به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و به گزارش ایکنا، به نقل از مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن قدردان قراملکی، عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه در یادداشتی به بررسی مبانی کلامی پیشرفت پرداخته است که در ادامه میخوانید:
مقدمه
نسبت دین با دنیا از مباحث کلامی محسوب میشود که از سدههای متمادی دیدگاههای مختلفی از جمله همبستگی و تفکیک دین و دنیا مطرح بوده است. با تشکیل حکومت دینی در ایران و تحقق توسعه و پیشرفت در عرصههای مختلف آن، این سؤال مطرح شد که در تبیین نظریه پیشرفت و تحقق عینی آن، دین چه نقشی دارد؟ فرضیه این تحقیق بر این اصل تکیه دارد که دین خود از بدو تولدش نه تنها مدعی همبستگی با دنیا و سعادت دنیوی انسانها است، بلکه داعیهدار نظریه پیشرفت به معنای عام آن است. بنابراین خود مبانی، راهکارها، جهات و اهداف پیشرفت را ملحوظ کرده است. نگارنده در این نوشته به تبیین اجمالی مبانی کلامی پیشرفت میپردازد.
یکم: مبانی معرفتی (دو ساحتی انگاری دین)
نسبت دین با دنیا و پیشرفت در عرصههای مختلف اجتماع اعم از حوزه اقتصاد، سیاست، حقوق چیست؟ در پاسخ این سؤال در حوزه معرفت دینی میتوان به دو رهیافت کلی اشاره کرد. رهیافت اول مدعی تفکیک دو حوزه معنویت از حوزه دنیا و به تبع آن پیشرفت است، به این معنی كه دین تنها برای هدایت و سعادت معنوی و آخرت انسان نازل شده است و ما باید بر این مبنا، قلمرو اسلام را تفسیر كنیم. سکولارها با طرح نظریه سكولار خود، اسلام را از عرصه دنیا و سیاست و حكومت منفك میكنند. روشن است اگر کسی دین را با مبنای سکولار تفسیر کند، برای آن هیچ نقشی در حوزه دنیا و اقتصاد قائل نخواهد شد؛ بنابراین نباید در مقام تبیین مبانی دینی و کلامی پیشرفت بر بیاید؛ بلکه چه بسا در مقام مقابل قرار گیرد و مدعی شود که بتوان مبانی دینی و کلامی نظریه تفکیک دین و دنیا را از نصوص دینی استنتاج کند.
دیدگاه دیگر بر این باور است كه دین در تبیین نیازمندیهای مادی و دنیوی بشر ساكت نیست، بلكه یك بخش از اهداف پیامبران و نبوت تأمین سعادت دنیوی بشری بوده و آیین اسلام به صورت جدی در تأمین سعادت بشری دارای نقش است؛ اما نكته قابل توجه اینکه نقش دین در تأمین سعادت دنیوی نه در ارائه برنامه و قوانین خاص در عرصههای مختلف است؛ بلكه دین میكوشد با ارائه مبانی، اصول و جهات كلی در تأمین سعادت دنیوی انسان را امداد كند؛ اما استخراج قوانین، برنامه و راهكارهای خاص و متناسب به زمانه را به خود بشر حواله كرده است. حاصل آنکه بنا بر رهیافت همبستگی دین با دنیا و به تبع آن توسعه و پیشرفت، میتوان مدعی شد که نه تنها دنیا و پیشرفت از دین جدا نیست، بلکه خود دنیا و پیشرفت از مبانی دین به شمار میآید.
دوم: مبانی هستیشناختی
اینک به تبیین نسبت فوق از حیث هستی شناختی میپردازیم.
