سلوک نبوی و علوی در عین خدمت به خلق رخ می‌دهد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و به نقل از ایکنا؛ نشست «اوصاف اخلاقی قرآن از دریچه فرااخلاق»، از سلسله نشست‌های «آیه در آینه»، به همت خانه اخلاق‌پژوهان جوان و با سخنرانی حجت‌الاسلام امیر غنوی، عضو هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

بحث اخلاقی بنده که در این سال‌ها دنبال کرده‌ام، ادامه‌ای بر گفت‌و‌گوهایی است که در این حوزه در خصوص قرآن و حدیث آغاز شده است. یک پروژه بزرگ است و نزدیک ۱۷ سال است که مشغول آن هستم و این پیش‌فرض را دارم که مراد ما از اخلاق، مراحل تحول اخلاقی انسان است که این موضوع در قرآن و روایات مطرح شده است و در مورد اخلاق به معنای ارزش‌ها و نظام ارزش‌ها که در فضای غربی مورد توجه است، بحثی ندارم و می‌خواهم نظام تحول معنوی انسان را از وضعیتی که دارد تا وضع مطلوب ترسیم کنم.

برای این کار چند جلد کتاب نوشته شده است و پنج جلد در زمینه فقه اخلاق بوده است. در این مجموعه تلاش بر این است که آن سیر تحول اخلاقی و مسیر تغییرات انسان را از نگاه قرآن و روایات مطرح کنم که این قسمت از بحث می‌شود ستون فقرات بحث نظام اخلاقی اسلام؛ یعنی اگر این مسیر را به درستی بر اساس قرآن و روایات ترسیم کنیم، مجموعه معارف اخلاقی که در قرآن و روایات آمده را گرد این محور تبیین می‌کنیم. این پروژه در حال انجام است، اما نوشته اخیر یعنی مبانی اخلاق در قرآن بخشی از پروژه بزرگ فقه اخلاق و مرتبط با همین بحث است.

منظور من از اخلاق همان بحثی است که در سنت مسلمین مطرح بوده است؛ یعنی تحول وجودی انسان. البته با این تفاوت که بنده قائل هستم که این تحول یک ارتباط ساده خطی بین فضائل و رذائل نیست، بلکه یک مسیر تحول و چیزی شبیه مراحل سلوک عرفانی است که در قرآن و روایات این مراحل تحول اخلاقی را داریم و توضیح می‌دهد انسان از چه منزل‌هایی باید عبور کند تا به اوج اخلاقی خود برسد. این پروژه، مبانی این ترسیم را که قرآن و روایات دارد، ارائه می‌کند. هم مراحل بر اساس قرآن و روایات تبیین شده و هم مبانی این کار را تبیین می‌کند.

نگاهی که پشت این داستان است، اینکه باید به غنای ادله باور داشته باشیم. معمولا تلاش‌هایی که شده یا بیشتر متکی بر تفکر عرفانی بوده که ذوقیات عرفا را مطرح کرده، یا با تکیه بر اندیشه فلاسفه بوده است، اما توجه ویژه به قرآن و روایات را کمتر شاهد بوده‌ایم. البته آنچه در تراث دینی ما هست، در چند جلد بحث شده است، اما این قسمت از بحث بنده بحثی است که اگرچه به اندیشه‌های فلاسفه توجه دارد، اما تلاش شده اصالت اندیشه حفظ شود و پاسخ به سوالات در باب مبانی اخلاق با تکیه بر قرآن و روایات باشد.

سخن‌های بنده گام اول این مسیر است و البته تلاش من این است که همه مبانی را گردآوری کنم که در پنج دسته انسان‌شناسانه، معرفت‌شناسانه، هستی‌شناسانه، دین‌شناسانه و ارزش‌شناسانه قرار می‌گیرد و البته در حجم یک کتاب با تلخیص این کار را بکنم و تلاش می‌کنم که نشان دهم این مبانی دقیقاً چه اثری در فضای اخلاق می‌گذارد؛ یعنی سعی می‌کنم مجموعه این چند دسته مبانی را که بحث می‌کنم، نشان دهم چه اصول رفتاری در عرصه اخلاقی از اینها حاصل می‌شود و مراد از اصل، قواعد کلی در حوزه رفتار است و می‌خواهم نشان دهم همه مبانی، مبنای اخلاق است و با پذیرش آنها یک قاعده‌های کلی را می‌توانیم در عرصه اخلاق داشته باشیم و پس از اینکه قاعده استخراج شد، نشان می‌دهیم این اصول از ابتدا تا انتهای سیر اخلاقی چه روش‌هایی را از خودشان بیرون می‌دهند.

