به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نهمین نشست از سلسله نشستهای روایتهای فرا-مرزی به همت مرکز رشد و نوآوری پژوهشگاه با موضوع «روایت تجربه و تحصیل در حوزه میراث فرهنگی، مناسک مذهبی و جامعهشناسی دین» چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ بهصورت برخط برگزار شد.
در این جلسه، آقای سعید صراف دانشجوی دکتری مطالعات اسلامی دانشگاه فرایبورگ مهمان دکتر سعید طاووسی مسرور عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مجری نشستهای روایتهای فرا-مرزی بود.
در بخش اول جلسه پیرامون روایت تجربه و تحصیل در آلمان، ابتدا سعید صراف بحث پذیرش گرفتن از دانشگاهها را مطرح و خاطرنشان کرد اولین مرحله رزومه و تفاوت آن با توصیهنامه است. در پروپوزال و اقدام برای پذیرش گرفتن برخی چنین گمان میکنند که اگر دانشجو هر چند تا توصیهنامه بگیرد بهتر است. باید توجه داشت توصیهنامه مهم است ولی کیفیت آن نیز مهم است. توصیهنامه باید چیزی باشد که استاد با جان و دل، دانشجویش را به درستی و کامل معرفی میکند.
صراف تأکید کرد این غفلت وجود دارد که دانشجویان و اساتید به زبان خارجی اهمیت نمیدهند. مسأله زبان بسیار مهم است. پیشنهاد میکنم اگر آزمون زبان با نمره بالایی دارد به این اکتفا نکند و ادامه دهد، وگرنه مجبور است در آنجا فرصت و زمان زیادی برای تسلط و فهم مطالب بگذارد. بهتر است همینجا با فراغ بال آموزش ببیند و زبان آکادمیک را تقویت کند. تجربه صراف این است که اگر دانشجو تز فوق لیسانس قوی داشته باشد بهترین دانشگاهها تحتتأثیر او قرار میگیرند و پذیرش دکتری میگیرد. اگر زبانش هم اندکی ضعیف باشد وجه پژوهشی غلبه میکند.
صراف با اشاره با اینکه پروپوزالنویسی در دانشگاههای انگلستان طبق شنیدههایش کوتاهتر است، به تفاوت این مورد با آلمان پرداخت و توصیه کرد بهتر است ولی برای آلمان پروپوزالهای ده – پانزده صفحهای مرسوم است و شناخت بیشتر را برای ورود به مقاطع بالاتر لازم میدانند یعنی باید دانشگاه قانع شود دانشجو صلاحیت ورود به دکتری را دارد. همین که علاقه خود به استاد را نشان دهد و بعد پروپوزال را به استاد ارائه دهد میتواند راحتتر پذیرش بگیرد. تفاوت دیگر در زمینه هزینههاست که برخلاف دانشگاههای آلمان، دانشجو باید به دانشگاههای انگلیسی و استرالیایی هزینههای بالاتری پرداخت کند، ولی دانشگاه آلمان چون با آن دانشگاهها قرارداد داشت دانشجوی دانشگاه آلمان میتوانست به آن دانشگاهها برود و یک ترم به صورت مهمان درس بخواند. بورس اراسموس برای مهمان شدن از یک دانشگاه اروپایی به دانشگاه اروپایی دیگر است. در دوره کارشناسی بورس اراسموس فراتر از بحث علمی یک فرصت است که دانشجو سفر کند و فرهنگ دیگری را بررسی کند.
او اذعان کرد در آلمان فرایند بورس گرفتن این است که دانشجویان از نهادهای خارج از دانشگاه مثل بنیادها با گرایشهای ایدئولوژیک مثل بنیاد هامبورگ که چپ است یا احزابی مثل حزب سبز بورس میدهند و باید پروپوزال را به اهداف آنان نزدیک کرد. همه آنها آلمانی بالا میخواهند مثل B1 و کمتر از آن را کافی نمیدانند. برای ورود به دکتری این زبان کافی است. برخی دکتریها پروژهمحور است و حقوق میگیرند البته سخت است.
تجربه صراف از دوره کارشناسی ارشد در آلمان این است که در رشتههایی با ابعاد کاربردی دانشگاه میخواهد خود را با جامعه بیشتر مرتبط کند و برای دانشگاه مهم است پس از فارغالتحصیلی چه کار میکند. در دوره ارشد مطالعات میراث جهانی که یونسکو میراث مادی و فرهنگی را ثبت جهانی میکند. برخی تحقیقات مبتنی بر پروژههای همکاری و تفاهم دانشگاههای آلمان با مراکز بیرون از دانشگاه است مثلا پروژه مرمت برخی آثار در ایتالیا و شرکت در دورههای کارآموزی آن که دانشجویان را تشویق به شرکت میکنند. در این راستا در واقع تأکید دانشگاه بر این است که دانشجو تا حدی فضای بیرون دانشگاه را تجربه کند.
او بهاختصار درباره شیوه برگزاری کلاسها و نظام نمرهدهی پرداخت و اشاره کرد در اکثر درسها کلاس گروهبندی میشد و نمره را گروه میگرفت و به شانس دانشجو بستگی داشت که با گروه قوی بیفتد یا نه. تحقیق به معنای گروهی معنا دارد. همچنین درباره امتحانات در اروپا سیستم نمرهدهی متحدی دارد اجرا میشود و در آلمان یک (عالی) تا پنج (ضعیف) است. تأکید صرف بر این موضوع بود که با توجه به سیستم نمرهدهی موجود در آلمان، نمیتوان شبامتحانی نمره گرفت.