۱- مالکیت خدا و امین بودن انسان
در جهانبینی الهی، جهان بلکه خود هستی انسان هم مخلوق و مملوک خدا است. نهایت انسان خلیفه و امین خداوند در زمین است که دنیا و ثروت آن نیز عنوان امانت و ودیعه را دارد که مجاز به استفاده بهینه و معتدل از آن است. بر مالک مطلق انگاشتن خداوند بر تمام هستی، لوازم مهمی مترتب میشود که جهانبینی و نظریه پیشرفت دینی را با غیردینی متفاوت میکند.
الف) مالک جهان تعیین کننده جهات استفاده از ثروت دنیوی: مشروعیت هر گونه دخل و تصرف در جهان و بدن به اذن الهی متوقف است. «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاكِبَها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ» .
ب) حفظ ثروت برای نسلهای بعدی: در پرتو اصل هستی امانت الهی، از آنجا که هستی برای تمام انسانها خلق و ودیعه گذاشته شده است، انسان نسل خاص حق ندارد در صورت کمبود یک نوع از نعمتهای جهان بیش از نیاز اولیه در آن استفاده کند؛ چرا که عدالت حکم میکند همه انسانها از نعمتهای الهی بهرهمند شوند.
۲- حاکمیت نظام علیت
دومین ویژگی جهان هستی خصوصاً عالم ماده اداره و تدبیر آن بر اساس نظام علیت است، به این معنی که: تمام رخدادهای جهان نه با اتفاق یا به صرف قضا و قدر الهی بلکه تمام آنها معلول علل خاص و مسانخ طبیعی هستند. در واقع تمام فعل و انفعال جهان مادی تابع اصل کلی به نام قانون علیت است، که تحقق هر حادثه، فعل و اثری به وجود علت تکوینی مسانخ خود متوقف است و به صورت خاص در عالم طبیعت هر جسم بلکه هر عنصری دارای خواص و خصوصیات مختص خود است، نکته قابل توجه اینکه انسان و اعمال او به عنوان عضوی از جهان زیر مجموعه اصل علیت قرار دارد.
۳- تأثیر عوامل معنوی «خارقالعاده»
با اینکه اصل حاکم بر جهان طبیعت نظام علیت است، لکن معنای آن انکار تأثیر علل و اسباب خارقالعاده نیست؛ در منظومه دینی در دو حوزه فردی و اجتماعی، از یک سری عواملی سخن گفته شده است که دارای نقش مهمی از حیث توسعه و موفقیت یا عدم توسعه در زندگی فردی و اجتماعی هستند. مثلاً در صورت شکر نعمت، خداوند بر ازدیاد نعمت تأکید فرموده است. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید ». حاصل آنکه در جهانبینی دینی افزون بر علل عادی طبیعی مؤثر در اقتصاد و پیشرفت، عوامل معنوی دیگری وجود دارد که معلول علل مختلفیاند.
۴- دنیا وسیله و راه نه غایت و مقر
از دیدگاه جهانبینی دینی جهان هستی نه باطل و عبث بلکه دارای هدف و غایتی میباشد که هدف عمده آن رساندن انسان به سعادت معنوی و اُخروی است. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذینَ كَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ». بر این اساس دنیا و نعمتهای آن نه هدف ذاتی و اصلی بلکه هر گونه توسعه و پیشرفت در آن حکم ابزار و توشه راه برای نیل به غایت و مقصد دارد. بر این اساس برنامهریزی فردی و اجتماعی مؤمنان و به تبع آن اصول نظریه پیشرفت باید به گونهی باشد که حق هر دو مرحله مورد لحاظ قرار گیرد. باید دقت کرد که نقش دنیا و اهمیت توسعه در زندگی مادی چنان با تحصیل غایت درهمتنیده شده که تفکیک آن مشکل است.
سوم: مبانی انسانشناختی (پیشرفت، مبنا و ضرورت دین و دینداری)
ماهیت، مقام و منزلت، فلسفه خلقت و فرجام انسان از نکات مهم قابل بحث در مباحث دینی و انسانشناسی است. توجه به ابعاد و ساحات انسان تأثیر مهمی در چگونگی تدوین نظریه پیشرفت اسلامی خواهد داشت. در این مجال اندک ما به مهمترین آن اشاره میکنیم.
