به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، مهرماه امسال و به مناسبت ایام اربعین حضرت آیتالله العظمی خامنهای در منویات خویش به عبارتی توجه داشتند که این روزها بیتالغزل جبهه حزبالله در رابطه با فعالیتهای مختلف از جمله مسائل فرهنگی شده است. «جهاد تبیین» عبارتی بود که از ضرورت حضور دوچندان در فضای شفافسازی موضوعات مورد شبهه و پرسش در ساحات مختلف سیاسی، فرهنگی، دینی، اجتماعی و. . . حکایت دارد.
از آنجا که مقوله فرهنگ از مؤلفههای به شدت اثرگذار بر زیست اجتماعی هر کشور است، وقتی مورد ابهام و ایراد و سرآخر هجوم قرار گیرد، گویی شاهرگهای کالبد اجتماع، مورد حمله است. به همینعلت بر آن شدیم تا با مهدی جمشیدی عضو هیات علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه صحبتی داشته باشیم. بخشهایی از این گفتوگو از نظرتان خواهد گذشت.
جمشیدی در ابتدا در مورد اهمیت جهاد تبیین و روایتگری حقایق گفت: در چند ماه اخیر رهبری همواره اصحاب قلم، فرهنگ، اندیشه و فکر را به حضور در میدان تبیین و روایتگری حقایق انقلاب فراخواند و ضمن طلب جهاد تبیین، آن را مانند یک «تکلیف» کنشگری روی دوش ما نهاده است. این تأکیدات چندباره رهبر انقلاب ما را برمیانگیزد تا اولاً در مورد خود مسأله تبیین و روایتگری موضوعات به اندیشه و تأمل بپردازیم و پس از آن و دریافت صورت نظری و سازماندهی شده این مقوله پا در عرصه عمل و کنشگری بگذاریم.
جمشیدی افزود: نکته اول درباره جهاد تبیین آن است که غلبه روایت بر حقیقت منشأ اهمیت جهاد تبیین قرار گرفته است. جهان ما، جهان واقعیتهاست. ما با حقایق و عینیتهای متعددی روبهرو هستیم، اما مسأله این است که علاوه بر این حقایق، جهان انسانی، عالم روایتها، تفاسیر و برداشتها نیز هست. یعنی واقعیتی در میان است و در کنار آن تفاصیل و روایتهایی وجود دارد.
وی گفت: اما از آنجا که عصر ما عصر رسانههای نوپدید است و روزبهروز شاهد اقتدار آنها هستیم، واقعیتها در محاصره این روایتپردازی حاکی از رسانه قرار میگیرند و این موضوع به حدی پیشرفت جدی داشته است که حتی واقعیتهای تاریخی نه چندان دور هم زیر سایه رسانهها قرار گرفته و با میل آنها بیان میشوند. در این فضای به وجود آمده، انسِ بیش از پیش ما با روایتهاست تا با خود واقعیتها. پس نیازی به توضیح و استدلال نیست که در این شرایط و در این رسانهها بیش از اینکه ارائه واقعیت مد نظر قرار گیرد، ساخت و خلق واقعیت محور واقع شده است. همین امر موجب آن شده تا اثرگذاری روایت بر حقیقت، افزایش گستردهای داشته باشد.
هدف، از بین بردن امید مردم است
استاد مطالعات فرهنگی ادامه داد: نکته بعدی این است که «کج روایت»های موجود امید اجتماعی را به چالش کشیدهاند؛ به طوری که تلاششان بر ندیدن گشودگیها و موفقیتهاست و برعکس، همت مضاعفشان بر آن است که هرچه بیشتر ضعفها و کاستیها را برجسته و نمایان کنند. یعنی ما با برنامههایی که با تلقینهای روانشناختی گره خوردهاند، دست به گریبانیم. حال و افکار مردم به دست رسانهها و اخبار است و مسأله از همینجا مطرح میشود که در کوران تقابل و التقاط حق و باطل، صدق و کذب، سره و ناسره، هدف از بین رفتن بدنه اجتماعی انقلاب، تأکید بر ناامیدی، رانده شدن مردم به حواشی، فرسودگی شور و اشتیاق اجتماعی و از همه مهمتر، امیدواری مردم به جایی غیر از داخل کشور است؛ یعنی مردم از جایی مأیوس و به جایی دلخوش شوند. در یک کلام، تمام هدف و چشمانداز محتوای این سبک رسانهها، اضمحلال امید اجتماعی مردم است.
جنگ چند جانبه، دفاع چندجانبه را طلب میکند
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: مطلب سوم آن است که این تهاجم، روایی، ترکیبی و چندواره است؛ نه قالب مشخصی دارد، نه روش منحصر بفردی و نه منطق واحدی را داراست، بلکه از همه جهت و با هر روشی حمله میکند و یک موج چند بعدی را پدید میآورد. روشن است که دشمن با تمام ظرفیت و امکانات گستردهای که در بضاعت و توان دارد، حملات و روشهای خود را با توجه به آنها صورتبندی و سازماندهی میکند و از آنجا که این تهاجم همانطور که بیان شد، ترکیبی و چندجانبه است، اهمیت این مسأله نمایان میشود. به تبع اگر قرار است با این تهاجم تقابل کرد و به دفع آن پرداخت باید جهاد تبیین ما نیز چند بعدی و ترکیبی باشد؛ دقیقا مثل حمله دشمن. باید با توزیع نیرو در مناطق عملیاتی مختلف، توان پاسخگویی به حملات دشمن را داشته باشیم.
وی افزود: در این میان بعضی چنددستگیها مثل اینکه از ظرفیت علمی استفاده شود یا از ظرایف فرهنگی، مخاطبمان خاص باشد یا عام، تأکیدمان بر فضای حقیقی باشد یا فضای مجازی، از ادبیات برهانی بهرهمند شویم یا از ادبیات تخریبی و… خطاست. از آنجا که ذائقهها از لحاظ اجتماعی متفاوت هستند و دشمن از نواحی مختلف هجوم آورده ما باید به تکثرگرایی روشی روی بیاوریم و انحصارگرایی روشی خطا و راه شکست ما خواهد بود. باید با سازماندهی صحیح با توجه به ظرفیتهای موجود سعیمان در مشارکت همه جانبه در این دفاع باشد.
مثل آوینی باید خلاق بود
جمشیدی در آخر بیان کرد: ما باید همچون شهید آوینی به خلاقیت روایی روی بیاوریم. دفاع مقدس، نزد همگان تقریبا به یک شکل بود، اما او با خلاقیت روایی خویش توانست روایتمنحصر به فردی را نهادینه کند تا بعدها نام «مستند اشراقی» را بر اثر او بگذارند. آوینی از طرفی دید فلسفی و نظری بسیار عمیقی داشت و از سویی دلداده طریق دفاع مقدس بود. او نه قشریگرا و سطحینگر بود نه اهل کار سفارشی و صوری؛ همین مسأله موجب خلق اثری چون «روایت فتح» و آن ابداعات بینظیر شد.