آیا دین فقط «آنچنان» را «آنچنانتر» میکند؟!
یادداشتی از حجتالاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه
آقای مصطفی ملکیان در درسگفتارهای ایمان و تعقل که در سالهای ۸۰ – ۸۲ در دانشگاه ادیان و مذاهب ارائه کرده است میگوید: «بنده واقعا معتقدم دین فقط «آنچنان» را «آنچنانتر» می کند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی خوبتر می شوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدیّن بشوی بدتر میشوی.»[۱]
در بررسی این گمانه باید چند نکته را از هم تفکیک کرد. یک اینکه مراد تاثیر خود دین است یا تدین؟
الف. اگر منظور خود دین باشد؛ یکی از راههای کشف تاثیر دین واکاوی تعالیم آن و مقتضیات این تعالیم است. اجمال مطلب این است که دین الهی انسان را به انجام بهترینها راهنمایی و دعوت کرده و نسبت به همه کژیها و زشتیها هشدار داده و از آنها منع میکند. تاریخ زندگی پیشوایان دینی، همچون پیامبران و امامان نیز زیباترین تجربههای اخلاقی و رفتاری را در میان بشریت به نمایش گذاشته است.
آقای ملکیان در توجیه دیدگاه خود میگوید: «دین مجموعه ای است که شما هر چه بخواهید از آن قابل استخراج است»[۲] لیکن این سخن درستی نیست. آیا واقعا انواع و اقسام سوء رفتارها از دین قابل استخراج است؟ دین پیام روشنی برای انسانها دارد و اگر متشابهاتی نیز در آن یافت شود، در پرتو محکمات قابل فهم و تفسیر است. البته اگر کسی منطق فهم دین و اجتهاد روشمند و لوازم آن را نادیده گرفته و بخواهد گزینشگرانه دین را در جهت نفسانیات خود استخدام و مطابق میل خود تفسیر کرده و برای سوء رفتارهای خود توجیه دینی بتراشد حرف دیگری است. این کار را با هر سخن و پیام دیگری نیزمیتوان انجام داد. از طرف دیگر هر اندازه متنی جامعتر، دارای گستره معنایی، ابعاد و مراتب بیشتر و فراختری باشد تا حدودی این مساله نیز هموارتر خواهد شد. لیکن این از سویی به قابلیتهای زبان و متن بر میگردد، از سوی دیگر به توان توجیهگری و پردازشگریهای نفس انسان. اما هرچه باشد اسم آن را دین نتوان گذاشت.
ب. اگر مراد تدین باشد؛ چند نکته شایسته لحاظ کردن است:
ب۱٫ دین ورزی از یکسو وابسته به معرفت دینی و فهم از دین است. فهم درست از دین به سمت اهداف دین راهبری میکند و فهم ناقص و نادرست چه بسا در جهت مخالف آن قرار گیرد. و رفتارهای نادرستی که به نام دین انجام شده و یا به حساب دین گذاشته میشود نه ناشی از دین، که برآمده از نادانی و کجفهمی بوده و اساسا در منطق دین مردود و مطرود است.
ب۲٫ مساله دیگر سوء استفاده از دین و چه بسا تحریف آن است. در موارد بسیاری هواهای نفسانی موجب سوء استفاده از آن، فریب دادن و به گمراهی کشاندن عمدی و آگاهانه دینداران و ایجاد زمینههای بدبینی در دیگران میشود. این مساله از اختصاصات دین نیست، بلکه هر گوهر گرانبهایی میتواند ابزاری برای سودجویی خودخواهان و دنیاپرستان شود. نظیر این مساله را در علم میتوان یافت که در عین آنکه از مقدسترین، ضروریترین و مطلوبترینهای حیات بشری است، بیشترین سوء استفادهها نیز از آن صورت گرفته و خیانتها و جنایتهای بزرگی از طریق سلاح علم و تکنولوژی بر بشریت رفته است. بنابراین اگر بخواهیم کارکرد تدین را بسنجیم نباید جهالتها، هواهای نفسانی و فریبکاریهای دین شعارانه و به تعبیری نادینی را به جای دین و تدین بنشانیم.
تدین و احساس حمایت الهی
استاد ملکیان در توجیه دیگری میگوید:
تدین به تو این حالت را میدهد که «شما تحت کنف حمایت الهی هستی و مأمور خدایی! شما اصلا دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمدهای!» این حالت باعث میشود که هر کاری که میخواهی بکنی با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی . [۳]
در اینجا باید توجه داشت که بدون شک دین به هیچ انسان بد و خلافکاری در انجام بدیها چنین نمیگوید، بلکه همواره بر درستکاری هرچه بیشتر و بهتر و دوری کامل از کژیها تاکید ورزیده و مصادیق خوبی و بدی را هم روشن میسازد.
