به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، توصیه به کتابخوانی و تذکر نسبت به پایین بودن میزان مطالعه در بین اقشار مختلف جامعه از نکاتی است که در بیانات رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای خردادماه ۱۳۹۸ با اشاره به مطلوب نبودن وضعیت رواج کتاب در بین نسل جوان خطاب به دانشجویان گفتند: «شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. شما نهضت کتابخوانی باید راه بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید.» ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
برهمین اساس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیست و چهارم آبانماه و آغاز هفته کتاب گفتوگوهایی با فعالان حوزه کتاب و ادبیات داشته است. در ادامه سلسله مطالب این پرونده آقای دکتر احمد شاکری، عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه، نویسنده و پژوهشگر ادبی به بررسی نقش و جایگاه کتاب در ظهور و بروز اندیشه، فرهنگ و تاریخ بشری در طول قرون متمادی پرداختهاند.
در وضعیت رسانهای امروز و باتوجهبه فعالیت رسانههای متعدد صوتی و تصویری و مجازی، چرا مطالعه کتاب همچنان اهمیت دارد و بر آنها مقدم است؟
نقطهای که ابتدا میتوان بر آن تأکید کرد، مقوله شناخت است. ابزارهایی که مدارجی از شناخت یا شبهشناخت را در دوره کنونی در اختیار بشر قرار میدهند، بسیار متنوع هستند؛ بهنحوی که سرعت دستیابی به اطلاعات و وسعت آن با ادوار گذشته، قابلمقایسه نیست. امکانات گسترده کنونی، جایگاه و تعریف سنتی از کنشگر یا فرستنده پیام و گیرنده آن را دگرگون ساخته است؛ بهنحوی که با توسعه شبکههای مجازی با مقوله فردرسانه مواجه هستیم.
پیچیدگیهای فضای مجازی و شبکههای اطلاعرسانی و پیامرسانهای متعدد، لایهای عمیق و نظری دارد که لازم است بیش از پیش درباره آن، نظریهپردازی شود. ورود اندیشمندان علوم انسانی، خاصه فضلای حوزه علمیه به حوزه رسانه، به فهم ماهیت این مقوله، لوازم آن، نسبت آن با جامعه کنونی، جایگاه آن در تمدن ایرانیاسلامی و چگونگی کارکردگیری از آن در این افق خواهد انجامید. طبعاً در این رویکرد اندیشهورزانه، نیازمند بازتعریف جایگاه کتاب خواهیم بود. در شرایط حاضر، جامعه کنونی ما علاوه بر اینکه از سوی دشمنان، در معرض جنگ نرم است، بهوسیله شبکههای مجازی و رسانههای خبری، در ساحتی دیگر در معرض چالشهای جدی سختافزاری و نرمافزاری در بومیسازیِ این امکان جهان مدرن است؛ بنابراین، مقوله جایگاه کتاب در امروز و آینده ساختار فکری و فرهنگی جامعه ایرانی، نیازمند شناخت ظرفیتهای موجود و آینده و فهم بایستههای فرهنگی است.
با این وجود، کتاب چه در شکل سنتی و چه بهصورت الکترونیک، واجد مؤلفههایی منحصربهفرد است. پیش از بیان برخی از این مؤلفههای ارزشمند، باید توجه داشت که هرگونه مقایسه میان ابزارهای رسانهای، باید بهجهت مشخصی صورت گیرد. این بدان معناست که کارکردهای ویژه و انحصاری را برای هریک از رسانهها میتوان ملحوظ داشت؛ در نتیجه، برشمردن مؤلفههای امتیازبخش کتاب، بهمعنای فقدان کارکرد انحصاری در دیگر رسانهها نیست؛ چنانکه قالبهای متنوع رسانههای تصویری، قادر است، بهتناسب ظرفیت خود، فراتر از یک یا چند کتاب، تأثیرگذار و جریانساز باشد.