تسلط عمیق بر روشهای تحقیق در تجربه پژوهشی صراف موضوعیت نداشته و اصلا معقول هم نیست؛ چون تخصص بالایی میخواهد. راهحل معقول که اجرا هم میشود این است که استاد در موضوع درسی خود، به دانشجو کمک میکند در همان موضوع روششناسی موردنظر را خود دانشجو پیدا کند. در این راستا موضوعات فنی مانند دسترسی و کار با به نرمافزارهای پژوهشی مانند سیتاوی تا مباحث رویکردی و محتوایی مهم است. همچنین برای پژوهش، فضای مساعدی در آلمان وجود دارد؛ برای نمونه، منابع دیجیتالی زیاد است و بسیاری از منابع کاغذی دیجیتال شدهاند، ولی خیلی از کتابخانهها شبانهروزی باز هستند و دانشجویان ترجیح میدهند در کتابخانه درس بخوانند و تز و مقالهشان را بنویسند. دورههای مدیریت اضطراب و استرس بخشی از سرویسدهی دانشگاه به دانشجویان در بعد روحی و روانی است.
صراف سپس وارد بخش دوم گفتگو پیرامون سخن درباره مرزهای علمی حیطه پژوهشیاش شد و در آغاز اشاره کرد اگر فرض بگیریم هدف مهم توجه به میراث فرهنگی، صرفاً نگهداری آن باشد، کافی نیست. من معماری نخواندم ولی از منظر علوم اجتماعی میخواهم به میراث فرهنگی بپردازم که فقط حفظ مادی آن مهم نیست. میراث فرهنگی را چرا حفاظت میکنیم؟ کاری غیرعادی است و دلیل میخواهد و به یک معنا موضوعی ایدئولوژیک است. در ایران متخصصان میراث فرهنگی معمارها هستند و تنها از حیث کالبدی (زیباشناختی) به آن توجه میکنند ولی بحث دیگر ارتباط بافت میراث فرهنگی با محیط پیرامون است و اینکه مردم آن را میراث فرهنگی بدانند مهم است. اگر دولت بخواهد دست ببرد عملاً میراث فرهنگی را از بافت اجتماعی جدا میکند و صرفاً بنایی است که زیباست.
او گفت نقش میراث فرهنگی روی مذهب را در جامعهشناسی دین میبایست بهصورت جدی دنبال کرد؛ مثلا بعد اجتماعی مساجد در اذهان زنده ماند و مساجدی که در بازارها هستند بعد زیبایی دارند ولی هویت اجتماعی مساجد مهم است مثل مسجد ترکها یا مسجد اصناف مانند مسجد پارچهفروشان پررنگ است. معنای نهادینه و اجتماعی مساجد مورد غفلت قرار میگیرد و صرفاً کالبدی بیجان میشود. نسبت میراث فرهنگی و مذهب بسیار وثیق است؛ به عبارتی میشود گفت ایدههای جهانشمولی یک مذهب با ثبات یک مکان/ میراث فرهنگی مذهبی خود را نشان میدهد.
از آثار دیگر ربط میان میراث فرهنگی و مذهب که در میراث و ابعاد مادی مذهب رخ نشان میدهد، آن است که صدمه به میراث فرهنگی ممکن است جامعه یا گروه اجتماعی را پریشانحال کند و برای جبران آن باید راهحل داشت و بحث تروما (روانزخم)ی ناشی از صدمه میراث فرهنگی جدی است و نقش معنوی مهمتر از نقش مادی است و البته از سوی مقابل نقش حفاظت مادی آن بر تأمین ابعاد معنوی آن مؤثر است. نقش یک بنا در مدیریت احساسات و عواطف جامعه ایفا میکند میتواند پتانسیل تبدیلش به میراث فرهنگی شود. مثلا درباره یادبودهای انفجار هیروشیما پژوهشگرانی میگویند چنین حادثه مهم و عظیمی باید تبلور مادی داشته باشد.
بحث بعدی ربط و نسبت اقلیتها با میراث فرهنگی و روایتی است که ارائه میشود هرچقدر بحث هویتی می شود خودش را در بعد مادی بیشتر نشان میدهد. اینکه اقلیت حق داشتن گورستان مختص خود را داشته باشد در این بحث میراث فرهنگی قابلجایابی است و شیوه حفاظت از آن میتواند خود تنشزا یا از سوی دیگر تنشزدا باشد. بحث احیا و بازسازی بقیع باید از راههای بینالمللی پیگیری شود تا مطلوبتر و کارآمدتر باشد. تحقیقات زیادی در آکادمی اروپا و آمریکا درباره مزارها و گورستانها و میراث فرهنگی و بناهای تاریخی تمدن اسلامی مثل سلجوقیان و ایلخانیان شده است.
بحث دیگر نسبت سیاست و میراث فرهنگی است که در مدیریت بناهای تاریخی خود را نشان میدهد؛ مثلا نسبت بازارها با این بناها مهم است. باید در سطح دولتی به آنها توجه کرد و در عین حال به نهادهای مدنی توجه کرد و آسیبها و مزایا را سنجید که چه میزان توریستی شود و چه میزان بعد اجتماعی و مرکزیت آن برای تعاملات مردمی حفظ شود.
صراف در نهایت به موضوع کلی تز دکترایش اشاره کرد و گفت موضوع مساجد از دوره ارشد دغدغهاش بوده است. در دوره ارشد پایاننامه خود را پیرامون آسیبشناسی اجتماعی مساجد نوشته و الان به دنبال بررسی هویت اجتماعی مساجدی است که جدیداً در تهران ساخته میشوند و اینکه این مساجد چه میزان با محلههای امروزین میتواند نسبت و ارتباط برقرار کند.