۱- دو ساحتی بودن انسان
در جهانبینی دینی انسان از دو ساحت (بدن و نفس) تشکیل شده است که هر کدام راه و نیازهای خاص خود را دارند، به گونهای که انسان با رشد و تزکیه نفس میتواند به مقام خلافت، جانشین خدا و اشرف کائنات نائل آید. همچنین انسان در صورت عدم توجه به ساحت نفس و معنویت، در مادیات و غرایز حیوانی غرق خواهد شد. اما باید توجه کرد که دو ساحت فوق، جدا و مستقل از یکدیگر نیستند، بلکه آن دو رابطه متقابل و به هم تنیدهای دارند. زندگی مادی و تأثیر آنها بر ساحت معنوی و سعادت اُخروی چنان فوقالعاده است که در بعضی انسانها ساحت معنوی را تحتالشعاع خود قرار میدهد. نکته ظریف قابل توجه، اینکه دین و متولیان حکومت دینی متعهد و ملزم به برطرف کردن نیازهای مادی و معنویاند.
۲- تقویت و تحدید عقل و اندیشه
اصل توسعه و پیشرفت در حوزههای مختلف اعم از اقتصاد، سیاست، حقوق، فرهنگ و علم نقش بارز و کلیدی در دین و دینداری دارد. امروزه عملیاتی کردن نظریه پیشرفت در عرصههای مختلف آن نه یک انتخاب یا اصل مهم، بلکه یک ضرورت برای دین جامعنگر چون اسلام است. انسان از دو ساحت بدن و روح تشکیل شده است که هر کدام نیازهای خاص خود را دارند. مثلاً سلولهای هر جزء بدن نیازمند انواع ویتامین و پروتئین است که در صورت کمبود جزء مربوطه دچار آسیب خواهد شد. کمال روح و عقل انسان، در آرامش آن است تا بتواند به وظیفه اصلی خود یعنی تدبیر زندگی، عمل کند. لکن عقل رابطه تنگاتنگی با بدن و نیازهای آن دارد؛ به طوری که درد و رنج بدن به روح و عقل نیز سرایت میکند، بلکه علاوه بر درد و رنج فیزیکی، هر نوع درد و ناراحتی و کمبود روحی، بر تدبیر عقل تأثیر سوئی خواهد گذاشت و عقل را از حیز انتفاع ساقط خواهد کرد. امام صادق(ع) با اشاره به پنج خصلت (صحت بدن، امنیت، تمکن مالی، همدم موافق و جمع آنها) یادآور میشود که هر کس یکی از این پنج خصلت را از دست بدهد، به نقصان در معیشت و عقل گرفتار خواهد شد.
۳- کرامت انسانی
از منظر دین انسان خلیفه خداوندی و دارای عزت و کرامت نفسی است، جامعه و کشور دینی نیز به تبع آن از عزت و کرامت برخوردار است. از این رو نظریه پیشرفت اسلامی میبایست به حفظ کرامت و شرافت ذاتی انسان چه در حوزه فردی و چه در حوزه جامعه و حکومت اهتمام خاص داشته باشد. دست یافتن به جامعه پیشرفته در عرصههای مختلف آن اعم از دنیوی و معنوی جزء وظایف اولیه مسلمانان و در رأس آنان حاکمان قرار دارد. کسب عزت و شرافت توسط توسعه و پیشرفت اقتصادی در حوزه زندگی فردی نیز جاری و ساری است. چنانکه امام رضا(ع) به یکی از اصحاب بازاری به نام مصادف مىفرماید: «بامداد به سوى عزتت یعنى بازار حرکت کن». حاصل آنکه مبانی دینی ضرورت غنا و تمکن مالی و اقتصادی در حوزه فردی و حکومتی را اثبات میکند و هر گونه ضعف و وابستگی به غیر و بیگانه با شرافت، کرامت، عزت و سیطره مؤمنان تعارض داشته و چنین آسیبی باید از دامن اسلام و مسلمانان پاک شود.
