به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بیست و سومین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست، عضو هیأت علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه، ۳۱ اردیبهشت در حوزه علمیه قم برگزار شد.
در ادامه متن جلسه را میخوانید؛
امروز دو مسئله را مورد گفتوگو قرار میدهیم. مسئله اول عوامل هجر قرآن و مبانی هجرزدایی از قرآن. شاید کسی در این نکته تأمل نکند که آنگونه که باید از ظرفیت قرآن در معارف دین استفاده نشده است. در امتداد بحث هفته قبل باید دید نتیجه قرآنبسندگی چه بوده است؟ شک نیست که مهجوریت قرآن. چه شد که کار به اینجا کشیده شد؟ البته نباید گفته شود قرآنبسندگی به مطرح شدن قرآن میانجامد چون اگر ثقل اهل بیت(ع) را از قرآن گرفتیم و بسند به قرآن کردیم، نمیتوانیم از قرآن در جاهایی که اهل بیت(ع) استفاده کردند استفاده کنیم و ناتوانی ما بر قرآن تحمیل میشود. ما زمانی میتوانیم به این سیره تمسک کنیم و از قرآن بهره بگیریم که قرآنبسند نباشیم. ضمنا من کاری به شعار جوانان ندارم که همین مسئله را مطرح میکنند و به فقها حمله میکنند، فارغ از این شعار و این مقاصد، عوامل هجر قرآن را بررسی میکنیم.
قرآن مهجور است؛ چرا؟
نمیخواهم بگویم عوامل هجر قرآن منحصر در این موارد است ولی آنچه به نظرم رسیده این است؛ اولین نکته این بوده است که بزرگان، مخصوصا بزرگان فقه، اطلاقات و چه بسا عمومات قرآن را قابل تمسک نمیدانستند و میگفتند قرآن در مقام بیان نبوده است و چون در مقام بیان نبوده نمیشود به اطلاقاتش تمسک کرد. وقتی اطلاقات قرآن را قابل تمسک ندانیم، در فقه آنگونه که باید و شاید از قرآن استفاده نمیبریم لذا قرآن در فقه غایب میشود و روایات غالب میشود. وقتی قرآن در فقه غایب شد به هجر قرآن کمک میکند. وزنه سنگین معارف دین فقه است. وقتی قرآن در فقه غایب شود یعنی در بخش معظم معارف غایب میشود.
عامل دوم عدم استفاده از آیاتی است که مبین مقاصد بوده است. در قرآن، نصوص مبین مقاصد کم نداریم. باید از نصوص مبین مقاصد بهره برد. عامل سوم عدم استفاده از آیات قرآن در نظام حلقوی است. این چیزی نبوده که همگان سراغش بروند و نظامهای سیاسی، اقتصادی، خانواده و … را از قرآن استنباط کنند. عامل چهارم عادت نشدن است. مگر ندیدید شیخ انصاری وقتی کتاب مکاسب را شروع میکند میفرماید من با حدیث تحف العقول شروع میکنم و بعد آن حدیث طولانی را نقل میکند. حدیث ارزشمند است ولی جای سوال نیست چرا شما که میخواهید بحثی را در نظام مالی و مکاسب صورت بدهید اول چند تا آیه نمیآورید. اینطور نبوده که ایشان توانایی نداشته باشد بلکه عادت نداشتند. همین امروز احادیث وسائل الشیعه دم دستتر از آیات قرآن است.
