موفقیت با رویکرد فردی، گروهی و سازمانی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع «موفقیت -با رویکرد فردی، گروهی و سازمانیچهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ توسط گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه به صورت مجازی برگزار شد.

این کرسی علمی با حضور جناب آقای عبدالرحیم سرودلیر به عنوان ارائه‌دهنده، دکتر علی نجات‌بخش و دکتر وحید وثوقی راد به عنوان ناقد دنبال شد.

متن ارائه شده توسط جناب آقای عبدالرحیم سرودلیر در ادامه خدمتتان ارائه می‌گردد:

بحث من در این کرسی، کاوشی در زمینه موفقیت و احساس آن در افراد است. موضوع موفقیت، شاید در ابتدا بسیار بدیهی و بدون نیاز به توضیح باشد اما با اندکی تامل درخواهیم یافت که جنبه‌های متعدد و متنوع آن ناشناخته باقی مانده است. شاید بتوان به تعداد انسان‌ها تعریفی برای موفقیت ارائه نمود. زندگی اجتماعی انسان‌ها و تشکیل سازمان‌ها (که خود مجموعه‌هایی بسیار پیچیده‌تری از انسان‌ها هستند) موضوع موفقیت فردی و گروهی و سازمانی را هرچه بیشتر در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. زیرا در میان حجم انبوه ادبیاتی که در زمینه موفقیت نگاشته شده است، سردرگمی و عدم‌انسجام در دانش موجود در موضوع موفقیت مشهود است. لذا در این کرسی به دنبال این هستیم تا دانش موجود در زمینه موفقیت فردی، گروهی و سازمانی، گردآوری و تنقیح شود.

واژه شناسی و مفهوم موفقیت

“موفقیت” واژه‌ای عربی و از ریشه وفق و با مصدر توفیق است که در لغتنامه دهخدا به معنای کامیابی، کامروایی، کامرانی، دست یابی به آرزو یا انجام دادن کاری آمده است. در غیاث اللغات از توفیق به معنای به سرانجام رسیدن امور خیر یاد شده است و نه امور شرّ. غیاث‌الدین “توفیق” را در قرار دادن اسباب امور موافق مطلوب یا آسان گردانیدن راه خیر و مسدود ساختن راه شرّ تعبیر کرده است. در سایر لغتنامه‌های رایج نیز از مترادف‌ها و معنا‌هایی نظیر بهره‌مندی، پیروزی، کامکاری و … برای موفقیت یاد شده است. در قرآن کریم نیز در سوره‌های هود و نساء از کلمه توفیق یاد شده است.

موفقیت در زبان لاتین با واژه‌های Success، Achievement، Prosperity و Victory و به معنای دستیبای به نتیجه مطلوب، کامیابی (در طی زمانی نسبتا قابل توجه) و پیروزی یاد شده است. اما آنچه که در فرهنگ مدیریت بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است، دو واژه Success و Achievement است که واژه Success به معنای دقیق موفقیت مورد توجه در این کتاب خواهد بود.

مفهوم موفقیت در علوم انسانی

اصل و ریشه مفهوم موفقیت در علوم انسانی را می‌توان در علم روان‌شناسی یافت. روان‌شناسی به بررسی فرایندهای درونی و رفتار بیرونی انسان‌ها می‌پردازد. روان‌شناسی تاثیر بسیاری در علم مدیریت داشته است.

وجود تفاوت در فکر انسان‌ها باعث بروز تفاوت‌های بزرگ در رفتارها و در نتیجه، تفاوت‌های بزرگ‌تر در نتیجه‌ها و پیامدها می‌شود.

روان‌شناسان اعتقاد دارند که علاوه بر محرک و انگیزه، زمینه‌ها و عوامل دیگری نیز در شکل‌گیری رفتارها موثر است که یکی از این عوامل، تجربه‌های افراد موفق است. تجربه‌ها و افکار افراد موفق توسط دیگران مشاهده شده و مورد اظهار نظر و قضاوت قرار دارد. لذا موضوع موفقیت به دو دلیل از منظر علم روان‌شناسی قابل بررسی و مطالعه است:

  • موفقیت به عنوان نتیجه حاصل از افکار و رفتار انسان، موضوعی قابل بررسی در علم روان‌شناسی است؛
  • موفقیت به عنوان یک تجربه قابل مشاهده توسط دیگران می‌تواند زمینه‌ساز ظهور و بروز رفتار دیگران قرار گیرد.

