به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرگزاری مهر در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه به واکاوی جایگاه لیالی قدر و دیدگاه قرآن کریم در خصوص نقش انسان در تغییر سرنوشت خود پرداخت که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه با بیان اینکه سرنوشت همه بندگان در شب قدر رقم میخورد، گفت: برخی معتقدند که انسان در تعیین سرنوشت خود اختیاری ندارد، در حالی که این امر صحیح نیست، چرا که انسانها میتوانند راه سعادت یا شقاوت را انتخاب کنند و در این میان دعا نقش کلیدی دارد.
وی افزود: شبهای قدر فرصتی است تا انسان بتواند تقدیر خود را رقم بزند و به وسیله دعا و عبادات، آیندهای بهتر برای خود ترسیم کند.
رستگاری؛ هدف بیداری در شبهای قدر
خسروپناه تصریح کرد: در شب قدر، مقدرات انسانها تا سال آینده رقم میخورد و البته که انسان خود میتواند در این تقدیرات سهیم باشد، فردی که در این شب به دعا و نیایش میپردازد و با تفکر و اندیشه و مدد الهی، به تصمیم و عزمی پولادین دست مییابد، میتواند فصل جدیدی در زندگی خود بیافریند. این فرصتها در تمامی لحظههای زندگی وجود دارد، اما در این شب بیشتر است. شاید رابطه نزول قرآن و شب قدر این باشد که انسان با تأمل و درس گرفتن از قرآن میتواند در زندگی خویش تحولهای شگرف بیافریند و چه بسیار انسانها که سرنوشتشان با شنیدن یک آیه تغییر اساسی یافته است. در شبهای قدر هدف بیدار شدن است که در این راستا همان بیداری دل یا همان فطرت انسان مورد نظر قرار دارد. دانستن مقام و منزلت انسانی و ناپایدار بودن دنیای فانی همگی از مفاهیمی هستند که انسانها در شبهای قدر بیشتر به آنها توجه میکنند. در شبهای قدر انسانی که مشغول عبادت است باید همواره تلاش کند تا به حقیقت حق متصل شود. همان جایی که وجهالله مولا امیرالمومنین بیان داشتهاند و براساس فرموده ایشان رهایی و رستگاری هدف است.
آیا در شب قدر سرنوشت انسان تغییر میکند؟
آنچه در شب قدر نوشته میشود، این نیست که هر کسی چه خواهد کرد؛ بلکه این است که او با چه اموری مواجه خواهد شد. به عبارت سادهتر آنچه در شب قدر نوشته میشود، سوالات امتحانی است نه پاسخهای آنها. پاسخها را خود شخص باید بدهد تا آینده او ساخته شود. ولی شکی نیست که آینده او متناسب با آن سوالات امتحانی مقدر شده، شکل خواهد گرفت. برای مثال، در شب قدر مقدر میشود که فلان شخص در فلان زمان پول هنگفتی پیدا کند، اما اینکه این شخص در مقابل این حادثه چه عکسالعملی نشان خواهد داد، با خود اوست. کما اینکه برای شخص دیگری مقدر شده همان پول هنگفت را گم کند و عکسالعمل او در مقابل این حادثه نیز شکلدهنده وجود اوست؛ و در این میان کار دین و شریعت این است که نحوه پاسخگویی به این سوالات را تعلیم میدهد. پس هر حادثهای که برای ما رخ میدهد، مثل سلامتی یا بیماری، فقیر شدن یا ثروتمند شدن، قبولی در کنکور یا رد شدن در آن و- همگی سوالات امتحانی هستند که در شب قدر برای ما رقم خورده است و نحوه پاسخگویی ما به این حوادث، شکلدهنده وجود برزخی و اخروی ما خواهد بود. بر این اساس دنیا سراسر امتحان میباشد و هیچ امری در دنیا نیست که خارج از مدار امتحان الهی قرار گیرد.
آنچه در شب قدر نوشته میشود، این نیست که هر کسی چه خواهد کرد؛ بلکه این است که او با چه اموری مواجه خواهد شد. به عبارت سادهتر آنچه در شب قدر نوشته میشود، سوالات امتحانی است نه پاسخهای آنها
عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه خاطرنشان کرد: اما اینکه فرمودهاند با دعا و عبادت سعی کنید تقدیرات شب قدر را به نفع خود تغییر دهید، منظور این است که ارتباط معنوی انسان با عالم غیب باعث میشود که سوالات امتحانی مفیدتر و تکامل بخشتری برای او طرح گردد یا سؤالی که از سنخ بلای دنیوی است با سؤالی دیگر از سنخ نعمت دنیایی جایگزین گردد. برای مثال اگر مقدر است که کسی با بچهدار نشدن امتحان شود، ممکن است با دعا و عبادت، شکل امتحان او عوض شود و با بچهدار شدن امتحان گردد.
