آنچه از دولت سیزدهم در حوزه فرهنگ مورد انتظار است:
تحول گرایی مبتنی بر عقلانیت و انقلابی گری
یادداشتی از دکتر مهدی رمضانی چابک پژوهشگر حوزه سیاستگذاری عمومی
فرهنگ عنصر پیشران سایر حوزه های نظام اجتماعی است. مشکلات و مسایل فرهنگی و اجتماعی را نمی توان صرفا در گستره یک نظام اجتماعی در حد مرزهای جغرافیایی تحلیل نمود. امروزه با رشد سریع تکنولوژی و انتقال فرهنگی، مصادیق فرهنگ جوامع نیز سیال و در حرکت می باشد. در این رهگذر هر نظامی که بتواند در تحقق حکمرانی فرهنگی مسیری عالمانه را طی کند می تواند مشکلات منبعث از مسایل فرهنگی خود را فرو کاهد. بر خلاف نظر عده ای که معتقد به رهاسازی فرهنگی هستند باید به این نکته توجه داشت که مدیریت فرهنگ یکی از ارکان و اصول حکمرانی مطلوب تلقی می شود.
حال برای فروکاست مشکلات نظام سیاستگذاری فرهنگی ایران، اعم از سیاستگذاری، اجرا و نظارت، باید مسیر اصلاح برخی سازکارها و نگرش ها را برگزید. این رویکرد اصلاحی در سه سطح رویکرد و گفتمان، ساختار و کارگزار ضرورت دارد.
عدم مرجعیت و واگرایی در وضع و اجرای سیاست های فرهنگی کشور و عدم توجه به مبانی علمی سیاستگذاری فرهنگی و گفتمان انقلاب اسلامی در مقام اجرا و عمل و روی زمین ماندن بسیاری از سیاست های فرهنگی به دلیل عدم توجه به واقعیات و عدم نظارت دقیق و سنجیده در اجرای سیاست های فرهنگی معضل های فرهنگی متعددی را پدید آورده که در میدان جنگ فرهنگی اگر مورد توجه قرار نگیرد صدمات فرهنگی عمیقی را به دنبال خواهد داشت.
اثر مجموعه این کاستی ها و مشکلات را می توان در بیانات اخیر مقام معظم رهبری در نخستین دیدار با اعضای دولت سیزدهم یافت. ایشان در این دیدار فرمودند: “به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور؛ و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه «حرکت انقلابی» یعنی خردمندانه و عاقلانه. “
لوازم و ضروت های حرکت انقلابی در مدیریت فرهنگی کشور چیست؟
۱ – تحول در رویکرد و گفتمان:
سعادت یا شقاوت یک نظام اجتماعی در گرو تعالی یا انحطاط فرهنگی آن جامعه است. از سویی دیگر به دلیل بی تاثیر شدن مرزهای جغرافیایی و تحقق جهان بدون مرز، جریان انتقال و تحول فرهنگی در جوامع با سرعت در حال تحقق است و این مهم ضرورت هوشمندی دستگاه سیاستگذار فرهنگی کشور را در مواجهه با جریان فرهنگی غیر بومی و مخرب دو چندان می نماید. آنچه در گام اول بسیار اهمیت دارد توجه به مدل حکمرانی فرهنگی و تاکید بر گفتمان انقلاب در این مدل است. آنچه سیاستگذار را در امر سیاستگذاری به سمت موفقیت نسبی سوق می دهد، شناخت دقیق مسایل در نظام فرهنگی است و در علم سیاستگذاری، مسایل، فاصله بین هست ها و بایدها هستند. ارائه طرحی عالمانه که ما را از وضعیت موجود به نقطه مطلوب می رساند می تواند مسائل را تقلیل دهد.
همچنین به لحاظ ساختاری یکی از چالش های مهم حوزه سیاستگذاری کشور فقدان مرجعیت واحد در سیاستگذاری فرهنگی بوده که این نقص، حوزه اجرا را با چالش مواجه نموده است. در اینجا، اهمیت نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگی ملموس بوده و تاثیر مهم دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در هم افزایی، هدایت، پرهیز از موازی کاری و عدم اصطکاک ظرفیت های فرهنگی کشور قابل اعتناست. دبیرخانه باید نقش فعال تری در هدایت جریان فرهنگی کشور داشته باشد و مجریان فرهنگی کشور را حمایت و هدایت کند.
۲ – تحول در ساختار :
حرکت انقلابی در مدیریت فرهنگی کشور تحول ساختار را می طلبد. ساختار فرسوده و سنگین توان ایجاد دگرگونی فرهنگی کشور را ندارد. این ساختار، امکان طرح ایده های ناب را نداشته و جسارت اجرای خلاقانه را هم ندارد. چابک سازی ساختار گامی ضروری است تا بتوان تحول را رقم زد. نظام مسائل و موضوعات فرهنگی در مقایسه با دهه ها و حتی سال های اخیر، به کلی دگرگون شده و این جریان تحول و دگرگونی کاملا سیال و توقف ناپذیر می باشد و در این شرایط تغییرات و نوسازی ساختار برخی سازمان ها ضرورت دارد. برخی از سازمان های دولتی فرهنگی همچنان در فضای بروکراتیک نیم قرن پیش به سر می برند که اساسا اثربخشی و اثرگستری فرهنگی انقلاب اسلامی را کمرنگ می کند.
۳ – تحول در کارگزار :
تحول در هر امری، کارگزارانی تحول گرا می خواهد. بسیاری از نیرو های جوان مومن انقلابی فرهنگی در لایه های مختلف اجرایی کشور هستند که گرایش های تحول گرایانه دارند اما در گیر و دار نظام خسته و بروکراتیک امکان بروز و ظهور نداشته اند. از سویی دیگر لازم است تشکل های خودجوش مردمی ظرفیت عظیم فرهنگی در نقشه سیاستگذاری فرهنگی کشور به صورت پر رنگ دیده شود. تکیه بر تکثر و تعدد تشکل های فرهنگی و پراکندگی این تشکل ها می تواند به مهم ترین بازوان اجرایی سیاست های فرهنگی کشور تبدیل شوند. بازسازی انقلابی حوزه فرهنگ، رویکردی همه جانبه و فراگیر و انقلابی را می طلبد که علاوه بر تحول گفتمانی و ساختاری، تحول در نیروی انسانی و به کارگیری ظرفیت های عظیم تشکل های مردمی ضرورت می بخشد.