از جمله ویژگیهای کتاب، قرارگرفتن آن در زمره مهمترین جایگاه ظهور و بروز اندیشه و فرهنگ و تاریخ بشری در طول قرنهاست؛ گرچه در طول چنددهه اخیر رسانههای مجازی، بهنحو فزایندهای عرصه را بر کتاب و کتابخوانی تنگ کردهاند، اما اگر به عقب برگردیم، میراث ماندگار بشری و حافظه تاریخی فرهنگی، در کتاب به جای مانده است. این بدان معنی است که گسستن از کتاب، بشر را از عقبه تاریخی و هویت فرهنگی خود بیگانه میسازد؛ بهعنوان مثال، ادبیات جزو هویت ایران اسلامی است. چگونه میتوان جایگزینی برای مثنوی و شاهنامه و امثال آنها یافت؟
ویژگی دوم کتاب، در نحوه مواجهه مخاطب با آن است. کتاب رسانه فرهیختگی است؛ یعنی مواجهه با آن، نوعی ریاضت ذهنی و نوعی منش ذهنی و فکری خاص به مخاطب القا میکند. در مطالعه کتاب، میزان مشارکت مخاطب در فهم مطالب، بهتناسب موضوع و نوع کتاب، بیش از رسانههای صوتی و تصویری است؛ به همین سبب است که اعتیاد به رسانههای مجازی، انسان را در خواندن کتاب به کسالت میکشاند. نوعی تنبلی ذهنی در مواجهه با رسانهها، خاصه شبکههای مجازی، وجود دارد که مخاطب را به پختهخوری عادت میدهد. بهعبارت دیگر، هاضمهای که کتاب بدان نیاز دارد، قویتر است از هاضمهای که حتی رسانهای مانند فیلم بدان نیازمند است.
ویژگی سوم، این است که کتاب محل تأمل و تدبر است. قرآن کریم خود را «قرآن» میداند و مخاطب را به تأمل و اندیشه و مکررخوانی و تدبر دعوت میکند. حتی کتابهای داستان و رمان نیز، با وجود برخورداری از جنبه سرگرمکنندگی، محل تأمل و تدبر هستند. ماهیت کتاب و زبان آن، این امکان را به مخاطب میدهد تا با تأمل با آن مواجه شود.
ویژگی چهارم کتاب، این است که برای انتقال معنی، از کلمه استفاده میکند؛ یعنی انسان را با ادبیات مواجه میکند. این از سویی، کارکردی هویتیفرهنگی دارد و از سوی دیگر مهمترین ابزاری است که هر انسان صاحب زبانی، بدان نیاز مبرم دارد. ممکن است بسیاری از انسانها هنر بهتصویرکشیدن نداشته باشند؛ اما همگان از کلمه بهره میبرند؛ لذا نسبت و نیاز ما به زبان، امری ضروری است و کتاب محلی برای پالایش زبان است.
رهبر انقلاب طی سالهای اخیر، بیانات متعددی درباره اهمیت گسترش فرهنگ کتابخوانی داشتهو همواره اقشار مختلف را به مطالعه کتاب توصیه کردهاند. این تأکیدات در ترویج فرهنگ کتابخوانی از اول انقلاب تاکنون چه نقشی داشته است؟
از این حیث، یعنی در بحث ترویج کتاب، شخصیتی ممتاز و خاص و تأثیرگذار هستند.
اولین عاملی که این برجستگی را موجب میشود، این است که ایشان خود، عامل به کتابخوانی هستند و تنها آمر یا داعی به آن نیستند. بسیار تفاوت است میان کسی که خود اهل کتاب باشد، کتاب را بچشد، با کتاب زندگی کند، اهل کتاب و نویسندگان را بزرگ دارد با کسی که صرفاً از اهمیت کتاب سخن میگوید. طبعاً عامل به کتابخوانی، در درجه نخست با عملش این فرهنگ را تبلیغ میکند و اگر از کتاب و کتابخوانی حرف میزند، این سخن از عمق جان او برمیخیزد. این بسیار مهم است. شما ببینید، این ادبیات فاخر و استوار، در سخنرانیهای رهبر انقلاب جز با تسلط بر زبان فارسی و انس با کتاب ممکن نیست.
نکته دیگر دایره مطالعاتی ایشان است. طبعاً هرکسی که در یک رشته علمی مطالعه کرده و سالهایی را دانشجویی میکند، باید اهل کتب آن رشته نیز باشد؛ لذا انتظار میرود اهالی حوزههای علمیه کتابهای مربوط به علوم دینی و ادبیات عرب و فلسفه و منطق را خوانده باشند. این لازمه دانشجویی است؛ یعنی اگر کسی بخواهد در این رشته موفق باشد، چارهای جز تحصیل دانش و مواجهه با کتاب ندارد؛ اما اگر کسی در حوزههای علمیه با کتب رشتههای دیگر اعم از تاریخ، ادبیات، شعر و داستان، سیاست و دیگر کتابها مأنوس باشد، بلکه بهنحو جدی آنها را پیگیری کند، این چیزی فراتر از تکلیف به کتابهای رشته خاص است. این حکایت از عشق به دانشاندوزی و کتابخوانی دارد. رهبر انقلاب در جمع عموم مردم، از کتابهایی یاد میکنند که مثلاً در حوزه ادبیات دفاع مقدس به نگارش درآمده است؛ یعنی با دایره مطالعاتیشان میتوانند نسخه مطالعاتی مناسب اقشار مختلف را بیان کنند.
