ضرورت روی‌آوردی انقلابی به سوی حکمرانی متعالی پیشرفت

دکتر حسین رمضانی

رییس مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

نظریات و الگوهای متعارف حکمرانی در معنای عام‌کلمه، در دوران معاصر، و نیز نظریات و الگوهای عرصه‌ای حکمرانی، عموماً در قالب دو طیف نظریات و الگوهای لیبرالیستی و سوسیالیستی صورتبندی شده‌اند. نظریات و الگوهای نوپدید لیبرالیستی آن‌گونه که به‌عنوان مثال، در اندیشۀ لیبرالیسم جبرانی[۱] جان مینارد کینز یا نولیبرالیستی فریدریش آگوست فون هایک یا اصلاح‌طلبانۀ آمارتیا سن در قالب «نظریۀ توانمندی» دیده می‌شود و یا سوسیال دموکرات موسوم به «راه سوم»، آن‌‌گونه که به‌عنوان‌مثال در اندیشۀ آنتونی گیدنز دیده می‌شود،[۲] بازخوانش، بازیابی و امتداد دو جریان اصلی یادشده هستند.

جریان مسلط در فضای حکمرانی، البته نظریات و الگوهای لیبرالیستی یا نولیبرالیستی است که در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… امتداد متناسب با خود را پدیدار ساخته است. واقعیت قابل مشاهده آن است که این نظریات و الگوها بر واقعیت عینی و جریان پیش‌روندۀ تکامل تاریخی جوامع و ملل و اسناد و برنامه‌های سازمان ملل متحد و سازمان‌های وابسته به آن و یا سازمان‌های جهانی مستقل از سازمان ملل متحد سیطره دارند.

انقلاب اسلامی ایران، در دوران معاصر، و نظام اجتماعی، سیاسی و حکومتی برآمده از آن، هیمنۀ فضای متعارف را که با تسلط نظریات و الگوهای حکمرانی دوقطبی لیبرالیستی و سوسیالیستی عینیت‌ و استقرار یافته بود، درهم‌شکست؛ و افق جدیدی پیش روی جهان معاصر گشود. نظریه و الگوی حکومتی مردمسالاری دینی در قالب جمهوری اسلامی با محوریت ولی‌فقیه جامع‌الشرایط در رأس حاکمیت و مشارکت گستردۀ مردم در قاعدۀ آن و ساختارها و نهادهایی که برآمده از رأی و خواست مردم هستند و بنا نهادن فرایندهای حاکمیتی با اتکا به قانون اسلام که جامع عقل و شرع و عرف است، نظریه و الگوی نوینی از حاکمیت و حکمرانی را در معرض نگاه، اندیشه و قضاوت جهانیان گذارد.

انقلاب اسلامی، در عمل و با به نمایش گذاردن تجربه‌ای انضمامی و عینی از انقلاب و تأسیس هویتی جدید و نوپدید از حاکمیتی معنوی، مردم‌پایه و ملی، جهان را بار دیگر به سوی دین و سنت دینی و باورهای عریق معنویت‌گرا فراخواند.

انقلاب اسلامی، پیش از هر چیز، ادعای پوشالی مدرنیسم و مبانی ناسوت‌گرایانۀ آن را به چالش کشید. کارزار نهایی مکتب معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی انقلاب اسلامی در مواجهه با نظریات و الگوهای حاکمیتی و حکمرانی برآمده از مدرنیسم و پسامدرنیسم آن است که به هویت معرفتی، دینی و تاریخی خود وفادار باشد؛ و بدون به فراموشی سپردن سنت دینی و تاریخی‌اش و با اتکا به ذخایر معرفتی، اخلاقی و فقهی اسلام عزیز، جامعه و مسیر رو به تکامل و پیشرفت شبکۀ روابط اجتماعی و حاکمیتی را در مواجهه با مخاطرات، دشواری‌ها و موانع، و در تقابل با نظریات، رویکردها و جریانات معارض و رقیب، به نحوی کارآمد رهبری و تدبیر نمود.

