پیش اجلاسیه کرسی نوآوری منطق عرفان نظری برگزار شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پیش اجلاسیه کرسی نوآوری «منطق عرفان نظری» روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه جاری در سالن فرهنگ پژوهشگاه دفتر قم برگزار گردید.

در این کرسی حجت‌الاسلام و المسلمین علی فضلی به عنوان ارائه‌دهنده، حجج اسلام و آقایان مهدی قائمی امیری، بیوک علیزاده، عبدالحمید واسطی و سعید رحیمیان به عنوان هیئت داور؛ حجج اسلام و آقایان مسعود اسماعیلی، عسکری سلیمانی امیری و قاسم کاکایی به عنوان ناقد، جناب آقای موسی‌وند به عنوان نماینده هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره و جناب حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی عبداللهی به عنوان مدیر جلسه حضور داشتند.

در این کرسی نوآوری حجت‌الاسلام و المسلمین علی فضلی مدیر گروه عرفان پژوهشگاه به ارائه مطالب خود پرداخت که متن آن در ادامه می آید:

این نظریه روی تولید ساختار سنجش عرفان نظری می­رود که پیشینه ندارد؛ به تعبیری این نظریه با توجه به دغدغه دیرین اهل معرفت و وجود رگ­های از مواد این ساختار، درصدد پی‌ریزی یک دستگاه سنجش به عنوان میزان و منطق مادی عرفان نظری است. چراکه عرفان نظری یک نظام سازمند از گزاره­های شهودی – وجودی است که به دلیل وجود امکان خطا در هنگام تبدیل شهود به تعبیر همواره نیاز ضروری به سنجش دارند و این نیاز به دستگاه سنجش را ضروری می­نماید. لیک ساختار این دستگاه چیست؟

این دستگاه از دو میزان تشکیل شده است؛ یکی میزان دینی و دیگری میزان عقلی. هر یک از این دو میزان دو گونه معیار در خود دارند: معیارهای پایه و معیارهای غیرپایه. معیارهای پایه معیارهای ضروری، واقعی و قطعی هستند که به نحو مطلق صدق محض هستند. معیارهای غیرپایه معیارهای محدود، تدریجی الحصول و نظری هستند که به نحو مشروط صادق می‌باشند.

میزان دینی نظام‌واره‌ای از گزاره‌های وجودی موجود در کتاب و سنت است که با هر یک از گزاره‌هایش معیار سنجش گزاره‌های عرفانی می‌باشد. آن گزاره‌ها دو گونه دلالت دارد: یکی دلالت تحققی و دیگری دلالت قطعی که در صورت اول آن گزاره معیار پایه و در صورت دوم آن گزاره معیار غیرپایه هستند. به معیارهای پایه احتجاجات و به معیارهای غیرپایه تنجیزات گویند.

احتجاجات ادله‌ای هستند که مدلول و مؤدای خود را در عقل به گونه‌ای تثبیت می‌کنند که عقل با تمامی مبانیش این مؤدی را با قطع بالمعنی الاخص به نحو نامشروطی تصدیق می‌کند. تنجیزات ادله‌ای هستند که مدلول و مؤدای خود را به گونه‌ای در عقل تثبیت می‌کند که عقل به آن قطع بالمعنی الاعم می‌یابد و لذا مجاز به تخلف از آن نیست و در صورت تخلف از آن معذور نیست، بی آن که بتواند بر طبق اصول خود آن مؤدی را به نحو نامشروط تصدیق کند.

میزان عقلی صرفا دانش کلی نظری است، با اصول عقلی محض و به روش استدلالی محض درباره پرسمان عقلی محض می‌اندیشد؛ دستگاهی که به صورت منطق و فلسفه تحصل پیدا کرده است. این میزان عقلی دستگاهی از گزاره­های عقلی محض است که همه گزاره‌های کلی و جزئی را دربرمی‌گیرد. این گزاره‌ها بر پایه تقسیم عقل به عقل عام و عقل خاص به گزاره‌های عام عقلی محض، گزاره‌های خاص عقلی محض تقسیم می‌شوند. در این میزان ضروریات به عنوان معیارهای پایه، اصول عام و همگانی، پیشاتجربی و پیشا استدلالی و ضروری الصدق هستند و نظریات به عنوان معیارهای غیرپایه اصول غیرهمگانی، استدلالی.

تحقیق درباره دانش عرفان نظری می‌تواند فرونگرانه و یا فرانگرانه باشد که در تحقیق فرونگرانه محققان عرفان نظری به تحلیل و بررسی مسایل آن دانش می‌پردازند و در تحقیق فرانگرانه محققان فلسفه عرفان با نظارت عقلی بر مبانی و مبادی عرفان نظری توجه دارند و بر کل عرفان نظارت تفسیرگرایانه و سنجش‌گرایانه دارند.

