کرسی علمی ترویجی « آسیب شناسی روش پژوهش در مسائل تاریخی» توسط گروه قرآن پژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه، روز شنبه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۰ بصورت مجازی از طریق نرم افزار اسکایپ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی خدمتتان ارائه میگردد:
حجت الاسلام محمدعابدی
عضو هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه و دبیر علمی کرسی
موضوع کرسی امروز بررسی آسیب های روش پژوهش در مسائل تاریخی است که جناب استاد جواهری در این زمینه صاحب نظر هستند. ایشان معتقد هستند که عقل ابزاری و تحلیل گر از مهمترین ابزارهای ارزیابی داده های تاریخی در فرایند پژوهش در منابع تاریخی هستند و که نقش عقل فقط حرکت در منابع داده های دیگر است و سوما در این باره در نقش عقل
حجت الاسلام محمدحسن جواهری
عضو هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی
در این کرسی ترویجی قصد داریم آسیبشناسی پژوهش در مسائل تاریخی شامل عقل ابزاری و ابزار پژوهش، را مورد بررسی قرار دهیم. مهمترین مسائل علوم قرآنی مباحث تاریخ قرآن و تاریخ قرائات و زیرمجموعه آنها مانند تحریفناپذیری، اختلاف قرائات و جز اینهاست. همچنین در حوزه اعجاز مسائل مربوط به امی بودن پیامبر باید به روش تاریخی حل شود.
قرآن جاودانه و فرازمانی و فرامکانی است، ولی در متن تاریخ رخ داده و پدیدهای تاریخی محسوب میشود و جمع و تدوین آن هم تاریخی است و در حل مسائل تاریخی باید رویکرد و روش ما متناسب با ماهیت مسئله باشد و با همین روش سراغ حل آن برویم. البته نه اینکه روشهای کلامی، عقلی و … را مورد استفاده قرار ندهیم؛ مثلا اگر برای مثلاً تحریف قرآن بتوانیم چند رویکرد اتخاذ کنیم، ابتدا باید از روش تاریخی بهره ببریم و بعد روشهای دیگر. مسئله مهم دیگر استفاده از عقل ابزاری یا تحلیلگر است، یعنی عقل با استفاده از ابزارهای حقیقتیاب به ارزیابی دادههای تاریخی اقدام کند و دادهها و گزارهها و حوادث تاریخی را در فضای آن رخدادها بررسی کند؛ یعنی بتواند فضایی که حوادث در دل آنها اتفاق افتاده به بهترین وجه بازسازی کند و ابزار حقیقتیاب را به خدمت بگیرد.. در این مجال به دلیل جامعیت و میزان اثرگذاری عمدتاً بر روی مباحث آیتالله معرفت تمرکز کردهام؛ گرچه بسیاری از متون دیگر هم در این مشکلات مشترکاند.
در راستای تبیین آسیبشناسی نادیده گرفتن روش تاریخی در حل مسائل تاریخی علوم قرآن مثالی را ذکر می کنیم: در سالهای آخر عمر شریف پیامبر اکرم ص بیشتر سورههای قرآن نازل و شاکله کلی قرآن بسته شده بود و ختم قرآن جزو کارهای روزمره مردم به شمار میرفت. افراد بسیاری همه روزه به ویژه در ماه مبارک رمضان در مسجد پیامبر ص و دیگر مساجد گرد میآمدند و حلقههای تلاوت تشکیل داده و به ختم قرآن مشغول میشدند. بسیاری نیز به حفظ کردن قرآن اشتغال داشتند و بر اساس گزارشهای تاریخی، شمار حافظان قرآن که در هر سال دهها بار همه قرآن را ختم میکردند، بسیار است. یکی از کارهای خود پیامبر ص نیز که برخاسته از شدت اهتمام آن حضرت به قرآن بود، حضور