فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی نقشه جامعی است که باید از دین گرفت

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت هفته پژوهش کرسی علمی ترویجی با موضوع “فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی“ دوشنبه ۲۲ آذرماه سال جاری توسط مجمع پژوهشگاه های علوم انسانی اسلامی با همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به صورت مجازی برگزار شد.

حجت‌الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا به عنوان ارائه‌دهنده مطالبی را ارائه کردند که در ادامه می آید:

اولین مطلبی که باید روشن کنیم مراد کنونی ما از فلسفه سیاسی است. این واژه از دهه ۸۰ وارد ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی شده است. مراد کسانی که آن را مطرح می‌کنند چیست؟ مقصودم از این واژه این دو معناست: ۱. معنای معرفتی یعنی تاملات عقلانی درباره انقلاب چیست؟ در تقابل تاملات فقهی درباره انقلاب اسلامی. درحالی که فلسفه سیاسی همواره بُعد معرفتی انقلاب نیست به همین دلیل مراد و معنای دوم آن است که ۲. جهان زیست  انقلاب اسلامی چیست؟ مدعیات انقلاب اسلامی چیست؟ در واقع مدعیات این انقلاب در مقابل فلسفه لیبرالیسم، مارکسیسم و شاهنشاهی چیست؟ یعنی انقلاب مدعی است که مدعیات خویش را نه بر اساس لیبرالیسم و نه مارکسیسم و نه شاهنشاهی بلکه براساس دین استوار ساخته است.

از این رو، مراد من نگرش معرفتی به فلسفه سیاسی نیست بلکه معنای دوم است. از این‌رو باید پرسید که مدعیات این انقلاب چیست؟

دومین مطلب، سه تلقی از فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی وجود دارد: ۱. انقلاب اسلامی به مثابه انگیزه‌های مردم و رهبران انقلاب در خلق انقلاب؛ ۲. فلسفه سیاسی به اعتبار مضاف الیه، یعنی فلسفه سیاسی اسلام؛ از این رو فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی به معنای فلسفه سیاسی اسلام است؛ ۳. فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی به معنای فلسفه پدیده اجتماعی و توجه به عناصر دخیل در این انقلاب مثل عنصر فرهنگ و دین در انقلاب ، این معنا هم مدنظر ما نیست که بگوییم انقلاب اسلامی یک پدیده‌‌ است که دین هم در آن دخیل بوده است. درحالی که معتقدیم دین نه دخیل کننده بلکه منشأ انقلاب اسلامی بوده است.

از این‌رو، فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی یعنی پدیده اجتماعی که دین منشأ آن است. این تحلیل و نگاه به انقلاب اسلامی با نگاه تحلیل‌گران سیاسی متفاوت است که صرفا به آن به مثابه یک پدیده اجتماعی نگاه می‌کند.

در نتیجه، فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی نقشه جامعی است که باید از دین بگیریم؛ به همین علت به فرمایش مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی فرایندی است که از سال ۱۳۴۰ شکل گرفته و همچنان ادامه دارد.

حجت‌الاسلام دکتر محمد ملک‌زاده به عنوان ناقد حاضر در این کرسی نکاتی را بیان کردند که در ادامه می خوانید:

بحث ارایه‌شده بحث خوبی است و البته همواره مورد توجه و بحث قرار گرفته است منتهی درباره نکاتی که آقای دکتر مهاجرنیا مطرح کردند چند نکته دارم.

  1. اینکه ایشان می‌فرمایند اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی هنوز تبیین نشده است سخن دقیقی نیست چرا که امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری آن را تبیین کرده‌اند؛ شاید اشکال آن است که اصول این فلسفه سیاسی، مورد کاربست قرار نگرفته است.
  2. نوع تحلیل‌گرایانی که به انقلاب اسلامی توجه می‌کنند دچار نگرش مادی به این انقلاب هستند اما امامین انقلاب اسلامی ایران، نگرش الهی و دینی به انقلاب داشته‌اند.
  3. بحران نظام‌ پهلوی منجر به خلق انقلاب اسلامی شد یک تحلیل ناصواب است چون شما در این تحلیل، نقش انقلاب را کم‌رنگ کرده‌اید. چون نظام پهلوی محکوم به شکست بود. می‌توان فرض کرد که سلطنت پهلوی از میان برود اما انقلاب اسلامی رخ ندهد. از این‌رو، باید به نقش انقلاب اسلامی بیشتر توجه کرد.
  4. در تبیین فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی باید به چند اصل توجه کنیم: جامعیت دین، جهان‌بینی توحیدی؛ برابری همه انسان‌ها، آزادی و رهایی از سلطه دیگران؛ نیاز بشر به وحی.

حجت‌الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا در پایان بیان داشت:

انقلاب اسلامی فقط جنبه سلبی نداشت بلکه جنبه‌های اثباتی هم دارد. یعنی در نقد فلسفه‌های معرفتی رقیب، خود مدعی فلسفه خاص معرفتی است. در واقع، انقلاب اسلامی، مدعی یک سنخ جدید زندگی است.

در بیانات امامین انقلاب اسلامی به چنین اجزایی از فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی اشاره شده است اما بحث من این است که در منابع موجود به این فلسفه سیاسی توجه نشده است.