۴- مسئولیتپذیری انسان
انسان در مقابل حق، مسئولیتی نیز دارد و آن استفاده بهینه و در حد مجاز از نعمتهای الهی است. انسان در قیامت از تمام نعمتهای دنیوی بازخواست خواهد شد. انسان در پرتو این مسئولیت و مجازات تخلف از آن در دنیا، متعهد و ملزم است که در صورت داشتن تمکن مالی، مقررات دینی مربوطه از جمله کمک به نیازمندان، امور خیریه به نحو شایسته انجام دهد که اثر مستقیم آن چرخش و تعدیل ثروت و بسط پیشرفت به تناسب افراد خواهد بود. اثر دیگر اصل فوق، صبغه قدسی و الهی پیدا کردن فعالیتهای اقتصادی انسان اعم از تولید، توزیع، مصرف، کمکهای نوع دوستانه است که انگیزه و راندمان کار را هم بالا برده و کمکهای مالی شخص متمکن از آفت ریا، منت و تحقیر مستحقان به دور میماند.
۵- حفظ دین و ایمان
دینداری و ایمان کامل به عوامل مختلفی وابسته است، فعالیت اقتصادی و پیشرفت در عرصه زندگی فردی موجب بینیازی از دیگران و بستر انجام فرایض دینی را هموار میکند. امام صادق(ع) مىفرماید: «طلب رزق از راه حلال را ترك نكن، چون كمك خوبى براى دین تو است».
اینک به نقش منفی فقر و عدم توسعه در تضعیف و جرح دینداری و زیر سؤال بردن دین مدعی سعادت دنیوی اشاره میشود.
الف) فقر مقتضی کفر: در برخی روایات نقش نفی فقر و نداری به گونهای مهم جلوه شده که دارنده آن را به مرز کفر نیز میکشد. رسول اكرم(ص) فرموند: «كادَ الْفَقْرُ انْ یَكونَ كُفْراً».
ب) فقر مقتضی از دست دادن معاد: یکی از آثار سوء فقر ایجاد تزلزل و خلل در اعتقادات دینی و به تبع آن تزلزل در اعمال ثواب و انجام گناهان است که نتیجه آن به از دست دادن سعادت اُخروی منجر میشود.
ج) فقر موجب ترک عبادات: مسائل مادی نقش مستقیمی در دینداری و انجام عبادات و فرایض دینی دارند؛ چه بسا در صورت ابتلا به مشکلات فقر، شخصی به مرز کفر، ترک نماز و روزه برسد. پیامبر اكرم(ص) مىفرماید: «خدایا! براى ما، در نان، بركت قرار ده و میان ما و آن جدایى مینداز، اگر نان نباشد، ما نمىتوانیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم و نه واجبات الهى را ادا كنیم».
د) فقر مقتضی ارتکاب گناه و خطا: تأثیر سوء فقر به ترک عبادات اختصاص نیافته بلکه چه بسا موجب کفر و ارتکاب گناهان نیز میشود. امام صادق(ع) فرمود: «بىنیازى كه تو را از ظلم باز دارد، بهتر است از فقرى كه تو را به گناه بكشاند».
چهارم: مبانی سیاسی و اجتماعی (ضرورت پیشرفت در حوزه سیاست و حقوق مردم)
یکی از عرصهها، پیشرفت در حوزه سیاست، حکومت و اجتماع است. این پرسش مطرح است که نظریه پیشرفت اسلامی در عرصه سیاست چگونه باید شکل گیرد و مبانی آن چیست؟ در اینجا به اختصار به آن اشاره میشود.