در جمع یاران و تشویق آنان به قرائت و فهم قرآن و همچنین تفسیر و تبیین آیات بود. افزون بر این، آن حضرت به وجود نظم در کارها نیز اهمیت داده و در این خصوص اسوه بودند و وجود آن را در اجتماعهای کوچک نیز ضروری میدانستند و شواهد فراوانی بر این مطلب دلالت دارد، حتی ایشان به زمانبندی ختم قرآن نیز ورود کردهاند . اینک، آیا میتوان پذیرفت پیامبر تقوا و نظم که آثار نظم در سادهترین امور زندگی ایشان تجلی داشته، هر بار به شکل جدیدی قرآن را ختم کرده باشد؟! آیا میتوان پذیرفت که اهل بیت پیامبر ص- صرفنظر از همسران او- یعنی خود پیامبر و حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا و حسنین ع که در مجموع در همان سال آخر عمر شریف پیامبر ص و بلکه ماههای آخر حداقل صدها بار قرآن را ختم کردهاند، هیچ نظمی برای ختم خود قرار نداده و در این خصوص با هم هماهنگ نباشند، حتی اگر کاملاً ذوقی و بدون هیچ حکمتی باشد؟ و باز آیا میتوان تصور کرد صحابهای که تلاش میکردند گامهای خود را جای گامهای پیامبر ص قرار دهند و حتی- چنان که در جریان فتح مکه در تاریخ ثبت شده- برای ربودن قطرات وضوی پیامبر ص که به سوی زمین رها میشد، برای تبرک، بر هم سبقت میگرفتند، به ترتیب پیامبر ص توجه نکنند و ترتیبی مخالف پیامبر ص برگزینند؟! بنابراین، اگر دو مقدمه یاد شده را کنار هم بگذاریم و بررسی نماییم، به نتیجه روشنی دست خواهیم یافت:
۱٫ اهتمام شدید مسلمانان و پیامبر ص به قرآن، و ختم فراوان آن در زمان حیات آن حضرت؛
۲٫ اهتمام پیامبر ص به نظم؛
نتیجه روشن این قضیه این است که اولاً پیامبر ص برای ختم قرآن نظمی قائل بودند و نمیپذیرفتند که در مرأی و منظر ایشان هزاران ختم قرآن انجام شود و هیچ نظمی بر آن حاکم نباشد، در حالی که ایجاد نظم اجمالی در آن، کار بسیار سادهای بوده است.
ثانیاً: اگر نظم پیامبر ص در ترتیب سورههای قرآن (خواه توقیفی و خواه مورد تأیید آن حضرت) غیر از ترتیب مصحف کنونی بود، حتما به نسلهای بعد منتقل میشد و بر ترک آن انتقادهایی شکل میگرفت یا اهل بیت ع به آن اشارهای میکردند، در حالی که هیچ اشارهای از این مطلب در دست نیست، بلکه روایات و قرائنی وجود دارد که با ترتیب کنونی قرآن همراهی میکند .
چنانکه مشاهده میشود در تحلیل فوق – هرچند به صورت اجمالی بیان شده – عقل ابزاری به کار گرفته شده است.
آیتالله خویی نیز با استفاده از عقل تحلیلگر آورده است:
«این روایتها که جمعآورى قرآن را به خلفا و دوران بعد از رسول خدا مستند مىسازند با حکم عقل موافق و سازگار نیستند، زیرا عظمت خود قرآن، اهتمام فوق العاده پیامبر به خواندن و حفظ نمودن آن، اهمیت فراوانى که مسلمانان به قرآن قائل بودند، اجر و ثواب بىپایان قرآن خواندن و … اقتضا مىکند که قرآن از نخستین روز نزولش و در عصر خود رسول خدا جمعآورى و تدوین شده باشد. و هر روایتى که جمعآورى قرآن را به دورانهاى بعد از پیامبر مستند مىکند، با این حقایق مسلم تاریخى و افکار مسلمانان و با احتیاج و نگرش خاص مسلمانان نسبت به قرآن و با دهها مطلب دیگر، کوچکترین سازشى ندارد بلکه مخالف همه اینها مىباشد.»