نکته دیگر، تکریم اهل قلم است. نمیتوان به کتاب و کتابخوانی عشق ورزید و آن را ستود، اما اهل قلم را گرامی نداشت. در این مقوله نیز، رهبر انقلاب شخصیتی ممتاز و مثالزدنی هستند. ایشان بعضاً با اهالی قلمی حشرونشر و دیدار داشتهاند که با آنها اختلافنظر هم داشتهاند؛ اما در مقام اهل ادبیات، آنها را تکریم کردهاند. دیدارهای مکرر ایشان با اهالی قلم در مناسبتهای مختلف، مؤید همین موضوع است. اما این نکته لازم به ذکر است که زمانی که از تکریم اهل قلم یاد میشود، مرادمان چیست؟ تکریم اهل قلم در معنای واقعیاش، به اهدای مال محقق نمیشود. تکریم واقعی اهل قلم، این است که انسان خود را مخاطب اندیشه و هنر آنها بداند. رهبر انقلاب، در نشست با شاعران نشان میدهند که آثار و اشعار آنها را دنبال میکنند. از ظرایف اشعارشان آگاه هستند و توصیههای ادبی به آنها دارند. این بزرگترین تکریم از یک شاعر یا نویسنده یا اهل قلم است؛ یعنی یک نویسنده و اهل قلم، ببیند و دریابد که رهبر کشورش خود را مخاطب این کتاب دانسته و از آن بهره گرفته است.
میتوان گفت رهبر انقلاب، سنت تقریظنویسی را وارد دوره جدیدی کردند و به آن ضریب دادند. تقریظنویسی از گذشته وجود داشته و اکنون نیز کماکان منشأ تأثیر است؛ اما تا پیش از تقریظهای ایشان بر برخی آثار دفاع مقدس، توده مردم و بلکه برخی اهالی قلم و مدیران، اساساً با این مفهوم آشنا نبودند. تقریظهای موجود هم مخاطبان اندکی داشتند؛ اما ایشان در سنت تقریظنویسی، تقریظ را به عاملی تعیینکننده در میدان کتابخوانی تبدیل کردند. این خیلی مهم است که یک تقریظ، بتواند چاپهای متعددی را بر یک کتاب موجب شود و زیست نویسنده آن را تغییر دهد و او را وارد فضای حرفهای نویسندگی کند؛ گرچه تقریظنویسی، بیش از آنکه جنبه ترویجی و تبلیغی داشته باشد، مشتمل بر نظرگاه رهبر انقلاب در حوزه فرهنگ و ادبیات و غایت و اهداف کتاب بوده است.
در دنیای امروز برای حفظ سلامت فکری از کتاب چگونه میتوان بهره گرفت؟
کتاب تأمینکننده غذای روح است؛ بنابراین گزارههای توصیهکننده به کتابخوانی، مطلق کتابخوانی را تأیید نمیکنند. در فرمایشات رهبر انقلاب میبینیم، هرجایی توصیه به کتابخوانی هست، هشداری هم وجود دارد؛ بهعنوان نمونه، ایشان درباره تحریف تاریخ هشدار میدهند. روشن است که یکی از مجاری تحریف تاریخ، مخصوصاً تاریخ معاصر اعم از تاریخ دوره پیش از انقلاب اسلامی و دوره دفاع مقدس، انتشار کتابهای تاریخی یا روایی یا پژوهشی است؛ کتابهایی که تلاش دارند دوران حاکمیت طاغوت بر ایران را تطهیر کنند یا در موضوع انقلاب اسلامی، جای جلاد و شهید را عوض کنند؛ بنابراین مطلق کتابخوانی ارزش نیست. چه بسا اگر در انتخاب کتاب دقت نشود، مطالعه، انسان را از حقایق دور کند و او را به بیراهه بکشاند؛ بنابراین در کنار تشویق به کتابخوانی، باید بهصورت توأمان به چهخواندن و حتی چگونهخواندن نیز توجه شود. همچنین لازم است میان کتاب سالم و کتاب مؤثر یا کتاب مفید تمایز قائل شویم. برخی کتب، مضر نیستند؛ اما لزوماً سودمند نیز نیستند. از جنس علوم و اموری هستند که «لایَضُرُّ مَن جَهِلَه وَ لایَنفَعُ مَن عَلِمَه»؛ یعنی دانستن یا ندانستن آن یا خواندن یا نخواندن آن سودی برای دین و دنیای انسان ندارد؛ از این رو است که شما میبینید که در دأب رهبر انقلاب، اصرار بر معرفی آثار خوب بلکه آثار برجسته و ممتاز وجود دارد. اگر کسی مضامین تقریظها را جمعآوری کند، میتواند معیارهای کلی را که کتابها از این حیث تقریظ گرفتهاند، دستهبندی کند.