وی در ادامه با اشاره به دیدگاه قرآن کریم در خصوص اختیار و قدرت انسان در تغییر سرنوشت خود عنوان کرد: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ…»؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند.
آیا اختیار و اراده با سرنوشت و قضا و قدر در تضاد است؟
خسروپناه افزود: «قَدَر» و «قَدْر» دارای معانی مختلفی چون اندازه، مقدار، اندازهگیری، تنگ گرفتن… و بالاخره به معنای «سرنوشت» نیز آمده است. شب قدر را هم که «لیلهالقدر» نامیده شده، بدان جهت است که در این شب سرنوشت کارها اندازهگیری و رقم میخورد. و واژه «سرنوشت» به معنای آنچه که از روز ازل برای انسان مقدّر شده و به معنای، بخت و طالع نیز آمده است. مقصود از سرنوشت این است که انسان حاکم بر سرنوشت خود و در آن مؤثر است و حتّی میتواند آن را تغییر دهد، لذا آیه با صراحت میگوید: سرنوشت و مقدّرات شما قبل از هر چیز و هرکس در دست خود شما است. شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچکدام پایه و اساس ندارد، و پایه و اساس این است که شخص یا ملّتی بخواهد سربلند، سرافراز، پیروز و پیشرو باشد، یا به عکس تن به ذلّت، زبونی و شکست دهند.
وی با بیان اینکه حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بیمقدّمه، دامان هیچکس ملّتی را نخواهد گرفت، گفت: بلکه این اراده و خواست اشخاص و ملتها، و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد. بنابراین، مقصود از سرنوشت. چیزی شبیه «شانس» باشد، اشتباه است، چون پایه و اساس ندارد، ولی اگر منظور تعیین سرنوشت از ناحیه خداوند متعال باشد، پرسش صحیح و بجا بوده و هیچ منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد و این مسئله مربوط به بحث قضا و قدر در دین اسلام است:
عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه خاطرنشان کرد: بحث درباره قضا و قدر الهی عمیق و دامنهدار است که قبل از اسلام هم مطرح بوده و در بین متکلّمین، کسانی هستند که قائلند به اینکه انسانها در افعال خود اختیار ندارند و همه به خواست خدا صورت میگیرد و کسانی که قائل به اختیار بودند، منکر قضا و قدر هستند، به این معنا که خداوند هیچ دخالتی در کارهای انسان ندارد و انسانها در تمام کارهای خویش مختارند. امّا مذهب امامیه معتقدند که انسان اختیار محض ندارد و مجبور محض نیست؛ بلکه بین جبر و اختیار قرار دارد.
وی افزود: در روایات اسلامی دو گروه اول محکوم شدهاند، یعنی اثبات قضا و قدر به گونهای بیان شده که با اختیار انسان منافات ندارد، زیرا در توحید افعالی دو فاعل طولی (نه عرضی) مطرح است، به این معنا که انسان در انجام کارش استقلال ندارد (نه اینکه اختیار ندارد)، مثلاً: در ذهن خود، انسانِ مختاری را فرض کنید که با اختیار خود شراب میخورد، ولی وجود و اختیار و فعلش از طرفی هم قائم به دیگری باشد، در اینجا اختیار هست، امّا استقلال وجود ندارد. پس افعال اختیاری انسان بینیاز از خدا نیست و وابسته به اوست و جبر هم نیست، چون جبر در جایی است که کسی بر انجام کاری توان و اختیار داشته باشد، ولی جلوی او را بگیرند، بین کسی که در کارش اختیاری نداشته باشد، با کسی که اختیار داشته فرق است، ولی در اختیار خود مستقل نباشد و سرّ این مطلب که قرآن کارها و سرنوشت ما را به خدا نسبت داده است، این است که میخواهد انسان را خداشناس بار آورد، کمال انسان به این است که احتیاج خود را به خدا درک کند و نقص وجودی خود را به تمام معنا با علم حضوری بیابد و به مقام فناء که مرحله عالی توحید است، برسد.
خسروپناه تصریح کرد: سرچشمه اصلی این نوع تعلیم که بشر را در عین اعتقاد به قضا و قدر، به تسلّط او بر سرنوشت نیز معتقد میکند، قرآن کریم است. محقّق دیگری مینویسد: «کلمه قضا که در آیات در حدود شصت مورد با مشتقّات مختلف استعمال شده، در هیچیک از این موارد کوشش و فعالیتهای اختیاری انسان را با قضا و قدر، مربوط، نفرموده است، یعنی در هیچیک از آیات قرآنی نیامده که بگوید: چون مقتضای قضا و قدر این بود که فلان شخص یا فلان ملّت ظلم به خود، یا به دیگران نمایند، به این جهت آنان ظلم نمودند. و یا آیهای به این عنوان پیدا نمیکنید که بیمار برای بهبودی خود به طبیب مراجعه نکند، زیرا قضا و قدر خداوندی این است که آن جامعه ساقط گردد، و اگر کسی به قرآن چنین نسبتی دهد، یا ناآگاه است، یا غرض میورزد. نتیجه تبهکاری. بطالت و ناآگاهی که معلول بیلیاقتی یا سود پرستی انسان است، در جهان هستی منعکس خواهد شد. از طرفی نسبت دادن کارهای اختیاری انسانها به قضا و قدر مخالف مشیت خداوند است، صدها آیه قرآنی را میتوان در نظر گرفت که آیات با صور مختلفی، کوشش، سعی و فعالیتهای انسانی را تمجید میکند و کسانی که تبهکاریهای خود را به مشیت و قضای خداوندی نسبت میدهند را به شدّت توبیخ میکند؛ چنان که میفرماید «وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیءٍ؛ «مشرکان گفتند اگر خداوند میخواست ما غیر از او نمیپرستیدیم». در آیه یاد شده خداوند مردم (مشرک) را توبیخ میکند که چرا تبهکاری خودتان را به گردن من میاندازید.» بنابراین، انسان برای تعیین سرنوشت خود نه تنها اراده و اختیار دارد، بلکه در تغییر آن هم دخیل و تنها استقلال نداشتن وی در انجام کارهایش مطرح است، چون خدای سبحان و انسان به عنوان دو فاعل در طول (نه در عرض و کنار هم) هم مطرح هستند.
اختیار به چه معناست؟
وی در خصوص واژه اختیار گفت: برای توضیح بیشتر توجه به این آیه کریمه را پیش روی خود قرار میدهیم، خداوند در سوره انفال آیه ۱۷ میفرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی وَ لِیبْلِی الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و ریگ به صورت آنها) پاشیدی بلکه خدا پاشید و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله به خوبی بیازماید، خداوند شنوا و دانا است.
خسروپناه با اشاره به آیه شریفه (وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی) عنوان کرد: در روایات اسلامی و مفسران آمده است که در روز بدر پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: مشتی از خاک و سنگریزه از زمین بردار و به من بده، علی (ع) چنین کرد و پیامبر آنها را به سوی مشرکان پرتاب کرد و فرمود: «شاهت الوجوه»: رویتان زشت و سیاه باد! و نوشته اند این کار اثر معجزه آسایی داشت و از آن گرد و غبار و سنگ ریزه در چشم دشمنان فرو ریخت و وحشتی از آن به همه دست داد. شک نیست که در ظاهر همه این کارها را پیامبر و مجاهدان بدر انجام دادند اما اینکه میگوید شما نبودید که این کار را کردید اشاره به این است که اولاً: قدرت جسمانی و روحانی و نیروی ایمان که سرچشمه این برنامهها بود از ناحیه خدا به شما بخشیده شد و شما به نیروی خدا داد در راه او گام برداشتید و ثانیاً: در میدان بدر حوادث معجزهآسایی که سابقا به آن اشاره کردیم تحقق یافت که مایه تقویت روحیه مجاهدان اسلام و موجب شکست روحیه دشمنان شد این تأثیر فوقالعاده نیز از ناحیه پروردگار بود.
وی افزود: در حقیقت آیه فوق اشاره لطیفی است به مکتب «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» نه اجبار است و نه واگذاری مطلق بلکه چیزی است در میان این دو است زیرا در عین اینکه نسبت کشتن دشمنان را به مسلمانان و نسبت پاشیدن خاک را به پیامبر میدهد در عین حال از آنها این نسبت را سلب میکند (دقت کنید).بدون شک در چنین عبارتی تناقضی وجود ندارد بلکه هدف این است که این کار، هم کار شما بود، و هم کار خدا، کار شما بود چون به اراده شما انجام گرفت و کار خدا بود چون نیرو و مدد از ناحیه او بود، بنا بر این آنها که پنداشتهاند آیه فوق دلیل بر مکتب جبر است پاسخشان در خود آیه نهفته شده است…و اگر فکر خود را از پیش داوریهای نادرست و تعصب آمیز خالی کنیم خواهیم دید که آیه ارتباطی با هیچیک از مکتبهای انحرافی ندارد، بلکه تنها به مکتب واسطه و «امر بین الامرین» اشاره میکند آنهم بخاطر یک هدف تربیتی یعنی از میان بردن آثار غرور که معمولاً بعد از پیروزیها، دامنگیر افراد میشود. البته باید توجه داشت که این معنا در همه کارهای اختیاری انسان جاری است و اختصاص به موردی که در آیه آمده ندارد، و تاکید بر آن در این مورد، توجه دادن بر معجزه خداوند در پیروزی مسلمانان در جنگ بدر میباشد.