به کار بردن این روش یعنی استفاده از عقل ابزاری در تحلیل دادههای تاریخی مورد اعتراض استاد معرفت قرار گرفته است. وی به استاد خود- آیت الله خویی- اشکال کرده که شما در مسئله تاریخی از روش عقلی بهره گرفته اید، در حالی که روش نقلی بایسته پژوهش در دادههای تاریخی است: «واقعه جمع قرآن یک حادثه از حوادث تاریخ است و مسئله عقلی نیست تا در آن بحث و جدل شود؛ از این رو باید به نصوص تاریخ مستند مراجعه کرد بدون اینکه مجالی برای تفکر و تأمل در آن باقی بماند…».
آیت الله خویی مسئله تاریخ جمع قرآن را با عقل ابزاری تحلیل کرد و نتیجه گرفت که جمع قرآن در زمان پیامبر ص تدوین شده است. شاگرد ایشان آیت الله معرفت به ایشان اشکال کرده که در باره یک داده تاریخی نمیبایست از عقل استفاده میکردید؛ زیرا مسئله تاریخی است و میبایست به نصوص مراجعه میکردید. تا اینجا ظاهر سخن شاگرد بر استاد غلبه دارد، لیکن به دفاع از آیت الله خویی میتوان گفت: اولاَ از نظر آیتالله خویی روایات جمع قرآن به دلایل متعدد مانند تعارض و تناقض باطل است؛ از این رو استفاده از دلیل عقلی و روان شناختی کاملاً به جاست. (هرچند اگر تعارض نیز نداشتند، چشم بستن از عقل تحلیلگر روا نبود.)
ثانیاً: استدلال عقلی چون به پشتوانه روایات دیگر است، در زمره روش نقلی جای میگیرد. دلیل نادرستی اعتراض استاد معرفت از این رو است که حرکت عقل در استدلال استادش در حقیقت حرکت عقل در دادههای تاریخی و با مواد نقلی است و چنین استدلالی را نمیتوان روش عقلی مصطلح (که یکی از مقدمات استدلال یا هر دوی آنها عقلی است) و مقابل روش معهود در بررسیهای تاریخی تلقی کرد، بلکه میتوان آن را کاملاً بر تحلیلهای تاریخی منطبق دانست.
مثالی دیگر در این خصوص این است که در مسئله تحریف چون مسئله ماهیت تاریخی دارد ملزم هستیم که به روش تاریخی بررسی کنیم؛ اگر صیانه القرآن آیتالله معرفت و دیگر منابع تحریفناپذیری را بررسی کنیم – چنانکه شماری از مهمترین منابع را بنده شخصاً بررسی کردهام – میبینیم که برای اثبات تحریفناپذیری متناسب با ماهیت آن رفتار نکردهاند و با اولویت از ادله آیات، روایت و روش عقلی بهره بردهاند. البته آقای رسول جعفریان به برهان تاریخی در تحریفناپذیری توجه کرده ولی بسیار کلی و مختصر گذشتهاند و شواهد و قرائن جمعآوری نشده است. لذا در مجموعه آثاری که بررسی کردم، ندیدم که کسی از روش تاریخی به صورت برجسته استفاده کرده باشد.
یا مثال دیگر اینکه در زمینه تاریخ قرائات، آیتالله معرفت نظریه این همانی قرائت موجود و قرائت واحده را مطرح کرده ولی باز در آثار ایشان این مشکل وجود دارد که روش تاریخی نادیده گرفته شده است و از جمله در باره همین مطلب. خلاصه این نظریه را میتوان در چهار محور ذیل ترسیم میشود: قرائت موجود همان قرائت عامه/ ناس است؛ قرائت عامه/ ناس متواتر و همان قرائت پیامبر اکرم ص و جبرئیل بوده است؛ قرائت عامه تحت عناوین مختلف در طول تاریخ همواره فراگیر بوده است و یا اینکه هیچ قرائت دیگری متواتر نبوده است.
آیت الله معرفت برای اثبات این همانی یاد شده تنها به سیاهه مصاحف استدلال کرده که هرچند رویکردی پدیدهشناسانه است و از ابزار پژوهش در تاریخ به شمار میرود ولی به هیچ وجه کافی نیست.
