کالاهای فرنگی از اول با پیوست فکری وارد ایران شده‌اند

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، جریان‌های فکری و اندیشه‌ای معمولاً در بستر تحولات تاریخی متولد می‌شوند. یکی از جریاناتی که حدود ۱۳۰ سال است در کشور ما پدید آمده و در سیر و تطوراتی که داشته، بر جامعه ایرانی اثرگذار بوده جریان موسوم به «روشنفکری» یا «روشنفکری دینی» است. اینکه‌ چگونه اندیشه‌های روشنفکری در ایران به وجود آمده‌اند و ارکان این طیف چه هست، به ما کمک می‌کند تا بعضی وقایع و اتفاقات تاریخی را که اثراتی بر حیات فکری و فرهنگی ایرانیان داشته‌اند، بهتر و صحیح‌تر درک کنیم.

جریان روشنفکری دین در ایران از مشروطیت تا زمان حال دچار تغییر و تحولات بسیاری بوده است و بعضاً چالش‌های پر سر و صدایی را در کشور به وجود آورده است. از اعتقاد به تاریخی بودن قرآن و نبوت تا انکار عصمت اهل‌بیت و ولایت حضرات، از حداقلی‌دانستن دین تا انکار ورود دین به عرصه سیاست و اجتماع همه‌ و همه از ثمرات این اندیشه فکری در جامعه است. هر چند از ابتدای امر و در دوران پیش از انقلاب این اندیشه‌ها از سوی متفکران و اندیشمندان اسلامی نظیر شهید مطهری مورد نقد قرار گرفت و شبهات آن‌ها پاسخ داده شد و در دهه اول انقلاب این طیف روشنفکر چندان مجال جولان در فضای فکری جامعه را نداشتند، اما بعد‌ها و به خصوص در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، روشنفکری‌ دینی که در امتداد و در عرض روشنفکری سیاسی بود بار دیگر قد علم کرد و با حضور گسترده در فضای اندیشه‌ای جامعه نظیر دانشگاه‌ها یا در رسانه‌ها مثل نشریه‌ها سعی در القای تفکرات خود داشت.

از ابتدای احیای دوباره این جریان فکری تا زمان حال، اندیشندان و فعالان دلسوز نظام اسلامی و ارزش‌های انقلاب به میدان آمده و به طرق مختلف سعی در دفع هجوم فکری این طیف را دارند.

یکی از معروف‌ترین این شخصیت‌ها سیدِ شهدای اهل قلم، سیدمرتضی آوینی است. او به شدت نسبت به این جریان نقد‌های جدی‌ای وارد کرد که نمونه بارز آن، یاداشت‌های او در کتاب «حلزون‌های خانه به دوش» است.

با حجت‌الاسلام محمد عرب‌صالحی، عضو هیات علمی و رییس پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه در مورد تاریخ و اندیشه‌های جریان روشنفکری به گفت‌وگویی مشروح نشستیم که در ادامه بخش‌هایی از آن را خواهید خواند.

وقتی انجیل و تعالیمش سمبلیک شد

پیشینه و تاریخچه ورود ایران در مسیر روشنفکری‌ دینی چیست و این جنس روشنفکری از کجا آغاز شد؟

جریان روشنفکری زاییده مواجهه تمدنی غرب با جهان اسلام پس از رنسانس و هجمه فکری تمدن مغرب‌زمین به کشور‌های اسلامی است. کشور‌هایی نظیر ایران، مصر، ترکیه، شبه قاره و… بستر بروز و ظهور‌ جریانات روشنفکری اسلامی شدند. بنابراین برای شناخت بهتر جریانات روشنفکری باید سیر و تطور اندیشه‌ای غرب در دوران موسوم به روشنگری یا رنسانس را به خوبی بشناسیم تا تحلیل بهتری از این طیف فکری کسب کنیم.