یکی از اموری که معمولاً در بحث کتابخوانی مورد غفلت فضای فرهنگی قرار میگیرد، سیر مطالعاتی است. این سیر، تنها در بحثهای علمی نیست، بلکه حتی خواندن کتابهای حوزه داستان و رمان نیز این ملاحظه را دارد؛ به هر حال تعداد کتابهایی که حتی در یک سال، در حوزه داستان و رمان ایرانی منتشر میشود، آنقدر است که فرصت یکساله کفاف مطالعه آن را به کسی نمیدهد؛ پس در چنین شرایطی انتخاب کتاب، اصلی ضروری و در عین حال تعیینکننده است. کتابها نوعاً در جرگهها و جریانهایی قرار میگیرند و همدیگر را تکمیل میکنند؛ لذا داشتن سیر مطالعاتی، کمک میکند تا مخاطب مسیر مشخص و فزایندهای را طی کند، در مطالعه و تبحر در آن، فنآموزی کند و تواناییهای خود را گسترش دهد.
چه راههایی برای شناختن کتاب خوب و سالم وجود دارد؟
راههای بسیاری در این زمینه قابل شمارش است. از جمله:
– ناشر معتبر و خوشنام. این خیلی مهم است؛ زیرا ناشران حرفهای، معمولاً با ممیزی و انتخاب سختگیرانهای کتاب چاپ میکنند. برخلاف برخی ناشران سودجو و بازاری که اصالت سود برایشان اهمیت دارد و حاضرند با تأمین هزینههای چاپ توسط نویسنده، هر کتابی را چاپ کنند و حتی برای چاپ چنین آثاری با اداره کتاب ارشاد نیز وارد کشمکش شوند.
– نویسندگان صاحب سبک و خوشنام. این خیلی مهم است که مثلاً در حوزه ادبیات داستانی، مخاطب مهمترین نویسندگان را بشناسد و سرآمدان هر رشته و شاخه هنری ادبی را رصد کرده و بهترین آثار آنها را بخواند. سالانه همان طور که گفته شد، آثار متعددی از نویسندگان متنوعی به چاپ می رسد. نه همه نویسندگان در یک رده هستند و نه حتی همه آثار یک نویسنده خوب، همتراز است. مخاطب آگاه میداند که اینقدر فرصت و زمان در اختیار ندارد که آثار کماهمیت یا غیرنوآور یا بدلی را بخواند. او میرود سراغ سرچشمهها.
– جشنوارههای کتاب یا جایزههای ادبی. این هم میتواند معیاری برای انتخاب کتاب باشد. جشنوارهها بهشرط اصالت و دقت، فرایندهای دقیقی را برای انتخاب کتاب طراحی میکنند. اهالی فن و نظر درباره کتابهای منتشره، مثلاً در طول بازه زمانی یکساله، گفتگو میکنند و جوانب فنی و محتوایی کتاب را در نظر میگیرند و در نهایت به انتخابی میرسند. این میتواند مخاطب را گامهای بلندی جلو بیندازد.
– کتابهایی که ترجمه شدهاند؛ البته این معیار دقیقی نیست؛ چراکه بعضاً خاصه در ترجمه از فارسی به زبانهای دیگر، معیارهای اصیل لحاظ نمیشود؛ همان طور که ترجمه از زبانهای دیگر به فارسی نیز، برخی اوقات بدون لحاظ صلاحیتها و ارزشها صورت میگیرد؛ لذا ترجمه به زبانهای مختلف، نمیتواند دلیل قطعی بر مناسببودن کتاب باشد؛ اما بهعنوان قرینه میتوان به آن اعتماد کرد.
– جلسات نقد. کتب ارزشمند معمولاً مورد نقد قرار میگیرند و البته رجوع به محتوای نقد، چه در نقدهای شفاهی و چه در نقدهای مکتوب میتواند مخاطب را در انتخاب آن کتاب یاری رساند. علاوه بر این، دیدهشدن یک کتاب در حوزه نقد، میتواند قرینهای بر مهمبودن آن کتاب باشد؛ چراکه بسیاری از کتابها اساساً در این حوزه دیده نمیشوند.
– ارجاعات یا مرجعشدگی. این مؤلفه، در حوزه کتابهای علمی کاملاً مشهود است. اینکه یک اثر ژرف و نوآورد آنگونه محور قرار میگیرد و مرجع میشود که آثار پس از خود را تحتتأثیر قرار میدهد. این اقبال، نشان از نوبودن و استحکام علمی است. این خصوصیت، در آثار ادبی نیز دیده می شود. برخی آثار و کتب ادبی آنچنان از قوت برخوردارند که جریانی همسوی با خود به وجود میآورند و بارها تقلید شده و تکرار میشوند.