باورمندی و توانمندی راهکار انتظارات شرعی از جامعه دینی
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین علی فضلی مدیر گروه عرفان پژوهشگاه
هر دغدغهمند دیندار اجتماعی یک پرسش اساسی در ذهن میپروراند که به چه معیاری میتوان فرمانهای اجتماعی شریعت را به جامعه دینی ابلاغ کرد و چه بسا به عنوان قوانین مدنی طرح و تصویب و اجرا کرد.
اگر مخاطب فرمانهای اجتماعی شریعت جامعه باشد، به نظر شما، آیا میتوان برای رسیدن به این معیار به دو اصل قرآنی مراجعه کرد و آن دو را ترکیب نمود؟
اول: « لا إکراهَ فی الدّینِ »[ سوره بقره، آیه ۲۵۶]؛ هیچ اکراهی در دین نیست و باید عقل و دل آن را به عنوان واقعیت باور کنند و بپذیرند. از این رو نمیتوان عقل و دل را به اکراه و اجبار به باور دینی واداشت و چون کردارها بازتاب باورها هستند، باید عقل و دل را در محیطی اختیار قرار داد و دین را به او عرضه نمود تا پس از باورمندی، انتظار کردارهای دینی داشت. پس ما از جامعه آنگاه میتوانیم انتظار انجام احکام شرعی داشته باشیم که باور جامعه سامان بگیرد. پس برای گسترش فرهنگ دینی باید باور جامعه را سامان داد. به نظر شما برای این باورمندی مراکز آموزشی و پرورشی و دانشگاهی چه برنامههایی را طرح و اجرا کردهاند؟ آیا رسانهها به خصوص رسانههای تصویری نمیتوانند با ساختن انیمشینهای جذاب دینی این باورمندی را ایجاد کنند و رشد دهند و سالها بعد کردارهای متناسب برداشت گردد؟
دوم: « لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ» [ سوره بقره، آیه ۲۸۶]؛ یعنی خدا هیچ کس را جز به اندازۀ ظرفیتش تکلیف نمیکند. (انسان) هر کار نیکی را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار بدی کند، به زیان خود کرده است. پس ملاک انجام تکلیف، ظرفیت است؛ چه ظرفیت عام که همۀ آحاد آن را دارا هستند و چه ظرفیت خاص که باید ایجاد گردد. از این روی وقتی میتوان از یک جامعه انتظار انجام اوامر و نواهی الهی داشت که توان انجام آنها را داشته باشد و بستر فرهنگی و محیط اقتصادی جامعه را برای افزایش این توان سامان داد. به نظر شما مراکز علمی و فرهنگی و اقتصادی برای افزایش این تاب و توان چه راهکارهای درست و منطقی ارائه دادهاند؟
نتیجه: از جامعهای میتوان انتظار انجام تکلیفهای شرعی را داشت که اول باورهای آن ایجاد و اصلاح و ارتقا یابد، دوم ظرفیتها و توانشها برای انجام افزایش یابد. اگر این باورمندی و توانمندی برای جامعه به وجود نیاید یا به سطح مقبول و معقولی نرسد، إعمال فرمانهای شرعی به تعارض حاکمیت و جامعه میانجامد و از درخت تلخ تعارض میوههای تلخ ناهنجاریهای اجتماعی و سیاسی برمیآید.
بر این اساس، به نظر شما، آیا نباید ظرفیتهای جامعه را در پذیرش شریعت بررسی نمود و واقعیت جامعه را شناخت و بعد از آن طرح فراگیری انجام تکالیف اجتماعی را ریخت و انتظار انجام آنها را داشت؟ آیا نباید تکالیف اجتماعی را در ابلاغ و اجرای قانونی طبقهبندی و اولویتبندی کرد تا اصرار بر انجام آن دست از تکالیف که در اولویت نیستند، مانع ابلاغ و اجرای اولویتها نشود و بستر را برای اجرای کل آموزهها از بین نبرد و به دینگریزی نیانجامد؟
شاید اتاقهای فکر و مراکز فرهنگی و دینی نه برای امروز بلکه برای فردا ایران اسلامی باید به این پرسشها به گونۀ منطقی پاسخ دهند و با تدوین برنامه درست و اجرای کارآمد و دقیق آن به این دغدغههای اجتماعی و دینی پایان دهند. اگرچه پیشنهاد مشخص نویسنده آن است که در کنار برنامهسازیها و اجراها باید و باید به ساختن انیشمینهای دینی و فرهنگی جذاب و فریبا که ذهن و دل بچههای این مرز و بوم را به خود جذب کند و باورهای دینی را در نهاد آنان نهادینه کند تا سالهای آتی از آنان رفتارهای دینی انتظار رود و این یکی از راههای باورمندی و توانمندی جامعه ایران است.