در دنیای غرب، پس از قرون وسطی و پدید آمدن عصر رنسانس، شاهد ظهور جریان نواندیشی و روشنفکری مسیحی به نام پروتستانیسم به رهبری مارتین لوتر هستیم. او که خود دانش‌آموخته و عضو کلیسا بود، علیه کلیسا قیام کرد و از جو منفی که بین مردم نسبت به کلیسا وجود داشت، چنین انگاره‌ای را القا کرد که اساساً مشکل و عقب‌ماندگی ما از کلیسا و تعالیم انجیل است. مردم رنج‌دیده از کلیسا هم به مرور جذب چنین تفکراتی شدند و رفته‌رفته وحی از زندگی مردم به شکل بسیط و از اندیشه و فکر آنان رخت بست و انجیل و کلیسا در بین عموم مردم دیگر دارای جایگاه مهم قدسی نبود و دیگر به عنوان یک منبع معرفت‌بخش به شمار نرفت. این مساله البته تاکنون همچنان باقی مانده است؛ آنان به انجیل و تعالیمش به چشم انگاره‌های سمبلیک و نمادین نگاه می‌کردند.

عقل خودبنیاد اساس اندیشه غرب پس از رنسانس

 در ادامه این جریانات آنچه که به جای وحی نشست و منبع سنجش موضوعات قرار گرفت، عقل خودبنیاد است. عقل خودبنیادی که در جهان غرب از آن یاد می‌شود، یعنی، عقلی که خودش را سنجه و وسیله اعتبار هر چیز، حتی وحی می‌داند. به عبارت دیگر از نگاه عقل خودبنیاد آن‌چه را از وحی که گمان می‌برد درست است، معتبر است و اگر موضوعی در حیطه فهم عقل قرار نگیرد، اعتبار و ارزش ندارد. زمانی، عقل معترف به عدم فهم برخی موضوعات است و در مورد درست و غلط بودن آن مسائل نظر نمی‌دهد؛ چون قدرت فهم و درکش را ندارد که ما از این نوع عقلانیت به عقلانیت الهی تعبیر می‌کنیم، اما در مقابل عقل خودبنیاد هر آنچه را که توفیق دستیابی به معرفتش را نداشته باشد به کلی نادرست و بی‌اعتبار قلمداد می‌کند.

دوره قالَ فلان قالَ بیسار گذشت، الآن فقط عقل حرف می‌زند!

آیا عقل خودبنیاد دینی هم بین روشنفکران ایرانی بروز و ظهور جدی و مشخصی پیدا کرده است؟

بله، چندی پیش یکی از افراد طیف روشنفکر دینی در ایران گفته بود: «گذشت زمانی که بگوییم فلان چیز درست است چون علی ابن ابی‌طالب گفته است (معاذ‌الله)، بلکه فلان چیز درست است چون عقل من می‌فهمد که درست است.» این حرف اساساً حکایت از پایان روشنفکری دینی در ایران دارد؛ چون آن‌ها اساساً اصل را دین و اصول دینی قرار نداده‌اند، بلکه با عقل خودبنیاد دینی پیش می‌روند. تذکر این نکته لازم است که عقل در اسلام از ارزش والایی برخوردار است و اساساً شناخت و معرفت به خدا و رسولش به وسیله همین عقل حاصل می‌شود، اما همین عقل تأیید می‌کند که اگر فردی در موضوعی از ما خبره‌تر و عالم تر‌ است، باید به او رجوع کرد. چیزی که در عقل خودبنیاد است یعنی، اصالت عقل شخصی و تأیید هر آن‌چه که او تشخیص می‌دهد، درست است یا درست نیست.