۱- نقش مردم در تعیین حاکم و اداره کشور
در اسلام حكومت پیامبر و مشروعیت آن از ناحیه خداوند متعال انتصابی توصیف میشود. این مشروعیت در حكومت امامان(ع) نیز بنا بر اعتقاد شیعه جریان دارد. در اینجا این سؤال مطرح میشود كه با این فرض نقش و جایگاه مردم در پذیرفتن رهبر خود چیست؟ در پاسخ به این سؤال اندیشمندان اسلامی به طرح نظریه «مشروعیت» و «مقبولیت» روی آوردند؛ به این معنی: درست است كه مشروعیت حكومت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) از سوی خداوند معین شده است، اما تحقق عملی آن به پذیرش و رأی مردم بستگی دارد.
اگر مردم به حكومت دینی روی آوردند، مشروعیت و مقبولیت جمع میشود، اما اگر مردم از پذیرفتن حكومت معصوم استنكاف کردند، هر چند از این منظر مردم مرتكب معصیت شدند، اما حكومت معصوم نباید با زور و اعمال فشار عملی شود. مسئله مشروعیت در عصر غیبت سیلان دارد. حكومت فقیه جامعالشرایط یك حكومت دینی است كه با نصب عام فقهای واجد شرایط خاص صلاحیت تكفل حكومت دینی را دارند، اما به شرطی كه مردم نیز از آن استقبال کرده و آن فقیه جامعالشرایط را به رهبری خود برگزینند.
۲- نظارت مردم بر مسئولان
در نظام سیاسی اسلام اداره كشور میبایست با مشاوره مردم و متخصصان هر علم انجام گیرد و حاكم دینی حتی پیامبر(ص) كه مستقیماً به وحی متصل بود، مشمول اصل فوق است، چرا كه قرآن كریم خطاب به حضرت میفرماید: «و شاورهم فیالأمر» . حاكم دینی هر چند معصوم باشد، حكومت مطلق و غیر پاسخگو نیست؛ نظام سیاسی اسلام نظارت بر حكومت و اعمال حاكمان را از آن همه مردم میداند.
۳- آزادی اجتماعی
از اصول مهم سیاسی اسلام، تأمین آزادهای مشروع مردم در عرصههای مختلف است، چرا كه انسانها با یكدیگر برابر آفریده شدهاند و هیچ دلیلی ندارد كه آزادی انسانها توسط انسانهای دیگر سلب شود. قرآن كریم یكی از اهداف بعثت پیامبران را آزادی مردم از زنجیرهای حكومتهای جور زمان ذكر میكند. امام علی(ع) در توصیهای به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «لا تكن عبد غیرك و قد جعلك اللَّه حرا».
۴- شایستهسالاری
از اصول نظام سیاسی اسلام در انتخاب افراد برای مناصب سیاسی و اجتماعی، رعایت اصل شایستهسالاری است؛ به این صورت كه كسانی به عنوان حاكم دینی یا در پستهای پایینتر برگزیده میشوند كه از حیث شرایط لازم برای آن پست، از دیگران لایقتر باشند. از منظر قرآن كریم حكومت یك امانت است كه مردم باید آن را به اهلش یعنی واجدین شرایط بسپارند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا».
۵- تأمین امنیت داخلی
یك نظام سیاسی میبایست امنیت شهروندان خویش را در عرصههای مختلف تأمین و با افراد و گروههای مخل امنیت و تشنجآفرینان مقابله کند. آیین مقدس اسلام كاملاً به این مسئله توجه داشته است. به گونهای كه در قرآن احكام كیفری و جزایی متعددی از قبیل اعدام، حبس، تبعید وجود دارد.
۶- مدارا و همزیستی مسالمتآمیز
حكومت نباید با شهروندان با خشونت و ترشرویی برخورد کند، بلكه مبنای رفتار حاكم میبایست رفتار مهربانه باشد و از خطا و تقصیرات آنان اغماض کند. امام علی(ع) خطاب به مالك اشتر میفرمایند: «ای مالك، قلبت را از رحمت و محبت و لطف مردم آكنده كن و مبادا چون گرگ فرصتطلبانه حقوق آنان را پایمالسازی. زیرا مردم دو قسماند، یا مسلمان و برادر دینی تو هستند و یا غیرمسلمان كه در آفرینش الهی مانند تواند».