روش تاریخی این است که از قرن نخست فضا را بازسازی کند که روشن سازد قرائت واحده نازله از جبرئیل در چه فضایی بر پیامبر(ص) نازل و گسترده شد و چطور این فضا میتواند مانع تأثیر اجتهادها بر قرائت جاری و عمومی مردم شود. کسانی که وارد این بحث شدهاند چه کسانی مانند آیت الله معرفت، مرحوم طیب و … که به این همانی قرائت واحده رو آورده و چه کسانی که به تعدد و تواتر قرائات قائل شدهاند و حتی کسانی که منکر تواتر قرائات هستند، همه تاریخ قرائات را بدون توجه به روش تاریخی دنبال کردهاند، در حالی که تاریخ قرائات روش و ماهیتی تاریخی دارد و باید با همین روش سراغ آن برویم، در حالی که عمدتاً این مسئله را در تحقیقات نمیبینیم و یا بسیار ضعیف میبینیم.
حجت الاسلام محمد فاکر میبدی
عضو هیات علمی جامعه المصفی العالمیه و ناقد کرسی
ضمن تشکر از مباحث خوب استاد جواهری نکاتی وجود دارد که در ادامه عرض خواهیم کرد. ایشان به ترویج کارآمدی نقد دادهای تاریخی بر معیارهای دهگانه ابن خلدون تمرکز کرده است. همچنین گرچه عنوان، آسیبشناسی تاریخی است ولی محور نوشتهها، نقد آرای معرفت است. مطالب آقای خویی را هم در تأیید سخنان خود آورده بودند، لذا اگر کرسی را با عنوان نقد دیدگاه آیتالله معرفت بر تاریخ قرآن نه همه علوم قرآن برگزار میکردیم بهتر بود و میشد جنبه پژوهشی هم به آن بدهیم.
اینکه گفته شد التمهید بهترین و بیشترین کار را در تاریخ قرآن کرده درست است. بنابراین اگر قرار باشد به نقد روشی آیتالله معرفت بپردازیم، کتب دیگر که در درجه بعد از التمهید قرار دارند هم دچار این مشکلاند، زیرا مباحث تاریخی علوم قرآن در شیعه با سنگ بنای کج و نادرست و انحرافی گذاشته شد و به نتایج غیرصحیحی رسیده و آیت الله خویی هم به روش اصولی بحث و عقل ابزاری را در بخشهایی پررنگ کرده است.
آسیبشناسی روش پژوهش تاریخی به معنای وجود آسیب در شرایط کنونی و معطوف به دو رویکرد است؛ ۱. فقدان رویه در مباحث علوم قرآنی زیرا برخی تاریخی، برخی عقلی و برخی نقلی بحث کردهاند؛ البته همه مباحث علوم قرآنی تاریخی نیستند، زیرا مثلا اعجاز عمدتاً وجه کلامی و نقلی دارد و نمیتوان قرائات را کلا بحث تاریخی محسوب کرد. اینکه ما همه مباحث را شکل تاریخی و پسوند و پیشوند تاریخی بدهیم و بگوییم چیزهایی که ابن خلدون گفته رعایت نشده کار صحیحی نیست و شاید ایده آقای جواهری دچار نارسیدگی و نپختگی است. گاهی سخن بر سر اختلاف نتایج اندیشمندان علوم قرآنی و ناشی از مبنایی است که انتخاب کردهاند؛ یعنی مبانی و علی المبناء، بنابراین استناد به عدم وحدت رویه در مباحث علوم قرآنی از نگاه تاریخی از ریشه درست نیست. مباحث علوم قرآنی معجونی از روشهای مختلف از جمله تاریخی است. آقای جواهری به آیتالله معرفت ایراد گرفته که نقش عقل ابزاری را برخلاف خویی نادیده گرفته است، لذا روش خویی صحیح و روش معرفت خطاست. کاری به نتیجه کار آقای معرفت ندارم، ولی با توجه به آنچه در حوزه جمع قرآن، گزارشات تاریخی و روایات فریقین رسیده است، میپرسیم اگر معرفت نقش عقل ابزاری را مورد نظر قرار نمیداد، با توجه به اختلافات زیاد در گزارشات تاریخی میتوانست به نتیجهای برسد؟ به نظر بنده او بیش از دیگران از عقل ابزاری استفاده کرد. گاهی ۵ نقل را ذکر کرده و در نهایت رأی خود را بیان فرموده و متحیر بین وادی اقوال نمانده است.