کالاهایی که با پیوست فکری وارد ایران شد

 موضوع مهم این است که به وسیله عقل خودبنیاد بشر غربی توانست یک سری پیشرفت‌هایی را در حیطه علوم تجربی کسب کند. وقتی که این تکنولوژی و پیشرفت وارد جوامع اسلامی بالاخص ایران شد، آن فرهنگ خودبنیاد عقلی هم به عنوان یک پیوست فرهنگی به جوامع اسلامی ورود پیدا کرد. یعنی کالای فرنگی، یک پیوست فکری و اندیشه‌ای نیز داشت و چنین بین مردم و بخشی از روشنفکران القا شد که اگر غرب توانست چنین پیشرفت‌هایی را در کارنامه خود داشته باشد، حاصل دوری و کنار گذاشتن وحی و معنویت دینی است.

دسته‌ای که اکثریت قشر روشنفکر بودند، راه‌ حل پیشرفت و ترقی را در دوری از کتاب و سنت جست‌وجو می‌کردند؛ ولی در مقابل، عده‌ای چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی اعتقادشان بر آن بود که اتفاقاً پیشرفت و موفقیت‌های علمی از مسیر دین می‌گذرد؛ چرا که با همین رویکرد بود که در قرن پنجم امپراطوری اسلامی به وجود آمد.

چندی پیش یکی از افراد طیف روشنفکر دینی در ایران گفته بود: «گذشت، زمانی که بگوییم فلان چیز درست است؛ چون علی ابن ابی‌طالب گفته است (معاذ‌الله)، بلکه فلان چیز درست است، چون عقل من می‌فهمد که درست است.»

به اسم دین به کام مدرنیته

در این بین عملا روشنفکران به اصطلاح دینی، هرگاه خود را در یک دوگانگی اسلام و مدرنیته دیدند، همواره رأی به سود مدرنیته دادند و این یعنی این‌که آن مضاف‌الیه «اسلامی» در عبارت روشنفکر اسلامی، یک کلمه صوری است و در حقیقت، ارج نهادن به اصول اسلامی در این طیف وجود ندارد. آنان در این راستا دست به یک تردستی و سیاه‌نمایی جالب زدند و آن این بود که خود را نومعتزله نامیدند. نومعتزله، عقل‌گرایان مسلمانی بودند که در برابر اشاعره ظاهرگرا به مباحث عقلی می‌پرداختند و به آن اهمیت می‌دادند.

چند سال قبل در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همایشی با عنوان جریان‌شناسی اعتزال نو به پا شد که حاصل آن ۵ جلد کتاب است. در این همایش ما بر این موضوع تأکید کردیم که مدعیان نواعتزالی ادعایی دروغ دارند و عقلی که آنان از آن دم می‌زنند، عقل دینی و الهی نه، بلکه عقل خودبنیاد آن هم از نوع غربی است. در دولت اصلاحات، یکی از همین آقایان روشنفکر‌ گفته بود برای پیشرفت باید قدم به قدم آن چه که از مارتین لوتر به بعد در دوره رنسانس اروپایی گذشت را در کشورهای اسلامی پیاده کنیم.

غرب فهمید، دوستان روشنفکر ایرانی نفهمیدند

عقل خودبنیاد دینی در غرب دچار چه تغییر و تحولاتی شد؟ آیا توانست به تمام نیاز‌های جامعه اروپایی پاسخ دهد؟

نکته مهم در این‌باره آن است که پس از گذشت مدت زمانی در غرب، خود متفکران اروپایی و روشنفکر، نسبت به عقل خودبنیاد معترض شدند و دستاورد‌های آن را در برخی زمینه‌ها به ورطه تشکیک کشاندند. دیوید هیوم یکی از این شخصیت‌هاست.

