درک فلسفی و فهم کلام امام رضا علیه‌السلام

درک فلسفی و فهم کلام امام رضا علیه‌السلام
(یادداشتی به قلم حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحمید واسطی عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به مناسبت سالروز شهادت حضرت رضا(ع))

شیخ صدوق در کتاب «التوحید»، از ص۴۳۰ تا ۴۴۰ گفتگوی حضرت رضا علیه‌السلام با دانشمندی به نام «عِمران صابی» را نقل کرده است که به‌صورت پرسش و پاسخ است و تمام آن در بارۀ «معرفت الله» است. ۲۵ رفت‌وبرگشت در این گفتگو وجود دارد و در موارد متعددی حضرت پس از پایان پاسخ‌شان، به عمران می‌فرمایند: «اَ تَعقِلُ» یا «اَ فَهِمتَ؟» (آیا  تحلیلی را که بیان شد خوب درک کردی؟) و در پاسخ یکی از سوالاتِ عمران می­فرمایند: «فَاعْقِلْ مَا سَأَلْتَ عَنْهُ فَإِنَّهُ مِنْ أَغْمَضِ مَا یَرِدُ عَلَى الْمَخْلُوقِینَ فِی مَسَائِلِهِمْ» (ترجمه: سوالی که کردی از پیچیده‌ترین مشکلات فکری انسان­هاست پس باید پاسخ آن را با دقت توجه کنی).

فهم محتوای این گفتگو، جز با درک فلسفی میسور نیست و این روایت از روشن‌ترین مصادیقی است که نیاز به فلسفه در فقه‌الحدیث به‌معنی عام را نشان می‌دهد.

فلسفه، قواعد وجودشناسی است و مقصود از «درک فلسفی»، توانایی کشف روابط «وجودی» است؛ و اصلی‌ترین مسالۀ آن «نحوۀ ارتباط وجود محدود با وجودنامحدود» (در اصل ذات، در علم و در فعل) است. سوالاتی که عمران صابی در این گفتگو می‌پرسد تماما حیث «وجودشناسانه» دارند؛ عمدۀ این سوالات به همراه عبارت اصلی به شرح زیر هستند:

  1. زیربنای این هستی چه چیزی است؟ (أَخْبِرْنِی عَنِ الْکَائِنِ الْأَوَّلِ)
  2. بقیه موجودات چگونه از او پدید آمده‌اند؟ (أَخْبِرْنِی عَمّا خَلَقَ)
  3. قبل از اینکه خلق کند چگونه بود؟ (أَ لَیْسَ قَدْ کَانَ سَاکِتاً قَبْلَ الْخَلْقِ لَا یَنْطِقُ ثُمَّ نَطَقَ؟ + أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْخَالِقِ إِذَا کَانَ وَاحِداً لَا شَیْ‏ءَ غَیْرُهُ وَ لَا شَیْ‏ءَ مَعَهُ أَ لَیْسَ قَدْ تَغَیَّرَ بِخَلْقِهِ الْخَلْقَ؟)
  4. او کجاست؟ (فِی أَیِّ شَیْ‏ءٍ هُوَ؟)
  5. آیا ثبات دارد یا تغییر می‌کند؟ (هَلْ یَتَحَوَّلُ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَى شَیْ‏ءٍ ؟)
  6. رابطه موجودات با او چگونه است؟ (أَ هُوَ فِی الْخَلْقِ أَمِ الْخَلْقُ فِیهِ؟)
  7. آیا او مانند انسان‌ها، درونی دارد که از آنجا احساسِ وجود و خودآگاهی می‌کند؟ (هَلْ کَانَ الْکَائِنُ مَعْلُوماً فِی نَفْسِهِ عِنْدَ نَفْسِهِ؟)
  8. آگاهی او نسبت به موجودات چگونه است؟ (أَخْبِرْنِی بِأَیِ‏ شَیْ‏ءٍ عَلِمَ مَا عَلِمَ أَ بِضَمِیرٍ أَمْ بِغَیْرِ ذَلِکَ؟)
  9. ساختار خلقت چگونه است؟ (أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنْ حُدُودِ خَلْقِهِ کَیْفَ هِیَ وَ مَا مَعَانِیهَا وَ عَلَى کَمْ نَوْعٍ یَتَکَوَّنُ؟)
  10. خصوصیات وجود او را چگونه باید شناخت؟ (أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ یُوَحَّدُ بِحَقِیقَهٍ أَوْ یُوَحَّدُ بِوَصْفٍ‏؟)

عمدۀ پاسخ­های حضرت نیز چنین هستند: (تمام متن روایت در فایل ضمیمه در انتهای یادداشت آمده است.)