با تکیه بر علم روان‌شناسی، پدیده موفقیت را می‌توان از دو منظر فرایندهای درونی و رفتاری مورد بررسی قرار داد.

مفهوم موفقیت در علم مدیریت

مدیریت عملی است که برای دست‌یابی به موفقیت در هر برنامه و هدفی انجام می‌شود. یعنی زمانی که هدفی تعیین شده و برای رسیدن به آن هدف تلاشی منظم آغاز می‌شود تا از منابع در دسترس به بهترین شکل ممکن استفاده شود و نهایتا هدف محقق گردد، فرایند مدیریت در جریان است.

اما هنگامی که از مدیریت به عنوان یک حرفه یاد می‌شود، شرایط تغییر می‌کند. اگر مدیریت را امری فردی تلقی کنیم، انجام آن مترادف با تلاش برای موفقیت خواهد بود ولی هنگامی که مدیریت به عنوان یک حرفه مد نظر قرار می‌گیرد، دیگر صحبت از تلاش برای دستیابی به هدف‌های فردی به میان نیست. در اینجا، تلاش‌های یک مدیر حرفه‌ای برای دستیابی به هدف‌هایی صرف می‌شود که از سوی سازمان به وی الزام می‌شود و مدیر با موفقیت در این مسیر حقوق و پاداش دریافت می‌کند. در واقع موفقیت یک مدیر حرفه‌ای نه از جهت دستیابی به هدف‌های سازمان بلکه به واسطه دریافت حقوق و پاداش مد نظر از سازمان حاصل می‌شود. البته ممکن است میان هدف‌های سازمان و مدیر اختلاف وجود داشته باشد.

ب) معرفی الگوهای موفقیت

در یک دسته‌بندی، چهار دسته الگوهای موفقیت انگیزشی، کامیابی (دستیابی به هدف‌ها)، رهبری و استفاده از توانمندی‌های فردی قرار دارد. الگوهای انگیزشی، کارکرد فردی داشته و در روان‌شناسی ریشه‌ دارد. الگوهای کامیابی (دستیابی به هدف‌ها) بیشتر معطوف به دستیابی به هدف‌های مالی و با کارکرد فردی بوده‌ و ریشه در اقتصاد و بازرگانی دارد. الگوهای استفاده از توانمندی‌های فردی، کارکردی فردی دارند و بر این فرض بنا نهاده شده‌اند که برای رسیدن به موفقیت بهره‌برداری خردمندانه از توانمندی‌های فردی الزامی است. فرض اساسی در الگوهای رهبری این است که رهبری هنر رهبران است. الگوهای رهبری کارکردی فردی دارند که تاثیرگذاری آن بر فرد، سازمان و جامعه است و این وجه تمایز اصلی این الگوها با سایر الگوهای موفقیت است.

 ج) مولفه‌های موفقیت

هدف از شناخت و تبیین مولفه‌های هر پدیده، شناخت آن پدیده است. بدون داشتن مولفه‌های یک پدیده نمی‌توان آن را شناخت. انسان کوچکترین عنصر تشکیل‌دهنده گروه و سازمان است. انسان‌ها گروه‌ها را شکل می‌دهند و انسان‌ها و گروه‌ها، سازمان را ایجاد می‌کنند.

  1. مولفه‌های فردی

مولفه‌های فردی موفقیت عبارت است از ویژگی‌ها و توانمندی‌های فکری و ویژگی‌های رفتاری که افراد موفق داشته‌اند و افرادی که موفق تلقی نمی‌شوند، فاقد آن بوده‌اند. در برخی از تحقیقات چنین اظهار شده است که افکار، احساسات را شکل می‌دهند و احساسات منجر به رفتار و اقدام می‌شود و رفتار و اقدام نیز نتایج را به همراه دارد. به دلیل تاثیر ریشه‌ای افکار در شکل‌گیری نتایج، باید توجه بیشتری نسبت به افکار وجود داشته باشد.

  1. مولفه‌های‌ ‌گروهی‌

گروه در ادبیات مدیریت دارای تعاریف متعددی است و این ناشی از تعدد نگرش‌ها نسبت به ماهیت و کارکردهای آن است. اگر گروه در یک سازمان وجود داشته باشد، ویژگی‌هایی را با خود به همراه دارد که می‌توان آن را شناخت.