در حال حاضر ما شاهد آن هستیم که عقل خودبنیاد به عقل ابزاری منتهی شده است. عقل ابزاری حرفش آن است که اصل، رسیدن به هدف است؛ به هر قیمتی! یعنی هدف وسیله را توجیه می‌کند؛ در کشور‌های غربی با اقتصاد سرمایه‌سالار افراد را برای کسب سرمایه باید به‌کار گرفت تا هم خود کسب درآمد کنند، هم دولت سود ببرد. یکی از مصادیق بارز آن گسترش و ترویج صنعت پورن در جامعه برای ایجاد اشتغال و ثروت‌اندوزی است. حال شما این مسأله را با حرف یکی از نمایندگان مجلس دوره ششم مقایسه کنید که گفته بود باید برای زنان خیابانی مکانی در نظر گرفته شود تا در آنجا از طریق تن‌فروشی امرار معاش کنند و از این طریق زنان خیابانی از خیابا‌ن‌ها جمع‌آوری شوند. این همان عقل ابزاری است. عقل ابزاری خصیصه مکتب پراگماتیسم یا همان عمل‌گرایی است که اصل راه انداختن کار است، حال از چه طریقی؟ مهم نیست! فقط کار باید انجام شود.

نکته مهم در این‌باره آن است که پس از گذشت مدت زمانی در غرب، خود متفکران اروپایی و روشنفکر، نسبت به عقل خودبنیاد معترض شدند و دستاورد‌های آن را در برخی زمینه‌ها به ورطه تشکیک کشاندند. دیوید هیوم یکی از این شخصیت‌هاست

دولت اصلاحات بهشت روشنفکران دینی

اندیشه‌ها معمولاً از طریق قدرت حاکمه تغذیه می‌شوند. در چه برهه‌ای از تاریخ ایران پساانقلاب جریان روشنفکری غربزده فرصت جولان و فعالیت بیش‌تر پیدا کرد؟

 این طیف فرصت را در دوره دولت سازندگی برای بسط و گسترش آرای خویش مناسب دید، اما قدرت گرفتن جدی آنها در دولت دوره اصلاحات بود. رئیس جمهور این دوره خود بیان کرد «هگل» از مهم‌ترین افراد مؤثر در شکل‌گیری کیشِ شخصیتی اوست. در همین دوره کتاب‌های سراسر انحرافی این گروه توسط وزارت ارشاد خریداری و به کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور اهدا می‌شد، بنابراین برخی از این کتب به چاپ پانزدهم هم می‌رسید!

در انتها به ویژگی سوم این گروه باید اشاره کرد و آن اعتقاد به تاریخمندی قرآن و بسیاری از آموزه‌های دینی و حتی تاریخیت شخصیت پیامبر اسلام است که لوازم خطرناک زیادی دارد. ایشان اشاره داشتند که به همه دیدگاه‌های این گروه در کتب و مقالات فراوان پاسخ مستدل و روشمند داده شده است. در این اندیشه، قرآن به عنوان یک کتاب دینی و معصوم که می‌تواند به سر و سامان دادن زندگی بشر کمک بکند، تلقی نمی‌شود، بلکه قرآن یک اثر تاریخی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است. در اندیشه تاریخی بودن قرآن، این معجزه الهی از وجه قدسی و شأن بزرگی که دارد، تهی می‌شود و تنها متنی است که برخی آموزه‌های دینی که مطابق با شرایط شبه جزیره عربستان در زمان‌های دور است در آن وجود دارد. یا حکایت از زیست سیاسی و اجتماعی اعراب گذشته را ـ که جنبه تاریخی دارد ـ می‌توان در آن یافت.

پیامبر هم تقریبا چنین سرنوشتی را دارد. آنان معتقدد شأنیت پیغمبر هم جنبه تاریخی دارد و قرار نیست لزوماً تمام آموزه‌های پیامبر را در تمام اعصار و ازمنه پیگیری کرد، بلکه سخنان او همچون قرآن نیز محدود به بخشی از تاریخ جزیرة‌العرب است.

آنها چنین اعتقاد دارند که بسیاری از احکام اجتماعی عَرَضی و اعتباری هستند؛ یعنی از زمانی به زمانی دیگر باید تغییر کند و ما آنچه از دین باید دریافت کنیم، آن ذاتی دین است که بیش‌تر محدود به امور اخلاقی می‌شود.