مکتب و نظام معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی انقلاب اسلامی در طول چهار دهۀ گذشته، تجارب ارزشمندی اندوخته و ثمرات و دستآوردهای ارزنده‌ای به بار نشانده است. تأسیس نظام حاکمیتی بر اساس قانون اسلام و رأی مردم همراه با رهبری ولی فقیه و کارگزاری جوانان برومند و نخبگان متعهد و متخصص ایرانی، شکل‌دهی به نهادهای معرفتی، فرهنگی، علمی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و… در راستای ایجاد انضباط نهادی و فرایندی در مدیریت جامعه؛ و تحکیم مردمسالاری دینی با عملکرد پیوسته شتابنده و رو به پیشرفت در عرصه‌های مختلف معرفتی، فرهنگی، علمی، فناوری، صنعتی و… در دل تهدیدها، مخاطرات، دشواری‌ها، آسیب‌ها و موانع داخلی و خارجی، کارنامه‌ و تجربه‌ای بی‌نظیر در طول تاریخ ایران اسلامی است.

این تجربۀ بی‌نظیر در عرصۀ حکمرانی بایستی بتواند به دانش و تجربۀ میدانی خود عمق و غنا بخشد و هرچه بیشتر به خودآگاهی معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی خود بیفزاید. بدین‌روی، اهتمام به شناخت، تبیین و عینیت بخشیدن حکمرانی متعالی و تعالی‌بخش اسلامی به دلایل متعددی که ذیلاً بدان‌ها شاره می‌شود، یک ضرورت اجتماعی و بلکه تاریخی و تمدنی است:

الف) از آن جهت که هرچه بیشتر به درونمایۀ معرفتی، ارزشی، هنجاری و راهبردی ذخایر معرفت دینی و حکمت متعالیۀ اسلامی در زمینۀ حکمرانی و تدبیر حوزۀ عمومی و جامعه در معنای معاصر آگاهی یابیم و آن را در قالب تجارب اجتماعی‌مان بیازماییم؛

ب) از آن جهت که از خودآگاهی تاریخی‌ و هویت دینی، معنوی و ملی‌مان در مقابل هجمۀ نظری و عملی مدرنیسم و پسامدرنیسم صیانت نماییم؛

ج) از آن جهت که به کنش پیشرفت‌ورزانۀ نهاد حاکمیت و دولت اسلامی و عملکرد تنظیمی آن انضباط نظری، ارزشی، تدبیری، راهبردی و اقدامی بیشتری دهیم؛

د) از آن جهت که دولت محقق در واقعیت عینی نظام جمهوری اسلامی را به‌تدریج و از طریق عمق بخشیدن به نظام معرفتی، ارزشی، هنجاری، تدبیری و راهبردی حکمرانی اسلامی، و تسری آن به فضای سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان و خُرد اجرایی، هرچه بیشتر به معیارهای دولت تراز اسلامی نزدیک‌ نماییم؛

ه) از آن جهت که الگوی حکمرانی متعالی و تعالی‌بخش اسلامی را بتوانیم با بیانی حِکمی و فلسفی و در قالب زبانی استدلالی همراه با تشریح منطق تحقق توأمان توسعه، تعالی و پیشرفت در قالب تجربۀ عینی نظام جمهوری اسلامی ایران به جهان و به طور خاص جهان اسلام معرفی نماییم.

و) و درنهایت از آن جهت که فضای پایدار پیشروی به سوی ایجاد تمدن نوین اسلامی فراهم‌تر شود.

به امید پیشرفت و تعالی روزافزون ملت سرافراز ایران اسلامی.

 

[۱] Compensatory Liberalism

[۲] ملاحظه نمایید: آنتونی گیدنز؛ راه سوم؛ ترجمۀ منوچهر صبوری کاشانی؛ چاپ دوم، تهران: شیرازه، ۱۳۸۶.