  1. زیربنای هستی، یک وجود نامحدود و بینهایت است. (أَمَّا الْوَاحِدُ فَلَمْ یَزَلْ وَاحِداً کَائِناً لَا شَیْ‏ءَ مَعَهُ بِلَا حُدُودٍ وَ لَا أَعْرَاضٍ وَ لَا یَزَالُ کَذَلِکَ.)
  2. ‏نحوۀ خلق کردن این نبوده است که چیزی را از جایی بیاورد و به‌صورت موجودات درآورد بلکه ارادۀ خودش را بسط داده و حدّ و حدودِ مختلف ایجاد کرده است. (کُلُّ مَا وَقَعَ عَلَیْهِ حَدٌّ فَهُوَ خَلْقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ + خلَقَ خَلْقاً مُبْتَدَعاً مُخْتَلِفاً بِأَعْرَاضٍ وَ حُدُودٍ مُخْتَلِفَهٍ لَا فِی شَیْ‏ءٍ أَقَامَهُ وَ لَا فِی شَیْ‏ءٍ حَدَّهُ وَ لَا عَلَى شَیْ‏ءٍ حَذَاهُ وَ لَا مَثَّلَهُ لَهُ)
  3. او قبل از خلق کردن، وجودِ بینهایت بوده و بعد از خلق کردن هم وجودِ بینهایت است و خلق کردن یعنی بسط یافتنِ ارادۀ خودش، نه اینکه ذات او قبل از خلق کردن طوری باشد و بعد از خلق کردن طور دیگری بشود؛ مانند چراغی که نور می­دهد و هیچ تغییری در اصلِ «چراغ بودن» قبل از نوردادن و بعد از نور دادن ایجاد نشده است، و هم‌چنین اگر شعله‌های آتش حرکتی داشته باشند آیا در اصلِ آتش بودن، قبل از حرکتِ شعله‌ها، با آتش بودن، بعد از حرکت شعله‌ها، تفاوتی ایجاد شده است؟ (أَحَلْتَ یَا عِمْرَانُ فِی قَوْلِکَ إِنَّ الْکَائِنَ یَتَغَیَّرُ فِی وَجْهٍ مِنَ الْوُجُوهِ حَتَّى یُصِیبَ الذَّاتَ مِنْهُ مَا یُغَیِّرُهُ یَا عِمْرَانُ هَلْ تَجِدُ النَّارَ یُغَیِّرُهَا تَغَیُّرُ نَفْسِهَا أَوْ هَلْ تَجِدُ الْحَرَارَهَ تُحْرِقُ نَفْسَهَا.)
  4. او وجود نامحدودی است که در کل هستی جاری است. (لَیْسَ یَدْخُلُ فِی شَیْ‏ءٍ وَ لَا یَخْرُجُ مِنْهُ)
  5. او وجودی است که ثبات دائمی دارد و هیچ چیزی او را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. (لَمْ یَزَلْ‏ ثَابِتاً لَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ لَا عَلَى شَیْ‏ءٍ)
  6. رابطه او با موجودات اینگونه است که موجودات، ظهور و بروزهای او هستند مانند تصویرِ در آینه که ظهور و بروز صاحب تصویر است. (لَیْسَ هُوَ فِی الْخَلْقِ وَ لَا الْخَلْقُ فِیهِ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ وَ سَأُعَلِّمُکَ مَا تَعْرِفُهُ بِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمِرْآهِ أَنْتَ فِیهَا أَمْ هِیَ فِیکَ؟)
  7. اینطور نیست که او مانند انسان­ها، فقط از درونِ خودش، احساس وجود و خودآگاهی داشته باشد، بلکه تمام وجود او عین آگاهی است و اصولا آگاهی‌ای جز او وجود ندارد. (إِنَّمَا تَکُونُ الْمَعْلَمَهُ بِالشَّیْ‏ءِ لِنَفْیِ خِلَافِهِ وَ لِیَکُونَ الشَّیْ‏ءُ نَفْسُهُ بِمَا نُفِیَ عَنْهُ مَوْجُوداً وَ لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ شَیْ‏ءٌ یُخَالِفُهُ فَتَدْعُوهُ الْحَاجَهُ إِلَى نَفْیِ ذَلِکَ الشَّیْ‏ءِ عَنْ نَفْسِهِ بِتَحْدِیدِ عِلْمٍ مِنْهَا.)