لحن قرآن كریم نسبت به پیروان كتب آسمانی نرم و عطوفانه است. قرآن كریم در مقام نخست از اهل كتاب میخواهد كه به اسلام بگروند و در صورت عدم تسلیم، لااقل در اصول مشترك خود با مسلمانان یعنی اصل توحید و انحصار عبادت به خداوند و پرهیز از شرك جبهه واحدی را تشكیل دهند.
پنجم: مبانی اقتصادی (ضرورت ایجاد بستر پیشرفت اقتصادی)
به دلیل قرار گرفتن اقتصاد تحت قلمرو دین، مبانی دینی از مؤمنان میخواهد که در این عرصه نیز مانند زوایای معنوی دین فعال ظاهر شوند و عملاً از ابتلا دین به آفت سکولاریسم جلوگیری کنند؛ بلکه حفظ ساحت دوم دین (تأمین سعادت دنیوی مردم) به موفقیت و کامیابی دین در این حوزه بر میگردد. اینک به مهمترین مبانی کلامی ضرورت توجه دین به تأمین اقتصاد، پیشرفت و سعادت دنیوی مردم اشاره میکنیم.
۱- دعوت به فراگیری علوم تجربی و اقتصادی
در قرآن آیات متعددى بر فراخوانى مردم به تفكر، تعلم، تدبر، مذمت ترك علم و توصیف و تمجید علم به عنوان هدف آفرینش و خواسته پیامبران و سرچشمه ایمان وارد شده است. نكته قابل ذكر اینكه قرآن قلمرو دانش و تعقل را به احكام دین منحصر نكرده است، بلكه از انسانها مىخواهد درباره طبیعت و چگونگى خلقت و تصرف در آنها به تأمل و تفكر بپردازد. در آیات متعدد انسان به تأمل در آسمان و ستارگان، آفرینش شتر و انسان، زوج بودن گیاهان فراخوانده شده است. پیامبر اسلام (ص) نیز در كنار آیات فوق، شخصاً مردم را به فراگیرى علوم نظرى و تجربى تشویق میکرد، به گونهاى كه آموزش علم را «فریضه» نامید؛ «طلب العلم فریضة على كل مسلم».
۲- دعوت به آبادانی و توسعه
یکی از اهداف اسلام در ساحت دنیا تأمین سعادت دنیوی مردم است. در گام نخست قرآن كریم به زدودن احتمال ممنوعیت بهرهوری از انواع زینتها و مأكولات اشاره میكند. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ». امام علی(ع) در نامه خود به مالك اشتر، یكی از وظایف حاكم را عمران و آبادانی شهرها یاد میكند و به او تذكر میدهد كه بیشترین دغدغه او آبادانی شهرها و نه اخذ مالیات باشد.
۳- ارج نهادن به کار و کارگر
اسلام براى كار و فعالیت، ارج فراوان قائل و آن را از دید كمى و كیفى ستوده است. رسول اكرم(ص) مىفرماید: عبادت، هفتاد جزء است، برترین آن به دست آوردن روزى حلال است. كارگر نیز در فرهنگ اسلام از منزلت ویژهاى برخوردار است و تلاش و کوشش او همچون جهاد در راه خدا قلمداد شده است. امام صادق(ع) مىفرمایند: «کسی که با تلاش، در راه تأمین هزینه خانوادهاش مىكوشد مانند مجاهد در راه خدا است».
۴- تأمین بهداشت جسمانی
پاكى محیط زندگى اعم از منزل، كوچه و خیابان و اماكن عمومى مثل مساجد و مدارس و … تأثیر فراوانى در سلامت و بهداشت جسمى انسان و به تبع آن پیشرفت فرد و جامعه دارد. تعالیم دینى با دقت در این مورد حتى به نحوه انتخاب محل خواب، غذا و همسایهها رهنمود ارائه داده است.