فلسفه عرفان نظری که نظریه ما در آن می‌گنجد، به مسایل متعددی چون مبانی معرفت‌شناختی عرفان نظری می‌پردازد. این کلان مسئله در کرسی تحقیق دسته کم از پنج موضوع سخن می‌گوید:

  1. ماهیت، اقسام و مؤلفه‌های معرفت شهودی و گزاره شهودی؛
  2. ارزش ‌شناختاری معرفت شهودی و گزاره شهودی؛
  3. مُدرِک‌شناسی در معرفت شهودی و گزاره شهودی؛
  4. بیان‌پذیری معرفت شهودی و تقسیم گزاره‌ها به توصیف، تبیین، تفسیر و استنباط.
  5. سنجش‌پذیری معرفت‌ شهودی و گزاره شهودی و معیارها و روش‌های سنجش.

روی سخن این نظریه بررسی و تبیین ساختار سنجش گزاره‌های عرفان نظری و شهودی به عنوان یکی از مسایل معرفت‌شناسی در حوزه فلسفه عرفان نظری است. بر این پایه که « لکل علم معیار» معیار صدق و خطای گزاره‌های عرفان نظری چیست؟ یعنی اگر صدق منطقی به معنای مطابقت گزاره با واقع باشد، با چه معیاری می‌توان مطابقت گزاره‌های عرفان نظری با واقع را سنجید؟

پیش از پاسخ، باید بر این نکته توجه نمود که این سنجش بر آن است تا معیاری عام برای همه عرفان پژوهان نشان دهد؛ چه آنان که اهل شهود نیستند، اما با قدر دانستن ارزش شناختاری گزاره‌های عرفانی، به دنبال حقیقت با عنصر یقین هستند تا صواب را دریابند و از خطا درگذرند و چه آنان که اهل شهودند و از مشاهداتشان گزارش داده‌اند. زیرا امکان خطا در گزارششان وجود دارد؛ برای نمونه چه بسا تحت تأثیر پیش فرض‌ها و باورهایشان بوده‌ باشند و در هنگام گزارش از آن تأثیر پذیرفته‌ باشند و توصیف وی را رنگ خورده  باشد. لذا به معیاری برای شناخت صواب و خطای گزارش خویش نیاز دارند.

بر این اساس این نظریه این پرسش‌ها را فرا روی خود دارد: به راستی آیا عارف واقع را دریافته و متن واقع و واقعیت را آن گونه که در واقع است، دریافته و مشاهده کرده و به همان گونه گزارش داده است؛ یا نه، شهود واقع بر پایه باورهای پیشین بوده و گزاره‌ها بر اساس آن باورها بوده است و یا اگر به فرض اصل واقعیت را به همان گونه که در واقع است، ادراک کرده، آیا نوع واقعیت را دریافته و آن را به صواب توصیف کرده و حکمی مطابق با واقع داده‌ است و یا نه، فقط اصل واقعیت را دیده و در تشخیص نوع واقعیت به اشتباه رفته‌ و در مقام توصیف و حکم به خطا رفته و به جای واقعیت از شبهه واقعیت گزارش کرده است؟ معیار و میزان تمایز صواب از خطا چیست؟

از باب تشبیه معقول به محسوس می‌توان این مثال را ذکر نمود: کسی چوبی را که نیمی از آن در آب فرو رفته، دیده و در مقام گزارش حکم داده چوب از نیمه شکسته است؛ ولی دیگری از حکم به شکستگی چوب پرهیز کرده و گزارش شکستگی چوب را تکذیب کرده است. کدام یک به صواب گزارش داده‌اند و حکمی صادق صادر کرده‌اند؟ آیا هر دو واقع را دیده‌اند؟ یا واقعا اصل شکستگی را دیده‌اند، ولی در حکم به نوع شکستگی اختلاف کرده‌اند؟ کدام یک به صواب حکم داده و کدام یک به خطا؟ ترازوی سنجش چیست؟ در اینجا معیار تمایز صواب از خطا قانون شکست نور در فیزیک است. اولی با آن که در رؤیت خطا نکرده و واقعا نیز شکستگی را رؤیت کرده، لیکن در توصیف و حکم به خطا رفته و به جای حکم به شکستگی نور در نقطه تلاقی چوب و آب حکم به شکستگی چوب داده است.

به واقع اگر سنجش در عرفان نظری به گونه برجسته پی‌گرفته نشود و به پرسش معیار‌ها به درستی پاسخ داده نشود، هرگز نمی‌توان حقیقت را از پندار تمایز داد و بر پایه اعتماد عقلی و طمأنینه قلبی ‌گزاره‌های عرفانی را پذیرفت و در مسایل هستی‌شناختی به آنها تمسک جست؛ تعارضات موجود در آن گزاره‌ها را مرتفع ساخت؛ به اصول یقینی عرفانی دست یافت؛ آن اصول را به صورت اصول کلی عقلی مبدل ساخت؛ به معماری اصلاح‌گرایانه عرفان نظری دست زد و هستی‌شناسی عرفانی را به هستی شناسی دینی نزدیک ساخت.

 

گزارش کاملی از این کرسی به زودی منتشر می شود…