به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرگزاری ایکنا برای بررسی بیشتر این موضوع گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، عضو هیأت علمی گروه قرآنپژوهی پژوهشگاه انجام دادهاست که میخوانید:
جایگاه حوزه قم را در قیاس با حوزه نجف چگونه ارزیابی میکنید؟
در آغاز سخن یاد و خاطره مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را گرامی میداریم که قدم صدق و اخلاص، پرکاری و تلاش ایشان چنین نهاد ستبر و تنومندی را در ایران بنیانگذاری کرد. ایشان وقتی کار را از مدرسه فیضیه شروع کردند خیلی از افراد احساس میکردند صرفا مجموعهای محدود و در حاشیه حوزه نجف شکل خواهد گرفت و چنین روزهای تنومند و باروری را برای حوزه تصور نمیکردند ولی خداوند به کار ایشان برکت داد و هرقدر از مبدأ تأسیس فاصله گرفتیم حوزه گسترده و شعبات زیادی اضافه شد و انقلاب اسلامی هم در تداوم این تلاشها به ثمر نشست و حرکتی کاملا شکوفا و گسترده در حوزه قم پیش آمد و در حقیقت تلاشهای مرحوم حائری یزدی از سوی شاگرد ایشان امام خمینی(ره) تکمیل شد.
از اقبال حوزه قم این بود که مواجه با پدیده انقلاب اسلامی شد و حوزه را در مرکز تحولات جهان اسلام و بلکه همه جهان قرار داد و سبب شد تا حوزه آمادگی بیشتری در خود ایجاد و رشتهها را علاوه بر فقه و اصول توسعه دهد و فقه و اصول هم از عمق بیشتری برخوردار شود. تلاش شد تا حوزه تبدیل به یک دستگاه تولید معرفت دینی در باب حکومت و حکمرانی اسلامی شود و برای ارتباط بین دانش دین و علوم انسانی اقداماتی صورت گرفت و به نظر بنده نمیتوانیم بالندگی حوزه قم را از انقلاب اسلامی جدا کنیم. براساس آمار حوزه قم پیش از انقلاب ۵۰۰ طلبه داشت ولی امروز حوزهای بی سابقه در جهان اسلام است.
برخی معتقدند که آیتالله حائری یزدی و آیتالله بروجردی کنش سیاسی جدی نداشتند و با فعالیت امام(ره) حوزه وارد فعالیت سیاسی شد، چقدر این تحلیل را قبول دارید؟
بنده معتقدم که آیتالله حائری و بروجردی جزء سیاسیترین شخصیتهای حوزوی شیعه هستند ولی تفتن و توجه این بزرگان به حرکت دارای درجه و مراتب بود؛ این دو بزرگوار در شرایطی بودند که زمینه را برای درگیری با حاکمان وقت فراهم ندیدند، شاگردان آن بزرگان مانند امام(ره)، انقلاب را بر دوش کشیدند و خود این کاشف آن است که امتداد خط آیتالله حائری و آیتالله بروجردی طی شده است. مثلا در آن دوره مواجهه دولت و آیتالله بروجردی، مواجهههای اندکی نیست و حکومت رابطه خود را با مرجعیت و حوزه دین تعریف کرده بود. بنابراین حوزه بناشده توسط آیتالله حائری حوزهای بود که قطعا در شیب و مسیر حاکمیت و سیاست اسلامی قرار داشت و اینطور نیست که جریان متضادی از سوی امام(ره) و شهید مطهری و … با آن بزرگواران رخ داده باشد. این دو مرجع بزرگوار شرایطی را تمهید کردند تا انقلاب بتواند در حوزه متولد و بالنده و به جریان اثرگذار اجتماعی تبدیل شود.
در طول زندگانی ائمه(ع) هم معمولا آنچه ایشان را نگران کرده بود این بود که جمع اندک شیعیان را به خاطر درگیری با بنی امیه و بنی عباس و جریانات سیاسی آن وقت، از دست ندهند و آن را رشد دهند لذا حرکت زید و برخی جریانات درون شیعه را هم تایید نکردند چون قدرت شیعه باید در یک بستر زمانی و با پختگی لازم به ثمر بنشیند.