۵- احترام به مالکیت
در اسلام تأکید شده که هر گونه پیشرفتی باید مرزهای انواع مالکیت از جمله مالکیت فردی محترم بشمارد. در اسلام، همانگونه كه جان، ناموس و آبروى مردم، اهمیت ویژهاى داشته، «اموال مردم» نیز از نظر اهمیت، كمتر از جان و ناموس آنان نیست.
۶- توزیع و تعدیل ثروت
یكی از اصول اقتصاد پیشرفته آن است كه در آن ثروت و منابع طبیعی به قشر اقلیت جامعه اختصاص نیافته، بلكه عموم شهروندان از آن بهرهمند شوند؛ قرآن كریم برای دستیابی به این هدف راهكارهای ویژهای ملحوظ داشته است. یكی از راهكارهای آن سپردن مالكیت منابع طبیعی مانند جنگلها، دریاها و بستر آن، معادن، زمین موات و سرزمینهای فتح شده بدون جنگ به عهده حكومت دینی است تا از این طریق منابع فوق برای عموم شهروندان توزیع شود. راهكار دیگر وضع مقررات و احكام مالی در قالبهای مختلف مانند خمس، زكات، انفاق، صدقه، كفاره، جزیه و غیره است. تشویق به قرضالحسنه و وعده پاداش مضاعف بر پرداخت كننده قرض دیگر راهكاری است كه شخص نیازمند میتوان آبرومندانه نیاز خود را رفع کند.
۷- اصل تعاون
كارهای اجتماعی از جمله فعالیتهای اقتصادی، بیشتر كار جمعی و محتاج یاری گروهی چه از نظر فیزیكی و چه از نظر مالی و اعتباری است. قرآن كریم اصل تعاون و یاری رساندن به یكدیگر در فعالیت خیر و نیكو و پیشی گرفتن در خیرات اعم از اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را جزء برنامههای مسلمانان و مورد تشویق، قرار داده است و به نكوهش كسانی میپردازد كه از این امر انسانی سرباز میزنند.
۸- تقدم حقوق جامعه بر فرد
اسلام ضمن به رسمیت شناختن حقوق فرد و جامعه و دولت، در مواقع تعارض و تزاحم به تقدم حقوق جامعه بر فرد حكم كرده است. به عنوان مثال در مكتب اقتصادی اسلام اگر احتكار به ضرر مردم منجر شود، دولت مسئولیت جلوگیری از آن را دارد.
۹- جایگاه و اختیارات دولت
بر مبنای نظام اقتصادی اسلام، اصل مالكیت و آزادیهای اقتصادی مردم به رسمیت شناخته شده است. شهروندان میتوانند به انواع كسب و پیشه پرداخته و از راهكاری مشروع به سرمایه عظیم دست یابند؛ دولت حق الزام مردم به عمل خاص و مداخله در قیمتگذاری كالاها ندارد تا قیمت آن، بر حسب عرضه و تقاضا به صورت طبیعی مشخص شود و این به رشد اقتصاد منجر میشود.
نتیجهگیری
غایت ذاتی دین اسلام تأمین سعادت اُخروی مردم است، لکن به دلیل همبستگی و به هم تنیدن سعادت اُخروی با نیازها و سعادت دنیوی، دین برای تحصیل غایت ذاتی خود در عرصه دنیا و پیشرفت دخالت داشته است؛ به تعبیر دقیقتر ساحت دنیا و تحصیل پیشرفت خود جزء غایت و برنامه دین است که بر مبانی خاصی مبتنی است که رهاورد آن «پیشرفت دینی» است؛ در نتیجه بر اندیشوران دینی تبیین مبانی پیشرفت دینی و بر متولیان حکومت، اجرای آن فرض است.