اما آیا اقتضای ذاتی تدین چنین چیزی است؟ آیا تدین به دروغگو میگوید تو مامور خدا برای دروغ گفتنی، به دزد میگوید مامور خدا برای دزدی، به زنباره و شرابخوار میگوید مامور خدا برای زنبارگی و شرابخواری هستی؟!
تدین به معنای واقعی یعنی التزام و سرسپاری در برابر دین و تعالیم نجاتبخش آن. از طرف دیگر التزام حقیقی به چیزی که تنها به خوبیها فرمان و از کژیها به شدت پرهیز داده و بر آن بیم میدهد، چیزی جز بهتر شدن نتواند بود. دین و تدین نه تنها جسارت بیشتر برای بدکاری پدید نمیآورد، بلکه با توجه به هشدارهای مکرری که نسبت به عاقبت سوء بدکرداری میدهد، همواره ترس از انجام زشتیها را در انسان تقویت و جسارت بر ارتکاب آنها را میکاهد. قرآن مجید در آیاتی پیامبر(ص) را بشارت دهنده و بیم دهنده[۴] معرفی کرده است. بشارت و انذار پیامبر(ص) درباره چه چیزی است؟ جز آنکه بشارت به نیک اندیشی و درستکاری و انذار از کجروی و بدکرداری است؟ بنابراین اگر احیانا در زندگی برخی از مدعیان دینداری چنین چیزی مشاهده نشود، نه اقتضای دینداری که ناشی از علل دیگری از قبیل جهالت در دین یا غلبه هواهای نفسانی و ضعف ایمان است. در نتیجه اگر کسی مقتضیات سستی در تدین و ایمان و ضعف در بینش و معرفت دینی را به اصل دین یا تدین نسبت دهد نه تنها گرفتار مغالطه اخذ غیر علت به جای علت شده، بلکه دقیقا علت بر نفی چیزی را علت اثبات آن گرفته است.
خلط آسیبشناسی دینداری با کارکرد دین
سخن دیگر آقای ملکیان این است که «یکی این بخش دین را گرفته و یکی آن بخش دین را»[۵] لیکن اولا این رفتار نادرست نوعی آسیب در دینداری است که نیاز به اصلاح دارد، نه تدین واقعی و همراه با لوازم و مقتضات آن. ثانیا هر قسمتی را هم که به آن بچسبند نتیجهاش این نیست که هرکاری بکنند. ثالثا این مساله کجا و فقدان هرگونه نقش اصلاحی دین، بلکه بدتر شدن آدم بد از طریق تدین کجا؟
روانشناسی و کارکرد مثبت دین
در نهایت آقای ملکیان بررسی چگونگی تاثیر تدین بر منش آدمی را به روانشناسی دین مربوط میداند.[۶]
با نظرداشت این نکته گفتنی است تحقیقات حوزه روانشناسی دین نتایجی مغایر با دیدگاه ایشان را نشان داده و کارکردهای مثبتی از دین نشان میدهد. برخی از کارکردهای مطرح شده در این باب عبارت است از: تاثیر دین در تعهدآفرینى و ایجاد احساس مسئولیت؛[۷] انقلاب درونى در برابر خودخواهىها و طغیانگرى هاى نفس؛[۸] کاهش بزهکارى و جرم و جنایت؛[۹] پاىبندى به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق؛[۱۰] پشتوانه اخلاق و استوار ساختن میثاقها و پیمانها؛[۱۱] ایجاد همبستگى و انسجام اجتماعى؛[۱۲] پوشاندن بدى ها و تصفیه کدورت ها[۱۳] و…
[۱] مصطفی ملکیان، ایمان و تعقل، ص ۱۳۴، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷٫ (نسخه الکترونیک)
[۲] همان، ص ۱۳۶٫
[۳] همان، ص ۱۳۴ – ۱۳۵٫
[۴]إِنّا أَرسَلناکَ بِالحَقِّ بَشیرًا وَنَذیرًا (بقره ۱۱۹)؛ … انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد،۷) و…
[۵] ایمان و تعقل ص ۱۳۸٫
[۶] همان، ص ۱۳۵٫
[۷]. شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۳۲-۱۴۱٫
[۸]. همان.
[۹]. See: Gartner, J. Larson, D.B., Allen, G. (1991). Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Journal of Psychology and Theology, 19, 6-26.
[۱۰]. See: Glenn N.D. Weaver. C.N. (1987) Multivariate, Multisurvey Study of Marital Happiness; Journal of Marriage and Family, ۴۰, ۲۶۹-۲۸۲. See also: Sporawski, M. j. Houghson M.J. (1987) Prescriptions for Happy Marriage Adjustment and Satisfaction of Couples Married 50 or more years; Family coordinator, ۲۷, ۳۲۱-۳۲۷.
[۱۱]. مطهری، وحى و نبوت، ص ۲۷٫
[۱۲]. ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، ص ۱۷۹٫
[۱۳]. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۵۷٫