ترس از تفسیر به رأی
عامل دیگر عاملی اصولی است و آن عدم حجیت ظواهر قرآن است که رویکرد غالب پیشینیان بوده است. عامل دیگر ترس از تفسیر به رأی است. چون تفسیر به رأی مذموم بوده است علما ترس داشتند. این ترس، محدود و مشکور است ولی آرامآرام که ترس زیاد میشود آسیب خودش را میزند. ترس از افتادن در ورطه تفسیر به رأی خیلیها را به هجر قرآن کشاند؛ مثل مصیبتی که امروز دچاریم. وقتی از استفاده از عقل در استنباط صحبت میکنید میگویند عقل خطرناک است، فردا هر چیزی را به نام دین مطرح میکند و ادعا میکند حکم عقل است. ترس از سوء استفاده نباید ما را از یک نهاد موجه محروم کند. وقتی از عقل استفاده نکنیم لطمه میبینیم. وقتی میگوییم از آیات مبین مقاصد استفاده نکنیم باید توجه داشت که آیات مبین مقاصد هووی دین نیست، این آیات را غزالی نیاورده بلکه خود خداوند آیات را تقسیم کرده است. این مثل کسی است که از آب استفاده نکند چون برخی از آبها مسموم بودهاند.
چیزی که شاید در گذشته نبوده ولی امروزه وجود دارد؛ زمزمه شوم تاریخمند بودن قرآن است. اگر قرآن را عصری کنیم و تختهبند زمان و مکان خاص کنیم طبیعتا استفاده از قرآن کم میشود و در امتدادش قرآن مهجور میشود. این بحث را امروزه خیلیها مطرح میکنند.
یک مورد دیگر قول به تحریف کتاب است. اگر کسی بگوید که قرآن تحریف شده، به هجر قرآن کشیده میشود.
یک جاهایی چقدر میشد از قرآن استفاده کرد ولی استفاده نشد. مثلا در اثبات حرمت استماع غیبت به راحتی میتوان به آیات ۶۸ تا ۷۰ سوره انعام تمسک کرد. این کار توسط پیامبر(ص) صورت گرفته است ولی در کلمات فقها نمیبینیم. چیزی که انسان را ناراحت میکند حرکت رو به جلو به طرف هجر است. این موضع گرفتنها در برابر عقل، مقاصد و فهم نظاموار شریعت، حرکت رو به جلو برای هجر قرآن است، البته باید با این حرکت مبارزه کرد.
راه حل چیست؟
راه حل هجرزدایی دو چیز است: تنقیح مبانی و نقد مبانی هجر و بیان مبانی خروج از هجر. مثلا اگر گفتید اطلاقات قرآن اینگونه نیست که مطلقا قابل تمسک نباشد، اگر گفتید حجیت قرآن مسلم است، اگر گفتید مرز است بین تفسیر به رای و استفاده از قرآن، اگر گفتید قرآن عصری نیست و مبانی هجر را نقد کردید و از آن طرف زمینه استفاده از قرآن را بیان کردید هجر برطرف میشود. ما باید به جایی برسیم که این حدیث شریف جزء وجودمان شود که: «إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ». اگر ما تمسک ائمه به قرآن را محور قرار دهیم، البته با مرز بین معصوم و غیر معصوم، این معضل برطرف میشود؛ این بحث اول امروز بود.
مطلب دوم؛ وقتی میخواستم قرآنبسندگی را توضیح دهم گفتم در مورد قرآن با یک تفریط روبرو هستیم به نام هجر قرآن و یک افراط که قرآنبسندگی است ولی گفتم افراط به دو جهت است؛ یک، نظری که میگوید همه چیز در قرآن است حتی فیزیک، شیمی، زیست و … . ما این را یک نوع افراط دانستیم ولی همان جلسه گفتیم که این بحث ساده نیست، لذا الآن میخواهیم این بحث را مطرح کنیم که این سخن چقدر درست است که قائل شویم در قرآن همه چیز هست. اول باید خود قرآن را نگاه کنیم که در رأس است، بعد روایاتی که در این مورد داریم. برای جلسه بعد شما درباره این آیات تأمل کنید: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»، «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ». از روایات هم درباره این روایت تأمل کنید: «ما مِن أمرٍ يَختَلِفُ فيهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ في كتابِ» یا این روایت: «إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیّهُ(ص) حَتّى أَکْمَلَ لَهُ الدّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ».