حضرت خدیجه(س)، اولین همسر پیامبر اسلام(ص) و مادر حضرت فاطمه(س)

حضرت خدیجه(س)، اولین همسر پیامبر اسلام(ص) و مادر حضرت فاطمه(س)
نوشتاری مستخرج از مقالات دانشنامه فاطمی

پدر خدیجه(س) خُوَیْلِد (پسر اَسَدبن‌عبدالعُزی بن‌قَصی‌بن‌کِلاب) و مادرش فاطمه (دختر زائد از بنی‌عامر) بود (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ ابن‌سعد، ۸ / ۱۴). خویلد دو دختر دیگر به نامهای رفیقه (ام‌امیمه) و هاله (ابن‌حزم اندلسی، ۱۲۰) و سه پسر به نامهای عَوّام، حِزام و نَوْفَل نیز داشت (ابن‌قتیبه دینوری، ۲۱۹؛ ابن‌حزم اندلسی، ۱۲۰). وی به اعتقادات دینی‌اش سخت پایبند بود، چنان‌که به سبب عِرق دینی، نگذاشت تبّع (پادشاه یمن) حجرالاسود را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به یاری او بشتابند و تبّع را از این کار منصرف نمایند (ابن‌کثیر، السیرةالنبویه، ۱ / ۲۶۷؛ حلبی، ۱ / ۲۲۵).

حضرت خدیجه(س) در مکه به دنیا آمد. وی از قبیلة قریش، از تیرة بنی‌اسد بود. قصی‌بن‌کلاب جد مشترک او و رسول اکرم(ص) است. در میان خویشان و نزدیکان حضرت خدیجه(س)، شخصیتهای برجسته‌ای بودند، ازجمله ورقة‌بن‌نوفل، پسرعموی حضرت خدیجه(س)، که از دانایان عرب بود و به بعثت پیامبر(ص) بشارت داد. او وقتی ماجرای نزول اولین وحی را از زبان پیامبر(ص) و خدیجه(س) شنید، نبوت حضرت محمد(ص) را تصدیق کرد (بخاری، ۱ / ۳؛ ابن‌کثیر، السیرةالنبویه، ۱ / ۳۸۶). حکیم‌بن‌حزام، برادرزادة خدیجه(س)، نیز از شخصیتهای بزرگ قریش و یکی از اعضای برجستة دارالندوه بود (ابن‌حزم اندلسی، ۱۲۱؛ ابن‌عساکر، ۱۵ / ۱۱۵). دارالندوه خانه‌ای در کنار کعبه بود که قصی‌بن‌کلاب (جد چهارم پیامبر) آن را برای مشورت و حل و فصل مسائل قریش و مردم مکه تأسیس کرده بود (مغربی، ۱ / ۲۵۶؛ ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۱۵۸). هرچند بنی‌اسد به اندازة بنی‌هاشم متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنی‌هاشم بودند، چنان‌که در پیمانی که برای جلوگیری از ظلم، و دفاع از ستمدیدگان بسته شد (ابن‌هشام، ۱ / ۸۷؛ بلاذری، ۱ / ۶۲ ـ ۶۳) و در تجدید بنای کعبه (۳۵ عام‌الفیل) شرکت داشتند (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۵؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۴۰).

ویژگی‌های فردی حضرت خدیجه(س): وی در دوران جاهلیت، به طاهره ملقب بود (طبرانی، ۲۲ / ۴۴۸؛ ابن‌عساکر، ۳ / ۱۳۱؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۹۹). طاهره به ‌معنای عاری از عیب و نقص و پاکیزه، هم پاکیزگی اخلاقی هم پاکیزگی جسمی است (ابن‌منظور، ۴/ ۵۰۶). این لقب نشان‌دهندة مقام عفت و فضل خدیجه(س) در میان عرب جاهلی است.

او در هوش و خرد زبانزد (ابن‌سعد، ۱ / ۱۳۱؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵؛ مجلسی، ۱۶ / ۹) و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار توانمند بود (حلبی، ۱ / ۲۲۳). خدیجه(س) با سرمایة خویش، به مناطق گوناگون کاروانهای تجاری می‌فرستاد و افرادی امین و کارآمد را برای این کار استخدام می‌کرد (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۴؛ مجلسی، ۱۶ / ۹). همچنین بازرسانی تعیین می‌کرد تا گزارش کامل سفر، میزان سود و زیان، نحوة برخورد افرادش با مردم و حتی ویژگیهای اخلاقی آنان را به وی گزارش کنند. این کار را اغلب غلامان او، به‌ویژه میسره، انجام می‌دادند. این گزارشها حاکی از مدیریت عالی و استعداد ویژة وی در امور اقتصادی‌اند (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۵ / ۴۳۵). به نظر می‌رسد که همین امر موجب گردید عده‌ای به او لقب «سیدة قریش» دهند (حمیری قمی، ۳۲۵؛ طبرانی، ۱۸ / ۱۰۲؛ مجلسی، ۱۷ / ۲۳۱).

ازدواج حضرت خدیجه(س): برخورداری حضرت خدیجه(س) از ثروت و مکنت و شرافت و عفت و دیگر ویژگیهای برجسته، موجب شده بود افراد بسیاری به خواستگاری او بروند؛ تاجایی‌که، طبق منابع، تمام مردان قوم او، خواستار وی بودند (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ ابن‌کثیر، البدایه، ۲ / ۳۵۸؛ مجلسی، ۱۶ / ۹) و حاضر بودند برای ازدواج با او هر هزینه‌ای را تقبل کنند (ابن‌سعد، ۱ / ۱۳۱؛ مجلسی، ۱۶ / ۵۶). ازجمله کسانی که از بانوی قریش خواستگاری کرده، اما پاسخ منفی گرفتند، عُقْبَه پسر ابی‌مُعیط، صَلْت پسر ابویهاب، ابوجهل و ابوسفیان بودند، این خواستگاران از بزرگان و اشراف مکه بودند (مجلسی، ۱۶ / ۲۲)، که همین امر نیز موقعیت حضرت خدیجه(س) و برتری او را بر دیگر زنان آشکارتر می‌سازد. افزون بر اینها، خدیجه(س) از خوب‌رویان عصر خویش بود (ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۱۰۰).

به گفتة برخی تاریخ‌نگاران، آنچه را که خدا از کرامت و خیر اراده کرده بود، در اختیار خدیجه(س) قرار داده بود (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵). با وجود این، بی‌رغبتی خدیجه(س) به مال و ثروت و توجه او به امور معنوی، از تصمیمات او مشخص است، ازجملة آنهاست: پاسخ ندادن به خواستگاران ثروتمند (مجلسی، ۱۶ / ۲۲) و احترام فوق‌العاده قائل شدن برای محمد امین(ص)، که ثروتِ چندانی نداشت (ر.ک: قطب راوندی، الخرائج، ۱ / ۱۳۹ ـ ‌۱۴۱؛ مجلسی، ۱۶ / ۳ ـ ۴).

  1. آشنایی با حضرت محمد(ص): خدیجه(س) که دارای ثروتی انبوه بود و کارگزاران بسیاری با اموال او تجارت می‌کردند، وقتی که از راست‌گویی و امانت‌داری بی‌مانند و اخلاق کریمانة محمد(ص) آگاهی یافت، به او پیشنهاد کرد تا دارایی‌اش را به امانت بگیرد و به همراه میسره (غلام خدیجه(س)) تجارت کند و در سود آن شریک شود. محمد(ص) نیز پیشنهاد خدیجه(س) را پذیرفت (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۵ / ۴۳۵). به گزارش برخی، ابوطالب به خدیجه(س) پیشنهاد داد که محمد(ص) برای او کار کند. خدیجه(س) نیز که از راست‌گویی و درست‌کرداری محمد(ص) خبر داشت، از این پیشنهاد استقبال کرد (قطب راوندی، الخرائج، ۱ / ۱۳۹ ـ ۱۴۰).

در سفر تجاری به شام بود که میسره از حضرت محمد(ص) کراماتی دید؛ ازجمله محمد(ص) در شام، نزدیک صومعة یکی از راهبان، زیر سایة درختی نشست و آن راهب ضمن پرس‌وجو دربارة محمد(ص)، به میسره خبر داد کسی که زیر این درخت نشسته، پیامبر خداست (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ طبری، تاریخ، ۲/۳۵؛ ابن‌حبان‌ بستی، ۱/۴۵). همچنین از میسره نقل شده است که در این سفر، تکه ابری بر سر محمد(ص) حرکت می‌کرد، درحالی‌که گرمای شدید، تمام کاروانیان را می‌آزرد (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ ابن‌کثیر، البدایه، ۲ / ۳۵۸؛ مجلسی، ۱۶/ ۹۳). از دیگر شگفتیهای این سفر، سود کلان و بی‌سابقه‌ای بود که نصیب خدیجه(س) گردید (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ اربلی، ۲ / ۱۳۱؛ مجلسی، ۱۶ / ۹). میسره تمام این امور شگفتی‌انگیز را به خدیجه(س) گزارش کرد (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۱؛ ابن‌کثیر، السیرةالنبویه، ۱ / ۲۶۳؛ مجلسی، ۱۶ / ۹).

  1. ازدواج با حضرت محمد(ص): بنا بر شواهد تاریخی، ازدواج حضرت محمد(ص) با خدیجه(س) بعد از اولین سفر تجاری محمد(ص) برای وی و به پیشنهاد خدیجه(س) بود، اما دربارة چگونگی آن اختلاف‌نظرهای فراوانی وجود دارد. به گفتة برخی از مورخان، خدیجه(س) بدون واسطه، رسماً به محمد(ص) پیشنهاد ازدواج داد (ابن‌هشام،۱/ ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵؛ مجلسی، ۱۶ / ۹)، اما در منابع دیگر، از وجود واسطه‌هایی چون هاله (خواهر خدیجه(س)) و نفیسه (دختر منیه، از آشنایان خدیجه(س)) سخن رفته است (ابن‌سعد، ۱ / ۱۳۱؛ یعقوبی، ۲ / ۲۰؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۱۰۱). بنا بر گزارشی دیگر، خدیجه(س) و خواهرش هاله در بین صفا و مروه با محمد(ص) و عمار یاسر مواجه شدند. هاله نزد عمار رفت و نظر محمد(ص) را دربارة، ازدواج با خدیجه(س) پرسید. عمار اظهار بی‌اطلاعی کرد و نزد محمد(ص) رفت و پیشنهاد خدیجه(س) را با او در میان گذاشت و حضرت محمد(ص) همان جا رضایت خود را اعلام کرد (یعقوبی، ۲ / ۲۰).

در اینکه چه کسانی در مراسم خواستگاری شرکت داشتند، اقوالِ مختلفی وجود دارد. بنا بر برخی گزارشهای تاریخی، جمعی از قریش و سران مُضَر در این مراسم شرکت داشتند و حضرت محمد(ص) با عموهای خود، ابوطالب و حمزه، نزد خویلد (پدر خدیجه(س)) رفت و خدیجه(س) را عقد کرد (ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۲ / ۴۰؛ حلبی، ۱ / ۲۲۵؛ مجلسی، ۲۲ / ۲۰۰). اما بنا بر برخی منابع، خویلد پیش از جنگ فجار و در دوران جاهلیت درگذشته بود و حضرت محمد(ص) با بنی‌هاشم نزد عموی خدیجه(س)، عمروبن‌اسد، رفت و خدیجه(س) را از او خواستگاری کرد (ابن‌حزم اندلسی، ۱۱۷؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۲ / ۴۰؛ ابن‌کثیر، البدایه، ۲ / ۳۶۰).

این‌ ازدواج مورد توجه بنی‌هاشم و بنی‌اسد بود و در مراسم خواستگاری، بزرگان هردو قوم جمع بودند. ابوطالب در این مراسم خطبه‌ای خواند که در آن بعد از حمد و ثنای پروردگار و سپاس از او برای اسکان ذریة ابراهیم۷ در حرم امن و دادن برکات فراوان، به توصیف شخصیت برادرزاده‌اش، محمد امین(ص) پرداخت و او را برتر از همة برجستگان قریش و بی‌همانند در بین مخلوقات خدا و خواستگار خدیجه(س) معرفی کرد (کلینی، ۵ / ۳۷۴ ـ ۳۷۵؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۴). بعد از ابوطالب، ورقة‌بن‌نوفل برخاست و خطبه‌ای خواند و بنی‌هاشم و بنی‌اسد را ستود و گفت که این ازدواج، فرخنده است (حلبی، ۱ / ۲۲۷؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۹). بنا بر گزارشهای دیگری، ابوطالب شتری نحر کرد و مردم را اطعام نمود (کلینی، ۵ / ۳۷۵؛ ابن‌ابی‌جمهور احسائی، ۳ / ۲۹۹؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۴).

دربارة میزان مهریة حضرت خدیجه(س) نیز اقوال گوناگونی وجود دارد: چهارصد دینار؛ دوازده اوقیه، معادل ۴۸۰ درهم (اربلی، ۲ / ۱۳۳؛ حلبی، ۱ / ۲۲۶؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۲، ۱۹)؛ و بیست شتر ماده (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ حلبی، ۱ / ۲۲۵).

در مورد سن خدیجه(س) در هنگام ازدواج، اختلاف زیادی هست. بنا بر بیشتر منابع، وی در هنگام ازدواج، چهل‌ساله و حضرت محمد(ص) ۲۵ساله بوده است (ابن‌سعد، ۱ / ۱۳۲؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۱/ ۱۶؛ ۵ / ۴۳۵؛ اربلی، ۲ / ۱۳۵؛ حلبی، ۱ / ۲۲۹؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۲). هرچند گزارشهایی نیز وجود دارد که ایشان هنگام ازدواج، ۲۵، ۲۸، ۳۰، ۳۵، ۴۰، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ سال داشته است (ر.ک: اربلی، ۲ / ۱۳۵؛ حلبی، ۱ / ۲۲۹؛ عاملی، ۲ / ۱۱۴- ۱۱۶). اینکه عایشه، خدیجه(س) را بزرگ‌سال خوانده و رسول‌الله(ص) بر او غضب کرده (ابن‌عساکر، ۳ / ۱۹۵؛ اربلی، ۲ / ۱۳۵؛ ذهبی، ۱ / ۲۳۸) و ۶۵ساله بودن خدیجه(س) در زمان وفات (یعقوبی، ۲ / ۳۵؛ حلبی، ۲ / ۴۰) در سال دهم بعثت، که پیامبر(ص) ۵۰ساله بوده، و اذعان مورخان به ۲۵ساله بودن پیامبر(س) در هنگام ازدواج، حاکی است که اختلاف سنی آنان ۱۵ سال بوده و بدین‌ترتیب، قول ۴۰ساله بودن خدیجه(س) تأیید می‌شود. درمقابل، به برخی از مورخان و محدّثان نسبت داده شده است که قول به ۲۸ساله بودن ایشان را ترجیح داده‌اند (ر.ک: عاملی، ۲ / ۱۱۶).

  1. ازدواج‌های پیشین: نقل کرده‌اند که خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر(ص)، با عتیق مخزومی ازدواج کرد و پسری به نام حارثه (مغربی، ۳ / ۱۵) یا دختری به نام هند (حلبی، ۱ / ۲۲۹) به دنیا آورد و پس از درگذشت او، با ابوهاله هندبن‌نباش‌بن‌زراره ازدواج کرد و پسری به نام هند به دنیا آورد (ابوالفرج اصفهانی، ۳۰؛ طبرانی، ۲۲ / ۴۴۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ۱ / ۲۷۴). بنا بر بعضی منابع، همسر اول خدیجه(س) ابوهاله و همسر دومش عتیق بوده است (ابوالفرج اصفهانی، ۳۰؛ ابن‌عبدالبر، ۴ / ۱۸۱۷). هرچند برخی، ازدواجهای قبلی او را انکار کرده و فرزندان منسوب به او را فرزندان خواهرش هاله، و حتی رقیه و زینب را نیز فرزندان هاله دانسته‌اند (ر.ک:کوفی، ۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ ‘ ادامة مقاله).

فرزندان حضرت خدیجه(س): خدیجه(س) مادر تمام فرزندان حضرت محمد(ص)، به‌جز ابراهیم است (حمیری قمی، ۹؛ صدوق، الخصال، ۴۰۴؛ مجلسی، ۲۲ / ۱۵۱). دربارة تعداد فرزندان او از پیامبر(ص)، اختلاف وجود دارد. بعضی از دو پسر به نامهای قاسم و عبدالله (که بنا بر قولی همان طاهر است) و چهار دختر به نامهای فاطمه، زینب، رقیه و ام‌کلثوم نام برده‌اند (حمیری قمی، ۹؛ صدوق، الخصال، ۴۰۴؛ مجلسی، ۲۲ / ۱۵۱). بعضی دیگر از سه پسر به نامهای قاسم، طاهر و طیب سخن گفته‌اند (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲؛ ابن‌عساکر، ۳ / ۱۹۱؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۵ / ۴۳۵). ابوالقاسم کوفی، رقیه و زینب را فرزندخواندگان خدیجه(س) و حضرت محمد(ص) دانسته و دلیل آن را قبح ازدواج این دو دختر پیامبر(ص) با ابوالعاص و عتبة‌بن‌ابولهب ذکر کرده است، هرچند که این ازدواجها در دورة جاهلیت صورت گرفته باشد (۱۱۱ ـ ۱۱۲). به گفتة کوفی، حضرت خدیجه(س) خواهری به‌ نام هاله داشت که با مردی از بنی‌مخزوم ازدواج کرد و دو دختر، به نامهای رقیه و زینب، به دنیا آورد و بعد با مردی از بنی‌تمیم، به نام ابوهند، ازدواج نمود و صاحب پسری به نام هند شد. ابوهند پس از چندی درگذشت و هاله با فرزندانش تحت سرپرستی خدیجه(س) قرار گرفت. هاله بعد از ازدواج حضرت محمد(ص) درگذشت و هند که بزرگ شده بود، به بادیه نزد عشیره‌اش رفت، ولی سرپرستی دختران هاله را حضرت محمد(ص) و خدیجه(س) بر عهده گرفتند و طبق سنّت اعراب، هرکس سرپرستی یتیمی را بر عهده می‌گرفت، آن کودک به او منتسب می‌شد (۱۱۲ ـ ۱۱۳).

اما مورخان بعدی اختلافی ندارند که زینب و رقیه فرزندان حضرت خدیجه(س) از پیامبر(ص) هستند و اخبار فراوانی در این باره رسیده است (حمیری قمی، ۹؛ صدوق، الخصال، ۴۰۴؛ مجلسی، ۲۲ / ۱۵۱). هند پسر خدیجه(س) از ابوهاله بود و سالها پس از خدیجه(س) زندگی کرد و بعدها، بنا به نقلی، در جنگ جمل به شهادت رسید (ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۵ / ۷۱؛ حلبی، ۱ / ۲۲۹). حدیث وصف رسول‌الله(ص) ـ که به درخواست حسن‌بن‌علی۸، هند آن را بیان کرده ـ مشهور است (ابوالفرج اصفهانی، ۳۰؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۶ / ۴۳۶). خود هند گفته است: «پدرم رسول خدا(ص) و مادرم خدیجه(س) و خواهرم فاطمه(س) و برادرم قاسم است» (ابن‌قتیبه دینوری، ۱۳۳؛ حلبی، ۱ / ۲۲۹). نکتة دیگر اینکه سالها پس از رحلت خدیجه(س)، خواهرش هاله در مدینه به منزل رسول خدا(ص) رفت و اجازة ورود خواست و تا پیامبر(ص) صدای او را شنید، به یاد خدیجه(س) افتاد و مشعوف شد و با صدای بلند، هاله را دعوت نمود که وارد شود (بخاری، ۴ / ۲۳۱؛ مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۴). این روایت ـ که در منابع گوناگون ضبط شده است ـ گزارشِ مرگ هاله را در دوران حیات خدیجه(س) مخدوش می‌کند. از سویی دیگر، ابوالعاص‌بن‌ربیع، داماد پیامبر(ص) و همسر زینب (ابن‌سعد، ۸ / ۳۰؛ ابن‌عساکر، ۶۷ / ۴؛ مجلسی، ۲۱ / ۱۸۳ ـ ۱۸۴)، که بعدها اسلام آورد، پسر هاله (خواهر خدیجه(س)) بود (ابن‌سعد، ۸ / ۳۰ ـ ۳۱؛ ابن‌عساکر، ۶۷ / ۴؛ مجلسی، ۲۱ / ۱۸۴) که نشان می‌دهد زینب دختر خدیجه(س) بوده است، وگرنه ممکن نبود که او با زینب ازدواج کند. درمجموع، این اختلاف‌نظرها در مورد فرزندان پسر است و دربارة چهار دختر داشتن حضرت محمد(ص) و خدیجه(س) تا قرن سوم اختلافی وجود نداشته است. اما دربارة دختر بزرگ ایشان اختلاف‌نظر وجود دارد؛ بعضی رقیه (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ ابن‌طلحه شافعی، ۴۴؛ حلبی، ۳ / ۳۹۱) و برخی زینب (حاکم نیشابوری، ۴ / ۴۴؛ طبری، ذخائرالعقبی، ۱۵۶؛ مجلسی، ۲۱ / ۱۸۳) را بزرگ‌تر دانسته‌‌اند، ولی بیشتر بر آن‌اند که فاطمه(س) کوچک‌ترین آنان بوده است (ابن‌هشام، ۱ / ۱۲۲ ـ ۱۲۴؛ ابن‌طلحه شافعی، ۴۴؛ امین‌عاملی، ۶ / ۳۱۱). هرچند این نظر مخالفانی نیز دارد (ر.ک: حلبی، ۳ / ۳۹۱).

فاصلة سنی فرزندان خدیجه(س) یک ‌سال بود (ابن‌سعد، ۱ / ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ ۸ / ۱۶). وی برای هر فرزندی که به دنیا می‌آورد، دایه می‌گرفت، به‌جز فاطمه(س) که خودش او را شیر داد (امین‌عاملی، ۶ / ۳۱۱).

حمایت مالی و معنوی از پیامبر(ص): پایداری خدیجه(س) در کنار حضرت محمد(ص)، در تمام سالهای پس از بعثت مسلّم است. زمانی که کفار و مشرکان مکه حاضر نبودند سخنان پیامبر(ص) را بشنوند و او را استهزا می‌کردند و دروغ‌گویش می‌خواندند، به گواهی پیامبر(ص)، خدیجه(س) به او ایمان آورد و او را تصدیق می‌کرد و غبار غم را از چهره‌اش می‌زدود (احمدبن‌حنبل، ۶ / ۱۱۷ ـ ۱۱۸؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۵ / ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ مجلسی، ۱۶ / ۷ ـ ۹).

خدیجه(س) از آلام پیامبر(ص) در برابر آزار مشرکان و کفار می‌کاست و از او حمایت می‌کرد. متهم کردن پیامبر(ص) به جادوگری و کاهنی و جنون و نیز ایجاد مانع برای تبلیغ دین (ابن‌هشام، ۱ / ۱۸۷)، بخشی از دشمنیهای مشرکان بود. هرگاه پیامبر(ص) به طواف کعبه می‌رفت، مشرکان از گفتن هیچ ناسزایی به او ابا نداشتند و گاه ردای او را می‌گرفتند و سخت می‌کشیدند (ابن‌هشام، ۱ / ۱۸۸). زمانی که این دشمنیها به اوج خود رسید، خدیجه(س) بهترین حامی پیامبر(ص) در خانه بود و دشنامها و کارشکنیهای مشرکان را کم‌اهمیت جلوه می‌داد (ابن‌هشام، ۱ / ۱۵۸؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ۵ / ۴۳۷؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۰ ـ ۱۱) و برای در امان ماندن جان پیامبر(ص) تدابیری می‌اندیشید، ازجمله نظارت بر رفت‌و‌آمدهای پنهانی افراد برای ملاقات با حضرت رسول(ص)، و نصیحت و سرزنش کسانی که در یاری رساندن به محمد(ص) تعلل می‌ورزیدند (مفید، الاختصاص، ۱۸۲؛ مجلسی، ۱۸ / ۹۹).

مساعدتهای مالی حضرت خدیجه(س) در حمایت از پیامبر(ص) نیز به‌حدی بود که خود پیامبر(ص) به آنها اشاره کرده است (ابن‌عبدالبر، ۴ / ۱۸۲۴؛ ذهبی، ۲ / ۱۱۷). حمایتهای خدیجه(س) در سه سال محاصرة بنی‌هاشم در شِعب ابی‌طالب نیز ادامه یافت. پس از آنکه قریش دعوت پیامبر(ص) را رو به گسترش یافتند، تصمیم گرفتند با هیچ‌یک از بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب ازدواج و دادوستد نکنند، تا آنان را به ترک حمایت از پیامبر(ص) وادار سازند (ابن‌سعد، ۱ / ۲۰۸ ـ ۱۰۹؛ یعقوبی، ۲ / ۳۱). خدیجه(س) نیز باآنکه زندگی مرفهی داشت و می‌توانست در قبیلة خود بماند، با پیامبر(ص) به شعب رفت. بنی‌هاشم و بنی‌‌عبدالمطلب سه سال در محاصره ماندند و فقط هنگام عمره (ماه رجب) و حج (ذی‌حجه) از شعب بیرون می‌آمدند (یعقوبی، ۲ / ۳۱؛ ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۵۹). در این دوران، خدیجه(س) اموال بسیاری در اختیار پیامبر(ص) قرار داد (ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۵۸؛ مجلسی، ۳۵ / ۹۳). در ماههای آخر، محاصره شدت یافت و ابوجهل، عاص‌بن‌وائل، نضربن‌حارث و عقبة‌بن‌ابی‌معیط از رسیدن آذوقه به بنی‌هاشم جلوگیری می‌کردند (قطب راوندی، قصص‌الانبیاء، ۳۲۵؛ ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۵۸)، تاجایی‌که طاقت و توانشان تمام شد و صدای شیون کودکانشان از شعب شنیده می‌شد (ابن‌سعد، ۱/ ۲۰۹؛ ابن‌کثیر، السیرةالنبویه، ۲ / ۴۷؛ مجلسی، ۱۹ / ۱۸ ـ ۱۹). در این اوضاع ـ که امکان تهیة آذوقه برای بنی‌هاشم، حتی به قیمت گزاف، فراهم نبود ـ خدیجه(س) در صدد یافتن راه‌حلی بود. او حتی برای کسانی که در حلف‌الفضول شرکت داشتند، پیک فرستاد و از محاصره‌کنندگان شکایت کرد. ازجمله، فردی را نزد زمعة‌بن‌اسود ‌فرستاد و از اینکه ابوجهل مانع خرید آنان می‌شود، گله ‌کرد (بلاذری، ۱ / ۲۷۱ ـ ۲۷۲).

بعضی از نزدیکان بنی‌هاشم به شیوه‌هایی موفق شدند به شعب آذوقه بفرستند، که از آن جمله، هشام‌بن‌عمروبن‌ربیعه و حکیم‌بن‌حزام (برادرزادة خدیجه(س)) بودند (بلاذری، ۱ / ۲۷۲). این کمکها اگرچه مفید بود، کفایت نمی‌کرد و بنی‌هاشم مجبور بودند با قیمت دوچندان و با مشکلات فراوان آذوقه تهیه کنند، به‌طوری‌که خدیجه(س)، پیش از وفات، تمام دارایی خود را انفاق کرده بود (یعقوبی، ۲/ ۳۱).

فضایل و مناقب: حضرت خدیجه(س) از زنان شریفی بود که خداوند به او توفیق همسری و خدمت به آخرین پیامبرش، حضرت محمد مصطفی(ص)، را داد و تمام فرزندان حضرت محمد(ص)، به‌‌جز ابراهیم، از خدیجه(س) بودند (ابن‌هشام، ۱/ ۱۲۲؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۳۵). توفیق پذیرایی از علی‌بن‌ابی‌طالب۷ از دیگر فضایلی بود که نصیب او گشت. هنگامی که ابوطالب دچار تنگ‌دستی گردید، پیامبر(ص) علی۷ را به منزل خویش برد و او از همان دوران کودکی، قرین حضرت محمد(ص) و خدیجة کبری(س) گردید (ابن‌شهرآشوب، ۲ / ۲۷؛ مجلسی، ۳۸ / ۲۹۵).

حضرت محمد(ص) پیش از بعثت به غار حرا پناه می‌برد تا به پرستش خدا بپردازد (طبری، تاریخ، ۲ / ۴۷؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۲ / ۴۸). در این مدت خدیجه(س) سرپرستی فرزندان و امور خانه را بر عهده داشت. او با شکیبایی تمام، روزهای دور از محمد(ص) را سپری می‌کرد و آسودگی لازم را برای ارتباط محمد(ص) با پروردگارش فراهم می‌آورد.

در منابع، به اعتقادات مذهبی خدیجه(س) در جوانی، پیش از اسلام آوردنش، اشاره نشده، اما بر اساس شواهدی، او خداپرست و از کسانی بوده که خبر برانگیخته شدن پیامبری را از جزیرة‌العرب شنیده و حتی منتظر بعثت او بوده است. او در جریان ازدواجش نیز به فضایل معنوی توجه داشت و بعد از ازدواج، مساعدتهای او، امکان عزلت و عبادت محمد(ص) را فراهم کرد، که نشان‌دهندة اعتقاد او به خدای واحد است و همین روحیه موجب شد که بدون قید و شرط، اسلام را بپذیرد.

پس از نزول وحی بر حضرت محمد(ص)، خدیجه(س) اولین زنی بود که به او ایمان آورد (ترمذی، ۵/ ۳۰۶؛ طبرانی، ۱۹ / ۲۹۱؛ مجلسی، ۱۶ / ۱۶). وی علاوه ‌بر تصدیق قلبی و زبانی اسلام، در عمل نیز احکام و دستورهای الهی را به انجام می‌رساند. خدیجه(س) به همراه پیامبر(ص) و علی۷، اولین کسانی بودند که نماز برپا داشتند (یعقوبی، ۲/ ۲۳؛ ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۴۳؛ مجلسی، ۱۸ / ۱۹۶). علی۷ در گفتگو با مردی یهودی که اوصاف وصی پیامبر(ص) را پرسید، اظهار کرد: «اولین کسی بودم که اسلام آورد و هیچ‌کس جز من و خدیجه(س) نماز نمی‌خواند و به پیامبر(ص) ایمان نداشت» (صدوق، الخصال، ۳۶۶؛ مفید، الاختصاص، ۱۶۵؛ مجلسی، ۳۸ / ۱۶۸). شواهد دیگری نیز ایمان خدیجه(س) و کوشش او را برای برپایی دین، تصدیق می‌کنند؛ چنان‌که قبل از اعلام دعوت رسمی در ایام حج، و آنگاه که امکان نداشت علناً‌ به عبادت بپردازند، در کنار محمد(ص) و به همراهی علی۷، در کنار کعبه به عبادت برمی‌خاست (ابن‌سعد، ۸ / ۱۷ ـ ۱۸؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۵۶ ـ ۵۷؛ طبرانی، ۱۸ / ۱۰۰ ـ ۱۰۱). گفته‌اند که غیر از ایام حج، پیامبر(ص) و او پنهانی خدا را می‌پرستیدند (صدوق، ‌کمال‌الدین، ۳۴۴؛ طوسی، ۳۳۲؛ مجلسی، ۱۸ / ۱۷۷).

ازجمله فضایل خدیجه(س)، سخن‌گفتن فاطمه(س) با اوست، درحالی‌که هنوز در رحم خدیجه(س) بود. هنگامی که پیامبر(ص) از این ماجرا آگاه شد، به او نوید داد که جبرئیل خبر داده که این جنین دختر است و نسلی پاک و مبارک خواهد داشت و خداوند ادامة نسل مرا از او قرار داده است (صدوق، الامالی، ۶۹۰ ـ ۶۹۱؛ طبری امامی، ۷۷؛ قطب راوندی، الخرائج، ۲ / ۵۲۴).

همچنین نقل شده است هنگامی که خدیجه(س) می‌خواست فاطمه(س) را به دنیا بیاورد، خداوند از بهشت چهار قابله برای یاری او فرستاد: مریم(س) دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، کلثوم خواهر موسی۷، و ساره همسر حضرت ابراهیم۷ (صدوق، الامالی، ۶۹۱؛ طبری امامی، ۷۸؛ مجلسی، ۱۶ / ۸۰).

خدیجه(س) انسانی نمونه و کامل بود که، به‌تصریح پیامبر(ص)، استحقاقِ سلام و تحیت الهی و فرشتگان مقربی چون جبرئیل را داشت و بایسته بود که جایگاهش فردوس برین باشد. خدیجه(س) به مقامی رسید که، به نقل رسول‌الله(ص)، خداوند هرروز چندین‌بار به فرشتگانش در مورد او مباهات می‌کند (بخاری، ۴ / ۲۳۱؛ مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۳؛ ابن‌بطریق، ۳۹۲؛ مجلسی، ۱۶ / ۸ / ۱۱ / ۷۸).

از دیگر فضایل خدیجه(س)، انفاق سخاوتمندانة اموالش در راه دین خدا بود. بنا بر بعضی منابع، وی اموال بسیاری داشت (حلبی، ۱ / ۲۲۳؛ مجلسی، ۱۶ / ۲۱ ـ ۲۲) که همه را در راه گسترش اسلام خرج کرد (یعقوبی، ۲ / ۳۱). به عقیدة تعدادی از مفسران، آیة «وَ وَجَدَک عائِلاً فَأَغْنی‌» (ضحی، ۸) دربارة بی‌نیاز شدن پیامبر(ص) است به سبب اموالی که حضرت خدیجه(س) به ایشان بخشید (طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۰ / ۳۸۴؛ فخر رازی، ۳۱ / ۱۹۹؛ شوکانی، ۵ / ۴۵۸).

فضایل خدیجه(س) چندان است که در برخی دعاهای اهل‌بیت: به شرافت وی مباهات شده است (ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ۱ / ۵۰۹؛ مجلسی، ۹۹ / ۱۰۷). در طول تاریخ نیز بنی‌هاشم بارها با یادآوری فضایل خدیجه(س)، بدخواهان را به سکوت واداشته‌اند. نقل شده است در مجلسی که امام‌حسن۷ نیز حضور داشت، معاویه به طعن پرسید: «شریف‌ترین مردم از حیث نسب کیست؟» صعصعه به امام‌حسن مجتبی۷ اشاره نمود و نسب او را ذکر کرد و خدیجه(س) را جَدّة او معرفی کرد (بلاذری، ۵ / ۳۷). محمد نفس زکیه و ابن‌زبیر نیز در احتجاجاتشان با مخالفان، نسبتشان را با خدیجه(س) یادآور می‌شدند و به آن مباهات می‌کردند (طبری، تاریخ، ۶ / ۱۹۶؛ ابن‌ابی‌الحدید، ۹ / ۳۲۵). ذکر نام ایشان در زیارت‌نامه‌های ائمه: نشان‌دهندة مقام بلند ایشان در نزد اهل‌بیت: است (کلینی، ۴ / ۵۷۷؛ مجلسی، ۹۷ / ۱۷۴). اهل‌بیت: نیز در برخی خطبه‌های خویش، به نسبت داشتن خود با خدیجه(س) افتخار می‌کردند (ابن‌شهرآشوب، ۳ / ۳۰۵؛ مجلسی، ۴۵ / ۱۷۴).

علاقة شدید پیامبر(ص) به خدیجه(س): خدیجه(س) محبوب پیامبر(ص) بود (مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۴) و همواره، حتی بعد از رحلت خدیجه(س)، پیامبر(ص) از او بسیار یاد می‌کرد (بخاری، ۴ / ۲۳۱؛ مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۴؛ ابن‌طاووس، الطرائف، ۲۹۱) و گاه به یاد او می‌گریست (اربلی، ۲ / ۱۳۱؛ مجلسی، ۱۶ / ۸) و می‌فرمود: «خدیجه! کجاست مثل خدیجه؟» (اربلی، ۱ / ۳۷۰؛ مجلسی، ۴۳ / ۱۳۱). در گزارشی که بخاری از عایشه نقل کرده است، شدت محبت پیامبر(ص) به خدیجه(س) آشکارتر می‌شود، چنان‌که گفته است: «پیامبر(ص) آن‌گونه از خدیجه(س) یاد می‌کرد که گویی در دنیا کسی به‌جز خدیجه(س) نبوده است» (۴ / ۲۳۱؛ ر.ک: ابن‌طاووس، الطرائف، ۲۹۱). پیامبر(ص) فرموده: «خدا محبت او را روزیِ من کرده است»، که این ابراز محبت موجب غبطة عایشه به خدیجه(س) شد (مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۴؛ ابن‌بطریق، ۳۹۳) و به پیامبر(ص) گفت که او پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از آن را نصیب شما کرده است. این سخن موجب ناراحتی پیامبر(ص) گردید و قسم یاد کرد که بهتر از خدیجه(س) نصیبش نشده است (احمدبن‌حنبل، ۶ / ۱۱۷ ـ ۱۱۸؛ طبرانی، ۲۳ / ۱۳؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۱۰۳).

علاقة پیامبر(ص) به خدیجه(س) سبب شده بود که بستگان و دوستان وی نیز همواره مورد تفقد پیامبر(ص) قرار گیرند. چنان‌که نقل شده است سالها بعد از وفات خدیجه(س)، زمانی که هاله (خواهر خدیجه(س)) به منزل رسول خدا(ص) در مدینه رفت، حضرت(ص) بسیار مسرور شد و با احترام او را به منزل خود دعوت کرد (بخاری، ۴ / ۲۳۱؛ مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۳۳۹). همچنین نفیسه، دختر مُنیه، که در ازدواج حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) نقش داشت، در فتح مکه مسلمان شد و ماجرای وساطتش را به پیامبر(ص) یادآور گردید و مورد احترام قرار گرفت (بلاذری، ۱ / ۱۰۷). از دیگر اقدامات رسول اکرم(ص) در نکوداشت یاد خدیجه(س)، این بود که هرگاه گوسفندی ذبح می‌کرد، از گوشت آن به منزل دوستان خدیجه(س) می‌فرستاد (بخاری، ۴ / ۲۳۱؛ مسلم نیشابوری، ۷ / ۱۳۳ ـ ۱۳۴) و در مقابل اعتراض برخی از همسرانش می‌فرمود: «إنّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّها؛ خدا محبت او را روزی من کرده است» (ابن‌بطریق، ۱ / ۳۹۳).

پیامبر(ص) در پاسخ به عایشه و امثال او، در ترجیح خدیجه(س) بر دیگر زنانش، دو دلیل ذکر می‌کرد: اول اینکه او مادر تمام فرزندانش است (به‌جز ماریة قبطیه، دیگر زنان فرزندی نیاوردند) و دوم مقام ایمانی او بود. حضرت(ص) مکرر از ایمان خدیجه(س) زمانی که دیگران به پیامبر(ص) کافر بودند، تصدیق و همراهی او زمانی که دیگران پیامبر(ص) را دروغ‌گو می‌خواندند، و انفاق مالش زمانی که دیگران پیامبر(ص) را محروم کرده بودند، یاد می‌نمود (احمدبن‌حنبل، ۶ / ۱۱۷ ـ ۱۱۸؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۱۰۳؛ متقی‌هندی، ۱۲ / ۱۳۲).

روزی پیامبر(ص) در بین اصحابش نشسته بود، در همین ‌حال چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می‌دانید اینها چیستند؟» اصحاب پاسخ دادند: «خدا و رسولش داناترند.» رسول خدا(ص) فرمود: «بهترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: فاطمه دختر محمد؛ خدیجه دختر خویلد؛ مریم دختر عمران؛ آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.» این حدیث در منابع شیعه (صدوق، الخصال، ۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ مجلسی، ۸ / ۱۷۸) و اهل‌سنّت (احمدبن‌حنبل، ۱ / ۲۹۳) آمده است. بین خدیجه(س) و زنان بهشتی شباهتهایی وجود دارد، ازجمله اینکه: قرآن کریم مریم(س) را صدیقه نامیده است (مائده، ۷۵) که یکی از القاب حضرت خدیجه(س) نیز هست (ابن‌کثیر، البدایه، ۲ / ۷۴) و وقتی که همه پیامبر(ص) را تکذیب می‌کردند، او آن حضرت(ص) را تصدیق می‌نمود (ابن‌هشام، ۱ / ۱۵۸). قرآن کریم دربارة آسیه گفته است که با وجود ثروت و آسایش، دین الهی را برگزید و سختیها را تحمل کرد (تحریم، ۱۱). خدیجه(س) نیز ثروت و زندگی خود را فدای دین الهی (یعقوبی، ۲ / ۳۱؛ ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۵۸؛ مجلسی، ۳۵ / ۹۳) و یاری پیامبر(ص) کرد (طبرانی، ۲۳ / ۱۳؛ متقی‌هندی، ۱۲ / ۱۳۲).

وفات حضرت خدیجه(س): سختیهای فراوانی بر بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب وارد آمد. گرسنگی از یک‌سو و خطر به قتل رسیدن پیامبر(ص) از سوی دیگر، اوضاع را بسیار دشوار ساخته بود (ابن‌شهرآشوب، ۱ / ۵۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، ۱۴ / ۶۴؛ مجلسی، ۳۵ / ۹۲ ـ ۹۳). این دشواریها سبب شد تا خدیجه(س) و ابوطالب، که سنی از ایشان گذشته بود، پس از بیرون آمدن از شعب، در بستر بیماری بیفتند. نقل شده است هنگامی که خدیجه(س) در بستر بیماری افتاد، اندوه و ناراحتی در چهره‌اش نمایان ‌شد و گفت که علت آن، نگرانی از آیندة خانواده‌اش و مشکلات آنان و خردسالی فاطمه(س) و تنهایی او در شب عروسی است (اربلی، ۱ / ۳۷۵ ـ ۳۷۶؛ علامه حلی، ۱۹۸؛ مجلسی، ۴۳ / ۱۳۸).

رسول خدا(ص) مظهر صبر و استقامت بود، اما غم ازدست‌دادن خدیجه(س) بر ایشان گران آمد. نقل شده است که پیامبر(ص) در آخرین ساعات زندگی خدیجه(س)، با اندوه نزد او رفت و درحالی‌که با چشمان اشک‌بار به او می‌نگریست، ‌فرمود: «آنچه می‌بینم برایم ناگوار است» (یعقوبی، ۲ / ۳۵). روایت شده است که چون بیماری خدیجه(س) شدت یافت، به پیامبر(ص)، سه وصیت کرد: «اگر تقصیری در حق تو کرده‌ام مرا ببخش؛ مراقب دخترم فاطمه باش که کسی او را مورد اذیت و بی‌مهری قرار ندهد.» وی خجالت کشید سومین وصیت خود را مستقیماً به پیامبر(ص) بگوید، ازاین‌رو از فاطمه(س) خواست تا به پیامبر(ص) بگوید که از قبر در هراس است و او را در همان لباسی کفن کند که در آن اولین‌بار به پیامبر(ص) وحی شده بود (حائری، ۲ / ۲۳۴ ـ ۲۳۵).

به گزارش برخی از مورخان، حضرت خدیجه(س) در ماه رمضان، در ۶۵سالگی، درگذشت (ابن‌سعد، ۸ / ۱۸؛ یعقوبی، ۲ / ۳۵). دربارة سال و روز وفات وی، اقوال مختلفی وجود دارد. برخی سال وفات را پنج ‌سال و عده‌ای چهار سال قبل از هجرت می‌دانند (ابن‌عبدالبر، ۴ / ۱۸۸۱)، اما قول سه ‌سال پیش از هجرت مشهورتر است (ابن‌هشام، ۲ / ۲۸۲؛ ابن‌عبدالبر، ۴ / ۱۸۸۱؛ ابن‌حجر عسقلانی، ۸ / ۱۰۳)، که پس از خروج بنی‌هاشم از شعب می‌شود (ابن‌سعد، ۸ / ۱۸). شیخ مفید نیز، ضمن پذیرش این نظر، وفات حضرت خدیجه(س) را در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت دانسته‌ است (مسارالشیعه، ۲۲ ـ ۲۳). برخی روز وفات او را سه ‌روز قبل از درگذشت ابوطالب (یعقوبی، ۲ / ۳۵؛ قطب راوندی، قصص‌الانبیاء، ۳۱۴؛ ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۲ / ۹۰ ـ ۹۱) و برخی ۳۵ روز یا ۵۵ روز قبل از وفات وی ضبط کرده‌اند (ابن‌اثیر جزری، الکامل، ۲ / ۹۰ ـ ۹۱). با رسیدن خبر درگذشت ابوطالب به پیامبر(ص)، داغ ازدست‌دادن خدیجه(س) برای او تازه شد (یعقوبی، ۲ / ۳۵) و از شدت اندوه، فرمود: «در این روزها بر این امت دو مصیبت وارد شد که نمی‌دانم به سبب کدام‌یک بی‌تاب‌ترم» (یعقوبی، ۲ / ۳۵)؛ ازاین‌رو، پیامبر(ص) آن سال را «عام‌الحُزْن» نامید (طبرسی، اعلام‌الوری، ۱ / ۵۳؛ قطب راوندی، قصص‌الانبیاء، ۳۱۴؛ حلبی، ۲ / ۴۱). پیکر حضرت خدیجه(س) را به قبرستان حجون بردند (اربلی، ۲ / ۱۳۶؛ ذهبی، ۲ / ۱۱۱ ـ ۱۱۲). پیامبر(ص) خود وارد قبر شد و او را به خاک سپرد (ابن‌سعد، ۸ / ۱۸؛ اربلی، ۲ / ۱۳۶).

قریشیان پس از درگذشت ابوطالب و خدیجه(س) گستاخ‌تر شدند و بر آزار پیامبر(ص) افزودند؛ برخی از ایشان بر چهرة وی خاک می‌پاشیدند و کارهایی می‌کردند که پیش از آن جرئتش را نداشتند (ابن‌هشام، ۲ / ۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ طبری، تاریخ، ۲ / ۸۰) و حتی تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند (ر.ک: ابن‌هشام، ۲ / ۳۳۲).