در جمع قرآن کجا دلیل مستند و قطعی داریم که قرآن به این شکل کنونی ختم میشده است؟ در زمان امام سجاد(ع) تعبیر «ختم المرتحل» را داریم؛ یعنی از یک جای قرآن شروع کرده و به همان جا برگردید ولی مؤید ترتیب تنزیل و مصحف نیست. ارائهدهنده باید معیارهای تاریخی بودن بحث را مطرح میکرد؛ در غیر این صورت تمام مباحث حتی فقه و کلام قرآن را میتوان با نگاه تاریخی بررسی کرد که کار درستی نیست.
باید به استاد جواهری عرض کنیم، شما دو انگاره ختم قرآن و نظم پیامبر(ص) را به عنوان مبنا گرفتهاید ولی این دیدگاه، استحسان در نوشته و ادعای شعاری است؛ اینکه پیامبر(ص) الگوی نظم بوده و لذا در تاریخ قرآن و ترتیب آن مؤثر بوده، قابل استناد نیست. بحث تحریف هم صرفاً تاریخی نیست و از زوایای مختلف عقلی، روایی و … قابل بحث است. محدث نوری بیش از هزار دلیل در تحریف قرآن آورد و ولی آیتالله خویی همه آنها را پالایش کرد تا به ۴ روایت رسید که آن هم مخالف قرآن بود. آیتالله معرفت هم دقیقتر از او و نیز از کلینی تا امام خمینی با روشهای مختلف بحث کرده است، بنابراین نمیتوان تحریف را موضوعی تاریخی کرد.
می توان گفت: زمان، مکان، شخصیت و واقعه چهار ویژگی برای تاریخی بودن یک پدیده است. ضمن اینکه باید بحث کنیم که اولین جرقه نظریه تحریف را چه کسی زده و شیعه قائل به تحریف است، ولی تحریفگر نیست ولی اهل سنت تحریفگرند و قائل به تحریف نیستند. همچنین در مسئله تاریخ قرائات، چنین عنوانی(تاریخ قرائات) درست نیست، زیرا محور قرائت قرآن است و قرائات و تاریخ قرائات در ادامه بحث قرائت است. البته این موارد مثلاً اینکه برخی قرائتها بیشتر پذیرفته شده بود این مباحث را تاریخی نمیکند.
حجت الاسلام سیدکریم خوب بین خوش نظر
عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و ناقد کرسی
نکته اول که به نظر می رسد استفاده از لفظ مشترک عقل ابزاری است. کلیدواژه عقل ابزاری که مورد عنایت جدی این پژوهش قرار گرفته به نظر می رسد اصطلاحی است که خاستگاه دینی ندارد و همانطور که دوستان واقف هستند این کلید واژه مربوط به مغرب زمین هست و من سه کتاب را حداقل مطالعه کرده ام یکی بحث منزلت عقل در هندسه معرفت دینی آیت الله جوادی آملی یکی بحث فقه و عقل آیت الله ابوالقاسم علیدوست و دیگری عقل و دین از منظر روشنفکران معاصر آقای دکتر محمد جعفری و البته کتاب جایگاه عقل در قرآن و روایات استاد علی ربانی گلپایگانی و سایر کتاب ها… . می خواهم عرض کنم که کلید واژه عقل ابزاری به معنای خاص کلمه که در غرب به کار میرود و مورد عنایت این پژوهش قرار گرفته در فرهنگ دینی و اسلامی ما جایگاه خاصی ندارد و شاید منحصر کردن این واژه به عقل تحلیلگر کفایت میکند و بسنده کردن به این هم کافی بود.