حوزه قبل از انقلاب با حوزه بعد از انقلاب این تفاوت را دارد که حوزه امروز باید پاسخگو باشد در حالی که در گذشته تنها راهبر جامعه مذهبی بود. امروز جایگاه روحانیت و حتی مرجعیت در کشور مانند گذشته نیست و تغییر در توقعات مردمی پیش آمده است. نظر شما درباره این گزاره چیست؟
باید اهداف بلندی که برای انقلاب ترسیم شد و مرجعیت و رهبری به دنبال آن هستند مورد توجه قرار بگیرد. گاهی ما صرفا به اصلاح در کشور دست میزنیم مثلا شاه حکومت کند و ما هم پاسدار شریعت باشیم ولی گاهی قصد داریم تمدنی بر پایه اسلام شکل دهیم و تبدیل به ام القرای جهان اسلام شویم. وقتی در این ابعاد بلند اقدام میکنیم فشارهایی هم از داخل و هم خارج متوجه مردم میشود که طبیعت رشد و بلوغ است مانند بلوغ جسمی که علائمی دارد و درد در مفاصل پیدا میشود؛ قرآن کریم فرموده است شما تصور میکنید از اقوام گذشته استثنا هستید و سختیها متوجه شما نخواهد بود. البته خداوند وعده نصر قریب را به مسلمین داد و پیامبر برای اینکه پایگاه امت اسلامی را تشکیل دهد با انواع مصیبتها مواجه شد و ۶۳ جنگ بزرگ و کوچک بر ایشان تحمیل شد و مردم از برخی شهرها فرار کردند و به مدینه پناه بردند و فقیر شدند.
آنچه امروز انقلاب تجربه میکند، تجربه برای بزرگتر شدن و یافتن جایگاه بایسته تمدنی ما در سطح جهانی است و مطمئنا در این مسیر با توجه به درایت و شکیبایی مردم به رغم گلایهها و نارضایتیها، دست تسلیم در برابر دشمن بالا نبردهاند و با توجه به الگوگیری مردم از امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در اوج مظلومیت بودند، اگر حوزه و مردم مسیر را طی کنند و خیانت و خامیها و کوتاهی صورت نگیرد ما در حال تبدیل شدن به جریانی بسیار قوی و اثرگذار در آینده هستیم و امروز هزینه آن را میدهیم.
هزینه هم این است که برخی افراد و مجموعهها، دلخور شوند یا برخی انتظاراتی دارند ولی این انتظارات به علت فشارها برآورده نشود؛ ولی در مجموع چیزی که باعث عدم اقبال حوزه است و یا سبب میشود از جایگاه برخی حوزویان نزد مردم کاسته شود، عدم پاسخگویی همه جانبه، سریع و به موقع به عنوان عمل صالح است زیرا حوزه هنوز آمادگی و توان لازم برای مواجهه در خود ایجاد نکرده است. یک رهبر شجاع داریم که مستقیما با مردم سخن میگوید ولی حوزه باید با تبیینی روشن و توضیحی اعتقادی، قرآنی و تاریخی مردم را برای تداوم راه دلگرم کند و به مقداری که در این بخش کوتاهی کنیم مردم هم دلسرد خواهند شد. حوزهای که نتواند گرههای مردم و نظام را باز کند از مرجعیت اجتماعی فاصله خواهد گرفت.
با توجه به وفات اکثر مراجع بزرگ گذشته از یک سو و از طرفی تخصصی شدن مباحث حوزه، آینده مرجعیت در حوزه را چگونه پیشبینی میکنید؟
هرقدر جلوتر برویم مسائل فقهی تخصصیتر میشوند مثلا اقتصاد را جز با فهم رمزارزها، شناخت قطبهای اقتصادی و … نمیتوان حل کرد؛ چالشهای امروز به ما میگوید دیر یا زود حجم مسائل تخصصی به گونهای است که ما مرجعیت مطلق برای همه مسائل نخواهیم داشت؛ مگر اینکه یک مرجعیت عمومی برای یک سری مسائل کلان حلال و حرام داشته باشیم و یک سری کارگروهها و شوراهای فقهی تخصصی که مسائل عرصههای تخصصی را در دست بگیرند. مثلا شورای افتای تخصصی و شورای مرجعیت لازم است و دیر یا زود این اتفاق رخ خواهد داد.