  8. آگاهی او نسبت به موجودات اینطور نیست که یک ذهن داشته باشد و موجودات هم افکار او باشند، بلکه او وجودی یکپارچه است که اصل ذات موجودات، نزد او حاضر هستند. (أَنَّ الْوَاحِدَ لَیْسَ یُوصَفُ بِضَمِیرٍ = عبارت حضرت در پاسخ به چگونگی علم خداوند به موجودات)
  9. ساختار خلقت نیز اینگونه است که خداوند یک اراده کرد و وجود یکپارچه‌ای که قابلیت برای شکل‌گیریِ انواع و اقسام موجودات دارد ایجاد شد؛ سپس با ارادۀ خود حدّ و اندازه‌های مختلفی به آن داد؛ حدّ و اندازه‌هایی که همه با هم مرتبطند و اثرگذاری و اثرپذیری از هم دارند و به‌صورت یک شبکه عمل می‌کنند. (اعْلَمْ أَنَّ الْوَاحِدَ الَّذِی هُوَ قَائِمٌ بِغَیْرِ تَقْدِیرٍ وَ لَا تَحْدِیدٍ خَلَقَ خَلْقاً مُقَدَّراً بِتَحْدِیدٍ وَ تَقْدِیرٍ وَ کَانَ الَّذِی خَلَقَ خَلْقَیْنِ اثْنَیْنِ التَّقْدِیرُ وَ الْمُقَدَّرُ فَلَیْسَ فِی کُلِ‏ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لَوْنٌ وَ لَا ذَوْقٌ وَ لَا وَزْنٌ‏ فَجَعَلَ أَحَدَهُمَا یُدْرَکُ بِالْآخَرِ وَ جَعَلَهُمَا مُدْرَکَیْنِ بِأَنْفُسِهِمَا وَ لَمْ یَخْلُقْ شَیْئاً فَرْداً قَائِماً بِنَفْسِهِ دُونَ غَیْرِهِ لِلَّذِی أَرَادَ مِنَ الدَّلَالَهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ إِثْبَاتِ وُجُودِهِ‏  وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏  فَرْدٌ وَاحِدٌ لَا ثَانِیَ مَعَهُ یُقِیمُهُ وَ لَا یَعْضُدُهُ وَ لَا یُمْسِکُهُ‏  وَ الْخَلْقُ یُمْسِکُ بَعْضُهُ بَعْضاً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَشِیَّتِهِ)
  10. برای شناخت او باید درک از «وجودِ بینهایت» پیدا کرد سپس با ظهور و بروزها و تجلیاتش او را شناخت. (لَا یَکُونُ صِفَهٌ لِغَیْرِ مَوْصُوفٍ وَ لَا اسْمٌ لِغَیْرِ مَعْنًى وَ لَا حَدٌّ لِغَیْرِ مَحْدُودٍ وَ الصِّفَاتُ وَ الْأَسْمَاءُ کُلُّهَا تَدُلُّ عَلَى الْکَمَالِ وَ الْوُجُودِ وَ لَا تَدُلُّ عَلَى الْإِحَاطَهِ کَمَا تَدُلُّ عَلَى الْحُدُودِ الَّتِی هِیَ التَّرْبِیعُ وَ التَّثْلِیثُ وَ التَّسْدِیسُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ تُدْرَکُ مَعْرِفَتُهُ بِالصِّفَاتِ وَ الْأَسْمَاءِ.)

فهم این پاسخ‌ها بدون آشنایی با «وجود و معادلات وجودی» مقدور نیست؛ بالخصوص فهم از «بینهایتِ مِن جمیع الجهات»، که از آن در فلسفه با اصطلاح «صِرف الوجود» نام برده می‌شود. تلاش برای عبور از شکل و صورت‌ها و حدّوحدود، و رسیدن به اصل الوجود، کلید درک کلان هستی و خلقت الهی است.

متن روایت گفتگوی حضرت رضا علیه السلام با عمران صابی