نکته بعدی که در فرمایشات استاد فاکر میبدی هم بود این است که در بحث مسئله جمع قرآن کریم که به عنوان اولین نمونه در متن کرسی به آن اشاره شدآن مسئله را از رهگذر ۲ مقدمه مولف محترم قائل به اثبات هستند؛ یکی اهتمام شدید پیامبر و مسلمانها به ختم قرآن ودوم نظم قرآن که استاد میبدی هم اشاره کردند. آنچه که به نظر بنده می رسد این است که مقدمه نخستین اهتمام پیامبر و مسلمانان به قرآن و ختم قران در زمان حیات پیامبر(ص) خود حاوی اهتمام پیامبر به نظم قرآن نیز هست و لذا به نظر میرسد ضرورتی نداشت به عنوان یک مقدمه دوم نیز برای استنتاجی که دنبال آن هستیم در نظر بگیریم. نکته سوم که در دفاع از آقای جواهری باید عرض کنم بحث ابزارهای کارآمد در نقد دادههای تاریخی از منظر ابن خلدون بود. بعد از بیان ابزار ناکارآمد یعنی بحث عقل ابزاری که بیان شد استاد جواهری می خواستند ابزارهای کارآمد را در نگاه دیگری در نقد دادههای تاریخی از منظر ابن خلدون بیان کنند و آرا ابن خلدون اعم از دادههای تاریخی عام کلمه و دادههای تاریخی مختص به مسائل و علوم قرآن است و ابداً به معنای تاثیرپذیری از ابنخلدون نبوده است. شخص بنده چنین برداشتی نداشتم که اگر ایشان در صدد بیان ابزارهای کارآمد در نقد دادههای تاریخی هستند شخص ابن خلدون اگر این را بیان میکند و ابزارها را بیان میکند این به معنای لزوما تأثیرپذیری استاد جواهری از آراء ابن خلدون به معنای خاص کلمه نیست؛ بلکه در کنار اشارهای که ایشان به ابزارهای ناکارآمد کرده حال ابزارهای کارآمد را بیان می کنند و اما آنچه که مکمل بیان خود ایشان و وجه تمایز نظریه استاد جواهری از نظریه ابن خلدون و حتی یکی دو نفر دیگر که ایشان در ذیل نظریه ابن خلدون از آقای مولایی هم نام بردند و مواردی را مربوط به راوی و روایت نقل کردند و مفصل آن را توضیح دادند اینها همه دچار یک نقیصه هایی بودهاند. با تمام جامعیتی که به نسبت داشتند آقای جواهری بر این باور بودند و وجه تمایز نظر ایشان با ابن خلدون و یا سایر معاصرینی که غیر از ایشان نقل شد این بود و در بخش پایانی کرسی هم نظریه خود را بیان کردند و تفصیل آن هم در متن کرسی آمد.
نکته پایانی این است که به نظر می رسد ما در کنار آسیب شناسی که در روش پژوهش در مسائل تاریخی انجام میشود به یک ایراد کلی می توانیم اشاره کنیم؛ کما اینکه استاد جواهری با بیان عقل ابزاری که آیت الله خویی قائل به آن هستند نیز اشاره کردند و در عرض من هم به طور مختصر آمده بود خوب بود که در ابتدای متن کرسی قبل از این که اصلا وارد این بحث شویم، عقل ابزاری را باید مفهوم شناسی و تعریف میکردیم. البته این عقل ابزاری و تحلیلگر مورد عنایت استاد جواهری در صفحه پایانی تحقیق، تبیین مختصر و خوبی از آن شده ولی قاعده بر این هست که در آغاز کار تحلیل مفهومی باید انجام شود تا خوانندگان ما دچار مباحثی که رهزن هست مثل استفاده از اشتراک لفظ و اینها نشوند.
نکته پایانی این است که به نظر میرسد در بحث آسیب شناسی تفکیکی صورت گرفته لزوماً به این عقل ابزاری و تحلیل تاریخی و عقل تحلیل گر. در مسائل تاریخی مربوط به علوم قرآن میتوانیم جمع بین هر دو تحلیل را در کنار یکدیگر داشته باشیم یعنی از یک منظر با عقل تحلیل گر و عقل ابزاری دادههای تاریخی را مورد تحلیل قرار دهیم و در یک نوبت هم نگاه صرف تاریخی به آن داده های علوم قرآنی داشته باشیم بدون اینکه بخواهیم تقدم و تاخر را در نظر بگیریم.