یکی از چالشهای حوزه دروس و آموزشهاست و البته در دانشگاه و مدارس هم این مشکلات وجود دارد؛ در حوزه درخواست زیادی برای بازنگری در دروس وجود دارد ولی اقدام درخوری نشده است.
هر مقداری که رابطه واقعی مدیران حوزه با تحولات اجتماعی بیشتر میشود و شجاعت اصلاح و تحول در آنان به بلوغ برسد، زمینه برای اصلاح کتب فراهمتر خواهد شد. مثلا طلابی که قصد ورود به حوزه دارند احساس کنند دروس حوزه نمیتواند آنان را در جایگاهی بنشاند که در جامعه تاثیرگذار باشند طبیعتا نه آنها به سمت حوزه میآیند و نه کسانی که در حوزه هستند دل و دماغ ادامه دروس را دارند.
یکی شجاعت و دیگری درک واقعی اجتماع امروز لازم است؛ در این سه چهار دهه تغییر کتب درسی زیاد انجام شده است ولی تحولی که بتواند طلبه را در میدان تحولات آماده کند و نبض تحولات را به او بدهد اتفاق نیفتاده است؛ بنده وقتی در حوزه خواهران بودم همین هدف را دنبال کردم گرچه نمیدانم چقدر موفق بودیم. اینکه مثلا در حوزه برادران برخی کتب تغییر کند یک حرف است ولی اینکه آیا این تغییرات توانسته حوزه را در تراز انقلاب قرار دهد حرف دیگری است. آیا این دروس طلاب را به طبقه مرجع اجتماعی تبدیل میکند یا خیر؟
یکی از مشکلات لاینحل این است که ما در سراسر کشور ۷۰ هزار مسجد داریم که نیمی از آنها امام جماعت ندارد، از طرفی شاهد تمرکز طلاب در قم هستیم، چرا این ظرفیت برای رفع آن مشکل بسیج نمیشود و طلاب ماندن در قم را ترجیح میدهند؟
به نظر بنده جواب این پرسش در حوزه نیست بلکه باید در نهادهای فرهنگی و متصدی امور روحانیت دنبال پاسخش بود. بنده بین حوزه و نهادهای امور روحانیت فرق میگذارم. حوزه وظیفه دارد طلبه تربیت کند و الان ۵۰۰ مدرسه برادران و ۵۰۰ مدرسه خواهران این کار را برعهده دارند؛ قم چون فضا برای تخصص و پژوهش و تدریس فراهمتر است تعداد طلاب بیشتر است ولی دستگاههای متولی امور روحانیت ناکارآمد هستند.
مثلا مقام معظم رهبری بحث هجرت علما را مطرح کردند یعنی مانند قبل از انقلاب چند عالم بزرگ در هر شهر حضور داشته باشند؛ این بحث مطرح و هزینههایی هم شد ولی اعزام عالم را به اعزام طلاب پایههای هفت، هشت و نه و ده فرو کاستند. حوزه باید علما را متقاعد میکرد تا به شهرها بروند و هر کدام به عنوان یک وزنه عمل کنند. مردم باید بزرگان حوزه و رفتار و سبک زندگی آنها را ببینند تا در برابر شبهات لرزه بر دلشان نیفتد وگرنه یک طلبه کم تجربه نمیتواند این نقش را ایفا کند و وقتی مردم پاسخهای نامناسب بشنوند ایمانشان ضعیفتر هم خواهد شد. الان باید از نهادهای روحانیت مانند جامعه مدرسین و اوقاف بپرسیم که برای متقاعد کردن علما چه اقدامی صورت دادهاند؟ حتی دفاتر مراجع معظم هم در گذشته عالمان فرهیخته را به شهرها میفرستادند و اکنون لازم است باز این کار انجام شود.