دکتر محمدرضا سنگری
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
شیر، نماد و ماده زندگی است. کودک با نخستین گریه، شیر میطلبد و شیر مناسب جنس کودک، در سینه مادر جوش میزند؛ بهترین غذای پیران نیز شیر است.
شیر چیست؟ فراوردهای میان دو چیز آلوده! دم و فرث! نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِینَ (نحل/۶۶) ما از آن چه در شکم میان خون و نجاست (دم و فرث) هست، شیری ناب و گوارا به شما مینوشانیم.
هنر زندگی و زندگی هنرمندانه و کریمانه نیز همین است؛ قدرت عبور از میان آلودگیها و شهد و شیر و شیرینی آفریدن، وقتی دعوا و درگیری میان دو نفر است (خون و نجاست) و تو بتوانی صلح و آشتی و مسالمت بیافرینی، “شیر” جوشاندهای و البته این کار روبهان نیست، کار “شیران” است!
کربلا، شیر جوشانی از میان خون و پلیدی بود؛ حسین، کوثری انگبین گون جوشاند که هنوز و همیشه انسان و تاریخ را سیراب میکند.
اما باید بدانیم که شیریابی و شیرنوشی به شرط رفتن در بطون است؛ نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ!
خطر کردن، خود را به دریای خون زدن، پلیدیها چون دروغ، دشنام، تحقیر و تحریفها را تاب آوردن، میتواند ما را به لبن خالص و سائغ برساند.
شیر کربلا را هر کس نمینوشد و نمینوشاند؛ شیر جوشانی از کربلا هم مستلزم عبور از میان دم و فرث است و به قول حافظ، کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد!
اربعین شیرنوشانی کاروان بازگشته اسیران است، کاروانی که از متن خون و پلیدی دارالاماره عبدالله بن زیاد و کاخ یزید گذشته است، بی آنکه بیتابی کند، سستی و رخوت بپذیرد، بهراسد، کوتاه بیاید و با دشمن (خون و پلیدی) مماشات و همراهی کند.
اربعین یعنی میوه چینی از درخت شکیب، شیرین کامی به قیمت صبوری و ستم شکنی به بهانه روشنگری، فریاد گری، صلابت و متانت و وقار در اسارت و زنجیر و شکنجه و شماتت.
اربعین، یعنی مظلومیت و معصومیت و حقیقت مظلوم و مظلوم حقیقت را شناساندن. در طوفان تازیانه و طعنه و توهین و تمسخر نشکستن و ایستادن یک چله ایستادن، چله نشینی نه! چله ایستادن!
اربعین، بازگشت پیروزمندانه کاروانی است که سنگِ سنگدلان چشید، سر بر نیزه دید، طعنههای یزید و عبیدالله و کوچه و بازار شنید، داغها و مصیبتها کشید اما نخمید و حماسه آفرید.
و کدام سخن گویاتر از این تفسیر شکوهمند از عاشورا و اربعین که در زیارت اربعین میخوانیم: وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ؛ خدایا، حسین هستی خود را فدا کرد تا بندگان تو را از جهالت و حیرت (نادانی و سردرگمی) رهایی بخشد.
پس کربلا و عاشورا و اربعین، چراغند تا تاریکها شکسته شود. جادهاند تا سالکان به دامچالهها و پرتگاهها نلغزند و سر انگشت اشاره به مقصدند تا گیجی و سردرگمی و بهت و حیرت دامنگیر رهپویان نشود.
اربعین را چراغ و جاده ببینیم و بشناسانیم، اربعین فرصت بازگشت به کربلا برای “معرفت” عمیقتر کربلاست؛ پس بهترین کار در اربعین، مرور عاشوراست نخست در خویش و سپس با دیگران، اربعین یعنی به حسین برگشتن و حسین یعنی خوبی، زیبایی، بایستگی و برازندگی.