حجت الاسلام محمدحسن جواهری
عضو هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی
ضمن تشکر از مباحث خوبی که اساتید محترم مطرح فرمودند در جواب به برخی نکات باید عرض کنم، مراد من از روش تاریخی، مسائلی است که ماهیت تاریخی دارند، زیرا قطعاً بسیاری از مباحث علوم قرآنی تاریخی نیستند. همچنین بنده به نتایج بحث کاری ندارم و صرفاً آسیبشناسی روش و ابزار مدنظر بوده است. در تأیید سخن ناقدین محترم باید عرض کنم یکی از نقدهای من به مرحوم آیتالله معرفت دوگانه عمل کردن است. در جایی به عقل توجه ویژه کرده و در جایی به آن بی توجه بوده اند. اما در خصوص روایات ختم قرآن باید عرض کنم که روایات زیادی در اختیار است و اگر خوب پردازش شود، خلاف عقل بودن تحریف برداشت میشود.
فضای تاریخی و تاریخی بودن فقط مربوط به مسائل تاریخی نیست، بلکه گاهی یک روایت را باید در تاریخ و فضای صدور در نظر بگیریم زیرا مثلا روایت بیان شده از سوی امام برای یک مسافر و رهگذر با روایت بیان شده برای زراره که شاگرد ایشان بوده و امام همیشه به ایشان دسترسی داشته و ایشان را حضورا به خدمت می پذیرفته است فرق دارد؛ از اولی میتوان اطلاق گیری کرد ولی از دومی نمیتوان؛ پس محدودیتی در کار نیست.
در خصوص تاریخی بودن مسئله تحریف، عرض شود بنده بحث تحریف را حتماً تاریخی میدانم، قرآن حتماً یک پدیده تاریخی است هرچند محدود و وابسته به آن تاریخ نیست و کلامی جاودانه و جهانشمول است؛ تحریف هم حتماً تاریخی است زیرا در مسیر حرکت قرآن در دل زمان رخ داده است، لذا روایات تحریف تنها تا زمان توحیدمصاحف قابل طرح است؛ یعنی میگوییم اگر تحریفی در کار باشد فقط میتوانسته در فاصله زمانی بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا توحید مصاحف در زمان عثمان بن عفان رخ داده باشد و بعد امکان تحریف در این فاصله را هم نقد میکنیم.
در خصوص عنوان نیز لازم است عرض شود که هرچند عنوان تاریخ قرائات به لحاظ محتوا و لغت شامل همه مباحث نمی شود لیکن تاریخ قرائات عنوانی است شناخته شده و کتابهایی با این عنوان منتشر شده است و با نگاهی مسامحی قابلیت اطلاق بر مجموعه مباحث آن را دارد.
تشکر ویژه می کنم از جناب استاد خوشبین از این نظر که اشاره داشتند این کرسی ها صرفاً برای نقد نیست و در جایی که امکان دفاع از صحبت های ارائه دهنده ها باشد نیز ناقدین می توانند نقش موید ایفا کنند جایی که حرف قشنگی زده شده کمک کنیم برای اینکه آن بیان واضح تر شود و ناقدین تکمیل کننده بحث باشند نه اینکه صرفاً بحث را رد کنیم و در نظر نگیریم، این رویکرد باعث می شود تا محقق انگیزه پیدا کرده و برای رفع نواقص و تکمیل کردن بحث اهتمام کند. این مساله هم که مطرح کردید عقل ابزاری در ابتدا باید مفهوم شناسی می شد بحث دقیقی بود البته من خیلی مختصر نوشته بودم و مقاله نبود ولی در بیانم سعی کردم این مقوله را ارائه کنم ولی فرمایش شما درست است اگر قرار باشد به صورت مقاله یا کتاب در بیاید حتما باید مفهوم شناسی مد نظر باشد. پیشنهاد شما این بود که ما لفظ عقل ابزاری را مد نظر قرار ندهیم و به عنوان عقل تحلیلگر بگوییم که این مساله را حتما مد نظر قرار خواهم داد.