مثلاً روش مراقبه از کدام اصل کلی اخلاقی برخاسته و آن اصل برگرفته از کدام مبانی ما است. یک ترتیب خاصی می‌تواند بیابد و ابتدا مبانی و بعد اصول ناظر به رفتار و مسیر تحول مطرح می‌شود و از آن اصول شیوه‌های کار روشن می‌شود و از آن شیوه‌ها در هر مقطع از مسیر تحول اخلاقی، دستورالعمل‌های مشخص استخراج می‌شود. تلاش ما در پروژه‌ای که داریم این است که این هندسه مبانی، اصول، روش‌ها و دستورالعمل‌ها را تبیین کنیم.

این مبانی اصول را می‌دهند و اصول را ناظر بر رفتار عملی باید دید. از همه مهم‌تر این است که غنای ادله ثابت شود و باور کنیم برای همه این مجموعه می‌توانیم به صورت مستند از قرآن و حدیث حرف بزنیم و مجبور نیستیم که الزاماً از فلاسفه یونان یا عرفای هند و چین و ایران چیزی را اخذ کنیم. اندیشه‌های آنها محترم است، اما معتقدم که ادله ما غنای بالایی برای ترسیم آنچه گفتم دارد که یک کار فقه‌الاخلاقی و تفقه در منابع دینی در مورد سوالات حوزه اخلاق است.

همه پیش‌فرض‌های کلان بنده در جلد اول مجموعه؛ یعنی درآمدی بر فقه اخلاق در ۴۰۰ صفحه بیان شده است و تمام نوشته‌های من ناظر به همان پیش‌فرض‌ها و تصویری است که در جلد این نوشته‌ها آمده است. ما با این فرض همراه هستیم که انسان در عرصه‌های مختلف زندگی به خاطر کوتاهی فکر و عقل و غرائضش به درگاه دین آمده و دین اسلام جوابگوی همه نیازهای انسان تا قیامت است و این به معنای نفی ارزش‌های علم به معنای علم تجربی و فلسفه و عرفان نیست، بلکه نیازهای انسان در عرصه‌هایی مانند اخلاق و … در دین تعریف شده است. این فرض کلامی ما است که مفصل بحث کرده‌ام.

اما پیش‌فرض این است که ما در دین اسلام در زمینه‌هایی که فکر، عقل و غریضه راهنمایی کافی ندارد، نیازمند بیان دینی هستیم و این را باید در قرآن و روایات بیابیم. این فرض کلامی همراه ما است و وقتی قرار است کاری بکنیم، تلاش می‌کنیم غنای ادله را منصفانه نشان دهیم و قرار نیست هر طور شده مبنای کلامی را در قرآن و روایات توضیح دهیم. ما باید استظهار کنیم؛ یعنی به قدری در آیات و روایات دقت کنیم و قرائن و مدارک را جمع کنیم که به یقین دست پیدا کنیم. اگر ما فطری بودن دین را اثبات کردیم، باید نشان دهیم از آن، چه اصل رفتاری به دست می‌آید. این اصول به طور طبیعی متخذ از آن مبانی است و البته جدای از استنتاج طبیعی از آن مبانی، سعی می‌کنیم برای تک‌تک این اصول ادله قرآنی و روایی هم آورده شود. وقتی قرار است از اصول، روش‌ها نیز استنباط شود، در مورد تک‌تک این روش‌ها باید مجموعه ادله و آموزه‌های منسجم استخراج شود. بنابراین از یکسو تلاش ما برای نشان دادن میزان ظرفیت ادله است و بعد از آن می‌خواهیم بگوییم نظام‌واره زیبایی وجود دارد که می‌تواند از مبانی، دستورالعمل‌ها را در اختیار ما بگذارد.

اخلاق به دو معنا است؛ یکی به معنای علمی که گفت‌وگو از نظام ارزش‌ها است، ولی موضوع بحث ما آن نیست، بلکه مسیر تحول معنوی داشتن است که در سنت غرب ریشه زیادی ندارد. همچنین در جایی که از تحول معنوی انسان حرف می‌زنیم باید تکلیف آن را روشن کنیم که آیا تحول ما ارتباطی با تحول جامعه دارد یا خیر؟ آیا می‌توان از مسیر خلوتی بدون تصادم با دیگران سلوک کنیم یا خیر، خدا برای آدم‌ها راهی جز از میان جامعه نگذاشته است و آدم‌ها در بخشی از سلوک خود موظف هستند با دیگران کار کنند و ارتباط برقرار کنند. به میزانی که برای جامعه سرمایه‌گذاری می‌کنند، خودشان نیز ارتقای سلوکی پیدا می‌کنند و اینها باید تعریف شود و مبانی و اصولش باید تبیین گردد؛ یعنی از زاویه دیگری باید به این موضوع پرداخته شود و معتقدیم که سلوک نبوی و علوی، سوکی است که در عین خدمت به خلق رخ می‌دهد و بسیاری از مراحل سلوک معنوی انسان قابل وصل نیست، مگر در سایه روابط اجتماعی و انجام تکالیف اجتماعی و اگر از این سمت نگاه کنیم، در این صورت نگاه ما به ساحت اجتماع نیز خواهد بود.