افراد پس از عضویت در گروه باید برای انجام وظایف خود انگیخته شوند. هر اندازه میزان انگیزش اعضاء در حد بالاتری قرار داشته باشد، احتمال موفقیت گروه نیز بیشتر خواهد شد. اگر اعضای گروه از انگیزه کافی برخوردار نباشند، اعضای بالیاقت به زودی گروه را ترک کرده و در مدت زمان کوتاهی گروه تنها شامل اعضای ناکارآمد خواهد ماند. بهترین حالت این است که از همان ابتدا افراد خودانگیخته‌ای به عضویت گروه درآیند تا گروه با مشکل عدم انگیزش مواجه نباشد.

  1. مولفه‌های سازمانی
    • زمینه سازمانی

“زمینه سازمانی” از مهم‌ترین مولفه‌های موفقیت یک سازمان است. زمینه سازمانی عبارت است از آن سابقه‌ای که بنیان‌گذاران سازمان از آن بهره‌مند بوده‌اند و بواسطه آن، سازمان را بنیان‌گذاشته‌اند. سازمان‌های دارای زمینه قبلی، با احتمال بیشتری به موفقیت دست خواهند یافت. به طور کلی سه دسته برای زمینه سازمانی می‌توان برشمرد:

۱) بنیان‌گذار سازمان دارای زمینه‌ای در یک فعالیت خاص بوده‌ و پس از مدتی تصمیم‌گرفته است تا خود به تنهایی آن را اجرا کند؛

۲) بنیان‌گذار دارای مهارت خاصی در زمینه‌های فنی است که آن را از طریق ایجاد یک سازمان مستقل، به رشد و تعالی می‌رساند؛

۳) بنیان‌گذار، ایده جدیدی برای توسعه محصولات سازمانی که در آن کار می‌کند دارد و تصمیم وی برای عملیاتی کردن این ایده‌ها از طریق ایجاد سازمانی جدید و متعلق به خود است.

  • رهبری

رهبری در سازمان‌های موفق با رهبری در سایر سازمان‌ها متفاوت است. در یک سازمان موفق، مدیران ارشد بر رهبری سازمان در مسیری تاکید دارند که منجر به موفقیت می‌شود و رهبری کردن در مسیرهایی که صرفا منجر به نتیجه باشد پرهیز می‌کنند. شاید گام برداشتن در مسیر توسعه خدمات رفاهی به کارکنان با بهترین نتیجه ممکن همراه باشد ولی اگر این مساله منجر به موفقیت سازمان نباشد، رهبری سازمان در مسیر موفقیت نبوده است. رهبران در سازمان‌های موفق، به فعالیت‌های بهبوددهنده سازمان اندیشیده و تمام تلاش خود را بر همراستایی سازمان و کارکنان با این امور معطوف کرده و امور مربوط به نگهداری را به لایه‌های زیرین سازمان واگذار می‌کنند.

  • فرهنگ سازمانی

تمامی سازمان‌ها دارای فرهنگ سازمانی خاص خود هستند ولی سازمان‌های موفق دارای فرهنگ نظم‌مداری هستند. هنگامی که سازمان دارای کارکنان منظمی باشد، نیازی به سلسله مراتب و هنگامی که سازمان دارای افکار منظمی باشد، نیازی به بروکراسی و هنگامی که سازمان دارای برنامه‌های منظمی باشد، نیازی به نظارت‌های اجرایی نخواهد بود. به طور معمول انتظار می‌رود تا فرهنگ سازمانی منجر به تغییر در رفتار کارکنان شود. فرهنگ سازمانی تقویت‌کننده موفقیت‌ علاوه بر تاثیرگذاری بر رفتار کارکنان، در نهایت منجر به بروز تغییرات در “هویت افراد” برای حرکت در مسیر موفقیت می‌شود. فرهنگ سازمانی موفقیت باعث می‌شود تا افراد به جای تفکر به موفقیت‌های شخصی، به موفقیت‌های گروهی و سازمانی بیاندیشند.

  • منابع انسانی

یکی از مولفه‌های سازمان‌های موفق این است که در آن‌ها نقش حقیقی انسان‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. زیرا سهام‌داران و مدیران ارشد سازمان می‌دانند که سازمان بدون حضور کارکنان آن، مقوله بی‌معنایی است و به همین سبب سازمان‌های موفق، موفقیت خود را نه تنها با توجه به منابع انسانی خود تعریف می‌کنند، بلکه موفقیت خود را به موفقیت تک‌تک کارکنان خود پیوند می‌زنند تا کارکنان از مسیر فعالیت در سازمان، احساس موفقیت فردی داشته باشند.

 

گزارش کامل این کرسی علمی به زودی منتشر می‌شود.