معرفت شناسی قبل و بعد از انقلاب اسلامی وجود دارد، رویکرد اعتباری است.
وی تصریح کرد: در مورد معرفت شناسی معاصر باید بگویم هنوز معرفت شناسی اسلامی به معنای دقیق کلمه تاسیس نشده است چرا که معرفت شناسی معاصر دو جنبه دارد و توجه به آن دو بسیار اهمیت دارد. توصیفی بودن آن یعنی عناصر، مولفه ها و ساختار معرفت، منابع معرفت، اقسام معرفت و درونی و بیرونی بودن را مطرح می کند که بیشتر به معرفت شناسی توصیفی می پردازد اما معرفت شناسی معاصر به ابزار انتقادی بسیار تنومندی تبدیل شده که در حوزه های مختلف از آن کمک گرفته شده است.
حجت الاسلام قائمی نیا تصریح کرد: جریان های مختلفی وجود دارد که دل بخواهی ایجاد نشده است. نسبیت گرایی درباره فلسفه اسلامی به بیراهه رفتن است چرا که خود نسبیت گرایی شاید ۳۰۰ نوع باشد. برخی از نسبیت گرایی ها نامطلوب است. تقرب فیلسوفانه در فضای علمی ما نسبت به مباحث فلسفی وجود ندارد.
وی ادامه داد: معرفت شناسی اسلامی اگر هم تاسیس شده باشد، هنوز به جایگاه انتقادی نرسیده است. معرفت شناسی وقتی ارزش می یابد که کاربردی باشد و بتواند مشکلات علوم انسانی و جامعه را حل کند. ما هنوز از ظرفیت های فلسفه اسلامی به روز نتوانسته ایم استفاده کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین قائمی نیا با اشاره به ویژگی های معرفت شناسی معاصر اسلامی گفت: معرفت شناسی معاصر اسلامی انتزاعی است و ایزوله شده و معرفت در آنها به معنای دکارتی است یعنی سبک و سیاق دکارتی دارد، فردگرایانه است، ایزوله شدن از نتایج علوم از دیگر ویژگی های معرفت شناسی معاصر اسلامی است و خصلت بینا رشته ای ندارد.
وی ادامه داد: معرفت شناسی غرب آنچه که امروز رایج است، معرفت شناسی تحلیلی است. به اعتقاد من معرفت شناسی اسلامی اگر بخواهد در دنیا قابل عرضه شود باید به همه اضلاع توجه کند، به گذشته خود و میراث بزرگان توجه کند و هم به جریان های فلسفی و تحلیلی و قاره ای توجه کند و از آنها استفاده نماید.